آیات 257-255 سوره بقره معروف به آیةالکرسی است که به علت کثرت قرائت و روایات متعدد در منابع فریقین، به یکی از پرکاربردترین و برجسته ترین آیات قرآن نزد مسمانان تبدیل شده و توجهی ویژه را می طلبد. این مقاله با رویکردی ریشه شناختی، به بررسی و نقد هشت ترجمه مشهور فارسی پس از انقلاب اسلامی از آیةالکرسی پرداخته است. بررسی و دقت در این ترجمه ها نگارنده را به این نتیجه می رساند که هیچ یک از مترجمان، ترجمه دقیقی برای این سه آیه ارائه نداده و هر یک از آنها در ترجمه فرازهایی لغزش داشته اند. بیشترین لغزش مترجمان در ترجمه واژه های «قیوم»، «کرسی» و «طاغوت» بوده است. رویکرد ریشه شناختی در تعیین معنای دقیق این واژگان، بسیار یاری رسان است و می تواند در نقد روشمند ترجمه های موجود کارآمد باشد و حتی اگر پاسخ قاطعی برای این گونه مسائل به دست ندهد، دست کم از ابهام ها و تاریکی های فراروی امر ترجمه می کاهد و ابزار نقد قابل توجهی برای آشکار کردن مرزهای قوت و ضعف کار مترجم به دست می دهد. در این نوشتار با استفاده از تفاسیر معتبر و نقد و بررسی ترجمه ها، در هر فراز از آیات، لغزش های مترجمان بیان و ترجمه دقیق تر آورده شده است.
بحث پیرامون نظریات موجود درباره ترجمه است. دو نظریه زبان شناختى نسبیت زبانى که از ترجمه ناپذیرى پشتیبانى مى کند، و نظریه همگانى هاى زبان، در زبان شناسى گشتارى که از ترجمه پذیرى بر مبناى مشترکات زبان ها و فرهنگ ها دفاع مى کند. در این نوشتار مورد بررسى قرار گرفته است. نظریه ژرف ساخت که مربوط به این دیدگاه است مورد استفاده کتاب علم ترجمه، یو جین آ، نایدا قرار گرفت و او با تصرفاتى در این نظریه و تلفیق آن با نظریات نسبیت زبانى و فرهنگى نظریه اى را در باب ترجمه عنوان کرد و گسترش داد. در میان دانشمندان مسلمان نیز بحث ترجمه پذیرى مطرح بوده است که از آن میان دیدگاه شاطبى درباره دو سطح دلالت زبانى، ترجمه ناپذیرى در یک سطح و ترجمه پذیرى در سطحى دیگر است، در این مقاله دیدگاه شاطبى با دیدگاه هاى زباشناختى مدرن به خصوص دیدگاه نایدا مورد بررسى و مقایسه قرار گرفته است.
در این مقاله، نقش دستور زبان عربی و ساختار آن که به نوعی موجبات اختلاف در ترجمه های فارسی قرآن کریم را فراهم نموده است، مورد بررسی قرار گرفته است.تعیین مواضع اختلاف در ترجمه ها و پرداختن به زمینه های آن و مقایسه و ارزیابی ترجمه ها و انتخاب ترجمه یا ترجمه هایی برتر. از جهت گیری های اصلی این نوشتار به شمار می رود.
یکی از نقدهایی که بر ترجمه های متون مختلف از جمله قرآن کریم، قابل اعمال است، نقد واژگانی می باشد. از جمله الگوهای ارائه شده در این نوع نقد، مبتنی برآرای گارسس است. پژوهش حاضر در نظر دارد تا انتخاب های واژگانی ترجمه موسوی گرمارودی از قرآن کریم را براساس سطح معنایی لغوی الگوی گارسس، مورد نقد و ارزیابی قرار دهد. برای این منظور ابتدا و به طور مختصر نظریه گارسس معرفی و سپس موارد قابل کاربستِ این نظریه بر مثال های مستخرج از ترجمه مذکور، تحت عناوین جداگانه و به طور مفصل، ذکر می شود. مهم ترین یافته های این پژوهش که با روشی تحلیلی – توصیفی نگاشته شده، بیانگر آن است که واژگان ترجمه گرمارودی از منظر مؤلفه های نظریه گارسس، قابل نقد و ارزیابی است. این ترجمه هم توضیحی توضیح تفسیری و واژگانی است و هم موارد بی شماری از همانندی و معادلسازی معادل مرسوم و غیر مرسوم ، قبض و بسط واژگانی و همچنین انتقالِ ابهام را در خود دارد.