چکیده: نوشتار حاضر به تحقیقی در باره تاریخ تأسیس حوزه علمیّه قم نشسته است و در این راستا با استناد به منابع تاریخی، به تحلیل زمینه ها و عوامل پیدایش آن پرداخته است. آنگاه وضعیّت این حوزه را از نظر فرهنگی، علمی و آموزشی در دو قرن پس از تشکیل به تصویر می کشد. این تحقیق، بنیادی و از نوع توصیفی ـ تحلیلی به شیوه کتابخانه ای می باشد. از این رو برای جمع آوری اطلاعات از روش یادداشت برداری (فیش برداری) استفاده می شود. پس از طبقه بندی اطلاعات گردآوری شده، با استفاده از روش تحلیل محتوا به نتیجه گیری و تدوین می پردازیم.
یافته های این تحقیق نشان می دهد که حوزه علمیّه قم به عنوان نهاد تعلیم و تربیت دینی در پایان سده دوم و یا در ابتدای سده سوّم هجری، در عصر حضور امامین رضا و جواد (علیهما السلام) شکل گرفته است. این حوزه مقدّس با قدمتی به طول هزار و دویست و اندی سال، دارای پیشینه ای طولانی تر از پیشینه حوزه شریف نجف است.
محدّثان و دانشمندان اشعری در ایجاد زمینه تشکیل و در برپایی حوزه در قم نقش اساسی داشته اند. آنان پس از سعی در توسعه شهر و وضعیّت اقتصادی آن و به دنبال استقلال سیاسی بخشیدن به شهر قم، با فراخواندن سایر اشعریّان، شیعیان و سادات، و تثبیت دین اسلام و مذهب تشیّع در آن، زمینه های اجتماعی و فرهنگی لازم را برای حضور و اجتماع دانشمندان و محدّثان شیعی در این شهر فراهم آوردند. در چنین شرایطی محدّثان و صحابی امامان معصوم (علیهم السلام) که غالباً از خاندان اشعری هم بودند با تشکیل جلسات علمی و دینی، حوزه علمیّه قم را برپا نمودند. بنابر شواهد تاریخی، می توان از محمّد بن عیسى اشعری و پسرش احمد به عنوان اوّلین رؤسای حوزه علمیّه قم نام برد. حوزه قم در زمان شکل گیری خود بسیار فعّال و پر رونق بوده است، به گونه ای که با قاطعیّت می توان این مرحله از حیات آن را یکی از شکوفاترین دوران آن دانست.
مسئله اصلی تفکر و اندیشه اسلامی و انشعاب های فرقه ای مسلمانان در قرون نخست هجری، مفهوم ایمان و مباحث پیرامون آن بود. تفکر ارجاءنیز یکی از گرایش های فکری بود که در نیمه دوم قرن اول هجری، از سوی حسن بن محمد حنفیه، در شهر کوفه مطرح شد. فرقه مرجئه، به دنبال عقیده افراطی و تند خوارج در باب مرتکب کبیره و حکم به کافر بودن آنها، با این نظریه که عمل هیچ نقش و تأثیری در ایمان انسان ندارد، شکل گرفت. آنان بر این باور بودند که «تا کفر شخصی ثابت نشود، او مؤمن است» ولو اینکه گناه کبیره انجام دهد؛ زیرا: لا تضرّ مع الایمان معصیة کما لا تنفع مع الکفر طاعة و مرتکب کبیره باید امید به بخشش خداوند داشته باشد و قضاوت در مورد چنین افرادی را باید تا روز قیامت به تأخیر انداخت و به خدا واگذار کرد. ایمانْ صرفِ اعتقاد قلبی و یا اقرار زبانی است و برای سعادت و رستگاری احتیاجی به عمل نیست. اطاعت از امام، خلیفه و حتی حاکم فاجر و اقامه جماعت به امامت آنها حتی اگر مرتکب کبیره شوند، جایز است. در نظر آنان، حوزه عمل از ماهیت ایمان خارج است. این تفکرات در برهه ای از زمان رواج پیدا کرد و طرفدارانی را به سوی خود کشاند. امروزه، اگرچه نامی از مرجئه نیست، برخی تفکرات آنها که تفکرات اباحیگری می باشد، همچنان ادامه دارد و به تبلیغ و ترویج آن پرداخته می شود. در این پژوهش برآنیم به بیان چنین تفکرات ارجائی که ادامه یافته بپردازیم.