یکى از مباحث کلام جدید اسلامى مسأله ختم نبوت است که از میان متفکران مسلمان معاصر، اقبال لاهورى اولین گام را در تبیین فلسفه آن برداشته است؛ بعد از او عدهاى از متفکران همچون: شهید مطهرى، شریعتى، سروش و دیگران با رهیافتهاى بعضا متفاوت به آن نگریستهاند.
یکى از این متفکران (دکتر سروش) با تلقیهاى متفاوت به این موضوع پرداخته است؛ که عبارتند از:
1ـ وحى هنوز براى مردم تر و تازه است و گویا بر مردم وحى مىبارد.
2ـ دوران وحى سپرى شده و مردم مستغنى از آن هستند و باید به عقل جمعى رجوع کرد.
3ـ با بسط تجربه نبوى دیگر نیازى به تجدید نبوت نیست.
این مقاله در صدد است به فرضیههاى یاد شده پرداخته و آنها را مورد تحلیل و بررسى قرار دهد. و با تبیین فرضیه مختار که عبارت است از: کمال دین و مصونیت از تحریف دریچه قابل قبولى بگشاید.
چکیده
تبیین وحى از منظرهاى مختلف قابل بررسى و پىگرى است، زیرا تحلیل وحى مورد توجه متکلمان، فلاسفه، عرفا و مفسران قرآن بوده است. آنان با گرایشهاى کلامى، فلسفى، عرفانى و تفسیرى خود، دست به تبیین وحى زده و به این ترتیب، نظریههاى کلامى، فلسفى، عرفانى و قرآنىِ وحى را در تحلیل وحى پدید آوردهاند. ما در این نوشتار به نظریههاى متکلمان خواهیم پرداخت و تبیینهاى آنان را از وحى ارائه خواهیم داد. به طور کلى، متکلمان مسلمان، دو رویکرد زبانى و غیرزبانى از وحى دارند. رویکرد زبانى، نظریههاى کلام نفسى، کلام حادث و توقف را در برمىگیرد و رویکرد غیرزبانى، نظریههاى وحى یا شعور ویژه و تجربه دینى را شامل مىشود.