آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

رابطه اسلام و علم پزشکى یکى از مهم‏ترین و بحث‏انگیزترین مباحث علمى و تاریخى است. این بحث از جهات متعددى حائز اهمیت است:
1. علم پزشکى یکى از کارامدترین علوم بشرى است که تقریباً همه افراد بشر در طول زندگى به آن نیازمندند؛ در حالى که علوم دیگر تا این حد براى انسان کارامدى ندارد.
2. بعضى از گزاره‏هاى پزشکى در اسلام مطرح شده است ـ خصوصاً در پیشگیرى و بهداشت ـ این مسئله باعث شده است که رابطه اسلام با پزشکى از ارتباط آن با سایر علوم پر رنگ‏تر جلوه نماید.
3. در قرآن کریم بعضى از پدیده‏هاى مرتبط با پزشکى ذکر شده است؛ نظیر نام برخى از خوراکى‏ها و آشامیدنى‏ها که نشان‏دهنده اهمیت آنها در نظام هستى و خصوصاً در ارتباط با بدن انسان است که موضوع پزشکى است. آیاتى چون: والتین والزیتون،1 فلینظر الانسان الى طعامه2 و امثال آن. در روایات اسلامى هم نظیر این مسائل زیاد به چشم مى‏خورد؛ به گونه‏اى که یک باب مستقل فقهى به نام «اطعمه و اشربه» در کتب روایى ایجاد گشته است.
4. در برخى از روایات اسلامى از علم پزشکى به عنوان یکى از علوم ارزشمند در کنار علم دین یاد شده است: العلم علمان، علم الادیان و علم الابدان.3
5. تاریخ علم پزشکى در اسلام، بسیار درخشان است و یکى از مهم‏ترین عوامل پیشرفت پزشکى در اسلام را مى‏توان این‏گونه برشمرد که پزشکان مسلمان به شدت تحت تأثیر تعالیم دینى قرار داشته‏اند.4
مجموعه این عوامل باعث مى‏شود رابطه اسلام و پزشکى به عنوان یک بحث اساسى در فلسفه علوم مطرح گردد که در این نوشتار، به بحث و بررسى پیرامون دیدگاه‏ها و راهکارهاى مختلف در مورد این ارتباط مى‏پردازیم.
زمینه‏هاى فهم گزاره‏هاى پزشکى در اسلام
بدون شک در اسلام، گزاره‏هاى زیادى در مورد موضوعات مختلف پزشکى وجود دارد که بحث و بررسى و گردآورى آنها، نیازمند تحقیقات مستقل و گسترده‏اى است. با توجه به تنوع و گستردگى این گزاره‏ها از نظر منابع دینى و موضوع و نحوه بیان آنها، نمى‏توان به راحتى براى مخاطب فهم یکسانى را از این گزاره‏ها در نظر گرفت. گرچه این مسئله در همه گزاره‏هاى دینى جارى است؛ اما این گزاره‏ها به دلیل ارتباط قسمتى از معناى آن با علم پزشکى، اهمیت خاصى دارد. بنابراین، نکاتى را که در فهم این گزاره‏ها دخالت دارند، به اختصار بر مى‏رسیم:
1. توجه به زبان دینى: یکى از مباحث مهم در فلسفه علم، بحث زبان دینى است. در این بحث، به این سوءال پاسخ داده مى‏شود که زبان گزاره‏هاى دینى چیست؟ در پاسخ این پرسش دیدگاه‏هاى مختلف و متفاوتى مطرح گردیده است که در این نوشتار، مجال پرداختن به آنها نیست؛ اما صرف‏نظر از کلیت پاسخ‏هایى که در این زمینه داده شده است، باید به این نکته توجه کرد که قالب‏هاى بیانى دین متفاوت هستند و به تناسب موضوع و مخاطب تغییر مى‏کنند. پیامبر(ص) در این باره مى‏فرمایند:
انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس على قدر عقولهم؛5
ما گروه پیامبران فرمان یافته‏ایم که به اندازه عقل‏هاى مردم، با ایشان سخن بگوییم.
بعضى از گزاره‏هاى دینى در قالب سمبلیک بیان شده‏اند. بعضى به بیان عقلى آمده است؛ نظیر مباحث خداشناسى و استدلال‏هاى مربوط به آن و قسمت مهمى از گزاره‏هاى دینى هم به زبان عرفى با مردم سخن مى‏گویند؛ گرچه ممکن است موضوع این گزاره‏ها عقلى یا علمى باشد. مثلاً در قرآن آمده است: افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت.6 این آیه متضمن دعوت انسان به تفکر در خلقت شتر و اهمیت خلقت آن است؛ اما سبک گزاره، گزاره‏اى علمى نیست که بیان کننده ویژگى و اهمیت خلقت شتر ـ به عنوان یک جمله خبرى ـ باشد. یا در روایات آمده است که من اخلاق الانبیاء السواک.7 این روایت، به بیان عرفى است؛ ولى در بردارنده یک موضوع علمى است. اکثر گزاره‏هاى پزشکى در دین به زبان عرفى بیان شده است و در بعضى موارد اندک هم سبک گزاره‏هاى دینى خصوصاً مسائل پزشکى تقریباً به سبک علمى است.
به عنوان مثال در روایتى از امام باقر(ع) چنین نقل شده است:
... و صرة الصبى فیها مجمع العروق و عروق المراة کلها منها یدخل طعامه و شرابه من تلک العروق... ؛ 8
ناف بچه در رحم، محل تجمع رگ‏هاى جنین و مادر است و غذا و نوشیدنى‏ها از این رگ‏ها وارد مى‏شود.
با اندک تأمل مى‏توان دریافت که بیان این روایت به سبک گزاره علمى محض است؛ به‏طورى که اگر کسى نام گوینده را بر دارد، گمان مى‏رود که یک پزشک سخن مى‏گوید. بنابراین، مهم‏ترین نکته در فهم گزاره‏هاى دینى، توجه به زبان دین و کیفیت ارائه گزاره است. تحلیل یک گزاره سمبلیک با زبان عرفى یا عقلى و علمى و برعکس، مسیر فهم گزاره‏هاى دینى را منحرف مى‏سازد. در گزاره‏هاى پزشکى دین، ابتدا باید به این نکته توجه نمود که این گزاره‏ها با چه زبانى مطرح شده‏اند.
2. توجه به شرایط محیطى و مخاطبان گزاره‏ها: این مسئله بیشتر در مورد روایات اسلامى مطرح است و در مورد قرآن کاربرد چندانى ندارد؛ زیرا اولاً، قرآن به عنوان مهم‏ترین منبع جاویدان دین، فراتر از زبان و مکان مطرح است و فقط بحث شأن نزول‏ها تا حدودى در تبیین معناى آیات موءثر هستند. ثانیاً، در آیات قرآنى، گزاره‏هایى که به‏طور مشخص و دقیق فقط به یک مسئله علمى بپردازند، کمتر دیده مى‏شود؛ اما در روایات بحث گسترده‏ترى در این زمینه مطرح است؛ زیرا از یک سو، زمان صدور روایات حدود 250 سال است و در این زمان شرایط محیط و مخاطب تغییر قابل توجهى داشته است. از سوى دیگر روایات، معمولاً مخاطب خاص دارند و مراتب اشخاص و شرایط محیطى براى صدور یک روایت، تغییرات مهم و جدى در فهم معنا ایجاد مى‏کنند و گوینده به تناسب فهم مخاطب و شرایط محیط سخن مى‏گوید. بنابراین، در گزاره‏هاى پزشکى موجود در دین به این نکته باید توجه شود. خصوصاً روایاتى که درباره خواص خوراکى‏ها و آشامیدنى‏ها وارد شده است؛ مثلاً درباره نمک روایات زیادى وارد شده است و حتى بعضى از فقها به استحباب شروع و ختم غذا با نمک فتوا مى‏دهند.9 توجه به بحث محیط در فهم این روایات بسیار مهم است؛ زیرا ممکن است گرم بودن یا رطوبتى بودن یک منطقه، اقتضاى خوراک خاصى را براى اهل آن منطقه داشته باشد و پیامبر یا امامان معصوم هم که در آن منطقه زندگى مى‏کردند، براى سلامتى مردم، آنان را به تغذیه خاصى توصیه کرده‏اند. عدم توجه به این مسئله ممکن است باعث بروز فهم اشتباه از یک روایت گردد. چنانچه در روایتى آمده است که امام رضا (ع) غذاى خود را با سرکه شروع کردند در حالى که نمک هم در سفره بود. وقتى از حضرت پرسیده شد که چرا با نمک شروع نکردید، حضرت فرمودند: سرکه هم مثل نمک است.10 ممکن است این مسئله ناشى از تفاوت محیط و شرایط آب و هوایى باشد. این قبیل مسائل در روایات فراوانى دیده مى‏شود.
3. متن‏شناسى: یکى از اصول مهم فهم گزاره‏هاى دینى توجه به متن آیه یا روایت است. متن دینى نباید طورى تفسیر شود که با اصول مسلم عقلى در تعارض باشد. اگر چنین تفسیرى ارائه گردد قطعاً باطل است. به عنوان مثال آیه شریفه یدالله فوق ایدیهم11 یا آیات شریفه وجوه یومئذ ناضره الى ربها ناظره12 را نمى‏توان طورى تفسیر کرد که گمان رود خداوند جسم و قابل روءیت و داراى خصوصیات جسمى است. این قاعده در روایات هم قطعاً جارى است و علاوه بر آن مضمون روایت نیز نباید با آیات قرآن مخالف باشد.13
4. سند شناسى: قرآن سند متقن و یقینى دین است که دلایل آن در مباحث تخصصى علوم قرآنى بیان شده است و در این نوشتار، لزومى براى ارائه این دلایل نمى‏باشد ؛ اما بحث سندشناسى روایات و احادیث خصوصاً در گزاره‏هاى پزشکى اسلام بسیار مهم و حساس است؛ زیرا از مهم‏ترین انگیزه‏هاى جعل حدیث در تاریخ اسلام سودجویى دنیامدارانى بوده است که سعى مى‏کردند با نسبت دادن روایتى به پیامبر (ص) یا امام معصوم زمینه سودجویى خود را فراهم سازند. این افراد تلاش مى‏نمودند کلمات و عبارات مشابه با سخن معصوم و یا ترکیبى از سخن معصوم و حرف خود ارائه نمایند تا زمینه کسب و کارشان را رونق دهند. حدیث مجعول ابوهریره در مورد پیازفروشى که پیازهاى او در مکه به فروش نمى‏رفت، از این قبیل است.14 ابوهریره در این حدیث جعلى، ارزش خوردن پیاز مکه را در شهر مکه به پیامبر نسبت داد. بنابراین، در گزاره‏هاى پزشکى اسلام بحث سندشناسى بسیار مهم است و به احادیث مجعول نمى‏توان استناد کرد. از این رو لازم است کسانى که در موضوعات اسلامى تخصص ندارند، در نقل حدیث در این زمینه دقت کنند.
مبانى فلسفى فهم گزاره‏هاى پزشکى اسلام
براى فهم گزاره‏هاى دینى و علمى باید به مبانى فلسفى در زمینه قلمرو علم و دین توجه نمود؛ زیرا بدون در نظر گرفتن این مبانى و عدم توجه به قلمرو هر کدام، تفسیر گزاره‏ها دشوار و یا غیر ممکن خواهد بود. این بحث، از مباحث تخصصى فلسفه علم است و در این قسمت از نوشتار به تناسب موضوع بحث، به بعضى از این دیدگاه‏ها ـمختصراً ـ اشاره مى‏کنیم:
1. جدا انگارى دین و علم: از این منظر، موضوع علم و دین هیچ شباهتى به هم ندارند و حوزه هر کدام از دیگرى متفاوت است و کارکرد آنها نیز با هم فرق دارد. موضوع دین، خداوند متعال و افعال او است که به‏طور رمزى در طبیعت متجلى است و موضوع علم، تبیین حوادث طبیعى است و هدف آن شناخت طبیعت به کمک عقل بشرى است.15 در این دیدگاه، سخن گفتن از وجود گزاره‏هاى علمى در دین، سخنى متناقص خواهد بود و هیچ گزاره قابل اعتماد علمى در دین وجود نخواهد داشت. بنابراین، کوشش انسان متدین براى دسترسى به این گزاره‏ها بیهوده است.
این دیدگاه خصوصاً از نظر متون اسلامى قابل نقد است؛ زیرا بسیارى از گزاره‏هاى علمى متقن و مسلّم دینى در قرآن و روایات وجود دارد که از نظر سند و استحکام متن مانند گزاره‏هاى الهیاتى آن است. بنابراین باید اعتراف نمود که رشد و بالندگى این دیدگاه، بیشتر در مغرب زمین است که در صورت پذیرش این دیدگاه، به‏طور طبیعى بحث رابطه اسلام و پزشکى به‏طور کلى بى‏اساس و بى‏پایه مى‏نماید.
2. مطلق انگارى دین: این دیدگاه بر آن است که هر پدیده‏اى را در زندگى عادى و معنوى از درون دین بیرون بکشد و معتقد است که در دین همه چیز موجود است. بنابراین، باید راهى را برگزید تا در پرتو آن بتوانیم گزاره‏هاى علمى را از دین استخراج نماییم. بر اساس این تفسیر، ارائه گزاره‏هاى علمى به‏طور مطلق و از آن جمله گزاره‏هاى پزشکى جزء وظایف دین محسوب مى‏گردد و نیازى به توجیه و تفسیرى پیرامون ضرورت وجود گزاره‏هاى علمى در دین وجود ندارد. گزاره دینى در هر موضوعى که باشد نه تنها مقدم بر گزاره علمى است بلکه اساس و مبناى شناخت آن موضوع، همان گزاره دینى است. به عنوان مثال اگر در یک روایت دینى آمده باشد که فلان غذا یا دارو براى فلان بیمارى خوب است، هر چند علم امروز آن‏را مضر تشخیص دهد، روایت دینى مقدم است.
3. وحدت انگارى موضوع علم ودین: در این دیدگاه، علم و دین موضوع واحدى دارند و هر دو درباره یک چیز سخن مى‏گویند؛ اما غایت و هدف آن دو متفاوت مى‏باشد. هدف علم در تبیین حوادث طبیعى، شناخت علل آنها و پیش‏بینى حوادث بعدى است؛ اما هدف دین از تبیین و تفسیر حوادث طبیعى، کشف معانى و بهره ورى در جهت هدایت انسان است. در جهان اسلام، دانشمندانى که تلاش نموده‏اند دین را بر اساس علم تفسیر نمایند، از همین مبناى فلسفى بهره گرفته‏اند. کتاب طنطاوى در تفسیر قرآن از نمونه‏هاى بارز این تفکر است. در زمان معاصر هم متفکران زیادى بر همین مشى، سیرکرده‏اند.
تفسیر علمى از دین به دلیل برخوردارى از زبان علم، داراى جاذبه‏هاى زیادى است. در جریان روشنفکرى دینى معاصر نیز این شیوه زیاد به چشم مى‏خورد. افرادى مانند آیت الله طالقانى در تفسیر پرتوى از قرآن، مرحوم استاد محمد تقى شریعتى در تفسیر نوین و مرحوم مهندس بازرگان در کتاب راه طى شده و دیگر آثار خود از این تفکر دفاع کرده‏اند و حتى معتقدند راه علم و دین نیز یکى است و آنچه انبیا گفته‏اند همان راه طى شده علم است که بشر با عقل و دانش خود سعى مى‏کند به آن برسد. این گروه، تلاش مى‏کند که گزاره‏هاى دینى را با زبان علمى روز تفسیر کند.
رابطه اسلام و پزشکى در این دیدگاه، بسیار گسترده و پررنگ است. این متفکران، براى بسیارى از گزاره‏هاى پزشکى اسلام توجیهات علمى یافته‏اند. کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر که مرحوم دکتر سید رضا پاک‏نژاد نوشته است، یکى از جامع‏ترین آثار علمى در این زمینه است. نامبرده در این کتاب سعى مى‏کند بین دستورات اسلام و مسائل پزشکى ارتباط برقرار کند. اکثر اندیشمندان اسلامى براساس همین دیدگاه به بحث رابطه اسلام و پزشکى پرداخته‏اند و حتى این گزاره‏ها را نوعى اعجاز علمى قرآن مى‏دانند.
مهم‏ترین چالش این دیدگاه، على‏رغم جاذبه‏هاى فراوان آن، تغییر دیدگاه‏هاى علمى است که ممکن است موجب آسیب گزاره‏هاى دینى شود.16
4. گزاره‏هاى اصلى و فرعى دین: این دیدگاه بر این باور است که گزاره‏هاى دینى از نظر اصالت، همگى در یک ردیف نیستند. بعضى از اهداف براى دین به صورت اصلى و برخى دیگر فرعى و حاشیه‏اى هستند. بررسى این دو نوع گزاره باید با هم متفاوت باشد. این دیدگاه به مرحوم علامه طباطبائى نیز نسبت داده شده است که موضوع نیاز انسان به دین فقط در پرتو حیات اخروى معنا دارد.17 البته منظور این نیست که دین فقط به مسائل اخروى مى‏پردازد بلکه آنچه در دین آمده است در طریق اصلاح زندگى معنوى است. گرچه براى اصلاح زندگى معنوى باید برخى جوانب زندگى مادى نیز اصلاح شود. بنابراین، حیطه‏ها و قلمرو دین با یک‏دیگر فرق دارند. دین وقتى درباره معنویات و هدایت انسان در آن مسیر سخن مى‏گوید، بر تعبد قلبى انسان تکیه مى‏کند؛ اما آن گاه که در اصلاح زندگى مادى براى هدایت معنوى وارد مى‏شود، بحث تعبدى محض ندارد بلکه دین وارد یک حیطه عقلى مى‏شود و بخشى از هدایت انسان را در این زمینه بر عهده عقل مى‏گذارد. از این رو، گزاره‏هاى دینى در این زمینه تفسیرپذیر و در بعضى موارد تأویل‏پذیر خواهند بود.
بر اساس این دیدگاه، رابطه اسلام و پزشکى هم معنا دار است و هم به نظر معقول مى‏رسد؛ زیرا اولاً، رسالت دین فراتر از گزاره‏هاى علمى است و ثانیاً، دین نسبت به مسائل علمى و زندگى مادى بى‏توجه قلمداد نشده است. در حقیقت این نظریه، واسطه‏اى بین افراط و تفریط موجود در دیدگاه‏هاى قبلى است.
مراحل تحلیل گزاره‏هاى پزشکى در اسلام
براى تحلیل یک گزاره پزشکى در اسلام دو مرحله اساسى را باید در نظر گرفت:
اول. بررسى شناسه گزاره: گزاره‏هاى پزشکى دینى در قالب‏هاى مختلفى وارد مى‏شود. بعضى از گزاره‏ها در آیات قرآنى وارد شده‏اند؛ مثل آیاتى که در مورد جنین انسان است و برخى دیگر از گزاره‏ها در قالب روایت آمده‏اند که مهم‏ترین نکته در این بخش، بررسى سند روایت است؛ زیرا اگر روایتى از نظر سند مخدوش باشد، نمى‏تواند به عنوان یک گزاره دینى پذیرفته شود خصوصاً در مسائل پزشکى که زمینه‏هاى جعل در روایت هم زیاد است. گروه دیگرى از گزاره‏ها در قالب فتواى مجتهدان بیان شده است؛ مثل امور واجب و مستحب و حرام و مکروه. بنابراین، گام اول در تحلیل گزاره، بررسى جایگاه گزاره از نظر دینى است.
دوم. بررسى رابطه گزاره با علم: گزاره‏هاى دینى به دو دسته اخبارى و دستورى تقسیم مى‏شوند. گزاره‏هاى اخبارى متکفل بیان حقیقت خاصى هستند؛ مثل آیات قرآن درباره جنین و مراحل تکوین خلقت انسان در علم پزشکى. این آیات معمولاً باکشفیات علمى تعارضى ندارد و اگر توهم تعارض پیش آید مربوط به بحث زبان‏شناسى است و باید زبان متفاوت هر کدام را با دیگرى سنجید. در اکثر این موارد، توافق مضمونى بین آنچه که در قرآن آمده و در علم به اثبات رسیده است، وجود دارد؛ اما در گزاره‏هاى دستورى که بیشتر در قالب واجب و حرام و مستحب و مکروه مى‏آیند، با توجه به قواعد فقهى نیز مشکلى از نظر رابطه با علم ندارند؛ مثلاً در دین، خوردن گوشت خوک حرام است. این حرمت غیر قابل نقض است. هر چند از نظر علمى براى گوشت خوک فوایدى ثابت شود و یا راه جلوگیرى از ضرر موجود در گوشت خوک به اثبات برسد؛ زیرا علم به آخر خط خود نرسیده و گزاره‏هاى آن قابل نقض است. یا مثلاً روزه در اسلام واجب است. گزاره علمى فقط مى‏تواند بیان کننده ضررى بودن آن در شرایط خاص باشد که باز هم از نظر فقهى با مشکل مواجه نیست.
بحث مهم در این زمینه، روایات زیادى است که در باره مسائل بهداشتى و درمانى و یا بیان ویژگى‏هاى خاصى در زمینه پزشکى است. اکثر این روایات به دلیل محتواى خاص و غیر قابل انکار آنها، مشکلى با مسائل علمى ندارند؛ مثل بهداشت تغذیه در اسلام و یا بهداشت دهان و دندان و امثال آن. این روایت‏ها یکى از برجسته‏ترین موضوعات علمى اسلام است که در عصر جاهلیت، دستورات پیشرفته بهداشتى را هم در حاشیه آورده است. اما در صورتى که در روایتى روش درمانى با تغذیه خاص یا داروى خاصى آمده باشد و علم جدید آن‏را تأیید ننماید، نمى‏توان این شیوه را به صرف اینکه در روایت آمده است، پذیرفت؛ زیرا ممکن است این روایت، ناظر به شرایط یا محیط خاص باشد. بحث حجامت از این قبیل است و نمى‏توان به صرف اینکه در روایات درباره حجامت توصیه شده است، آن‏را به عنوان یک روش علمى پذیرفت؛ زیرا این روش در شرایط خاصى از نظر علمى پذیرفته شده بود؛ اما با ورود شیوه‏هاى جدید، چه نیازى به استفاده از شیوه گذشته است؟ مگر اینکه از نظر علمى ثابت شود که همان روش سنتى بهتر است. نمونه‏هاى دیگرى نیز در روایات بیان شده که قابل تجربه و ابطال‏پذیر است؛ مثلاً در روایتى از امام رضا(ع) آمده است: اگر در زمان حاملگى هر دو پستان زن بزرگ شده باشد حاملگى دو قلو است و اگر یک پستان بزرگ باشد یک قلو. اگر پستان راست بزرگتر باشد بچه پسر است و اگر پستان چپ بزرگتر باشد بچه دختر است.18 این روایت و امثال آن، قابل تجربه و حس است. اگر تجربه یا علم آن‏را تأیید کرد، پذیرفته مى‏شود. در غیر این صورت نمى‏توان به عنوان یک گزاره مورد تأیید باشد. حال اگر روایتى از این کانال‏ها عبور کرد و از نظر علمى مورد تأیید قرار گرفت مى‏توان از آن به عنوان یک سند علمى استفاده کرد. در غیر این صورت دلیلى براى درگیر کردن دین با علم پزشکى به استناد بعضى از روایات ضعیف، نیست؛ زیرا اولاً، باعث وهن دین و کوچک شمردن آن مى‏شود و ثانیاً، هنر دین و وظیفه اصلى آن ارائه گزاره‏هاى پزشکى نیست. بنابراین، این‏گونه گزاره‏ها در دین حاشیه‏نشین هستند و نباید دین را اسیر حاشیه‏ها کرد؛ اما وجود گزاره‏هاى تأیید شده پزشکى در اسلام، مى‏تواند یک پیام جدى علمى را در بر داشته باشد و آن ایجاد انگیزه براى تحقیقات علمى جدید در زمینه‏هایى است که درباره آن روایاتى بیان شده است و حتى مى‏توان گفت بخشى از پیشرفت‏هاى پزشکى مرهون گزاره‏هاى دینى است. قطعاً مسائلى مثل حرمت شراب و گوشت خوک یا دستورات متعدد در زمینه مراعات مسائل بهداشتى در روابط زناشویى و واجباتى مثل روزه، زمینه‏هاى فراوانى را براى تحقیقات علمى فراهم ساخته است.
حیطه‏هاى مختلف رابطه اسلام و پزشکى
با توجه به مباحثى که گفته شد، اسلام و پزشکى در چند زمینه مى‏توانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و به تعبیر دیگر، مباحث میان‏رشته‏اى اسلام و پزشکى در این چند محور مى‏تواند به چرخش درآید:
1. مبناشناسى پزشکى براى مسائل دینى: همان‏طور که بیان شد، بسیارى از مسائل دینى داراى زیربناى علمى متقن هستند که به مرور زمان و با پیشرفت علم، جایگاه این دستورات شناخته مى‏شود. بسیارى از محققان در این زمینه مطالعات گسترده‏اى داشته‏اند و آثار زیادى هم منتشر شده است. همچنین زمینه‏هاى فراوانى براى این مباحث وجود دارد؛ خصوصاً در مسائل روان‏شناختى و ارتباط آن با مسائل معنوى. این مباحث حتى در دنیاى غرب نیز رواج گسترده‏اى دارد.
2. تاریخ پزشکى در اسلام: در تاریخ اسلام، پزشکان بى‏شمارى همانند ابن‏سینا، رازى و ابن هیثم وجود داشته‏اند که آثار علمى گرانقدرى هم از خود به‏جا گذاشته‏اند. این اندیشمندان، مسائل علمى بسیارى را مطرح کرده‏اند که حتى از نظر علم امروز نیز مورد تأیید است. بعضى از معالجات ابن‏سینا و یا بعضى از روش‏هاى جراحى ـ خصوصاً در چشم ـ مبناى بعضى از کشفیات جدید پزشکى امروز است. این پزشکان، به‏طور عمده تحت تأثیر فرهنگ دینى ـ هم از نظر روش کار و هم از نظر محتواى علمى ـ قرار داشته‏اند. بررسى این تاریخچه، یکى از زمینه‏هاى ارتباط مسائل اسلام و پزشکى است. گرچه در این زمینه به‏طور مستقیم بحث رابطه اسلام و پزشکى مطرح نیست؛ اما این رابطه، به‏طور غیر مستقیم زمینه‏ساز مباحث بسیارى است. بر این اساس، پیشنهاد مى‏شود در مباحث میان‏رشته‏اى به مباحث تاریخ پزشکى در اسلام پرداخته شود.
3. مباحث اخلاق پزشکى: اخلاق پزشکى در دنیاى پزشکى امروز به عنوان یک علم مورد قبول، مطرح است. در این مباحث، سعى مى‏شود از نظر اخلاقى، اصولى براى پزشکى تبیین شود که فراتر از اعتقادات شخصى و فردى و حتى مذهبى پزشک باشد. بسیارى از مسائل و تحقیقات پزشکى باید با ملاک‏هاى اخلاق پزشکى سنجیده شود. همان‏طور که مشاهده مى‏شود، ممکن است بعضى از مسائل پزشکى مثل ـ اتانازى ـ به دلیل مغایرت با اصول اخلاق پزشکى متوقف شود. بحث اخلاق پزشکى در اسلام با توجه به زیر بناى مهم اخلاقى آن، قطعاً یک بحث علمى است. به تعبیر دیگر: ما مى‏توانیم بر اساس اصول اخلاقى و حقوقى اسلام، یک اخلاق پزشکى پیشرفته و عمیق را ارائه دهیم. بنابراین، بحث و بررسى پیرامون اخلاق پزشکى نیز از زمینه‏هاى بحث میان‏رشته‏اى اسلام و پزشکى است.
4. تحقیقات میدانى در زمینه آداب و رسوم اسلامى: از زمینه‏هاى دیگر مباحث میان‏رشته‏اى اسلام و پزشکى، بررسى بعضى از آداب و رسوم اسلامى از نظر میزان تأثیر و یا فواید آن است. این گزاره‏ها، بر حسب ظاهر ممکن است به مسئله خاصى از نظر پزشکى ارتباط نداشته باشند؛ اما مى‏توان در مورد آنها تحقیقات میدانى و آمارى داشت؛ مثل بررسى تأثیر تلاوت قرآن یا دعا در سلامتى افراد خاص و امثال این گزاره‏ها که در اسلام وجود دارد و از این‏گونه تحقیقات هم در این زمینه زیاد صورت گرفته است.
نتیجه‏گیرى
از مجموع مطالبى که در این نوشتار بیان شد، نتایج زیر به دست مى‏آید:
1. فهم گزاره‏هاى پزشکى در اسلام، تابع زمینه‏هاى زبان‏شناسى، شرایط محیط و مخاطب و متن‏شناسى است.
2. مبانى فلسفى در حیطه و قلمرو دین، نقشى اساسى در تفسیر گزاره‏هاى پزشکى دین دارد. براساس مبناى جداانگارى دین و علم، این گزاره‏ها بى‏معنا هستند. براساس مبناى وحدت انگارى و مطلق انگارى دین، این گزاره‏ها هم معنادار و هم داراى اصالت هستند. براساس پذیرش گزاره‏هاى اصلى و فرعى در دین، این گزاره‏ها جنبه فرعى و حاشیه‏اى دارند؛ اما قابل توجه و معنادار هستند.
3. در تحلیل گزاره‏هاى پزشکى اسلام، ابتدا باید جایگاه گزاره را از نظر دینى شناسایى کرد و سپس رابطه محتوایى آن‏را با علم در نظر گرفت.
4. اسلام و پزشکى در چهار حیطه مى‏توانند با یکدیگر تعامل داشته باشند که عبارتند از:
الف. مبناشناسى علمى و گزاره‏هاى دین؛
ب. اخلاق پزشکى ؛
ج. تاریخ پزشکى در اسلام؛
د. تحقیقات میدانى علمى در آثار و فواید بعضى امور دینى.
پى‏نوشت‏ها:
1. تین، 1.
2. عبس، 24.
3. بحار الانوار، ج 1، ص 220، ح 52.
4. ر. ک: مجموعه مقالات سمینار دیدگاه‏هاى اسلام در پزشکى، بخش دوم، فروردین 71.
5. کافى، ج 1، ص 23، ح 15.
6. غاشیه، 17.
7. کافى، ج 6، ص 495، ح 1.
8. همان، ص 15، ح 5.
9. ر. ک: رساله‏هاى عملیه، احکام خوردنى‏ها و آشامیدنى‏ها.
10. کافى، ج 6، ص 329، ح 4.
11. فتح، 10.
12. قیامت، 22ـ23.
13. شاید بتوان گفت: متن گزاره‏هاى پزشکى که در دین وارد شده، نباید به گونه‏اى تفسیر شوند که با اصول مسلم پزشکى امروزه در تعارض باشد یا اینکه در فهم گزاره‏هاى دینى باید تأمل و دقت بیشترى شود تا در نوع ارتباط آنها با اصول پزشکى راه اشتباه طى نگردد.
14. مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، 130.
15. ایان باربور، علم و دین، 146.
16. توجه به یک نکته در این زمینه ضرورى مى‏نماید:
دیدگاه نادرست آن است که فهم بشر در هر برهه از تاریخ، مطلق انگاشته شود و برداشت علمى هر زمان به عنوان اصول علمى 100درصد در نظر گرفته شود، آن گاه درصدد برآییم تا گزاره‏هاى دینى را با این برداشت‏هاى علمى تطبیق دهیم. در این صورت آنچه اصل قرار مى‏گیرد فهم علمى بشر است و آنچه در حاشیه و در حال تطبیق مى‏باشد گزاره‏هاى دینى است.
به نظر نمى‏رسد که تمام اشخاص نامبرده در مقاله، پیرو این دیدگاه باشند. اما مى‏توان دیدگاه دیگرى را نیز در نظر گرفت که گاهى گزاره‏هاى دینى چندین برداشت را برمى‏تابد که در یک برهه و مقطع زمانى، با برداشت علمى آن برهه همراه است و بیان تطبیقى آن نیز به معناى اصل و فرع قراردادن هیچ‏یک از گزاره‏هاى دینى یا برداشت علمى نمى‏باشد. به عنوان نمونه روش مرحوم پاک نژاد در کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر بدین گونه مى‏باشد. بدیهى است که بنابر این نظر لزوماً تفسیر برداشت علمى در برهه‏هاى دیگر از تاریخ بشر به معناى ابطال گزاره دینى نمى‏باشد.
17. معارف اسلامى2، معاونت امور اساتید.
18. بحارالانوار، ج 57، ص 335، ح 8 و ج 6، ص 111، ح 6.

تبلیغات