فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۰۱ تا ۲٬۹۲۰ مورد از کل ۳٬۷۸۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
عالمان و محققان دینی درباره شرح و تفسیر «تأویل قرآن» سخنان مختلفی بیان کرده و اصطلاحات متنوعی را پدید آورده اند. در عرف عرفان و لسان اندیشمندان، به طور رایج فهم و شرح آیات الهی به وسیله عارفان، «تأویل» نام گرفته است که با ذوق خاص و ارائه مفاهیم ویژه همراه است. بررسی تأویل قرآن نزد عرفا و اینکه چرا فهم خود را فهم تأویل می دانند، تابع تبیین مبانی معرفتی و هستی شناختی عرفانی است که آثار ابن عربی و پیروان او بهترین منبع این بررسی است. در دیدگاه ابن عربی، فهم و شناخت هر حقیقتی، از جمله فهم تأویل و حقیقت قرآن، تنها وقتی حاصل می شود که مبادی ادراک قلب حقیقی انسان از راه تصفیه باطن گشوده شود و محل دریافت تجلیات ذاتی و اسمائی گردد. این نوع اخذ علم، خصوصیت اصلی و فصل ممیز معارف عرفانی است و راه بدیلی ندارد. در قبال این ادعا، راه بدیلی با عنوان تأویل فنی قرآن طرح شده است که این مقاله به نقد آن اشاره دارد.
ذکر خاموش؛ بررسی تطبیقی زبان دین در آرای مولوی و دیونیسیوس مجعول در مراتب سلوک عارفانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
279-308
حوزه های تخصصی:
زبان دین به عنوان موضوع مشترک عرفان و کلام در آراء مولوی و دیونیسیوس مجعول مورد توجه قرار گرفته است. نگاه معرفت شناسانه مولوی و رویکرد هستی شناسانه و معرفت شناسانه دیونیسیوس به این موضوع، باعث شده ضمن وجوه مشترکی که آن ها در توصیف این مراتب داشته و زبان دینِ مخصوصی که برای هر مرتبه قائل اند، در مواردی دیدگاهی متفاوت با یکدیگر ارائه دهند. در باور عرفانی مولوی، سالک در مرتبه حسی و عقلی معرفت، نباید به یافته های خیالی و موهومات عقلی خود اعتماد کند بلکه لازم است در برابر آن سکوت گزیند. در حقیقت، این سکوت سلوکانه او را به سکوت عارفانه در مقام شهود راهبر است. در مقابل، دیونیسیوس برای هر مرتبه از معرفت، زبانی خاص قائل است. تشبیه، تنزیه و سکوت به ترتیب زبان ستایش سالک در مرتبه محسوس، معقول و شهود است که از منظر او هرکدام در جایگاه خود اهمیت دارد. سکوت به منزله زبان دین در آراء دیونیسیوس تنها سکوت عارفانه ای است که پس از شهود پرتوهای الهی وجود سالک را فرا می گیرد و با آن خداوند را ستایش می کند.
سفالینه ها عناصری برای اجتماعی کردن عرفان صائب تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
5-18
حوزه های تخصصی:
عرفان در شعر سبک هندی نمودهای متفاوتی دارد؛ از طرفی عرفان بیدل دهلوی را داریم که عمیق و رازآمیز است و از طرفی عرفان صائب را که به درک و دریافت عامه مردم نزدیک شده است و جنبه اجتماعی دارد. صائب نیز همانند دیگر شاعران این سبک از مشهودات و محسوسات پدیده های عالم هستی برای بیان اندیشه های خود سود می برد و از هر عنصر مضمون سازی که به تقویت ساختار ادبی و بلاغی شعرش کمک کند، مدد می جوید. سفالینه ها از محسوسات قابل دسترس زندگی عامه مردم عصر صائب است. صائب با دست مایه قرار دادن انواع سفالینه ها و به یاری مشاهدات اجتماعی و تجربیات شخصی، آموزه های عرفانی را به مردم عادی کوچه و بازار ارائه و از این رهگذر به اجتماعی کردن عرفان در جامعه کمک کرده است. یافته های این تحقیق که از شیوه ساختارگرایی کمک گرفته است، نشان می دهد صائب با ایجاد ساختاری قابل معنی میان ظروف سفالی و مایعات و اصطلاحات عرفانی به اجتماعی کردن و در نتیجه فهم و درک عامه از عرفان کمک کرده است.
بررسی پربسامدترین استعاره های احوال عارفانه در دیوان ترجمان الاشواق ابن عربی: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
281-304
حوزه های تخصصی:
وصال، هدف عارف سالک بوده و هریک از احوال عرفانی، نماینده مرحله ای از سفر عرفانی تا رسیدن به این هدف هستند. ابن عربی کتاب ترجمان الاشواق را به زبان شعر و به سبک اشعار جاهلی سروده و در آن به بیان تجربیات عارفانه اش در مسیر وصال پرداخته است. در این بین، نباید از نظر دور داشت که تعابیر مجازی از جمله استعاره ها در ساختار نمادهای رمزآلود متون عرفانی نقش مند هستند؛ ازاین رو برای شناخت جهان بینی عارف، بررسی این استعاره ها ضروری است. این جستار با محوریت بررسی استعاره های شناختی و نیز با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، این هدف را پی گرفته است تا مفاهیم مرتبط با پربسامدترین تعبیرات عرفانی ابن عربی را مورد تحلیل قرار دهد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که احوال «مشاهده» و «شوق» بیشترین مفاهیم استعاری را در حوزه مقصد به خود اختصاص داده و ریزاستعاره های شناختی پیرامون دو کلان الگوی «مشاهده/شوق انسان است» و «مشاهده/شوق مکان است» شکل گرفته اند. همچنین با توجه به رویکرد این استعاره ها می توان گفت که گفتمان کتاب ترجمان الاشواق اکتشافی ِماجراجویانه است.
گناه، آغازِ رجوع به خویشتن (نقد سخنِ اعتراضیِ عارف در تئوری گناه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۶
63-82
حوزه های تخصصی:
«گناه» حاصل تنازع یا تعامل نیروهای اقلیم وجود بشر است و «معرفت» ققنوسی است که از خاکستر آن تقابل ها زاده می شود. اگر حیات برای کمال و ارتقاست، پس همیشه به گناه آبستن خواهد بود تا معارفِ کمال زاید. این نتیجه و دستاوردی است که عارف از تفسیر «تئوری گناه» بدان دست یافته و به زبانِ ابداعی و خاص خود بیان می کند و بر پایه همین دیدگاه می گوید: «تا گناهی نباشد، رحمت پروردگار آشکار نمی گردد.» نویسنده در این پژوهش، به روش توصیفی و تحلیلی، به نقد و بررسی این تئوری پرداخته و معتقد است: تعبیر عارف از «گناه» سازگارتر با فطرت بشر است و می تواند او را با گناه آشتی دهد و به حیات او معنا ببخشد؛ زیرا آنان بر این باورند که گناه را گرچه متغیرهایی از بیرون در بشر تقویت و بیدار می کنند، خودِ آن، تعبیه در سرشت آدمی است. هبوط را عصیان و گناه بشر موجب شد و عصیان معرفتی است که بشر از خزانه «شجره ممنوعه» به دست آورد و بدان معرفت، دریافت که او بشری است که با سرشتی آمیخته به مَفسده و سَفک، حامل امانت پروردگارش می شود.
تبیین نظریه عرفانی تأویل عرضی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، بر تبیین و اثبات تأویل عرضی در عرفان متمرکز است و از سه نوع تبیین استدلالی، روایی و تنظیری بهره گرفته است. تأویل عرضی، به معنای بازگرداندن معنای کلام الهی، به همه وجوه معنایی است که به عنوان مراد جدی خداوند، در عرض یکدیگر قرار دارند. دو استدلال عقلی، یکی از راه علم ازلی و پیشین خداوند، به همه فهم های مختلف از کلام الهی و دیگری، از طریق حقیقت معنای الفاظ، در صورت زدودن پیرایه ها و انصراف های مزاحم، برای اثبات این نوع تأویل ارائه می شود. در بخش روایی، سه مورد از تأویل های عرضی در روایات مورد بحث و بررسی قرار گرفت . روشن شد که فهم معانی مختلف از یک آیه یا کلمه از قرآن کریم، مورد قبول روایات بوده و به اجراء گذاشته شده است. در تبیین تنظیری، به مباحثی چون «قرینه حکمت و اطلاق»، «استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا» و «ایهام»، در دانش های دیگر استشهاد و روشن گردید که اراده معانی مختلف از یک کلام، به نحوی مورد پذیرش است. در پایان، به برخی از مهم ترین اشکالات تأویل عرضی پرداخته ایم. نتیجه این مباحث، بدل شدنِ تأویل عرضی، از یک مبنای ذوقی و غیرعلمی، به یک نظریه روشی قابل فهم و علمی است.
تبیین و تحلیل آموزه تضاد در هستی شناسی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
93-114
حوزه های تخصصی:
آموزه تضاد/ تخالف در سنت های فکری شرق و غرب، به گونه های مختلفی ظاهر شده است. در حوزه اسلامی، دانشمندان مسلمان متأثر از فلسفه یونانی، به طرح تضاد ارسطویی و تبیین و تکمیل آن پرداخته اند. مولانا در عرصه شعر تعلیمی عرفانی، وجوهی از این آموزه را در پهنه هستی طرح می کند که در نوع خود بی نظیر است و موقف وی را از پیشینیان متمایز و ممتاز می سازد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به مثنوی می کوشد تا از ساحات تضاد (۱. تضاد مرآتی، تضاد ذات حق/ مطلق هستی با مظاهر و تجلیات او/ نیستی؛ 2. تضاد تکمیلی، تضاد میان مظاهر حق)، پرده بردارد و ویژگی ها و کارکرد های آن را عرضه کند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تضاد از نگاه مولوی، نه با تضاد منطقی ارسطویی/ اسلامی تناسبی داشته و نه از جنس تضاد دیالکتیکی افلاطونی/ هگلی است؛ بلکه به معنای نوعی ناسازگاری است که نه در وجود، بلکه بعد از موجود بودن ظهور پیدا کرده و در عین حال منتج به وضع مجامع سنتز نیز نمی شود. در این قسم از تضاد که به دلالت مولانا می توان آن را تضاد تکمیلی و قوام بخش نامید، ضدین در صلح و آشتی، به تکمیل کار همدگر پرداخته و هدف واحدی را برآورده می سازند و در نهایت، سامان مندی و استقرار و استمرار کلیت نظام آفرینش را رقم می زنند. تضاد در این ساحت ویژگی ها و کارکرد هایی همچون قوام بخشی، اندراج، زمینه سازی، تنوع بخشی، معرفت آفرینی و... دارد.
تحلیل و بررسی ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمی اسماء مستأثر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
243 - 259
حوزه های تخصصی:
نظریات مختلف و گوناگونی درباره ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمی اسماء مستأثر وجود دارد. برخی عارفان همانند فرغانی اسماء مستأثر را همان ذات احدیّت می دانند. برخی بر اساس روایات موجود معتقدند اسماء مستأثر از اسماء خداوند است که حق تعالی آن ها را مخصوص ذات خود می داند. عرفا و حکما درمورد این اسماء ویژگی ها و احکامی را بیان کرده اند که ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمی در این میان، مسئله ای مهم و اساسی است. برخی عرفا مانند فرغانی به عدم ظهور خارجی این اسماء حکم کرده اند و نسبت به ظهور علمی آن ها سخنی نگفته اند. در این میان، ابن عربی گرچه این اسماء را زیرمجموعه اسماء ذات می داند؛ اما او را می توان با توجه به عباراتش، در زمره منکران ظهور خارجی این اسماء دانست. برخی دیگر همچون امام خمینی به ظهور علمی و خارجی آن ها قائل اند. در این میان افرادی همانند علامه طباطبایی تنها به ظهور علمی چنین اسمائی اعتقاد دارند. در این مقاله ابتدا اسماء مستأثر تعریف می شوند، سپس درباره ویژگی ها و درنهایت، ظهور یا عدم ظهور خارجی و علمیِ این اسماء تحلیل بررسی می شود.
تبارشناسی تجارب عرفانی در المواقف و المخاطبات عبدالجبار نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۲۹۲-۲۶۵
حوزه های تخصصی:
نفّری، عارف گمنام و در عین حال مهم قرن چهارم هجری، در کتاب المواقف و المخاطبات خود که دستاورد تجارب ناب عرفانی اوست، با زبان خاص و دشواریابی درباره این تجارب سخن گفته است. در این مقاله کوشش شده است تا نظرات این عارف بزرگ درباره «ماهیت تجربه عرفانی»، «راه های شناخت تجربه»، «تنوع تجارب و خصوصیات تجربه عرفانی»، «تفکیک تجربه و تعبیر» و «ویژگی های تجربه گر عرفانی» مورد بررسی قرار گیرد. در خصوص ماهیت، تجربه عرفانی را که «وقفه» نامیده می شود، می توان معراجی دانست که با شهودی کلی حاصل می شود و سرمدیت در آن تعیّن می یابد و در عین حال دارای حیثیت طریقی است نه موضوعی. برای شناخت این تجربه نیز توجه به مستند و تکیه گاه آن از جهت «توجه به مبادی» و فقدان «علم» و «حس» و «تعرف بدون عبارت» و تدرج و طریان تزلزل بر جسم و تن از جهت آثار و لوازم، ضروری است. درباره اقسام تجارب نیز نفّری با توجه به مبدأ قابلی، مهم ترین عامل تنوعِ آن ها را ظرفیت های وجودی گوناگون تجربه گران می داند. نقش تجربه گر نیز از دیدگاه نفّری در هم سنخی «باب وصول» و «اهلیت سالک» در ورود از آن باب تعیّن می یابد که بی ارادگی و انفعالِ تجربه گر را به دنبال دارد. در خصوص ویژگی ها نیز بر «طور ورای عقل بودن»، «اولویت معرفت صمتی بر معرفت نطقی» و «سلسله مراتبی بودن زبان» تأکید می شود.
نقد و بررسی رابطه عشق و ایمان فرد در سپهر های وجودی فلسفه سورن کرکگور(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
انسان در اندیشه کرکگور دارای سه سپهر استحسانی، اخلاقی و ایمانی است. فرد در سپهر استحسانی در پی هواهای نفسانی، و در سپهر اخلاقی ملتزم به دستورهای اخلاقی است و در سپهر ایمانی، ماسوای خدا را ترک می گوید. عشق و ایمان دو مؤلفه کلیدی در افق اندیشه کرکگور هستند که در گذر از سپهر اخلاقی به سپهر ایمانی مطرح می شوند. مسئله اصلی این پژوهش، رابطه عشق و ایمان در سپهرهای وجودی فلسفه کرکگور است. وی به معرفی دو نوع عشق زمینی و الهی می پردازد و از حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان نمونه والای عشق و ایمان یاد می کند و چونان وی، از عشق زمینی به عشق الهی پل می زند و آن را اوج ایمان معرفی می کند. رهیافت های به دست آمده در این پژوهش، مطابق دیدگاه کرکگور نشان می دهد: 1. کرکگور ایمان را بر التزام شورمندانه به خداوند استوار می داند که درک آن به وسیله عقل غیر ممکن است؛ 2. از نظر کرکگور، عشق و ایمان یاریگر یکدیگر در تکامل فرد هستند؛ 3. بن مایه چنین نگرشی، غیر معقول شمردن ایمان و وظیفه مند دانستن عشق در اندیشه کرکگور است.
بررسی تطبیقی حکایتِ شهزاده و کمپیر کابلی در مثنوی با سرود مروارید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
221 - 242
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی با تبیین نگرش گنوسی ها در مورد انسان و جهان، سرود مروارید را که متن آن به زبان سریانی و بازمانده از سده دوم میلادی است، با حکایت شهزاده و کمپیر کابلی در مثنوی مولوی مقایسه می کند. در این مقاله با رمزگشایی از دو داستان تمثیلی، باورهای اساسی جهان بینی گنوسی، همچون ثنویت عالم ملکوت و عالم ماده، دوگانگی روح و جسم، هبوط روح از عالم روشنایی به جهان تاریکی و محبوس شدن آن در دنیای مادی و تخته بند تن شدن، فراموش کردن اصل خویش، بیداری و بازگشت به جایگاه نخستین و دیدار با «خویش» یا همان «شاهد آسمانی» را نشان می دهد. همچنین اشاره به چند حکایت عطار نیشابوری که دارای مضمون های مشترک با سرود مروارید و حکایت شاهزاده وکمپیر کابلی است، از دیگر مطالب این پژوهش است.
بررسی جایگاه «صحبت» در کشف المحجوب هجویری و عوارف المعارف سهروردی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«صحبت» و آداب آن به عنوان یکی از موضوعات مهم و مؤکد، در سیر و سلوک عرفانی جایگاه ویژه ای دارد. بخش قابل توجهی از آداب این مبحث مهم، در متون نثر عرفانی بازتاب یافته است. در این مقاله به بررسی و مقایسه جایگاه «صحبت» در دو اثر مهم نثر عرفانی، کشف المحجوب هجویری و عوارف المعارف سهروردی پرداخته شده است. مبحث صحبت در این دو اثر از ابعاد و جهات متعدد، مانند آداب و انواع صحبت، بررسی شده است. از آنجا که نویسندگان دو اثر نام برده، هر دو از پیروان مکتب بغداد و اهل صحو ند، در بسیاری از مسائل و موضوعات کلی صحبت، اتفاق، نظر و در موارد اندکی نیز اختلاف نظر دارند. موضوع ابتدا به صورت تفصیلی و به تفکیک کتاب ها بررسی شده و در قسمت پایانی مقاله به اجمال به تفاوتها و شباهتهای دو اثر مذکور اشاره شده است.
اولیای معشوق و کرشمه عنایت؛ شرح و تأویل غزلی از دیوان کبیر با نگاهی به جهان نگری سلطان ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۰
335-366
حوزه های تخصصی:
در این جستار، غزل شماره 1854 «چه دانی تو خراباتی...» از دیوان کبیر مولانا با توجه به منابع اصلی طریقه مولویه، خصوصاً آثار سلطان ولد شرح و تأویل شده است. تحقیق حاضر که بر مطالعات کتابخانه ای مبتنی است و با روش تحلیلی توصیفی انجام می شود، به دو پرسش پاسخ می دهد: الف. نمادهای موجود در غزل شماره 1854 دیوان کبیر تا چه حد با نظریات سلطان ولد در خصوص مراتب ولایت سازگار است؟ ب. غزل مذکور تا چه اندازه توانسته ویژگی های مراتب مختلف ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را ترسیم کند؟ نتیجه پژوهش آشکار می کند که این غزل نمادین، مراتب مختلف عرصه ولایت یعنی «مرتبه عاشقی» و «مرتبه معشوقی» را تبیین می کند. مولانا طبق گفته فرزندش سلطان ولد پیش از ملاقات با شمس و بر اثر تعلیمات سیّد سردان «مرتبه عاشقی» را درک کرده و به پختگی در عرصه طریقت رسیده و با اکسیر مصاحبت پیر تبریز توانسته است مرتبه معشوقی را نیز تجربه کند و با این تحول عظیم روحی به معراج حقایق قدم بگذارد. خداوندگار در این غزل سعی نموده تا حدی که تنگنای لفظ و عبارت به او مجال می دهد، پرده از این راز سترگ بردارد و از عالمی سخن بگوید که حتی بزرگان عرصه عرفان (مشایخ صوفیه) نیز نتوانسته اند آن را درک کنند. مرتبه معشوقی مختص به مستوران قباب عزت است و کسی را یارای قدم گذاشتن به این مرتبه نیست، مگر اینکه «عنایت» خداوند و انسان کامل، سالک عارف را به این وادی هدایت کند و در خرابات حقیقت مصاحب خواص بارگاه الهی گرداند.
بررسی مسئله عبد اسم در عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
عبد اسم از جمله اصطلاحاتی است که در دستگاه عرفانی ابن عربی مطرح و به وسیله برخی پیروانش تبیین شد. این مفهوم به این معناست که وقتی سالک در فنای صفاتی یا بقای پس از آن، با اسمی از اسمای الهی متحد شد، در وجود او جز حقیقت اسم مزبور حقیقت دیگری یافت نمی شود و وجود او به تمام معنا تحت تدبیر و ربوبیت آن اسم واقع می شود. در چنین حالتی گفته می شود او عبد آن اسم شده است. این مسئله در دو دانش عرفان نظری و عملی قابل طرح است: در عرفان نظری ذیل بحث انسان کامل و نیز ذیل بحث مظاهر اسما و در عرفان عملی ذیل ویژگی های سالک در سفر دوم از اسفار اربعه عرفانی. در عبودیت اسم، هم اسم الهی و هم عبد آن، هر کدام در ارتباط با یکدیگر احکام و ویژگی هایی دارند: اسم الهی ضمن شکل دادن به باطن و حقیقت قلبی سالک، او را ربوبیت می کند؛ عبد هم ضمن مظهریت برای آن اسم ، مجرای فیضی برای آثار آن می شود.
عرفان در اندیشة ابن طفیل
حوزه های تخصصی:
ابن طفیل در رسالة حی بن یقظان - که شرح زندگی انسانی فرضی است که در جزیره ای نزدیک به خط استوا وجود و تکامل می یابد - سیر تکاملی انسان از مرتبة حسی به مرتبة عقلی و سپس شهودی را به تصویر می کشد. از دیدگاه ابن طفیل، اگر چه محصول عقل و شهود یکسان است، اما معرفت شهودی دارای وضوح و شفافیت و بالتبع، لذتی عظیم و شگرف است. از منظر وی؛ دست یابی به معارف شهودی جز از طریق سلوکی معنوی میسر نیست و حی بن یقظان به عقل و فطرت خود، اصل ضرورت سلوک و چگونگی سلوک را درمی یابد. بر این اساس، سالک پس از طی درجات سلوکی، وحدت را می یابد، اما ابن طفیل توجه می دهد که این وحدت، وحدتی در مقابل کثرت نیست؛ زیرا این نوع وحدت از اوصاف اجسام است، بلکه عارف در شهود خود، با حقیقتی فراتر مواجه است، که توصیف آن به قالب عبارت در نمی آید. در نهایت نیز ابن طفیل به بررسی رابطة این حقایق مشهود با شریعت می پردازد.
تحلیل و بررسی نگرش ماکیاولی درباره انسان و مقایسه آن با انسان کامل در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
149 - 154
حوزه های تخصصی:
در این مقاله دیدگاه های نیکولو ماکیاولی درباره انسان مبنی بر اینکه که حقیقتی طبیعی است و باید او را از مشاهده رفتارهایش تعریف کرد با دیدگاه ابن عربی که انسان را جمیع اسماء الهی می داند که هدفش تحقق به اخلاق است، مقایسه می شود. ماکیاولی انسان را همچون یک زیست شناس تفسیرمی کند و همین نقطه عطف دیدگاه ماکیاولی است. او برخلاف پیشینیان خود و ابن عربی که انسان را در دستگاه فلسفی خود و عرفان اسلامی توصیف می کنند انسان را یک موجود مادی محض در کنش مستقیم با جامعه، دولت و سرنوشت خود می داند. برخلاف اخلاق مسیحی و انسان کامل ابن عربی، از نظر ماکیاولی، انسان مفهوم مافوق خود را ازدست داده است و همچون نیرویی در درون طبیعت و در کنش با جامعه شهر و دولت مشاهده می شود و اراده را معطوف به قدرت می داند و علاوه بر قبولی عدالت به کاربردن زور را برای اجرای عدالت در جامعه مفید می داند. درحالی که ابن عربی اراده را معطوف به علم دانسته و قوای جلالی و قهریه را در انسان مفید می داند. ازآنجاکه تحلیل و مقایسه نگرش ماکیاولی با انسان کامل ابن عربی کار جدیدی به نظرمی رسد به عنوان موضوع مورد نظر قرارگرفت و مقاله حاضر به شیوه کتابخانه ای و منتج از کتاب های اصلی و شرح ها و تفاسیر آن ها سامان یافت.
بررسی مفهوم کلمه صدور در آثار مولوی بر مبنای تمایز جهان بینی مولوی با فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۶
35-62
حوزه های تخصصی:
رینولد الین نیکلسون، مولوی شناس مشهور انگلیسی، در شرح بیتی از مثنوی که در آن کلمه «صدور» آمده، این کلمه را در مفهوم اصطلاحی نوافلاطونی آن، یعنی بر اساس نظریه صدور در دستگاه فلسفی فلوطین، شرح کرده است. این تحقیق با بررسی پیشینه پژوهش، بررسی موارد و ریشه های تکوین ایده تأثیرپذیری مولوی از نظریه صدور نوافلاطونی در ذهن نیکلسون، بررسی معانی صریح و ضمنی کلمات صدور و صدر در زبان های عربی و فارسی و بررسی معنی و بسامد این کلمات در آثار صوفیانه و دیدگاه عرفانی مولوی، به نقد ایده تأثیرپذیری مولوی درباره مفهوم صدور در دستگاه فلسفی فلوطین پردا خته است. در بخش های مختلف این مقاله، آرا و نظریات موافقان تأثیرپذیری مولوی از فلوطین، از جمله نیکلسون، ادوارد هنری وینفیلد، عبدالحسین زرین کوب و قاسم غنی با آرا و نظریات مخالفان این تأثیرپذیری، از جمله ویلیام چیتیک و بدیع الزمان فروزانفر مقایسه و تحلیل شده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که مولوی در هیچ یک از آثار خود، کلمه صدور را در قالب نظریه فلسفی نوافلاطونی فلوطینی آن به کار نبرده است. در بیت مورد بحث در این مقاله نیز، مقصود مولوی از کلمه صدور، مانند همه موارد کاربرد این کلمه در آثار مولوی، به معنی لغوی صریح این لغت عربی، یعنی سینه ها مراد بوده است که مولوی آن را متناسب با مفهوم صوفیانه آن، به عنوان ظرف و ابزار معرفت، در جا و مقام مناسب به کار برده است. ازاین رو نظریه اخذ و اقتباس مولوی از نظریه صدور نوافلاطونی و تقلید او از آرای فلسفی فلوطین، خطای روش شناختی در مولوی شناسی و مثنوی پژوهی است.
ارزش جانوران در نگاه صوفیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۲۳۲-۲۰۵
حوزه های تخصصی:
طبیعت و بخش های مختلف زیست بوم به علت بی توجهی انسان، به سرعت در حال تخریب و نابودی هستند و پژوهش ها در راستای ارزش نهادن به جانوران و حفظ حقوق آنان ضروری است. اخلاق محیط زیست از شاخه های مهم بحث حفاظت از محیط زیست است و هدف از این تحقیق، ارائه رویکرد اخلاقی صوفیان در احترام و ارزش نهادن به حیوانات است تا به عنوان الگوی اخلاقی عملی، قابل طرح و کاربرد باشد. در شرح حال صوفیان، تذکره های عرفانی و آثار و روایات عرفانی نوشته ها و حکایات بسیاری از سیره قولی و فعلی آنان در شفقت، ارزش گذاری و علاقه مندی به جانوران مشاهده می شود، که نشان از علاقه و احترام ژرف صوفیان نسبت به جانوران است. دوستداری و ارزش نهادن به جانوران در این مقاله شامل چند عنوان اصلی می شود که به آن پرداخته شده است: همنشینی با جانوران اهلی و غیراهلی، پندگیری از جانوران، اجتناب از آزار جانوران و ترک گوشت خواری، الفت و شفقت با جانوران، مؤانست و خدمت جانوران به عارفان، گفتار و نصایح عارفان در تکریم جانوران، گفتار عارفان در باب رعایت حقوق جانوران، اثر ایجابی نیکی و ستم به جانوران و اثر سلبی نیکی و ستم به جانوران. روش انجام این تحقیق کتابخانه ای است و توصیف و تحلیل داده های جمع آوری شده نشان می دهد که صوفیان جزء گروه خاصی از دینداران بوده اند که از دیرباز در رفتار اخلاقی خود، به حیوانات علاقه ویژه ای داشته و به حقوق آن ها احترام گذاشته و ارزش ذاتی برای آنان قائل بوده اند.
«خیال مطلق» در مدرسه عرفانی صدرالدین قونوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مدرسه عرفانی صدرالدین قونوی بدون تردید، بزرگ ترین مدرسه در دامنه مکتب عرفانی محی الدین عربی به شمار می رود. یکی از مسائل مطرح در این مدرسه، مسئله «خیال» است که در دو ساحت مطلق و مقید مطرح شده است. عالم مثال مطلق، امرى میان عالم ارواح و عالم حس و منزل سوم غیب هویت است، و عالم خیال مقید، عالم متوسط میان نشئه عنصرى انسان و روحانیت و معنای اوست. در هستی شناسی عرفانی، تمیز به اطلاق و تقیید و تعیّن و لا تعیّن است و تعیّن خیال مطلق، از امتزاج نور و ظلمت است.
از جان خدا خوان تا جان خدا دان تحلیل ملازمه میان خودشناسی و خداشناسی از دیدگاه جلال الدین محمد مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
165-192
حوزه های تخصصی:
مولوی خودشناسی را لازمه هر نوع شناختی می داند، لذا اعتبار هر گونه شناختی که مسبوق به شناخت خود نباشد، از دیدگاه او منتفی است. وی مانع معرفتیِ شناخت ماهیت انسان را هویت انسان می داند و معتقد است که هویت انسان ریختی زبانی دارد که در تعامل زبانیِ شخص با دیگران شکل می گیرد، لذا با زوال زبان که مراد از آن سکوت ذهنی است، می توان هویت زبانی را منعدم کرد. با از بین رفتن هویت زبانی انسان قادر به شناخت خود و در پی آن شناخت غیر می شود. در این نوشتار از انعدام هویت زبانی که معادل فنا در ادبیات عرفانی است، تعبیر به شکست هویت می شود. مولوی با متمایز کردن جان اول از جان دوم به ملازمه میان خودشناسی و خداشناسی می پردازد و بر این اساس جان اول را که محجوب در پرده هویت زبانی است، مستعد شناخت حق نمی داند. وی هویت زبانی را مانع دمیدن جان دوم در انسان می داند و جان دوم یا جان خدادان را که همان نفخه الهی است، عین شناخت حق می داند.