تحلیل گزارههاى پزشکى در اسلام وحیطههاى تعامل اسلام وطب
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
رابطه اسلام و علم پزشکى یکى از مهمترین و بحثانگیزترین مباحث علمى و تاریخى است. این بحث از جهات متعددى حائز اهمیت است:
1. علم پزشکى یکى از کارامدترین علوم بشرى است که تقریباً همه افراد بشر در طول زندگى به آن نیازمندند؛ در حالى که علوم دیگر تا این حد براى انسان کارامدى ندارد.
2. بعضى از گزارههاى پزشکى در اسلام مطرح شده است ـ خصوصاً در پیشگیرى و بهداشت ـ این مسئله باعث شده است که رابطه اسلام با پزشکى از ارتباط آن با سایر علوم پر رنگتر جلوه نماید.
3. در قرآن کریم بعضى از پدیدههاى مرتبط با پزشکى ذکر شده است؛ نظیر نام برخى از خوراکىها و آشامیدنىها که نشاندهنده اهمیت آنها در نظام هستى و خصوصاً در ارتباط با بدن انسان است که موضوع پزشکى است. آیاتى چون: والتین والزیتون،1 فلینظر الانسان الى طعامه2 و امثال آن. در روایات اسلامى هم نظیر این مسائل زیاد به چشم مىخورد؛ به گونهاى که یک باب مستقل فقهى به نام «اطعمه و اشربه» در کتب روایى ایجاد گشته است.
4. در برخى از روایات اسلامى از علم پزشکى به عنوان یکى از علوم ارزشمند در کنار علم دین یاد شده است: العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان.3
5. تاریخ علم پزشکى در اسلام، بسیار درخشان است و یکى از مهمترین عوامل پیشرفت پزشکى در اسلام را مىتوان اینگونه برشمرد که پزشکان مسلمان به شدت تحت تأثیر تعالیم دینى قرار داشتهاند.4
مجموعه این عوامل باعث مىشود رابطه اسلام و پزشکى به عنوان یک بحث اساسى در فلسفه علوم مطرح گردد که در این نوشتار، به بحث و بررسى پیرامون دیدگاهها و راهکارهاى مختلف در مورد این ارتباط مىپردازیم.
زمینههاى فهم گزارههاى پزشکى در اسلام
بدون شک در اسلام، گزارههاى زیادى در مورد موضوعات مختلف پزشکى وجود دارد که بحث و بررسى و گردآورى آنها، نیازمند تحقیقات مستقل و گستردهاى است. با توجه به تنوع و گستردگى این گزارهها از نظر منابع دینى و موضوع و نحوه بیان آنها، نمىتوان به راحتى براى مخاطب فهم یکسانى را از این گزارهها در نظر گرفت. گرچه این مسئله در همه گزارههاى دینى جارى است؛ اما این گزارهها به دلیل ارتباط قسمتى از معناى آن با علم پزشکى، اهمیت خاصى دارد. بنابراین، نکاتى را که در فهم این گزارهها دخالت دارند، به اختصار بر مىرسیم:
1. توجه به زبان دینى: یکى از مباحث مهم در فلسفه علم، بحث زبان دینى است. در این بحث، به این سوءال پاسخ داده مىشود که زبان گزارههاى دینى چیست؟ در پاسخ این پرسش دیدگاههاى مختلف و متفاوتى مطرح گردیده است که در این نوشتار، مجال پرداختن به آنها نیست؛ اما صرفنظر از کلیت پاسخهایى که در این زمینه داده شده است، باید به این نکته توجه کرد که قالبهاى بیانى دین متفاوت هستند و به تناسب موضوع و مخاطب تغییر مىکنند. پیامبر(ص) در این باره مىفرمایند:
انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم؛5
ما گروه پیامبران فرمان یافتهایم که به اندازه عقلهاى مردم، با ایشان سخن بگوییم.
بعضى از گزارههاى دینى در قالب سمبلیک بیان شدهاند. بعضى به بیان عقلى آمده است؛ نظیر مباحث خداشناسى و استدلالهاى مربوط به آن و قسمت مهمى از گزارههاى دینى هم به زبان عرفى با مردم سخن مىگویند؛ گرچه ممکن است موضوع این گزارهها عقلى یا علمى باشد. مثلاً در قرآن آمده است: افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت.6 این آیه متضمن دعوت انسان به تفکر در خلقت شتر و اهمیت خلقت آن است؛ اما سبک گزاره، گزارهاى علمى نیست که بیان کننده ویژگى و اهمیت خلقت شتر ـ به عنوان یک جمله خبرى ـ باشد. یا در روایات آمده است که من اخلاق الانبیاء السواک.7 این روایت، به بیان عرفى است؛ ولى در بردارنده یک موضوع علمى است. اکثر گزارههاى پزشکى در دین به زبان عرفى بیان شده است و در بعضى موارد اندک هم سبک گزارههاى دینى خصوصاً مسائل پزشکى تقریباً به سبک علمى است.
به عنوان مثال در روایتى از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
... و صرة الصبى فیها مجمع العروق و عروق المراة کلها منها یدخل طعامه و شرابه من تلک العروق... ؛ 8
ناف بچه در رحم، محل تجمع رگهاى جنین و مادر است و غذا و نوشیدنىها از این رگها وارد مىشود.
با اندک تأمل مىتوان دریافت که بیان این روایت به سبک گزاره علمى محض است؛ بهطورى که اگر کسى نام گوینده را بر دارد، گمان مىرود که یک پزشک سخن مىگوید. بنابراین، مهمترین نکته در فهم گزارههاى دینى، توجه به زبان دین و کیفیت ارائه گزاره است. تحلیل یک گزاره سمبلیک با زبان عرفى یا عقلى و علمى و برعکس، مسیر فهم گزارههاى دینى را منحرف مىسازد. در گزارههاى پزشکى دین، ابتدا باید به این نکته توجه نمود که این گزارهها با چه زبانى مطرح شدهاند.
2. توجه به شرایط محیطى و مخاطبان گزارهها: این مسئله بیشتر در مورد روایات اسلامى مطرح است و در مورد قرآن کاربرد چندانى ندارد؛ زیرا اولاً، قرآن به عنوان مهمترین منبع جاویدان دین، فراتر از زبان و مکان مطرح است و فقط بحث شأن نزولها تا حدودى در تبیین معناى آیات موءثر هستند. ثانیاً، در آیات قرآنى، گزارههایى که بهطور مشخص و دقیق فقط به یک مسئله علمى بپردازند، کمتر دیده مىشود؛ اما در روایات بحث گستردهترى در این زمینه مطرح است؛ زیرا از یک سو، زمان صدور روایات حدود 250 سال است و در این زمان شرایط محیط و مخاطب تغییر قابل توجهى داشته است. از سوى دیگر روایات، معمولاً مخاطب خاص دارند و مراتب اشخاص و شرایط محیطى براى صدور یک روایت، تغییرات مهم و جدى در فهم معنا ایجاد مىکنند و گوینده به تناسب فهم مخاطب و شرایط محیط سخن مىگوید. بنابراین، در گزارههاى پزشکى موجود در دین به این نکته باید توجه شود. خصوصاً روایاتى که درباره خواص خوراکىها و آشامیدنىها وارد شده است؛ مثلاً درباره نمک روایات زیادى وارد شده است و حتى بعضى از فقها به استحباب شروع و ختم غذا با نمک فتوا مىدهند.9 توجه به بحث محیط در فهم این روایات بسیار مهم است؛ زیرا ممکن است گرم بودن یا رطوبتى بودن یک منطقه، اقتضاى خوراک خاصى را براى اهل آن منطقه داشته باشد و پیامبر یا امامان معصوم هم که در آن منطقه زندگى مىکردند، براى سلامتى مردم، آنان را به تغذیه خاصى توصیه کردهاند. عدم توجه به این مسئله ممکن است باعث بروز فهم اشتباه از یک روایت گردد. چنانچه در روایتى آمده است که امام رضا (ع) غذاى خود را با سرکه شروع کردند در حالى که نمک هم در سفره بود. وقتى از حضرت پرسیده شد که چرا با نمک شروع نکردید، حضرت فرمودند: سرکه هم مثل نمک است.10 ممکن است این مسئله ناشى از تفاوت محیط و شرایط آب و هوایى باشد. این قبیل مسائل در روایات فراوانى دیده مىشود.
3. متنشناسى: یکى از اصول مهم فهم گزارههاى دینى توجه به متن آیه یا روایت است. متن دینى نباید طورى تفسیر شود که با اصول مسلم عقلى در تعارض باشد. اگر چنین تفسیرى ارائه گردد قطعاً باطل است. به عنوان مثال آیه شریفه یدالله فوق ایدیهم11 یا آیات شریفه وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره12 را نمىتوان طورى تفسیر کرد که گمان رود خداوند جسم و قابل روءیت و داراى خصوصیات جسمى است. این قاعده در روایات هم قطعاً جارى است و علاوه بر آن مضمون روایت نیز نباید با آیات قرآن مخالف باشد.13
4. سند شناسى: قرآن سند متقن و یقینى دین است که دلایل آن در مباحث تخصصى علوم قرآنى بیان شده است و در این نوشتار، لزومى براى ارائه این دلایل نمىباشد ؛ اما بحث سندشناسى روایات و احادیث خصوصاً در گزارههاى پزشکى اسلام بسیار مهم و حساس است؛ زیرا از مهمترین انگیزههاى جعل حدیث در تاریخ اسلام سودجویى دنیامدارانى بوده است که سعى مىکردند با نسبت دادن روایتى به پیامبر (ص) یا امام معصوم زمینه سودجویى خود را فراهم سازند. این افراد تلاش مىنمودند کلمات و عبارات مشابه با سخن معصوم و یا ترکیبى از سخن معصوم و حرف خود ارائه نمایند تا زمینه کسب و کارشان را رونق دهند. حدیث مجعول ابوهریره در مورد پیازفروشى که پیازهاى او در مکه به فروش نمىرفت، از این قبیل است.14 ابوهریره در این حدیث جعلى، ارزش خوردن پیاز مکه را در شهر مکه به پیامبر نسبت داد. بنابراین، در گزارههاى پزشکى اسلام بحث سندشناسى بسیار مهم است و به احادیث مجعول نمىتوان استناد کرد. از این رو لازم است کسانى که در موضوعات اسلامى تخصص ندارند، در نقل حدیث در این زمینه دقت کنند.
مبانى فلسفى فهم گزارههاى پزشکى اسلام
براى فهم گزارههاى دینى و علمى باید به مبانى فلسفى در زمینه قلمرو علم و دین توجه نمود؛ زیرا بدون در نظر گرفتن این مبانى و عدم توجه به قلمرو هر کدام، تفسیر گزارهها دشوار و یا غیر ممکن خواهد بود. این بحث، از مباحث تخصصى فلسفه علم است و در این قسمت از نوشتار به تناسب موضوع بحث، به بعضى از این دیدگاهها ـمختصراً ـ اشاره مىکنیم:
1. جدا انگارى دین و علم: از این منظر، موضوع علم و دین هیچ شباهتى به هم ندارند و حوزه هر کدام از دیگرى متفاوت است و کارکرد آنها نیز با هم فرق دارد. موضوع دین، خداوند متعال و افعال او است که بهطور رمزى در طبیعت متجلى است و موضوع علم، تبیین حوادث طبیعى است و هدف آن شناخت طبیعت به کمک عقل بشرى است.15 در این دیدگاه، سخن گفتن از وجود گزارههاى علمى در دین، سخنى متناقص خواهد بود و هیچ گزاره قابل اعتماد علمى در دین وجود نخواهد داشت. بنابراین، کوشش انسان متدین براى دسترسى به این گزارهها بیهوده است.
این دیدگاه خصوصاً از نظر متون اسلامى قابل نقد است؛ زیرا بسیارى از گزارههاى علمى متقن و مسلّم دینى در قرآن و روایات وجود دارد که از نظر سند و استحکام متن مانند گزارههاى الهیاتى آن است. بنابراین باید اعتراف نمود که رشد و بالندگى این دیدگاه، بیشتر در مغرب زمین است که در صورت پذیرش این دیدگاه، بهطور طبیعى بحث رابطه اسلام و پزشکى بهطور کلى بىاساس و بىپایه مىنماید.
2. مطلق انگارى دین: این دیدگاه بر آن است که هر پدیدهاى را در زندگى عادى و معنوى از درون دین بیرون بکشد و معتقد است که در دین همه چیز موجود است. بنابراین، باید راهى را برگزید تا در پرتو آن بتوانیم گزارههاى علمى را از دین استخراج نماییم. بر اساس این تفسیر، ارائه گزارههاى علمى بهطور مطلق و از آن جمله گزارههاى پزشکى جزء وظایف دین محسوب مىگردد و نیازى به توجیه و تفسیرى پیرامون ضرورت وجود گزارههاى علمى در دین وجود ندارد. گزاره دینى در هر موضوعى که باشد نه تنها مقدم بر گزاره علمى است بلکه اساس و مبناى شناخت آن موضوع، همان گزاره دینى است. به عنوان مثال اگر در یک روایت دینى آمده باشد که فلان غذا یا دارو براى فلان بیمارى خوب است، هر چند علم امروز آنرا مضر تشخیص دهد، روایت دینى مقدم است.
3. وحدت انگارى موضوع علم ودین: در این دیدگاه، علم و دین موضوع واحدى دارند و هر دو درباره یک چیز سخن مىگویند؛ اما غایت و هدف آن دو متفاوت مىباشد. هدف علم در تبیین حوادث طبیعى، شناخت علل آنها و پیشبینى حوادث بعدى است؛ اما هدف دین از تبیین و تفسیر حوادث طبیعى، کشف معانى و بهره ورى در جهت هدایت انسان است. در جهان اسلام، دانشمندانى که تلاش نمودهاند دین را بر اساس علم تفسیر نمایند، از همین مبناى فلسفى بهره گرفتهاند. کتاب طنطاوى در تفسیر قرآن از نمونههاى بارز این تفکر است. در زمان معاصر هم متفکران زیادى بر همین مشى، سیرکردهاند.
تفسیر علمى از دین به دلیل برخوردارى از زبان علم، داراى جاذبههاى زیادى است. در جریان روشنفکرى دینى معاصر نیز این شیوه زیاد به چشم مىخورد. افرادى مانند آیت الله طالقانى در تفسیر پرتوى از قرآن، مرحوم استاد محمد تقى شریعتى در تفسیر نوین و مرحوم مهندس بازرگان در کتاب راه طى شده و دیگر آثار خود از این تفکر دفاع کردهاند و حتى معتقدند راه علم و دین نیز یکى است و آنچه انبیا گفتهاند همان راه طى شده علم است که بشر با عقل و دانش خود سعى مىکند به آن برسد. این گروه، تلاش مىکند که گزارههاى دینى را با زبان علمى روز تفسیر کند.
رابطه اسلام و پزشکى در این دیدگاه، بسیار گسترده و پررنگ است. این متفکران، براى بسیارى از گزارههاى پزشکى اسلام توجیهات علمى یافتهاند. کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر که مرحوم دکتر سید رضا پاکنژاد نوشته است، یکى از جامعترین آثار علمى در این زمینه است. نامبرده در این کتاب سعى مىکند بین دستورات اسلام و مسائل پزشکى ارتباط برقرار کند. اکثر اندیشمندان اسلامى براساس همین دیدگاه به بحث رابطه اسلام و پزشکى پرداختهاند و حتى این گزارهها را نوعى اعجاز علمى قرآن مىدانند.
مهمترین چالش این دیدگاه، علىرغم جاذبههاى فراوان آن، تغییر دیدگاههاى علمى است که ممکن است موجب آسیب گزارههاى دینى شود.16
4. گزارههاى اصلى و فرعى دین: این دیدگاه بر این باور است که گزارههاى دینى از نظر اصالت، همگى در یک ردیف نیستند. بعضى از اهداف براى دین به صورت اصلى و برخى دیگر فرعى و حاشیهاى هستند. بررسى این دو نوع گزاره باید با هم متفاوت باشد. این دیدگاه به مرحوم علامه طباطبائى نیز نسبت داده شده است که موضوع نیاز انسان به دین فقط در پرتو حیات اخروى معنا دارد.17 البته منظور این نیست که دین فقط به مسائل اخروى مىپردازد بلکه آنچه در دین آمده است در طریق اصلاح زندگى معنوى است. گرچه براى اصلاح زندگى معنوى باید برخى جوانب زندگى مادى نیز اصلاح شود. بنابراین، حیطهها و قلمرو دین با یکدیگر فرق دارند. دین وقتى درباره معنویات و هدایت انسان در آن مسیر سخن مىگوید، بر تعبد قلبى انسان تکیه مىکند؛ اما آن گاه که در اصلاح زندگى مادى براى هدایت معنوى وارد مىشود، بحث تعبدى محض ندارد بلکه دین وارد یک حیطه عقلى مىشود و بخشى از هدایت انسان را در این زمینه بر عهده عقل مىگذارد. از این رو، گزارههاى دینى در این زمینه تفسیرپذیر و در بعضى موارد تأویلپذیر خواهند بود.
بر اساس این دیدگاه، رابطه اسلام و پزشکى هم معنا دار است و هم به نظر معقول مىرسد؛ زیرا اولاً، رسالت دین فراتر از گزارههاى علمى است و ثانیاً، دین نسبت به مسائل علمى و زندگى مادى بىتوجه قلمداد نشده است. در حقیقت این نظریه، واسطهاى بین افراط و تفریط موجود در دیدگاههاى قبلى است.
مراحل تحلیل گزارههاى پزشکى در اسلام
براى تحلیل یک گزاره پزشکى در اسلام دو مرحله اساسى را باید در نظر گرفت:
اول. بررسى شناسه گزاره: گزارههاى پزشکى دینى در قالبهاى مختلفى وارد مىشود. بعضى از گزارهها در آیات قرآنى وارد شدهاند؛ مثل آیاتى که در مورد جنین انسان است و برخى دیگر از گزارهها در قالب روایت آمدهاند که مهمترین نکته در این بخش، بررسى سند روایت است؛ زیرا اگر روایتى از نظر سند مخدوش باشد، نمىتواند به عنوان یک گزاره دینى پذیرفته شود خصوصاً در مسائل پزشکى که زمینههاى جعل در روایت هم زیاد است. گروه دیگرى از گزارهها در قالب فتواى مجتهدان بیان شده است؛ مثل امور واجب و مستحب و حرام و مکروه. بنابراین، گام اول در تحلیل گزاره، بررسى جایگاه گزاره از نظر دینى است.
دوم. بررسى رابطه گزاره با علم: گزارههاى دینى به دو دسته اخبارى و دستورى تقسیم مىشوند. گزارههاى اخبارى متکفل بیان حقیقت خاصى هستند؛ مثل آیات قرآن درباره جنین و مراحل تکوین خلقت انسان در علم پزشکى. این آیات معمولاً باکشفیات علمى تعارضى ندارد و اگر توهم تعارض پیش آید مربوط به بحث زبانشناسى است و باید زبان متفاوت هر کدام را با دیگرى سنجید. در اکثر این موارد، توافق مضمونى بین آنچه که در قرآن آمده و در علم به اثبات رسیده است، وجود دارد؛ اما در گزارههاى دستورى که بیشتر در قالب واجب و حرام و مستحب و مکروه مىآیند، با توجه به قواعد فقهى نیز مشکلى از نظر رابطه با علم ندارند؛ مثلاً در دین، خوردن گوشت خوک حرام است. این حرمت غیر قابل نقض است. هر چند از نظر علمى براى گوشت خوک فوایدى ثابت شود و یا راه جلوگیرى از ضرر موجود در گوشت خوک به اثبات برسد؛ زیرا علم به آخر خط خود نرسیده و گزارههاى آن قابل نقض است. یا مثلاً روزه در اسلام واجب است. گزاره علمى فقط مىتواند بیان کننده ضررى بودن آن در شرایط خاص باشد که باز هم از نظر فقهى با مشکل مواجه نیست.
بحث مهم در این زمینه، روایات زیادى است که در باره مسائل بهداشتى و درمانى و یا بیان ویژگىهاى خاصى در زمینه پزشکى است. اکثر این روایات به دلیل محتواى خاص و غیر قابل انکار آنها، مشکلى با مسائل علمى ندارند؛ مثل بهداشت تغذیه در اسلام و یا بهداشت دهان و دندان و امثال آن. این روایتها یکى از برجستهترین موضوعات علمى اسلام است که در عصر جاهلیت، دستورات پیشرفته بهداشتى را هم در حاشیه آورده است. اما در صورتى که در روایتى روش درمانى با تغذیه خاص یا داروى خاصى آمده باشد و علم جدید آنرا تأیید ننماید، نمىتوان این شیوه را به صرف اینکه در روایت آمده است، پذیرفت؛ زیرا ممکن است این روایت، ناظر به شرایط یا محیط خاص باشد. بحث حجامت از این قبیل است و نمىتوان به صرف اینکه در روایات درباره حجامت توصیه شده است، آنرا به عنوان یک روش علمى پذیرفت؛ زیرا این روش در شرایط خاصى از نظر علمى پذیرفته شده بود؛ اما با ورود شیوههاى جدید، چه نیازى به استفاده از شیوه گذشته است؟ مگر اینکه از نظر علمى ثابت شود که همان روش سنتى بهتر است. نمونههاى دیگرى نیز در روایات بیان شده که قابل تجربه و ابطالپذیر است؛ مثلاً در روایتى از امام رضا(ع) آمده است: اگر در زمان حاملگى هر دو پستان زن بزرگ شده باشد حاملگى دو قلو است و اگر یک پستان بزرگ باشد یک قلو. اگر پستان راست بزرگتر باشد بچه پسر است و اگر پستان چپ بزرگتر باشد بچه دختر است.18 این روایت و امثال آن، قابل تجربه و حس است. اگر تجربه یا علم آنرا تأیید کرد، پذیرفته مىشود. در غیر این صورت نمىتوان به عنوان یک گزاره مورد تأیید باشد. حال اگر روایتى از این کانالها عبور کرد و از نظر علمى مورد تأیید قرار گرفت مىتوان از آن به عنوان یک سند علمى استفاده کرد. در غیر این صورت دلیلى براى درگیر کردن دین با علم پزشکى به استناد بعضى از روایات ضعیف، نیست؛ زیرا اولاً، باعث وهن دین و کوچک شمردن آن مىشود و ثانیاً، هنر دین و وظیفه اصلى آن ارائه گزارههاى پزشکى نیست. بنابراین، اینگونه گزارهها در دین حاشیهنشین هستند و نباید دین را اسیر حاشیهها کرد؛ اما وجود گزارههاى تأیید شده پزشکى در اسلام، مىتواند یک پیام جدى علمى را در بر داشته باشد و آن ایجاد انگیزه براى تحقیقات علمى جدید در زمینههایى است که درباره آن روایاتى بیان شده است و حتى مىتوان گفت بخشى از پیشرفتهاى پزشکى مرهون گزارههاى دینى است. قطعاً مسائلى مثل حرمت شراب و گوشت خوک یا دستورات متعدد در زمینه مراعات مسائل بهداشتى در روابط زناشویى و واجباتى مثل روزه، زمینههاى فراوانى را براى تحقیقات علمى فراهم ساخته است.
حیطههاى مختلف رابطه اسلام و پزشکى
با توجه به مباحثى که گفته شد، اسلام و پزشکى در چند زمینه مىتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و به تعبیر دیگر، مباحث میانرشتهاى اسلام و پزشکى در این چند محور مىتواند به چرخش درآید:
1. مبناشناسى پزشکى براى مسائل دینى: همانطور که بیان شد، بسیارى از مسائل دینى داراى زیربناى علمى متقن هستند که به مرور زمان و با پیشرفت علم، جایگاه این دستورات شناخته مىشود. بسیارى از محققان در این زمینه مطالعات گستردهاى داشتهاند و آثار زیادى هم منتشر شده است. همچنین زمینههاى فراوانى براى این مباحث وجود دارد؛ خصوصاً در مسائل روانشناختى و ارتباط آن با مسائل معنوى. این مباحث حتى در دنیاى غرب نیز رواج گستردهاى دارد.
2. تاریخ پزشکى در اسلام: در تاریخ اسلام، پزشکان بىشمارى همانند ابنسینا، رازى و ابن هیثم وجود داشتهاند که آثار علمى گرانقدرى هم از خود بهجا گذاشتهاند. این اندیشمندان، مسائل علمى بسیارى را مطرح کردهاند که حتى از نظر علم امروز نیز مورد تأیید است. بعضى از معالجات ابنسینا و یا بعضى از روشهاى جراحى ـ خصوصاً در چشم ـ مبناى بعضى از کشفیات جدید پزشکى امروز است. این پزشکان، بهطور عمده تحت تأثیر فرهنگ دینى ـ هم از نظر روش کار و هم از نظر محتواى علمى ـ قرار داشتهاند. بررسى این تاریخچه، یکى از زمینههاى ارتباط مسائل اسلام و پزشکى است. گرچه در این زمینه بهطور مستقیم بحث رابطه اسلام و پزشکى مطرح نیست؛ اما این رابطه، بهطور غیر مستقیم زمینهساز مباحث بسیارى است. بر این اساس، پیشنهاد مىشود در مباحث میانرشتهاى به مباحث تاریخ پزشکى در اسلام پرداخته شود.
3. مباحث اخلاق پزشکى: اخلاق پزشکى در دنیاى پزشکى امروز به عنوان یک علم مورد قبول، مطرح است. در این مباحث، سعى مىشود از نظر اخلاقى، اصولى براى پزشکى تبیین شود که فراتر از اعتقادات شخصى و فردى و حتى مذهبى پزشک باشد. بسیارى از مسائل و تحقیقات پزشکى باید با ملاکهاى اخلاق پزشکى سنجیده شود. همانطور که مشاهده مىشود، ممکن است بعضى از مسائل پزشکى مثل ـ اتانازى ـ به دلیل مغایرت با اصول اخلاق پزشکى متوقف شود. بحث اخلاق پزشکى در اسلام با توجه به زیر بناى مهم اخلاقى آن، قطعاً یک بحث علمى است. به تعبیر دیگر: ما مىتوانیم بر اساس اصول اخلاقى و حقوقى اسلام، یک اخلاق پزشکى پیشرفته و عمیق را ارائه دهیم. بنابراین، بحث و بررسى پیرامون اخلاق پزشکى نیز از زمینههاى بحث میانرشتهاى اسلام و پزشکى است.
4. تحقیقات میدانى در زمینه آداب و رسوم اسلامى: از زمینههاى دیگر مباحث میانرشتهاى اسلام و پزشکى، بررسى بعضى از آداب و رسوم اسلامى از نظر میزان تأثیر و یا فواید آن است. این گزارهها، بر حسب ظاهر ممکن است به مسئله خاصى از نظر پزشکى ارتباط نداشته باشند؛ اما مىتوان در مورد آنها تحقیقات میدانى و آمارى داشت؛ مثل بررسى تأثیر تلاوت قرآن یا دعا در سلامتى افراد خاص و امثال این گزارهها که در اسلام وجود دارد و از اینگونه تحقیقات هم در این زمینه زیاد صورت گرفته است.
نتیجهگیرى
از مجموع مطالبى که در این نوشتار بیان شد، نتایج زیر به دست مىآید:
1. فهم گزارههاى پزشکى در اسلام، تابع زمینههاى زبانشناسى، شرایط محیط و مخاطب و متنشناسى است.
2. مبانى فلسفى در حیطه و قلمرو دین، نقشى اساسى در تفسیر گزارههاى پزشکى دین دارد. براساس مبناى جداانگارى دین و علم، این گزارهها بىمعنا هستند. براساس مبناى وحدت انگارى و مطلق انگارى دین، این گزارهها هم معنادار و هم داراى اصالت هستند. براساس پذیرش گزارههاى اصلى و فرعى در دین، این گزارهها جنبه فرعى و حاشیهاى دارند؛ اما قابل توجه و معنادار هستند.
3. در تحلیل گزارههاى پزشکى اسلام، ابتدا باید جایگاه گزاره را از نظر دینى شناسایى کرد و سپس رابطه محتوایى آنرا با علم در نظر گرفت.
4. اسلام و پزشکى در چهار حیطه مىتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند که عبارتند از:
الف. مبناشناسى علمى و گزارههاى دین؛
ب. اخلاق پزشکى ؛
ج. تاریخ پزشکى در اسلام؛
د. تحقیقات میدانى علمى در آثار و فواید بعضى امور دینى.
پىنوشتها:
1. تین، 1.
2. عبس، 24.
3. بحار الانوار، ج 1، ص 220، ح 52.
4. ر. ک: مجموعه مقالات سمینار دیدگاههاى اسلام در پزشکى، بخش دوم، فروردین 71.
5. کافى، ج 1، ص 23، ح 15.
6. غاشیه، 17.
7. کافى، ج 6، ص 495، ح 1.
8. همان، ص 15، ح 5.
9. ر. ک: رسالههاى عملیه، احکام خوردنىها و آشامیدنىها.
10. کافى، ج 6، ص 329، ح 4.
11. فتح، 10.
12. قیامت، 22ـ23.
13. شاید بتوان گفت: متن گزارههاى پزشکى که در دین وارد شده، نباید به گونهاى تفسیر شوند که با اصول مسلم پزشکى امروزه در تعارض باشد یا اینکه در فهم گزارههاى دینى باید تأمل و دقت بیشترى شود تا در نوع ارتباط آنها با اصول پزشکى راه اشتباه طى نگردد.
14. مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، 130.
15. ایان باربور، علم و دین، 146.
16. توجه به یک نکته در این زمینه ضرورى مىنماید:
دیدگاه نادرست آن است که فهم بشر در هر برهه از تاریخ، مطلق انگاشته شود و برداشت علمى هر زمان به عنوان اصول علمى 100درصد در نظر گرفته شود، آن گاه درصدد برآییم تا گزارههاى دینى را با این برداشتهاى علمى تطبیق دهیم. در این صورت آنچه اصل قرار مىگیرد فهم علمى بشر است و آنچه در حاشیه و در حال تطبیق مىباشد گزارههاى دینى است.
به نظر نمىرسد که تمام اشخاص نامبرده در مقاله، پیرو این دیدگاه باشند. اما مىتوان دیدگاه دیگرى را نیز در نظر گرفت که گاهى گزارههاى دینى چندین برداشت را برمىتابد که در یک برهه و مقطع زمانى، با برداشت علمى آن برهه همراه است و بیان تطبیقى آن نیز به معناى اصل و فرع قراردادن هیچیک از گزارههاى دینى یا برداشت علمى نمىباشد. به عنوان نمونه روش مرحوم پاک نژاد در کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر بدین گونه مىباشد. بدیهى است که بنابر این نظر لزوماً تفسیر برداشت علمى در برهههاى دیگر از تاریخ بشر به معناى ابطال گزاره دینى نمىباشد.
17. معارف اسلامى2، معاونت امور اساتید.
18. بحارالانوار، ج 57، ص 335، ح 8 و ج 6، ص 111، ح 6.
1. علم پزشکى یکى از کارامدترین علوم بشرى است که تقریباً همه افراد بشر در طول زندگى به آن نیازمندند؛ در حالى که علوم دیگر تا این حد براى انسان کارامدى ندارد.
2. بعضى از گزارههاى پزشکى در اسلام مطرح شده است ـ خصوصاً در پیشگیرى و بهداشت ـ این مسئله باعث شده است که رابطه اسلام با پزشکى از ارتباط آن با سایر علوم پر رنگتر جلوه نماید.
3. در قرآن کریم بعضى از پدیدههاى مرتبط با پزشکى ذکر شده است؛ نظیر نام برخى از خوراکىها و آشامیدنىها که نشاندهنده اهمیت آنها در نظام هستى و خصوصاً در ارتباط با بدن انسان است که موضوع پزشکى است. آیاتى چون: والتین والزیتون،1 فلینظر الانسان الى طعامه2 و امثال آن. در روایات اسلامى هم نظیر این مسائل زیاد به چشم مىخورد؛ به گونهاى که یک باب مستقل فقهى به نام «اطعمه و اشربه» در کتب روایى ایجاد گشته است.
4. در برخى از روایات اسلامى از علم پزشکى به عنوان یکى از علوم ارزشمند در کنار علم دین یاد شده است: العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان.3
5. تاریخ علم پزشکى در اسلام، بسیار درخشان است و یکى از مهمترین عوامل پیشرفت پزشکى در اسلام را مىتوان اینگونه برشمرد که پزشکان مسلمان به شدت تحت تأثیر تعالیم دینى قرار داشتهاند.4
مجموعه این عوامل باعث مىشود رابطه اسلام و پزشکى به عنوان یک بحث اساسى در فلسفه علوم مطرح گردد که در این نوشتار، به بحث و بررسى پیرامون دیدگاهها و راهکارهاى مختلف در مورد این ارتباط مىپردازیم.
زمینههاى فهم گزارههاى پزشکى در اسلام
بدون شک در اسلام، گزارههاى زیادى در مورد موضوعات مختلف پزشکى وجود دارد که بحث و بررسى و گردآورى آنها، نیازمند تحقیقات مستقل و گستردهاى است. با توجه به تنوع و گستردگى این گزارهها از نظر منابع دینى و موضوع و نحوه بیان آنها، نمىتوان به راحتى براى مخاطب فهم یکسانى را از این گزارهها در نظر گرفت. گرچه این مسئله در همه گزارههاى دینى جارى است؛ اما این گزارهها به دلیل ارتباط قسمتى از معناى آن با علم پزشکى، اهمیت خاصى دارد. بنابراین، نکاتى را که در فهم این گزارهها دخالت دارند، به اختصار بر مىرسیم:
1. توجه به زبان دینى: یکى از مباحث مهم در فلسفه علم، بحث زبان دینى است. در این بحث، به این سوءال پاسخ داده مىشود که زبان گزارههاى دینى چیست؟ در پاسخ این پرسش دیدگاههاى مختلف و متفاوتى مطرح گردیده است که در این نوشتار، مجال پرداختن به آنها نیست؛ اما صرفنظر از کلیت پاسخهایى که در این زمینه داده شده است، باید به این نکته توجه کرد که قالبهاى بیانى دین متفاوت هستند و به تناسب موضوع و مخاطب تغییر مىکنند. پیامبر(ص) در این باره مىفرمایند:
انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم؛5
ما گروه پیامبران فرمان یافتهایم که به اندازه عقلهاى مردم، با ایشان سخن بگوییم.
بعضى از گزارههاى دینى در قالب سمبلیک بیان شدهاند. بعضى به بیان عقلى آمده است؛ نظیر مباحث خداشناسى و استدلالهاى مربوط به آن و قسمت مهمى از گزارههاى دینى هم به زبان عرفى با مردم سخن مىگویند؛ گرچه ممکن است موضوع این گزارهها عقلى یا علمى باشد. مثلاً در قرآن آمده است: افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت.6 این آیه متضمن دعوت انسان به تفکر در خلقت شتر و اهمیت خلقت آن است؛ اما سبک گزاره، گزارهاى علمى نیست که بیان کننده ویژگى و اهمیت خلقت شتر ـ به عنوان یک جمله خبرى ـ باشد. یا در روایات آمده است که من اخلاق الانبیاء السواک.7 این روایت، به بیان عرفى است؛ ولى در بردارنده یک موضوع علمى است. اکثر گزارههاى پزشکى در دین به زبان عرفى بیان شده است و در بعضى موارد اندک هم سبک گزارههاى دینى خصوصاً مسائل پزشکى تقریباً به سبک علمى است.
به عنوان مثال در روایتى از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
... و صرة الصبى فیها مجمع العروق و عروق المراة کلها منها یدخل طعامه و شرابه من تلک العروق... ؛ 8
ناف بچه در رحم، محل تجمع رگهاى جنین و مادر است و غذا و نوشیدنىها از این رگها وارد مىشود.
با اندک تأمل مىتوان دریافت که بیان این روایت به سبک گزاره علمى محض است؛ بهطورى که اگر کسى نام گوینده را بر دارد، گمان مىرود که یک پزشک سخن مىگوید. بنابراین، مهمترین نکته در فهم گزارههاى دینى، توجه به زبان دین و کیفیت ارائه گزاره است. تحلیل یک گزاره سمبلیک با زبان عرفى یا عقلى و علمى و برعکس، مسیر فهم گزارههاى دینى را منحرف مىسازد. در گزارههاى پزشکى دین، ابتدا باید به این نکته توجه نمود که این گزارهها با چه زبانى مطرح شدهاند.
2. توجه به شرایط محیطى و مخاطبان گزارهها: این مسئله بیشتر در مورد روایات اسلامى مطرح است و در مورد قرآن کاربرد چندانى ندارد؛ زیرا اولاً، قرآن به عنوان مهمترین منبع جاویدان دین، فراتر از زبان و مکان مطرح است و فقط بحث شأن نزولها تا حدودى در تبیین معناى آیات موءثر هستند. ثانیاً، در آیات قرآنى، گزارههایى که بهطور مشخص و دقیق فقط به یک مسئله علمى بپردازند، کمتر دیده مىشود؛ اما در روایات بحث گستردهترى در این زمینه مطرح است؛ زیرا از یک سو، زمان صدور روایات حدود 250 سال است و در این زمان شرایط محیط و مخاطب تغییر قابل توجهى داشته است. از سوى دیگر روایات، معمولاً مخاطب خاص دارند و مراتب اشخاص و شرایط محیطى براى صدور یک روایت، تغییرات مهم و جدى در فهم معنا ایجاد مىکنند و گوینده به تناسب فهم مخاطب و شرایط محیط سخن مىگوید. بنابراین، در گزارههاى پزشکى موجود در دین به این نکته باید توجه شود. خصوصاً روایاتى که درباره خواص خوراکىها و آشامیدنىها وارد شده است؛ مثلاً درباره نمک روایات زیادى وارد شده است و حتى بعضى از فقها به استحباب شروع و ختم غذا با نمک فتوا مىدهند.9 توجه به بحث محیط در فهم این روایات بسیار مهم است؛ زیرا ممکن است گرم بودن یا رطوبتى بودن یک منطقه، اقتضاى خوراک خاصى را براى اهل آن منطقه داشته باشد و پیامبر یا امامان معصوم هم که در آن منطقه زندگى مىکردند، براى سلامتى مردم، آنان را به تغذیه خاصى توصیه کردهاند. عدم توجه به این مسئله ممکن است باعث بروز فهم اشتباه از یک روایت گردد. چنانچه در روایتى آمده است که امام رضا (ع) غذاى خود را با سرکه شروع کردند در حالى که نمک هم در سفره بود. وقتى از حضرت پرسیده شد که چرا با نمک شروع نکردید، حضرت فرمودند: سرکه هم مثل نمک است.10 ممکن است این مسئله ناشى از تفاوت محیط و شرایط آب و هوایى باشد. این قبیل مسائل در روایات فراوانى دیده مىشود.
3. متنشناسى: یکى از اصول مهم فهم گزارههاى دینى توجه به متن آیه یا روایت است. متن دینى نباید طورى تفسیر شود که با اصول مسلم عقلى در تعارض باشد. اگر چنین تفسیرى ارائه گردد قطعاً باطل است. به عنوان مثال آیه شریفه یدالله فوق ایدیهم11 یا آیات شریفه وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره12 را نمىتوان طورى تفسیر کرد که گمان رود خداوند جسم و قابل روءیت و داراى خصوصیات جسمى است. این قاعده در روایات هم قطعاً جارى است و علاوه بر آن مضمون روایت نیز نباید با آیات قرآن مخالف باشد.13
4. سند شناسى: قرآن سند متقن و یقینى دین است که دلایل آن در مباحث تخصصى علوم قرآنى بیان شده است و در این نوشتار، لزومى براى ارائه این دلایل نمىباشد ؛ اما بحث سندشناسى روایات و احادیث خصوصاً در گزارههاى پزشکى اسلام بسیار مهم و حساس است؛ زیرا از مهمترین انگیزههاى جعل حدیث در تاریخ اسلام سودجویى دنیامدارانى بوده است که سعى مىکردند با نسبت دادن روایتى به پیامبر (ص) یا امام معصوم زمینه سودجویى خود را فراهم سازند. این افراد تلاش مىنمودند کلمات و عبارات مشابه با سخن معصوم و یا ترکیبى از سخن معصوم و حرف خود ارائه نمایند تا زمینه کسب و کارشان را رونق دهند. حدیث مجعول ابوهریره در مورد پیازفروشى که پیازهاى او در مکه به فروش نمىرفت، از این قبیل است.14 ابوهریره در این حدیث جعلى، ارزش خوردن پیاز مکه را در شهر مکه به پیامبر نسبت داد. بنابراین، در گزارههاى پزشکى اسلام بحث سندشناسى بسیار مهم است و به احادیث مجعول نمىتوان استناد کرد. از این رو لازم است کسانى که در موضوعات اسلامى تخصص ندارند، در نقل حدیث در این زمینه دقت کنند.
مبانى فلسفى فهم گزارههاى پزشکى اسلام
براى فهم گزارههاى دینى و علمى باید به مبانى فلسفى در زمینه قلمرو علم و دین توجه نمود؛ زیرا بدون در نظر گرفتن این مبانى و عدم توجه به قلمرو هر کدام، تفسیر گزارهها دشوار و یا غیر ممکن خواهد بود. این بحث، از مباحث تخصصى فلسفه علم است و در این قسمت از نوشتار به تناسب موضوع بحث، به بعضى از این دیدگاهها ـمختصراً ـ اشاره مىکنیم:
1. جدا انگارى دین و علم: از این منظر، موضوع علم و دین هیچ شباهتى به هم ندارند و حوزه هر کدام از دیگرى متفاوت است و کارکرد آنها نیز با هم فرق دارد. موضوع دین، خداوند متعال و افعال او است که بهطور رمزى در طبیعت متجلى است و موضوع علم، تبیین حوادث طبیعى است و هدف آن شناخت طبیعت به کمک عقل بشرى است.15 در این دیدگاه، سخن گفتن از وجود گزارههاى علمى در دین، سخنى متناقص خواهد بود و هیچ گزاره قابل اعتماد علمى در دین وجود نخواهد داشت. بنابراین، کوشش انسان متدین براى دسترسى به این گزارهها بیهوده است.
این دیدگاه خصوصاً از نظر متون اسلامى قابل نقد است؛ زیرا بسیارى از گزارههاى علمى متقن و مسلّم دینى در قرآن و روایات وجود دارد که از نظر سند و استحکام متن مانند گزارههاى الهیاتى آن است. بنابراین باید اعتراف نمود که رشد و بالندگى این دیدگاه، بیشتر در مغرب زمین است که در صورت پذیرش این دیدگاه، بهطور طبیعى بحث رابطه اسلام و پزشکى بهطور کلى بىاساس و بىپایه مىنماید.
2. مطلق انگارى دین: این دیدگاه بر آن است که هر پدیدهاى را در زندگى عادى و معنوى از درون دین بیرون بکشد و معتقد است که در دین همه چیز موجود است. بنابراین، باید راهى را برگزید تا در پرتو آن بتوانیم گزارههاى علمى را از دین استخراج نماییم. بر اساس این تفسیر، ارائه گزارههاى علمى بهطور مطلق و از آن جمله گزارههاى پزشکى جزء وظایف دین محسوب مىگردد و نیازى به توجیه و تفسیرى پیرامون ضرورت وجود گزارههاى علمى در دین وجود ندارد. گزاره دینى در هر موضوعى که باشد نه تنها مقدم بر گزاره علمى است بلکه اساس و مبناى شناخت آن موضوع، همان گزاره دینى است. به عنوان مثال اگر در یک روایت دینى آمده باشد که فلان غذا یا دارو براى فلان بیمارى خوب است، هر چند علم امروز آنرا مضر تشخیص دهد، روایت دینى مقدم است.
3. وحدت انگارى موضوع علم ودین: در این دیدگاه، علم و دین موضوع واحدى دارند و هر دو درباره یک چیز سخن مىگویند؛ اما غایت و هدف آن دو متفاوت مىباشد. هدف علم در تبیین حوادث طبیعى، شناخت علل آنها و پیشبینى حوادث بعدى است؛ اما هدف دین از تبیین و تفسیر حوادث طبیعى، کشف معانى و بهره ورى در جهت هدایت انسان است. در جهان اسلام، دانشمندانى که تلاش نمودهاند دین را بر اساس علم تفسیر نمایند، از همین مبناى فلسفى بهره گرفتهاند. کتاب طنطاوى در تفسیر قرآن از نمونههاى بارز این تفکر است. در زمان معاصر هم متفکران زیادى بر همین مشى، سیرکردهاند.
تفسیر علمى از دین به دلیل برخوردارى از زبان علم، داراى جاذبههاى زیادى است. در جریان روشنفکرى دینى معاصر نیز این شیوه زیاد به چشم مىخورد. افرادى مانند آیت الله طالقانى در تفسیر پرتوى از قرآن، مرحوم استاد محمد تقى شریعتى در تفسیر نوین و مرحوم مهندس بازرگان در کتاب راه طى شده و دیگر آثار خود از این تفکر دفاع کردهاند و حتى معتقدند راه علم و دین نیز یکى است و آنچه انبیا گفتهاند همان راه طى شده علم است که بشر با عقل و دانش خود سعى مىکند به آن برسد. این گروه، تلاش مىکند که گزارههاى دینى را با زبان علمى روز تفسیر کند.
رابطه اسلام و پزشکى در این دیدگاه، بسیار گسترده و پررنگ است. این متفکران، براى بسیارى از گزارههاى پزشکى اسلام توجیهات علمى یافتهاند. کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر که مرحوم دکتر سید رضا پاکنژاد نوشته است، یکى از جامعترین آثار علمى در این زمینه است. نامبرده در این کتاب سعى مىکند بین دستورات اسلام و مسائل پزشکى ارتباط برقرار کند. اکثر اندیشمندان اسلامى براساس همین دیدگاه به بحث رابطه اسلام و پزشکى پرداختهاند و حتى این گزارهها را نوعى اعجاز علمى قرآن مىدانند.
مهمترین چالش این دیدگاه، علىرغم جاذبههاى فراوان آن، تغییر دیدگاههاى علمى است که ممکن است موجب آسیب گزارههاى دینى شود.16
4. گزارههاى اصلى و فرعى دین: این دیدگاه بر این باور است که گزارههاى دینى از نظر اصالت، همگى در یک ردیف نیستند. بعضى از اهداف براى دین به صورت اصلى و برخى دیگر فرعى و حاشیهاى هستند. بررسى این دو نوع گزاره باید با هم متفاوت باشد. این دیدگاه به مرحوم علامه طباطبائى نیز نسبت داده شده است که موضوع نیاز انسان به دین فقط در پرتو حیات اخروى معنا دارد.17 البته منظور این نیست که دین فقط به مسائل اخروى مىپردازد بلکه آنچه در دین آمده است در طریق اصلاح زندگى معنوى است. گرچه براى اصلاح زندگى معنوى باید برخى جوانب زندگى مادى نیز اصلاح شود. بنابراین، حیطهها و قلمرو دین با یکدیگر فرق دارند. دین وقتى درباره معنویات و هدایت انسان در آن مسیر سخن مىگوید، بر تعبد قلبى انسان تکیه مىکند؛ اما آن گاه که در اصلاح زندگى مادى براى هدایت معنوى وارد مىشود، بحث تعبدى محض ندارد بلکه دین وارد یک حیطه عقلى مىشود و بخشى از هدایت انسان را در این زمینه بر عهده عقل مىگذارد. از این رو، گزارههاى دینى در این زمینه تفسیرپذیر و در بعضى موارد تأویلپذیر خواهند بود.
بر اساس این دیدگاه، رابطه اسلام و پزشکى هم معنا دار است و هم به نظر معقول مىرسد؛ زیرا اولاً، رسالت دین فراتر از گزارههاى علمى است و ثانیاً، دین نسبت به مسائل علمى و زندگى مادى بىتوجه قلمداد نشده است. در حقیقت این نظریه، واسطهاى بین افراط و تفریط موجود در دیدگاههاى قبلى است.
مراحل تحلیل گزارههاى پزشکى در اسلام
براى تحلیل یک گزاره پزشکى در اسلام دو مرحله اساسى را باید در نظر گرفت:
اول. بررسى شناسه گزاره: گزارههاى پزشکى دینى در قالبهاى مختلفى وارد مىشود. بعضى از گزارهها در آیات قرآنى وارد شدهاند؛ مثل آیاتى که در مورد جنین انسان است و برخى دیگر از گزارهها در قالب روایت آمدهاند که مهمترین نکته در این بخش، بررسى سند روایت است؛ زیرا اگر روایتى از نظر سند مخدوش باشد، نمىتواند به عنوان یک گزاره دینى پذیرفته شود خصوصاً در مسائل پزشکى که زمینههاى جعل در روایت هم زیاد است. گروه دیگرى از گزارهها در قالب فتواى مجتهدان بیان شده است؛ مثل امور واجب و مستحب و حرام و مکروه. بنابراین، گام اول در تحلیل گزاره، بررسى جایگاه گزاره از نظر دینى است.
دوم. بررسى رابطه گزاره با علم: گزارههاى دینى به دو دسته اخبارى و دستورى تقسیم مىشوند. گزارههاى اخبارى متکفل بیان حقیقت خاصى هستند؛ مثل آیات قرآن درباره جنین و مراحل تکوین خلقت انسان در علم پزشکى. این آیات معمولاً باکشفیات علمى تعارضى ندارد و اگر توهم تعارض پیش آید مربوط به بحث زبانشناسى است و باید زبان متفاوت هر کدام را با دیگرى سنجید. در اکثر این موارد، توافق مضمونى بین آنچه که در قرآن آمده و در علم به اثبات رسیده است، وجود دارد؛ اما در گزارههاى دستورى که بیشتر در قالب واجب و حرام و مستحب و مکروه مىآیند، با توجه به قواعد فقهى نیز مشکلى از نظر رابطه با علم ندارند؛ مثلاً در دین، خوردن گوشت خوک حرام است. این حرمت غیر قابل نقض است. هر چند از نظر علمى براى گوشت خوک فوایدى ثابت شود و یا راه جلوگیرى از ضرر موجود در گوشت خوک به اثبات برسد؛ زیرا علم به آخر خط خود نرسیده و گزارههاى آن قابل نقض است. یا مثلاً روزه در اسلام واجب است. گزاره علمى فقط مىتواند بیان کننده ضررى بودن آن در شرایط خاص باشد که باز هم از نظر فقهى با مشکل مواجه نیست.
بحث مهم در این زمینه، روایات زیادى است که در باره مسائل بهداشتى و درمانى و یا بیان ویژگىهاى خاصى در زمینه پزشکى است. اکثر این روایات به دلیل محتواى خاص و غیر قابل انکار آنها، مشکلى با مسائل علمى ندارند؛ مثل بهداشت تغذیه در اسلام و یا بهداشت دهان و دندان و امثال آن. این روایتها یکى از برجستهترین موضوعات علمى اسلام است که در عصر جاهلیت، دستورات پیشرفته بهداشتى را هم در حاشیه آورده است. اما در صورتى که در روایتى روش درمانى با تغذیه خاص یا داروى خاصى آمده باشد و علم جدید آنرا تأیید ننماید، نمىتوان این شیوه را به صرف اینکه در روایت آمده است، پذیرفت؛ زیرا ممکن است این روایت، ناظر به شرایط یا محیط خاص باشد. بحث حجامت از این قبیل است و نمىتوان به صرف اینکه در روایات درباره حجامت توصیه شده است، آنرا به عنوان یک روش علمى پذیرفت؛ زیرا این روش در شرایط خاصى از نظر علمى پذیرفته شده بود؛ اما با ورود شیوههاى جدید، چه نیازى به استفاده از شیوه گذشته است؟ مگر اینکه از نظر علمى ثابت شود که همان روش سنتى بهتر است. نمونههاى دیگرى نیز در روایات بیان شده که قابل تجربه و ابطالپذیر است؛ مثلاً در روایتى از امام رضا(ع) آمده است: اگر در زمان حاملگى هر دو پستان زن بزرگ شده باشد حاملگى دو قلو است و اگر یک پستان بزرگ باشد یک قلو. اگر پستان راست بزرگتر باشد بچه پسر است و اگر پستان چپ بزرگتر باشد بچه دختر است.18 این روایت و امثال آن، قابل تجربه و حس است. اگر تجربه یا علم آنرا تأیید کرد، پذیرفته مىشود. در غیر این صورت نمىتوان به عنوان یک گزاره مورد تأیید باشد. حال اگر روایتى از این کانالها عبور کرد و از نظر علمى مورد تأیید قرار گرفت مىتوان از آن به عنوان یک سند علمى استفاده کرد. در غیر این صورت دلیلى براى درگیر کردن دین با علم پزشکى به استناد بعضى از روایات ضعیف، نیست؛ زیرا اولاً، باعث وهن دین و کوچک شمردن آن مىشود و ثانیاً، هنر دین و وظیفه اصلى آن ارائه گزارههاى پزشکى نیست. بنابراین، اینگونه گزارهها در دین حاشیهنشین هستند و نباید دین را اسیر حاشیهها کرد؛ اما وجود گزارههاى تأیید شده پزشکى در اسلام، مىتواند یک پیام جدى علمى را در بر داشته باشد و آن ایجاد انگیزه براى تحقیقات علمى جدید در زمینههایى است که درباره آن روایاتى بیان شده است و حتى مىتوان گفت بخشى از پیشرفتهاى پزشکى مرهون گزارههاى دینى است. قطعاً مسائلى مثل حرمت شراب و گوشت خوک یا دستورات متعدد در زمینه مراعات مسائل بهداشتى در روابط زناشویى و واجباتى مثل روزه، زمینههاى فراوانى را براى تحقیقات علمى فراهم ساخته است.
حیطههاى مختلف رابطه اسلام و پزشکى
با توجه به مباحثى که گفته شد، اسلام و پزشکى در چند زمینه مىتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و به تعبیر دیگر، مباحث میانرشتهاى اسلام و پزشکى در این چند محور مىتواند به چرخش درآید:
1. مبناشناسى پزشکى براى مسائل دینى: همانطور که بیان شد، بسیارى از مسائل دینى داراى زیربناى علمى متقن هستند که به مرور زمان و با پیشرفت علم، جایگاه این دستورات شناخته مىشود. بسیارى از محققان در این زمینه مطالعات گستردهاى داشتهاند و آثار زیادى هم منتشر شده است. همچنین زمینههاى فراوانى براى این مباحث وجود دارد؛ خصوصاً در مسائل روانشناختى و ارتباط آن با مسائل معنوى. این مباحث حتى در دنیاى غرب نیز رواج گستردهاى دارد.
2. تاریخ پزشکى در اسلام: در تاریخ اسلام، پزشکان بىشمارى همانند ابنسینا، رازى و ابن هیثم وجود داشتهاند که آثار علمى گرانقدرى هم از خود بهجا گذاشتهاند. این اندیشمندان، مسائل علمى بسیارى را مطرح کردهاند که حتى از نظر علم امروز نیز مورد تأیید است. بعضى از معالجات ابنسینا و یا بعضى از روشهاى جراحى ـ خصوصاً در چشم ـ مبناى بعضى از کشفیات جدید پزشکى امروز است. این پزشکان، بهطور عمده تحت تأثیر فرهنگ دینى ـ هم از نظر روش کار و هم از نظر محتواى علمى ـ قرار داشتهاند. بررسى این تاریخچه، یکى از زمینههاى ارتباط مسائل اسلام و پزشکى است. گرچه در این زمینه بهطور مستقیم بحث رابطه اسلام و پزشکى مطرح نیست؛ اما این رابطه، بهطور غیر مستقیم زمینهساز مباحث بسیارى است. بر این اساس، پیشنهاد مىشود در مباحث میانرشتهاى به مباحث تاریخ پزشکى در اسلام پرداخته شود.
3. مباحث اخلاق پزشکى: اخلاق پزشکى در دنیاى پزشکى امروز به عنوان یک علم مورد قبول، مطرح است. در این مباحث، سعى مىشود از نظر اخلاقى، اصولى براى پزشکى تبیین شود که فراتر از اعتقادات شخصى و فردى و حتى مذهبى پزشک باشد. بسیارى از مسائل و تحقیقات پزشکى باید با ملاکهاى اخلاق پزشکى سنجیده شود. همانطور که مشاهده مىشود، ممکن است بعضى از مسائل پزشکى مثل ـ اتانازى ـ به دلیل مغایرت با اصول اخلاق پزشکى متوقف شود. بحث اخلاق پزشکى در اسلام با توجه به زیر بناى مهم اخلاقى آن، قطعاً یک بحث علمى است. به تعبیر دیگر: ما مىتوانیم بر اساس اصول اخلاقى و حقوقى اسلام، یک اخلاق پزشکى پیشرفته و عمیق را ارائه دهیم. بنابراین، بحث و بررسى پیرامون اخلاق پزشکى نیز از زمینههاى بحث میانرشتهاى اسلام و پزشکى است.
4. تحقیقات میدانى در زمینه آداب و رسوم اسلامى: از زمینههاى دیگر مباحث میانرشتهاى اسلام و پزشکى، بررسى بعضى از آداب و رسوم اسلامى از نظر میزان تأثیر و یا فواید آن است. این گزارهها، بر حسب ظاهر ممکن است به مسئله خاصى از نظر پزشکى ارتباط نداشته باشند؛ اما مىتوان در مورد آنها تحقیقات میدانى و آمارى داشت؛ مثل بررسى تأثیر تلاوت قرآن یا دعا در سلامتى افراد خاص و امثال این گزارهها که در اسلام وجود دارد و از اینگونه تحقیقات هم در این زمینه زیاد صورت گرفته است.
نتیجهگیرى
از مجموع مطالبى که در این نوشتار بیان شد، نتایج زیر به دست مىآید:
1. فهم گزارههاى پزشکى در اسلام، تابع زمینههاى زبانشناسى، شرایط محیط و مخاطب و متنشناسى است.
2. مبانى فلسفى در حیطه و قلمرو دین، نقشى اساسى در تفسیر گزارههاى پزشکى دین دارد. براساس مبناى جداانگارى دین و علم، این گزارهها بىمعنا هستند. براساس مبناى وحدت انگارى و مطلق انگارى دین، این گزارهها هم معنادار و هم داراى اصالت هستند. براساس پذیرش گزارههاى اصلى و فرعى در دین، این گزارهها جنبه فرعى و حاشیهاى دارند؛ اما قابل توجه و معنادار هستند.
3. در تحلیل گزارههاى پزشکى اسلام، ابتدا باید جایگاه گزاره را از نظر دینى شناسایى کرد و سپس رابطه محتوایى آنرا با علم در نظر گرفت.
4. اسلام و پزشکى در چهار حیطه مىتوانند با یکدیگر تعامل داشته باشند که عبارتند از:
الف. مبناشناسى علمى و گزارههاى دین؛
ب. اخلاق پزشکى ؛
ج. تاریخ پزشکى در اسلام؛
د. تحقیقات میدانى علمى در آثار و فواید بعضى امور دینى.
پىنوشتها:
1. تین، 1.
2. عبس، 24.
3. بحار الانوار، ج 1، ص 220، ح 52.
4. ر. ک: مجموعه مقالات سمینار دیدگاههاى اسلام در پزشکى، بخش دوم، فروردین 71.
5. کافى، ج 1، ص 23، ح 15.
6. غاشیه، 17.
7. کافى، ج 6، ص 495، ح 1.
8. همان، ص 15، ح 5.
9. ر. ک: رسالههاى عملیه، احکام خوردنىها و آشامیدنىها.
10. کافى، ج 6، ص 329، ح 4.
11. فتح، 10.
12. قیامت، 22ـ23.
13. شاید بتوان گفت: متن گزارههاى پزشکى که در دین وارد شده، نباید به گونهاى تفسیر شوند که با اصول مسلم پزشکى امروزه در تعارض باشد یا اینکه در فهم گزارههاى دینى باید تأمل و دقت بیشترى شود تا در نوع ارتباط آنها با اصول پزشکى راه اشتباه طى نگردد.
14. مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، 130.
15. ایان باربور، علم و دین، 146.
16. توجه به یک نکته در این زمینه ضرورى مىنماید:
دیدگاه نادرست آن است که فهم بشر در هر برهه از تاریخ، مطلق انگاشته شود و برداشت علمى هر زمان به عنوان اصول علمى 100درصد در نظر گرفته شود، آن گاه درصدد برآییم تا گزارههاى دینى را با این برداشتهاى علمى تطبیق دهیم. در این صورت آنچه اصل قرار مىگیرد فهم علمى بشر است و آنچه در حاشیه و در حال تطبیق مىباشد گزارههاى دینى است.
به نظر نمىرسد که تمام اشخاص نامبرده در مقاله، پیرو این دیدگاه باشند. اما مىتوان دیدگاه دیگرى را نیز در نظر گرفت که گاهى گزارههاى دینى چندین برداشت را برمىتابد که در یک برهه و مقطع زمانى، با برداشت علمى آن برهه همراه است و بیان تطبیقى آن نیز به معناى اصل و فرع قراردادن هیچیک از گزارههاى دینى یا برداشت علمى نمىباشد. به عنوان نمونه روش مرحوم پاک نژاد در کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر بدین گونه مىباشد. بدیهى است که بنابر این نظر لزوماً تفسیر برداشت علمى در برهههاى دیگر از تاریخ بشر به معناى ابطال گزاره دینى نمىباشد.
17. معارف اسلامى2، معاونت امور اساتید.
18. بحارالانوار، ج 57، ص 335، ح 8 و ج 6، ص 111، ح 6.