پیامبر گرامی اسلام از آغاز دعوتَش به دنبال برپایی دولت و نظام سیاسی کاملی بود. هنگامی که در مدینه به چنین دولتی دست یافت، با توجه به واقعیت اقتصادی آن شهر؛ یعنی دشواریهای زندگانی و فقر شماری از مهاجران، برای بِه سازی اقتصادی و تحقق عدالت اقتصادی و زُدایش فقر و کاهش محرومیت آنان، بسیار کوشید. برای نمونه، بر پایه اوضاع و احوال زمانی، قراردادهایی با گروه های مسلمان و نامسلمان آن جامعه میبست که بیشتر آنها به حوزه اصلی زندگی مردم؛ یعنی اقتصاد معطوف بودند. پیامبر با بهرهگیری از منابع مالی برآمده از قراردادها، برای رفع نابرابری های اقتصادی و رسیدن به عدالت اجتماعی پایدار تلاش می کرد. این پژوهش، به روش توصیفی تحلیلی به چیستی اصول و قواعد اقتصادی حاکم بر قراردادها و عهدنامه های پیامبر (ص) با دیگران پاسخ میگوید. بنابر فرضیه اصلی پژوهش، عدالت اقتصادی برجسته ترین اصل حاکم بر این پیمانها بوده است.
نظامی مدیریتی آنگاه سعادت مجموعه زیر نفوذ خود را تأمین می کند که مبتنی بر سه امر باشد: یک. همسو و منطبق بر قوانین حاکم بر عالم؛ دو. مجریان متعهد و متخصص؛ سه. ناظرانی بصیر و بینا. از سوی دیگر، در یک تقسیم کلی، قوانین حاکم بر جوامع بشری از سه حال خارج نیستند: یک. تماماً الهی؛ دو. تماماً بشری؛ سه. ترکیبی از قوانین الهی و بشری. بر اساس ادله و شواهد فراوان عقلی و بر اساس بیش از هزار سال تجربه، نوع دوم و سوم از قوانین پیش گفته (بشری و ترکیبی) ناقص و نوعاً برای اداره جامعه انسانی مخرب بوده است. اما ارمغان قوانین الهی برای پیروان و تابعان آن به شرط اجرا و نظارت صحیح به یقین حیات طیبه و سعادت دنیا و آخرت خواهد بود. اگر چنین است که هست، پس چرا پس از گذشت سه دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و هزینه های سنگینی که برای به ثمر نشستن آن دادیم، هنوز کام جانمان شهد شیرین قوانین حیاط بخش اسلام ناب را آن گونه که باید و شاید نچشیده است؟ حتی گاهی در اولیات و ابتدائیات وامانده ایم! چرا این همه مفاسد؟ چرا این هم تفرقه؟ و هزاران چرای دیگر! آیا کشور ایران از این قانون مستثنا است؟! به حول و قوه الهی در این مقاله به دنبال پاسخ و راه حل این سؤال هستیم.
بدون شک، فهم و معرفت عمیق روایات نبوی و ائمه اطهار (ع) نقش مهمی در آگاهی بر فهم دین و شریعت اسلام دارد؛ لکن فهم برخی از آن روایات به ظاهر ناسازگار با یکدیگر و یا دستخوش تحریف و یا تصحیف مشکل است. به استناد کلام ائمه اطهار (ع)، این گروه از روایات، می باید بر یکدیگر تطبیق شوند. بدین جهت تردیدی نیست که تطبیق و عرضه آنها بر یکدیگر امری ضروری و لازم باشد تا به تبیین هم بپردازند و روابط آنها از جهت تخصیص و یا نسخ و بیان محکم و متشابه معین گردد و یا روایات مجعول و نادرست آنها آشکار شود.
در این پژوهش به تبیین روایات تطبیق و چگونگی عرضه و تطبیق آنها بر یکدیگر پرداخته شده و بیان شده است که روایات ناسازگار و مبهم، نخست می باید قرآن و سپس بر یکدیگر عرضه و تطبیق گردند تا فهم و مقصود آن از روایات و یا درستی و یا نادرستی آنها معین گردد روشن است که تطبیق و عرضه برای همه حدیث پژوهان ممکن بوده و هست و سودمندی های فراوان از آن حاصل شده است.
تأمین مالی کارگزاران، از عمده ترین تمهیدات سلامت مالی و اداری یک جامعه به شمار می رود؛ از این رو، امام علی (ع) در فرمان ها و دستورالعمل های حکومتی و اداری خود، بر تأمین مالی کامل کارگزاران سخت تأکید می کرد. بنا بر نظام اداری علوی (ع)، تأمین و عدم تأمین مالی کارگزاران آثاری در پی دارد. در نگاه امام علی(ع)، اصلاح نفس کارگزاران و حجت داشتن برای مؤاخذه کارگزاران خطاکار، از مهم ترین فواید تأمین مالی کارگزاران محسوب می شود. نظام اداری علوی (ع)، دریافت رشوه و خیانت در بیت المال را از مهم ترین پیامدهای عدم تأمین مالی کارگزاران برمی شمارد.
هرچند زمینه شکل گیری طریقت های عرفانی در جهان اسلام، از حدود سده های چهارم و پنجم آغاز شده بود، صورت نهایی این طریقت ها به سدة هفتم و پس از آن برمی گردد. بیشتر این طریقتها، سلسله خود را از طریق امامان شیعه و به ویژه امام رضاعلیه السلام تا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به رسول خدا(ص) می رسانند. حال، این پرسش مطرح میشود که چه تصویری از امامان و به ویژه امام کاظم علیه السلام در زهد و عرفان اسلامی وجود داشته که به پذیرش ایشان به عنوان یکی از اقطاب سلسله های عرفانی انجامیده است؟ در برخی از منابع، ادعا شده است که برخی از مشایخ متقدم صوفیه با امام کاظم علیه السلام ارتباط داشته اند. مقاله حاضر، نخست کتاب های زهد را معرفی و آنگاه میزان صحت و سقم روایات حاکی از ارتباط مشایخ صوفیه با آن حضرت را بر رسیده و به این نتیجه رسیده است که اولاً در کتاب های زهد و عرفان فقط به اختصار از امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا امام صادق علیه السلام یاد شده است و از دیگر ائمه و به ویژه امام کاظم علیه السلام مطلقاً ذکری در میان نیست؛ ثانیاً هرچند دیدار یکی از مشایخ صوفیه، یعنی شقیق بلخی، با امام کاظم علیه السلام کم وبیش قابل اثبات است، ولی همین دیدار هم در هیچ یک از متون عرفانی ذکر نشده است و لذا در تاریخ عرفان و شکل گیری طریقت های عرفانی تأثیری نداشته است. بنابراین، برای فهم چگونگی و چراییِ ورود اسامی ائمه: به سلسله های عرفانی، مراجعه به متون زهد و تصوف کارگشا نیست و باید به دنبال دلایل دیگری برای آن بود.
یکی از مهم ترین و ملموس ترین ابعاد واقعه عاشورا بعد سوگوارانه این حادثه از جمله، تکیه بر حضور و نقش برخی نوجوانان حاضر در کربلا مانند قاسم بن حسن (ع) است.
حضور پررنگ عنصر عاطفه در گزارش واقعه کربلا مخصوصاُ در بخشی که مربوط به کودکان و نوجوانان است، جلوه های متفاوتی از این رویداد را باعث شده است. این تفاوت در مواردی به حدی است که گاه شکاف عمیقی میان واقعیت تاریخی و فهم مردمی ایجاد می کند.
در این مقاله، ضمن تحلیل متون تعزیه و با رویکردی تطبیقی، شهادت قاسم بن حسن (ع) در منابع تاریخی تا ( قرن پنجم) با متون تعزیه پس از انقلاب اسلامی، مطابقت داده شده است. نتایج این مطالعه مشخص کرد که میان گزارش تاریخی و متون تعزیه تفاوت های عمده ای وجود دارد که می تواند بر شناخت و درک عمومی نسبت به وقایع، اثری در خور تأمل داشته باشد.