آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

همایش اسلام و صلح جهانى به کوشش گروه ادیان «مرکز گفتگوى تمدن‏ها» و با شرکت اندیشمندان اسلامى داخلى و خارجى، در روزهاى هفتم و هشتم آبانماه، در تهران به کار خود پایان داد . آقاى محمد تقى کرمى، دبیر این همایش، هدف اساسى این گردهمایى را بررسى نقش و جایگاه اسلام در تامین و استقرار صلح جهانى برشمرد . وى، رشد گرایش‏هاى اسلامى را در سه دهه اخیر، عاملى برشمرد که برخى اسلام را با وجود پیشینه معرفتى و تمدنى‏اش، خشونت طلب و طرفدار جنگ نامیده‏اند .
پس از فروپاشى خطر سرخ و پایان یافتن جنگ سرد، غرب که همواره در پى یافتن رقیب است، این بار خطر سبز (اسلام) را نشانه گرفته و گویا احیاى هویت اسلامى، جنبشى فراگیر و حرکتى سیاسى قلمداد شده است که مى‏تواند هر آینه، امنیت و ثبات و صلح جهانى را به مخاطره افکند . حوادث یازدهم سپتامبر، زمینه را براى هجوم گسترده تبلیغات غرب علیه اسلام، مساعدتر کرد و به یکباره اسلام، دینى تروریستى شناخته شد . آمریکا، بیش از همه به این مقوله دامن زد و از یک سو اسلام را دینى بحران آفرین و ضد بشرى، و از سوى دیگر خود را منادى صلح و الگوى تمدن بشرى معرفى نمود . کرمى مى‏افزاید: در چنین وضعیت‏حساس و دشوارى، بر پایى همایش اسلام و صلح جهانى - آن هم در کشورى که از سوى دشمن، محور شرارت معرفى شده - بسیار پربها و پرمعناست و باید آن را به فال نیک گرفت . همایش اسلام و صلح جهانى، در حکم ابزارى تبلیغاتى انگاشته نشده است، بلکه هدف عمده دایرکنندگان آن، این بوده است که زمینه مساعدى را براى گفتگو و تبادل نظر میان اندیشمندان ایران و جهان، درباره اسلام و صلح جهانى فراهم آورد . هدف اساسى، پاسخ به پرسش‏هایى است که از دیرباز، ذهن متفکران جهان را به خود مشغول کرده است . موضوعات اساسى همایش مزبور بر سه محور متمرکز بود:
1 . بررسى دیدگاه‏هاى مختلف اسلامى، و نسبت آنها با پدیده بنیادگرایى که در ضمن آن به مسایلى چون بنیادگرایى اسلامى و علل جامعه‏شناختى بروز و پیدایش این گونه گرایش‏ها بود . سخنرانى دکتر سید مصطفى محقق داماد در این بخش مى‏گنجد . وى با بیان «مبانى نظرى صلح از دیدگاه حقوق اسلامى‏» نظرگاه اسلام را نسبت‏به غیر مسلمانان یکى از بنیادى‏ترین مسایل فقه سیاسى اسلام نامید که گروهى از فقیهان ما اصل در روابط با بیگانگان را دشمن‏انگارى و جنگ و مبارزه دانسته و گروه دیگر برخلاف گروه نخست، نظر داده‏اند . وى در پایان یادآور شد که مسلمانان باید این واقعیت را دریابند که براى معرفى هر دین و مکتبى در جهان امروز، راهى جز اقناع آزادانه و دور از هر گونه سیطره وجود ندارد و غرب نیز باید باور کند که براى دستیابى به صلح و آرامش، به جاى سردادن سرودهاى مستانه متکى بر تکنولوژى و تحقیر جوامع دیگر - به خصوص مردم جهان سوم - در راستاى جلب قلوب مردم جهان قدم بردارد و اصل احترام متقابل را به رسمیت‏بشناسد .
2 . نقش اسلام در استقرار صلح جهانى و همزیستى مسالمت‏آمیز . در این محور، پرسش اساسى آن است که دین و فرهنگ اسلامى چگونه قادر است در استقرار صلح جهانى سهیم باشد؟ و آیا اسلام با توجه به میراث و پشتوانه معرفتى‏اش اخلاق مراقبت از جهان را داراست .
هلمینسکى، بیولر، و ریخته‏گران در این باره سخن گفتند . دکتر ادوارد هلمینسکى، اسلام را دینى سرنوشت‏ساز براى انسان نامید . وى، از جهانى شدن روح، مادى‏شدن انگیزه‏ها، محو معنویت، و کشتارهاى برخاسته از ترس منطقى (ترسى که خود آفریده بحران‏هاست) سخن به میان آورد .
هلمینسکى، گفتمان موفق را در گرو شناخت تفاوت‏ها خواند و افزود: باید نمایندگان جهالت را باز شناخت . امروزه جاهلیت، ارزش پول را فراتر از ارزش ایمان قرار داده و مذهب را مبتنى و تابعى از بازار کرده است . «عرفان، یگانه راه رهایى است ; یعنى دانش اصلاح نفس و آموزش روح و تنها راه معرفى اسلام، گفت‏وگو است; آن هم به دور از غرور و خودخواهى . جهاد اسلامى باید خود جهادى علیه نبرد جنگ باشد . اسلام داراى چنان جامعه بهینه و کارآمد است که مى‏توان حکمت معنوى و سنن اسلامى را براى ایجاد «مرکز معنویت کاربردى‏» به کار بست . . . گفتمان واقعى، با درک و شناخت صحیح مسلمانان از همه انسان‏ها و یا برابرى جنسیت‏ها، عدالت، عدم خشونت و . . . انجام‏پذیر است . دکتر محمد رضا ریخته‏گران، پس از بررسى واژه Peace در زبان‏هاى فارسى، عربى، آلمانى، و انگلیسى، آن را بدین گونه معنا نمود: اصل معناى صلح، یعنى رهاندن از سیئات و مصون‏کردن از آسیب‏ها، گزندها، و فتنه‏ها و در معناى عرفانى: رسیدن به ساحت مصونیت و مقام و مقیم شدن . وى در این سخنرانى، صلح سیاسى را در پایان ناموازنه قدرت نامید; در حالى که صلح معنوى، پیدایش موازنه «سلم و صفا» است . از این رو، حتى لحظه‏اى نباید از کوشش در راه تحقق صلح سیاسى و بسط و توسعه آن بازایستاد; هر چند ظهور تام و تمام آن، در وقت ظهور «مصلح کل‏» خواهد بود .
دکتر آرتور بیولر، اسلام را دینى جهان‏شمول خواند و هدف پیامبران را آوردن تمدن ندانست . اسلامى که او تجربه کرده است، جلوه‏گاه جلوه‏هاى زیباى خداوندى است; جلوه‏هایى که مى‏توان در زندگى به کار گرفت و باید براى همزیستى مسالمت‏آمیز از صلح و عدالت و هم‏نژادى - که داده‏هاى والاى الاهى‏اند - بهره گرفت . به نظر وى، مسلمانان پس از پیامبر، این فرامین والا را نادیده گرفته، و در کاربست عملى آنها اختلاف‏نظر یافتند . اشکالاتى به نظرگاه‏هاى یاد شده، وارد است که از جمله مى‏توان به نظرى بودن آنها اشاره کرد که حداکثر براى برخى افراد، چنین اندیشه‏اى به وجود مى‏آید . دیگر اینکه گرایش‏هاى صوفیانه و تجربه‏هاى شخصى ایشان، قابل تعمیم نیست و با نگاه ایده‏آلیستى نمى‏توان صلح را حاکم کرد . از این رو بهتر بود که پس از بحث درباره دلالت واژه Peace ، به بحث پیرامون چگونگى بدست آوردن آن سخن به میان مى‏آمد .
اگر چه ریخته‏گران، عرفان را داراى سخنى کاربردى نمى‏داند، بلکه نورى است که در پرتو آن، شاید بتوان راه خویش را بیابیم و هیچگاه ابزار کار نمى‏شود . بیولرینز با او هم‏نظر است که براى این کار نمى‏توان قانونى بنیان نهاد; بلکه اسلام ذاتى است و با سرشت آدمیان سروکار دارد; آدمیانى که به میوه‏هاى یک درخت مى‏مانند . در هر حال نمى توان از وصایاى اخلاقى براى امور بین‏المللى و روابط جهانى یارى گرفت . هلمینسکى، اسلام را عبارت از مسائلى عینى معرفى نمود که امکان ارتباط انسان را با خدا فراهم مى‏کند . به گفته وى، زیبایى، حقیقت، و عدالت اسلامى، هنوز به گوش جهانیان نرسیده و هر مشکلى که در این باره وجود دارد، از مسلمانى ماست . برخى از شرکت‏کنندگان که در پرسش و پاسخ شرکت جستند، بر آن بودند که باید میان تعریف‏هاى سه‏گانه اسلام، تمایز افکند:
1 . اسلام به عنوان ایمان مذهبى; 2 . اسلام به عنوان شریعت و احکام دینى; 3 . اسلام و شریعت‏به اضافه قدرت (حکومت دینى).
3 . اسلام و تحولات کنونى جهان که به طور عمده، ناظر به تحولات اخیر جهان، به ویژه پس از حوادث یازدهم سپتامبر است و ذهنیت‏هاى به وجود آمده در باب اسلام و نیز نحوه مواجهه مسلمانان با پدیده جهانى شدن، مورد بررسى قرار گرفت . محمد على ابطحى، در مقاله «واقعه یازدهم سپتامبر و نمایش دوباره خشونت میان اسلام و غرب‏» دخالت مسلمانان را در این خشونت‏آفرینى نفى کرد و همچنین از عدم نقش‏آفرینى مسیحیان راستین در خشونت‏هاى پس از واقعه سخن گفت، ابطحى، مبانى و سرفصل‏هاى بحث را چنین بیان کرد: 1 . عدم فهم درست از اسلام و تحجر برخى از مسلمانان; 2 . برخورد خشونت‏بار قدرت‏هاى برخى کشورهاى اسلامى; 3 . حمایت قدرت‏هاى جهانى از جریان‏هاى خشونت‏آفرین بنیادگران اسلامى به سود خود . وى، در این رابطه دو طرح جمهورى اسلامى ایران را براى صلح جهانى ذکر کرد: 1 . گفت‏وگو به عنوان تنها راه آینده بشریت; 2 . ائتلاف براى صلح و بسیج کردن جهان براى روى آورى به صلح .
دکتر عبدالله ابراهیم، اندیشمند عراقى‏تبار ساکن قطر، از مرکزیت فرهنگى سخن گفت . وى، مرکزیت اسلامى را داراى محور ارزشى ثابتى دانست که از جمله میان دو مفهوم «دارالحرب‏» و «دارالسلام‏» تمایز مى‏افکند; اما اندیشه کانت و غربیان امروزى را نباید با اندیشه ارسطو و پیشینیان همسان دانست . اندیشمندان امروزى غرب، دیگران را وادار مى‏کنند که از آنان پیروى کنند . براى نمونه مى‏توان از مسلم شمردن پدیده‏هاى غربى و از جمله جهانى شدن و پیروى کشورهاى اسلامى و غیراسلامى در نوع حکومت از الگوى غربى نام برد . دکتر عباس زارع، در مقاله «مسلمانان و پدیده جهانى شدن‏» جهانى شدن را یک پروسه (فرایند) - و نه یک پروژه - نامید; پروسه‏اى که خود غرب را نیز در معرض جهانى شدن قرار داده است . به عقیده وى، جهانى شدن به معناى غربى شدن نیست; بلکه جهانى‏شدن، فرایندهاى معارض را در درون خود تولید مى‏کند . زارع، با پروسه نامیدن جهانى شدن، این پدیده را از پروژه‏اى از پیش طراحى شده خارج مى‏کند و در نتیجه مى‏توان آگاهانه برنامه‏ریزى کرد و خود را - دست کم در پدیده جهانى شدن - دشمن شماره یک غرب دانست .
دکتر سحبان خلیفات - به جانشینى از حسن بن طلال پادشاه اردن - نوشته وى را قرائت کرد . وى، غرب را متهم کرد که چرا به خشونت‏خویش «خشونت غربى‏» اطلاق نمى‏کنند; اما هر گونه خشونت در کشورهاى اسلامى را «خشونت اسلامى‏» مى‏نامند . به نظر وى، خشونت اسلامى، عوامل متعددى دارد: 1 . نادانى; 2 . فقدان دولت‏هاى دادگستر; 3 . کمک امریکا به اسرائیل; 4 . فهم نادرست از اسلام .
عبدالمجید شرفى - اندیشمند تونسى - یکى دیگر از شرکت‏کنندگان بود . او خاطر نشان کرد که باید واقعیت را چنان که هست، ببینیم تا بتوانیم حرکت‏هاى دشمنانه - و یا شاید دوستانه - غرب را بیابیم همچنین باید واقع‏بین و خردگرا باشیم . گام خست‏براى تحقق صلح و ثبات در جامعه، حاکمیت دموکراسى در زندگى سیاسى ماست .
مسئله مشترک مقاله‏هاى بخش سوم، موضوع جهانى شدن است و نمونه بارز ناتوانى کشورهاى اسلامى را در حل مشکلات خود - و در نتیجه به دست نیاوردن جایگاه مناسب در جهان جدید - نابسامانى حقوق زن در این کشورها بیان شده است . شرفى در این باره، وضعیت زن را مثال مى‏زند; یعنى نیمى از جامعه را که بیکار و خانه‏نشین مانده‏اند و این مسئله را بهترین معیار براى ناخت‏خود و مبارزه با تهدیدات پایان‏ناپذیر جهان نوین مى‏نامند; به گفته وى همه باید از خود بپرسیم که با نیمى از جمعیت‏خود، چگونه رفتار کرده‏ایم؟
اندیشمندانى چون عبدالعزیز ساشدینا (نقش اسلام در روابط صلح‏آمیز و همزیستى مسالمت‏آمیز میان ملل جهان) عبدالقادر تیوب (نگاهى دوباره به آیات جهاد) حسن حنفى (اسلام و صلح جهانى) نوید کرمانى (بینش‏هاى بنیادگرایانه) نبیل عبدالفتاح (دین و نقش آن در روابط و نزاع‏هاى کنونى) . . . با ارسال مقالاتى در این همایش شرکت جستند .
با وجود محدودیت‏برگزارى این همایش و نبود پوشش خبرى مناسب، برپایى همایش‏هایى از این دست مى‏تواند در استقرار و گسترش امنیت و صلح جهانى، نقش موثرى ایفا مى‏کنند . کرمى، در این باره مى‏گوید: به نظر مى‏رسد در جهانى سرشار از عدم تفاهم‏ها، زیاده‏خواهى‏ها و تنش‏ها، تنها راه بخردانه و کارآمد، گفتگو و حرمت نهادن به ایده «گفتگوى تمدن‏ها» به جاى «برخورد تمدن‏ها» است; گفت‏وگویى که به غایت دشوار است و یکى از پیچیده‏ترین مسایلى است که انسان امروزى با آن مواجه است; زیرا هر تمدنى از پس فرایند تاریخى بلند و پیچیده‏اى شکل گرفته است و به آسانى نمى‏توان در حجم سخت‏شده و متصلب، آن روزنه‏اى به جهان «دیگرى‏» گشود . بلکه تنها پس از تمرین مداوم، و مهم‏تر از همه، اراده و عزم آدمیان و مشارکت فعالانه در گفت‏وگوست که مى‏توان به نتیجه مطلوب رسید .

تبلیغات