روح حاکم بر حوزه های علمیه، اخلاص و صمیمیت است؛ امتیاز و احترام، جز بر مبنای دانش و تقوی نیست و چیزی غیر از تحصیلات علمی و معنوی، ارزش ندارد. حوزه ها، با محیط زهد و قناعتی که دارند، همواره مرکز خودسازی و تهذیب نفس بوده اند. هدف از تاسیس حوزه، تحصیل معارف دینی و انتقال آن به گستره قلمرو اسلامی و رساندن حقایق به گروههای گوناگون جامعه، دفاع از شریعت و حفاظت از کیان دینی است. حوزه، مجمع اندیشه وران و عالمانی است که متصدی پاسخ گویی به نیازهای معنوی بوده و به عنوان تشکیلاتی منسجم و هدفدار، رسالت استنباط احکام و تبیین فرهنگ دینی را به دوش می کشد. محیط حوزه، به مثابه مرکز آموزش و کارآموزی است که طلاب، پس از گذراندن دوران فراگیری، باید جذب جایگاه کار شوند و آنچه را فرا گرفته اند، به کار بندند. جامعه اسلامی، بر پایه نیازی که به مسائل معنوی و شرعی دارد، نمی تواند برای تامین خواسته ها از افراد عادی بهره مند شود از این رو، به نیروهای مهارت یافته و با صلاحیت نیازمند است، اینجاست که باید مدت فراگیری در حوزه علمیه، مشخص باشد، تا پیوسته نیاز جامعه اسلامی برآورده شود و شعاع ارشاد و ابلاغ، همه سو را فراگیرد. در هیچ مرکز آموزشی، دیده یا شنیده نشده که دانش پژوه، برای اقامت همیشگی راهی آنجا شود و همه یا حتی عمده عمر سودمند خود را در آنجا سپری کند و از امکانات و مزایای آن بهره گیرد؛ جا دارد چشم گشاییم و اسوه های تحسین برانگیز حوزه ها را بنگریم که در کمترین مدت، مایه علمی را از حوزه گرفته اند و شاخسار پُر بار خود را به دستان نیازمند نزدیک ساختند. باید باور کرد که اگر همت یار و توفیق مددکار شود، هر جا مَدرس علم است و هر سوی محضر تحقیق. استاد آیه الله سید علی اکبر قرشی، از شاخص ترین این بلند همتی و سودمندی است که سالهای سال مانند شمعی فروزان، فرا راه خلق خداست و در خدمت به معارف دینی می کوشد. آنان که با قرآن سَرو سِری داشته و لحظاتی را با نهج البلاغه و صحیفه سجادیه می گذارنند، این پژوهشگری بلند مرتبه و پوینده متبحر را از دیرباز می شناسند. جویندگان اسرارالهی و رمز و راز فُرقانی، سالهاست که جلسه های تفسیر استاد را منبع فیضی یافته اند که شیفتگان معانی و دلداگان حدیث دوست را پاسخ می دهد. آثار جاویدان، حلقه های درسی و محفل های انس او، چون نگار زیبایی بر دفتر زندگیش می درخشد. حوزه و دانشگاه، پیوسته از درسها و زمزمه های محبت استاد بهره مند شده و می شود. حضور مرتب ایشان در مسجد و آمادگی برای پرسش ها و مراجعات دینی، او را روحانی تمام عیار ساخته است. امید آن که خداوند بزرگ، توفیق دهد از گفته های برخاسته از دل آن بزرگوار، بهره مند گردیم.
پس از غیبت امام عصر(عج)، موضوع خلافت و امامت، رنگی تازه به خود می گیرد، و محل مناقشه و مباحثه امامیّه، با دیگر فرق کلامی می گردد، چنا نکه آثار متعددی نیز از سوی امامیّه، در این زمینه تألیف شد.در میان این نابسامانی ها و درگیری های کلامی، قاضی عبدالجبار که از معتزلیّان بصری است، کتابی موسَّع، به نام المغنی فی ابواب التوحید و العدل را به رشته تحریر در می آورد که در جزء بیستم، بحث امامت را به میان میکشد و اعتقادات امامیّه را در این موضوع، ردّ و نقض میکند. سید مرتضی نیز، با نگارش الشافی فی الامامة، به اشکالات و شبهات وی که در جزء بیستم المغنی آمده، پاسخ گفته است.این کتاب که در 22 فصل به نگارش درآمده، در صحت انتسابش به سید مرتضی، شکی وجود ندارد. وی، به صورت گزینشی و خلاصه، به اشکالات قاضی پاسخ گفته است. این کتاب، تا امروز بدون تصحیف و دگرگونی باقی است و یکی از علل آن، تلخیص شیخ طوسی از الشافی است که با فاصله کمی از نگارش آن، انجام شده است. این کتاب، تنها یک تصحیح و تحقیق دارد و فاقد ترجمه است
نامه¬ای از حضرت علی¬بن¬الحسین (ع) به محمّدبن¬مسلم معروف به ابن¬شهاب زُهری در برخی منابع ذکر شده است. در این نامه زهری به جهت همکاری با دربار بنی¬امیه مورد سرزنش آن حضرت (ع) قرار گرفته است. معمولاً این نامه در تحلیل موضع¬گیری¬های سیاسی و اجتماعی امام سجّاد (ع) مورد استناد قرار می¬گیرد. از بررسی منابع و کتاب¬های متعدد چنین برمی¬آید که قدیم¬ترین منبع موجودی که این نامه را, البته بدون سند, نقل کرده کتاب تُحَف العُقول تألیف إبن شُعبه حَرّانی است. بررسی محتوایی نامه از عدم سازگاریِ تعابیر موجود در آن با سن، درجه انحراف و سطح علمی زهری در زمان امام سجّاد (ع) نشان دارد. بر اساس بررسی سندی و متنی، صدور این نامه از سوی امام سجّاد (ع) خطاب به زهری را نمی¬توان پذیرفت. از این رو، در نظر گرفتن فرضیاتی دیگر در این ارتباط, ضروری است.
«کتاب سُلَیم بن قیس هلالی» - که ترجمه فارسی آن با نام «اسرار آل محمد(ص)» منتشر شده، مشتمل بر روایاتی در انتقاد به سه خلیفه نخست و اثبات فضایل و حقانیت امیرالمؤمنین علی(ع) است. گفته می شود سلیم بن قیس (مؤلف این کتاب) از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بوده است. اما طبق یک دیدگاه همه گزارش ها درباره سلیم به یک راوی ضعیف به نام ابان بن ابی عیاش برمی گردد. درباره وثاقت یا ضعف سلیم و نیز واقعی یا استعاری بودن او، دیدگاه های متنوعی اظهار شده است. در این مقاله بر پایه جستجوهای رایانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی نشان داده می شود که اطلاعات ما درباره سلیم به طور مستقیم یا غیرمستقیم به منقولات ابان بن ابی عیاش از او برمی گردد. بنابراین، اثبات وجود سلیم به عنوان یک شخصیت برجسته شیعی با اشکال مواجه است، گرچه واقعی بودن شخصیت او- تنها در اندازه یک راوی گمنام عراقی- محتمل است. همچنین، با نقد دیدگاه های مصحح کتاب سلیم (محمدباقر انصاری زنجانی) نشان داده شده که توثیق سلیم از ادله محکم برخوردار نیست.