ایرانیان مقیم آسیای میانه اقوام متعددی راشامل می شوند که به دلیل موقعیت جغرافیایی سرزمین های آن حوزه و داد وستدهای جاده ابریشم‘ روابط گسترده ای با مردم خاور دوری داشته اند ‘ واز عهد اشکانیان تا دوره فرمانروایی ساسانیان ‘ گرایش به دیانت بودیسم در میان این اقوام ایرانی در حدی بوده که تعداد زیادی از آنها به عنوان مبلغین بودایی و عهده داران دیگر وظایف و مسئولیتهای مرتبط با تبلیغ وتدریس علوم دین بودا‘ از آسیای میانه به چین و سرزمین های آسیای جنوب شرقی رفتند ‘ و آئینی که درمحور فرهنگی و قومی شبه قاره هند در جنوب آسیا ظهور کرده بود ‘ از قرن دوم میلادی به بعد‘ به دلیل گرایش و ریاضت کشی و مطالعات و ترجمه های متداوم ایرانیان آسیای میانه ‘ بودیسمی در شاخه و کالبد ماهایانا و آمیخته به اعتقادات ایرانی شکل گرفته و این تأثیرات نقطه عطفی در تاریخ تحولات و توسعه این آئین در خاور دور بوده اند.
آنچه پیش رو دارید، ادامه بحثى است که در شماره قبل مطرح شده است . مقاله شماره پیش، در نقد و بررسى مقاله (یا مصاحبه) آقاى دکتر سروش تحت عنوان «اسلام، وحى و نبوت» بود . (2) اشاره کردیم که نویسنده محترم در این مقاله، یک تئورى تحت عنوان «تئورى انطباق وحى و شریعتبا محیط» را ارائه نموده و مدعى شده است که آموزهها و احکام اسلام تنها متناسب با محیط و جامعه صدر اسلام بوده است و سپس به لوازم مهم این تئورى اشاره کرده است . اولین نمونهاى که مطرح شد، عصرى و موقتى بودن آموزهها و احکام اسلام بود . نویسنده به صراحت مدعى شده است که تمام احکام فقهى اسلام فاقد جاودانگى و ویژگى فراعصرى است . در مقاله پیشین، هم تئورى مزبور و هم این لازمه، مورد نقد و بررسى قرار گرفت . اینک ادامه این بحث تقدیم خوانندگان عزیز مىگردد .
آنچه پیش رو دارید ادامه بحثى است که در شماره نهم و یازدهم مجله مطرح شده است . قسمت اول این مقاله، در صدد نقد و بررسى مقاله دکتر سروش تحت عنوان «اسلام ، وحى و نبوت» (2) بود که نویسنده یک تئورى تحت عنوان «تئورى انطباق وحى و شریعتبا محیط» را ارائه نمود و مدعى شده است که آموزهها و احکام اسلام تنها متناسب با محیط و جامعه صدر اسلام است و عصرى و موقتى بودن آنها از لوازم مهم این تئورى است . در شماره نهم، هم تئورى وهم لوازم آن مورد نقد قرار گرفت و در شماره یازدهم نیز این نظریه ایشان که تنها احکام غیر عبادى موقتى است مورد نقد واقع شد . و مقاله حاضر نیز به نقد دو مطلب دیگر که در مقاله دکتر سروش مطرح گردید، مىپردازد . مطلب اول این که ایشان از طرفى مىگوید وحى تابع پیامبر علیه السلام بوده است و یا این که وحى فرآورده شخص پیامبر است و یا پیامبر شارع احکام اسلام بوده است و از طرف دیگر به صراحت مىگوید که پیامبر مثل همه انسانهاى دیگر در طول رسالتخویش در حال دگرگونى و تحول و تکامل بود . مطلب دوم بحثبسط تجربه نبوى مىباشد که وى معتقد است تجربه پیامبرانه همیشه ادامه خواهد داشت و در هیچ زمانى منقطع نخواهد شد . نویسنده هر دو مطلب را مورد نقد و بررسى قرار مىدهد .