آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

آموزه تضاد/ تخالف در سنت های فکری شرق و غرب، به گونه های مختلفی ظاهر شده است. در حوزه اسلامی، دانشمندان مسلمان متأثر از فلسفه یونانی، به طرح تضاد ارسطویی و تبیین و تکمیل آن پرداخته اند. مولانا در عرصه شعر تعلیمی عرفانی، وجوهی از این آموزه را در پهنه هستی طرح می کند که در نوع خود بی نظیر است و موقف وی را از پیشینیان متمایز و ممتاز می سازد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به مثنوی می کوشد تا از ساحات تضاد (۱. تضاد مرآتی، تضاد ذات حق/ مطلق هستی با مظاهر و تجلیات او/ نیستی؛ 2. تضاد تکمیلی، تضاد میان مظاهر حق)، پرده بردارد و ویژگی ها و کارکرد های آن را عرضه کند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تضاد از نگاه مولوی، نه با تضاد منطقی ارسطویی/ اسلامی تناسبی داشته و نه از جنس تضاد دیالکتیکی افلاطونی/ هگلی است؛ بلکه به معنای نوعی ناسازگاری است که نه در وجود، بلکه بعد از موجود بودن ظهور پیدا کرده و در عین حال منتج به وضع مجامع سنتز نیز نمی شود. در این قسم از تضاد که به دلالت مولانا می توان آن را تضاد تکمیلی و قوام بخش نامید، ضدین در صلح و آشتی، به تکمیل کار همدگر پرداخته و هدف واحدی را برآورده می سازند و در نهایت، سامان مندی و استقرار و استمرار کلیت نظام آفرینش را رقم می زنند. تضاد در این ساحت ویژگی ها و کارکرد هایی همچون قوام بخشی، اندراج، زمینه سازی، تنوع بخشی، معرفت آفرینی و... دارد.

تبلیغات