آیه ابتلای ابراهیم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«وَاِذْ ابتلی اِبراهیمَ ربّه بِکَلمات فأتمهنّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَمِنْ ذُرّیتی قالَ لا یَنال عَهدی الظّالمین» (1) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود؛ و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من (نیز امامانی قرار بده.) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد.
در این آیه سه مطلب توجه مفسران و متکلمان اسلامی را به خود جلب کرده است: 1. مقصود از کلمات یا آزمونهایی که خداوند ابراهیمعلیه السلام را به واسطه آنها آزموده است چیست؟ 2. مقصود از امامت که خداوند پس از موفّقیت ابراهیم در آزمونهای الهی به وی عطا کرد چیست؟ 3. مقصود از ظلم که مانع از بهرهمندی از مقام امامت است چیست؟ به عبارت دیگر، آیا آیه بر لزوم عصمت امام دلالت میکند؟
الف: کلمات یا آزمونهای الهی از ابراهیم: در این باره آرای مختلفی نقل شده است:
أ. از امام صادقعلیه السلام روایت شده که آزمون ابراهیمعلیه السلام به واسطه خوابی بود که در آن دید فرزندش اسماعیلعلیه السلام را ذبح میکند.
_______________________________
1.سوره بقره، آیه124.
_______________________________
به نظر میرسد آنچه در این روایت آمده یکی از مهمترین آزمونهای حضرت ابراهیمعلیه السلام بوده است و مقصود، اختصاص آزمون ابراهیمعلیه السلام بدان نیست.
ب. از ابن عباس در این باره سه تفسیر نقل شده است:
1. خصال یا سنتهای دهگانهای است که به نظافت و طهارت بدن ارتباط دارند: مضمضه، استنشاق، مسواک کردن، ختنه کردن ، کوتاه کردن سبیل و....
2. سی خصلت یا دستورالعمل از شریعت اسلامی است که در سورههای : توبه/112، احزاب/35، و موءمنون/91 بیان شده است.
3. مناسک حج است.
ج. حسن بصری گفته است: «کلمات» عبارتند از: احتجاج ابراهیم با پرستشگران ستارگان، ماه و خورشید، افکندن وی در آتش، هجرت از زادگاه و ذبح فرزندش اسماعیلعلیه السلام.
د. ابوعلی جبایی گفته است: مقصود آزمون ابراهیمعلیه السلام به طاعات عقلی و شرعی است.
ه. مجاهد گفته است: مقصود از «کلمات» جمله «قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» و آیات پس از آن است. بر این اساس، امامت یکی از موارد امتحان ابراهیمعلیه السلام بوده است، نه مقامی که پس از امتحان به وی عطا شده باشد.
امین الاسلام طبرسی پس از نقل اقوال یاد شده، گفته است: آیه همه این اقوال را برمیتابد.(1)
علاّمه طباطبایی به دلیل این که در قرآن کریم اطلاق «کلمات» بر بخشهایی از کلام معهود نیست، دیدگاه مجاهد را در خور اعتنا ندانسته است.(2)
طبری پس از نقل این اقوال (به جز قول اوّل) گفته است: احتمال دارد همه موارد یاد شده مقصود باشد و یا برخی از آنها؛ زیرا در این باره روایت معتبری در دست نیست.(3)
_______________________________
1.مجمع البیان، ج1، ص 200.
2.المیزان، ج1، 270.
3.جامع البیان، ج1، ص 608.
_______________________________
ابن کثیر نظریه مجاهد را مخالف سیاق دانسته و بقیه اقوال را احتمال داده است.(1)
قرطبی از ابواسحاق زجاج نقل کرده است که اقوال مختلف در تفسیر «کلمات» ناسازگار نیستند؛ زیرا ابراهیمعلیه السلام با همه آنها مورد امتحان قرار گرفته است.(2)
هر چند در قرآن کریم مقصود از «کلمات» بیان نشده است، ولی از سیاق آیه به دست میآید که «کلمات» هر چه بوده، در اثبات و اظهار شایستگی حضرت ابراهیم برای نیل به مقام امامت تأثیر داشته است.(3)
با توجه به احادیث ائمه اهل بیتعلیهم السلام، خداوند مقام امامت را پس از مقام خُلّت به ابراهیم عطا کرده است.(4) مقام خلت آن است که انسان غرق در محبت و دوستی خداوند شده به چیزی جز او دل نمیبندد.(5) در نتیجه در راه رضای خداوند از هیچگونه فداکاری دریغ نمیورزد. بر این اساس، میتوان گفت: امتحانهایی چون افکنده شدن در آتش توسط نمرود، هجرت از وطن واسکان ذریه خویش در سرزمین خشک و سوزان عربستان و ذبح فرزند از جمله کلمات و آزمونهای مورد نظر در آیه است. این نکته نیز روشن است که آزمونهای یاد شده در دوران نبوت و رسالت ابراهیمعلیه السلام انجام گرفته است.
ب: امامت ابراهیمعلیه السلام: درباره مقام امامت ابراهیم نیز آرای مختلفی اظهار شده است:
1. امامت جهانی: پیشوایی حضرت ابراهیمعلیه السلام از ویژگیهای او به شمار میرود؛ پس از آزمونهای مهم، به ابراهیمعلیه السلام امامت مردم عصر خود و عصرهای دیگر حتی پیامبران و پیروی آنان عطا گردید؛ یعنی همگان از سنتهای توحیدی او پیروی میکنند.(6) در تأیید این
_______________________________
1.تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص292.
2.الجامع لأحکام القرآن، ج2، ص 95.
3.المیزان، ج1، ص 270.
4.البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 151 149.
5.النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج2، ص 72.
5.جامع البیان، ج1، ص 610.
_______________________________
نظریه شواهدی از قرآن کریم آورده شده است؛ چنان که در رد ادعای یهود و نصاری در عصر پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم که هر یک از آنان آیین خود را به حضرت ابراهیمعلیه السلام نسبت میدادند، یادآور شده است که شایستهترین افراد در انتساب به ابراهیمعلیه السلام پیامبر اسلام و پیروان او و کسانیاند که قبل از اسلام از او پیروی میکردند.(1)و در آیهای خداوند به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم وحی کرد که از آیین ابراهیم پیروی کند(2) و در آیهای دیگر دین اسلام را همان آیین ابراهیم معرفی کرده است(3)
این فرضیه به دلایل زیر پذیرفتنی نیست:
الف. موسی، عیسی و پیامبر اسلامعلیهم السلام، هر یک شریعت مستقلی داشتهاند و با توجه به این که هر شریعتی ناسخ شریعت پیش از خود است، نمیتوان گفت که این پیامبران پیرو شریعت ابراهیمعلیه السلام بودهاند. بر این اساس، مقصود از آیات مزبور، روح وگوهر آیین ابراهیمعلیه السلام یعنی یکتاپرستی و تسلیم بودن در برابر اوامر و نواهی الهی است؛ چنان که فرموده است:«اِنَّ الدِّین عِنْدَ اللهِ الاِسْلام»(4) دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.
ب. قرآن کریم ابراهیمعلیه السلام را شیعه نوحعلیه السلام دانسته است(5) و مقصود این نیست که ابراهیم پیرو شریعت و آیین نوحعلیه السلام بوده است ، بلکه منظور این است که ابراهیمعلیه السلام در مسیر توحید و مبارزه با شرک و جاهلیت، روش نوحعلیه السلام را برگزیده بود؛ پیروی پیامبران پس از ابراهیمعلیه السلام از آیین او نیز به همین معنا است.
ج. ابراهیمعلیه السلام مقام امامت را برای ذریه خود درخواست کرد و خداوند امامت را به فرزندان پاک و معصوم وی عطا نمود؛ چنان که درباره ابراهیم، اسحاق و
_______________________________
1.آلعمران/68.
2.نحل/23.
3.حج/78.
4.آل عمران/19.
5.صافات/83.
_______________________________
یعقوبعلیهم السلام فرموده است: ما آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما(مردم را) هدایت میکردند... (1) بنابراین نمیتوان مقام امامت را از ویژگیهای ابراهیمعلیه السلام برشمرد.
2. نبوت و پیامبری:
برخی امامت در این آیه را به نبوت و پیامبری تفسیر کردهاند. فخر رازی در تأیید این دیدگاه گفته است:
أوّلاً: از عبارت «للناس اماماً» به دست میآید که ابراهیمعلیه السلام امام عموم مردم بود که این ویژگی پیامبران صاحب شریعت است؛ زیرا در غیر این صورت او پیرو پیامبر دیگری میشد که این با عمومیت امامت وی سازگاری ندارد. ثانیاً: پیامبران اعم از صاحب شریعت و غیر آن دارای مقام امامت بودهاند؛ زیرا پیروی از آنان بر مردم واجب بوده است. ثالثاً: امامت در این آیه به عنوان امتنان الهی بر ابراهیمعلیه السلام مطرح است، از این رو امامت بزرگترین نعمت الهی یعنی نبوت است.(2)
در کلام رازی دو وجه اول و دوم با یکدیگر سازگاری ندارند؛ زیرا در وجه اوّل امامت ابراهیمعلیه السلام به معنای نبوت صاحب شریعت و در وجه دوم به معنای نبوت در کاربرد گسترده آن دانسته شده است. چنان که وجه سوم نیز مدعای وی را اثبات نمیکند؛ چون امتنانی بودن امامت با این که امامت به معنای نبوت باشد ملازمه ندارد. گذشته از این، بی شک همه یا برخی از آزمونهایی که ابراهیمعلیه السلام پشت سر گذاشت و بدان جهت شایسته مقام امامت شد، در دوران نبوت او رخ داده است؛ در این صورت چگونه میتوان امامت را به نبوت تفسیر کرد.
نکته دیگری که دیدگاه مزبور را رد میکند این است که ابراهیمعلیه السلام وقتی مقام امامت را از جانب خداوند دریافت نمود، آن را برای فرزندان خویش نیز درخواست کرد؛ از این درخواست معلوم میشود که وی در آن زمان دارای فرزند بوده، یا لااقل نسبت به این که دارای فرزند خواهد شد، اطمینان داشته است؛ زیرا درخواست او
_______________________________
1.انبیاء/73.
2.مفاتیح الغیب، ج4، ص 39.
_______________________________
مشروط به این که اگر دارای فرزند شود، نبوده است.
از طرفی ابراهیمعلیه السلام تا زمان کهولت فرزندی نداشته ، و از داشتن فرزند به لحاظ قوانین عادی ناامید بوده است. و وقتی فرشتگان الهی به او مژده فرزند دادند، گفت:«آیا با این که مرا پیری فرا رسییده است، بشارتم میدهید؟ به چه بشارت میدهید؟»(1) بنابراین امامت در اواخر دوران نبوت ابراهیم و پس از بشارت او به فرزند، به وی عطا شده است.(2)
3. الگوی تمام عیار:
مقصود از مقام امامت در آیه، الگو و اسوه بودن همه جانبه و تمام عیار ابراهیمعلیه السلام است. شرط رسیدن به این مقام آن است که فرد به درجهای از کمال معنوی نایل شود که حتی ترک اولی کارهایی که ترکش سزاوارتر است نیز از او سرنزند. اگرچه پیامبران پیش از ابراهیمعلیه السلام از مقام عصمت برخوردار بودهاند ولی چنان که قرآن یادآور شده است گاهی از آنان کارهایی سرزده که ترکش سزاوارتر بوده است(3) این پیامبران از چنان مقام بلندی که به ابراهیمعلیه السلام عطا گردید، برخوردار نبودهاند و نمیتوان گفتار و رفتار آنان را به صورت کامل و همه جانبه اسوه و الگوی بشریت در همه اعصار دانست. ولی ابراهیمعلیه السلام پس از انجام آزمونهای سخت به مقامی نایل شد که اسوه والگوی تمام عیار همه انسانها به شمار میرود.(4)
چنان که پیش از این یادآور شدیم مقام امامت به فرزندان پاک و معصوم ابراهیمعلیه السلام همچون اسحاق و یعقوب عطا شده است، و بدون شک مقام و منزلت معنوی و کمال وجودی پیامبران اولوالعزم مانند نوح، موسی و عیسیعلیهم السلام برتر از چنین پیامبرانی بوده و از مقام امامت بهرهمند بودهاند؛ بر این اساس نمیتوان تنها ابراهیمعلیه السلام را الگوی تمام عیار بشریت دانست.
_______________________________
1. حجر/ 55.
2.المیزان، ج1، ص 268 267.
3.طه/115، قصص/15.
4.منشور جاوید، ج5، ص 237 234.
_______________________________
4. ولایت و زعامت سیاسی:
برخی از مفسرین، امامت در آیه را به ولایت و زعامت سیاسی تفسیر کردهاند. مبنای تفسیر مزبور این است که ولایت و زعامت سیاسی از شئون نبوت و رسالت نبوده و نسبت آن با نبوت از قبیل عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی برخی از پیامبران علاوه بر مقام نبوت ولایت و زعامت سیاسی نیز داشته و بسیاری از آنان فاقد چنین مقامی بودهاند؛ چنان که ائمهعلیهم السلام دارای مقام ولایت و زعامت سیاسی بوده ولی نبوت ندارند. شیخ طوسی در تبیان به این نظریه اشاره کرده است$ وی در سالهای که در این مسئله تألیف کرده گفته است: امام دو کاربرد دارد؛ یکی کسی که در افعال و گفتارش مقتدای دیگران است؛ و دیگری کسی که به تدبیر امت و رهبری سیاسی آن قیام میکند. در کاربرد اوّل، نبی با امام شریک است، زیرا هیچ پیامبری نیست مگر این که گفتار و رفتار او برای دیگران اسوه است.ولی در کاربرد دوم چنین نیست؛ چه بسا حکمت الهی اقتضا کند که پیامبری را تنها برای ابلاغ احکام الهی به مردم برانگیزد، ولی او نسبت به رهبری سیاسی جامعه مأموریت نداشته باشد. سپس به تفکیک نبوت از امامت به معنای رهبری سیاسی به مواردی استدلال کرده است .
1. از آیه مربوط به فرمانروایی طالوت به دست میآید که پیامبر الهی در آن زمان دارای مقام امامت و فرمانروایی نبوده است زیرا اگر چنین بود، مردم از او نمیخواستند که فرمانروایی را برای آنها برگزیند، همچنین اگر وی دارای مقام فرمانروایی بود مردم نمیگفتند: ما از طالوت به فرمانروایی سزاوارتریم، بلکه میگفتند تو از طالوت به فرمانروایی سزاوارتری.
2. هارون با موسیعلیمها السلام در نبوت شریک بود، ولی مقام امامت به معنای تدبیر امور اجتماعی مردم را نداشت، به دلیل این که موسیعلیه السلام وقتی میخواست به میقات برود او را جانشین خود کرد؛ اگر وی مقام امامت را داشت، به استخلاف نیاز نمیبود.
_______________________________
1.تفسیر تبیان، ج1، ص 449.
_______________________________
3. خداوند مقام امامت را به ابراهیم پس از آن که دارای مقام نبوت ورسالت بود و پس از آن که از عهده آزمونهای الهی به خوبی بیرون آمد عطا کرد، بنابراین، نبوت ابراهیمعلیه السلام با امامت او ملازم نبوده است.(1)
امین الإسلام طبرسی نیز این دیدگاه را برگزیده است.(2)
در این که میتوان مقام نبوت و رسالت را جدا از امامت به معنای ولایت وزعامت سیاسی تصور کرد و حتی تحقق خارجی آن دو بدون امامت نیز امکان دارد، سخنی نیست؛ لیکن با توجه به آیات قرآن و فلسفه نبوت از نظر عقل، چنین تفکیکی پذیرفته نمیشود. قرآن کریم یکی از اهداف بعثت را قضاوت و داوری در اختلافات دانسته میفرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند(3) درست است که حکم کردن در اختلافات مردم به کتاب نسبت داده شده،ولی روشن است که کتاب تنها قانون و معیار داوری را بیان میکند و در کنار آن قاضی نیز برای تشخیص مصادق و حاکم هم برای اجرای قانون لازم است تا غرض از نبوت وشریعت تحقق یابد؛ و داور و مجری شریعت افرادی مستقل و در عرض پیامبران نبودهاند. بنابراین، پیامبران الهی هر دو معنای امامت را دارا بودند. در آیهای دیگر میفرماید: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادم، و با آنها کتاب و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند...(4) برقراری عدالت در جامعه به دو عامل مهم نیاز دارد: قانونی جامع و عادلانه و زمامداری حکیم، عادل و با صلابت که قانون را به درستی شناخته، آن را به خوبی اجرا کند، و بدون شک پیامبران
_______________________________
1.الرسائل العشر، ص 111 113.
2.مجمع البیان، ج1، 201.
3.بقره/213.
4.حدید/25.
_______________________________
الهی شایستهترین رهبران معنوی و سیاسی عصر خویش بودهاند. البته شرایط اجتماعی مناسب برای تحقق مقام زعامت و رهبری سیاسی گروهی از پیامبران فراهم نشده و در نتیجه این مقام فعلیت نیافته است. چنان که زعامت سیاسی در مورد بسیاری از امامان اهل بیتعلیهم السلام نیز به دلیل فراهم نبودن شرایط اجتماعی تحقق نیافته است.
وجوهی که شیخ الطائفه بر تفکیک نبوت از امامت بیان کرده است، مدعای وی را اثبات نمیکند. در مورد پیامبر بنی اسرائیل در عصر طالوت، همین که مردم از پیامبر خواستند تا برای جنگ با دشمنان فرماندهی را برای آنان تعیین کند، دلیل روشن بر این است که آنان فرماندهی کل سپاه را از شئون پیامبر میدانستند، و از طرفی پیامبر نیز درخواست آنان را رد نکرد ونگفت این کار خارج از شئون پیامبری است. اما این که مردم خود را برای فرماندهی سزاوارتر از طالوت میپنداشتند به این جهت بود که آنان در این باره با معیار مال و ثروت و شهرت قضاوت میکردند، بدین جهت پیامبر خدا با بیان توانمندی جسمانی و دانایی طالوت، داوری مردم را رد کرد.
هارون، اگر چه دارای شأن و مقام امامت بود ولی با وجود حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم بود و زعامت سیاسی جامعه در دست وی بود، زمینهای برای اعمال امامت سیاسی توسط هارون وجود نداشت، چنان که امامت امیرالموءمنینعلیه السلام در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسن وامام حسینعلیمها السلام در زمان امیرالموءمنینعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام در زمان امام حسنعلیه السلام همین گونه بوده است.
درباره امامت حضرت ابراهیم که در آیه مورد بحث مطرح شده است یادآور میشویم، اگر مقصود از آن رهبری سیاسی بود به چنان آزمونهای دشواری نیاز نبود. در زعامت سیاسی، علاوه بر صلاحیتهای معنوی درایت و کاردانی در رهبری جامعه لازم است، که پیامبران الهی به مقتضای این که شایستهترین انسانهای عصر خود بودند، چنین ویژگیهایی را دارا بودند، به ویژه آن که از مقام عصمت درعلم و عمل نیز برخوردار بودند.
5. هدایت باطنی:
از دیدگاه علاّمه طباطباییرحمه الله امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است. این هدایت از سنخ راهنمایی و ارایه طریق نبوده، از مقوله ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود است. چنین هدایتگری در گرو برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید. وی برای اثبات این نظریه به دستهای از آیات قرآن استناد کرده است:
الف. آیاتی که پس از اشاره به مقام امامت پیامبران از هدایتگری آنان سخن گفته است: و از آنان (بنی اسرائیل) امامانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند؛ چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند.(1)
ب. آیاتی که امر الهی را تبیین کرده است: فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنهابه آن میگوید: موجود باش، آن نیز بی درنگ موجود میشود پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او باز میگرداند.(2)
ج. آیاتی که بیانگر این است که معرفت کامل و یقین ناب در گرو آن است که انسان از ظاهر جهان گذشته، ملکوت وباطن اشیاء را مشاهده کند؛ چنان که درباره ابراهیم علیه السلام فرموده است:این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد.(3)
از مجموع این آیات نکات زیر به دست میآید:
الف. امامت با هدایت ملازمه دارد، یعنی هدایت وصف ویژه امامت و معرف آن است؛ پس امامت بدون هدایت، و هدایت بدون امامت نخواهد بود.
ب. هدایت یاد شده به امر خاص
_______________________________
1.سجده/24 و نیز انبیا/73.
2.یس/83 82 ونیز قمر/50.
3.انعام/75 و نیز تکاثر/6، مطففین/21 18.
_______________________________
الهی تحقق مییابد.
ج. رسیدن به مقام امامت و هدایتگری به امر خاص الهی، از رهگذر دو چیز به دست میآید: صبر در راه خدا و یقین به آیات الهی؛ و چون صبر به صورت مطلق آمده است، شامل هر نوع شکیبایی در راه خدا و تحمل شداید و استواری در آزمونهای الهی میشود. این صبر نتیجه معرفت کامل و یقین به آیات الهی است.
د. امر الهی همان جنبه ملکوتی اشیاء است و هر موجودی از جنبه ملکوتی و باطنی وجود خود با خداوند ارتباط دارد. بنابراین امام باید از اصحاب یقین باشد، یعنی ملکوت عالم را مشاهده کند و در پرتو چنین معرفتی میتواند از طریق باطن قلبهای مستعد، در آنان نفوذ کرده، به سوی خدا هدایت میکند. بر این اساس، حرکت انسانها به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب به واسطه تأثیر درونی و معنوی امام تحقق مییابد، چنان که در حیات ظاهری نیز امام راه سعادت را به بشر را نشان میدهد. از این رو هدایتگری امام دو جنبه ظاهری و باطنی دارد.(1)
در این جا اشکالی به نظر میرسد و آن است این که ابراهیمعلیه السلام مقام امامت را برای فرزندان خود نیز درخواست کرد و خداوند درخواست او را نسبت به فرزندان صالحش برآورد. چنان که در آیات دیگر بر امامت اسحاق و یعقوب تصریح شده است. از این رو امامت عطا شده به ابراهیمعلیه السلام از ویژگیهای او به شمار نمیرود؛ در این صورت باید گفت نبوت از امامت جدا نمیشود، با این که امامت ابراهیمعلیه السلام پس از نبوت او و در دوره پیری تحقق یافته است یعنی او در دورهای از زندگی خود دارای مقام نبوت بود ولی امام نبود و این دو مطلب با یکدیگر ناسازگارند. علاّمه طباطبایی در پاسخ این اشکال عمومیت امامت را در حق پیامبران الهی نپذیرفته و به آیاتی از قرآن(2) استشهاد کرده است که در آنها از تعدادی از پیامبران که غالباً از فرزندان ابراهیماند، یاد شده بی آن که از
_______________________________
1.المیزان، ج1، ص 273 272.
2.انعام/90 84.
_______________________________
هدایتگری آنان (امامت) سخنی به میان آمده باشد.(1)
با توجه به آیات 72 و 73 سوره انبیاء که امامت را برای اسحاق و یعقوب ثابت میکند و عدم مزیت این دو پیامبر بر پیامبران دیگر همچون داود، سلیمان، ایوب، یوسف، هارون، زکریا، یحیی، الیاس، اسماعیل، یونس، الیسع و لوط نسبت به مقام امامت و قطعی بودن امامت پیامبران اولواالعزم، نمیتوان عمومیت امامت را در حق پیامبران الهی انکار کرد. البته امامت به معنای هدایتگری باطنی و ایصال به مطلوب، مراتب و درجات مختلفی متناسب با مراتب و درجات وجودی هر یک از پیامبران الهی دارد؛ و همه آنان از این مقام بهرهمندند.
ج: نحوه دلالت آیه بر عصمت امام: فخر رازی از جمله «اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» من تو را امام و پیشوای مردم قرار میدهم، بر عصمت ابراهیمعلیه السلام به عنوان امام چنین استدلال کرده که امام کسی است که به او اقتدا میشود، اگر از او گناهی سرزند، پیروی از او در آن گناه واجب میشود؛ ولی این باطل است؛ زیرا لازمه معصیت بودن فعل حرمت آن است، و از طرفی چون پیروی از امام واجب است، انجام آن واجب خواهد شد؛ وجمع میان حرمت ووجوب در یک فعل و یک زمان محال است.(2)
متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جمله «لا یَنالُ عَهدی الظالمین» پیمان من به ستمکاران نمیرسد، چنین استدلال کردهاند که کسیکه مرتکب گناه شود، ظلم کرده است؛ زیرا حدود الهی را نقض نموده و به نص قرآن«... و هر کس از حدود الهی تجاوز کند،ستمکار است»(3) و خداوند فرموده است:«لا یَنالُ عَهدی الظالمین» ومقصود از عهد، امامت است؛ زیرا پیش از آن، جمله «اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» آمده است، و ابراهیمعلیه السلام مقام امامت را برای فرزندان خود درخواست کرد و خداوند در پاسخ فرمود:
_______________________________
1.المیزان، ج1، ص 275.
2.مفاتیح الغیب، ج4، ص 40.
3.بقره/229.
_______________________________
عهد من به ظالمان نمیرسد؛ اگر مقصود از عهد، امامت نباشد، پاسخ با سوءال هماهنگ نخواهد بود.(1)
گفته شده ظالم کسی است که اوّلاً مرتکب گناه کبیره شود، و ثانیاً از گناه خود توبه نکند؛ امّا بر گناهکاری که توبه نماید، عنوان ظالم صدق نمیکند.(2)
پاسخ این است که نفی در آیه«لا یَنالُ عَهدی الظالمین» اطلاق دارد، و مفادش این است که بر هر کس در لحظهای از زندگی خود عنوان ظالم منطبق گردد، از عهد امامت بهرهای نخواهد داشت، و تقیید این اطلاق به دلیل دگری نیاز دارد که چنین دلیلی در دست نیست.(3)
علاوه بر این در این جا قرینهای قطعی وجود دارد بر این که کسانی که مرتکب گناه گردند و سپس توبه کنند از عهد امامت بهرهای نخواهند داشت و آن این است که ذریه ابراهیمعلیه السلام را در یک تقسیم بندی کلی به چهار دسته میتوان تقسیم کرد:
1. کسانی که در آغاز زندگی ظالم بوده، سپس توبه میکنند و تا پایان زندگی راه صواب را میپویند.
2. کسانی که در آغاز زندگی ظالم نیستند ولی در ادامه ظالم میشوند و این رویه تا پایان زندگی آنان ادامه مییابد.
3. کسانی که از آغاز تا پایان زندگی راه ظلم را میپویند.
4. کسانی که هیچگاه مصداق ظالم واقع نمیشوند.
بدون شک، حضرت ابراهیمعلیه السلام برای دسته دوم و سوم از ذریّه خود از خداوند درخواست امامت نکرده است، آنچه مورد درخواست او قرار گرفته دسته اول وچهارم است، از سوی دیگر، جمله«لا یَنالُ عَهدی الظالمین» بیانگر این است که گروه نخست از عهد امامت بهرهای ندارند. بنابراین، تنها گروه چهارم بهرهمند از امامت میباشند. یعنی کسانی که هیچگاه مرتکب کاری نمیشوند که مصداق ظالم
_______________________________
1. اللوامع الالهیة، ص 333، 332؛ الشافی، ج3، ص 141.
2.شرح المواقف، ج8، ص 351؛ المغنی ، ج20، ص 194؛ مفاتیح الغیب، ج4، ص 42؛ شرح العقائد النسفیة، ص 113.
3.التبیان، ج1، ص 449؛ الشافی، ج3، ص 139؛ مجمع البیان، ج1، ص 202.
_______________________________
باشند.(1)
گفته شده است استدلال مزبور در صورتی لزوم عصمت امام را نتیجه میدهد که عصمت به خلق نکردن گناه در مکلف تفسیر شود چنان که اشاعره میگویند ؛ ولی اگر عصمت به ملکه ترک گناه تعریف شود، از استدلال یاد شده نمیتوان چنین نتیجهای گرفت؛ زیرا مرتکب نشدن گناه دلیل بر وجود این ملکه در انسان نیست، چون ممکن است به دلایل دیگری از گناه دوری کند.(2)
در پاسخ گفته میشود اوّلاً هرگاه فردی در طول زندگی خود، در نهان و آشکار از گناه دوری کند، میتوان فهمید که او دارای ملکه عصمت است. ثانیاً اشاعره که عصمت را به عدم خلق گناه در انسان تعریف کردهاند، باید دلالت آیه را بر عصمت بپذیرند. ثالثاً از نظر متکلمان عدلیه عصمت لطف الهی در حق مکلف است که داعی و انگیزه گناه در او پدید نیامده و صدور گناه از وی ممتنع میشود.(3) زیرا صدور گناه با نبودن داعی آن تحقق معلول بدون علت تامه آن و محال است؛ از طرفی، تحقق نیافتن معلول دلیل عدم تحقق علت تامه آن است، و چون علت تامه گناه قدرت مکلف و داعی او بر انجام گناه بوده و قدرت بر انجام آن وجود دارد، معلوم میشود عدم صدور گناه از وی به دلیل عدم وجود داعی در او بوده و در نتیجه وی معصوم است.
_______________________________
1.المیزان، ج1، ص 274.
2.شرح المقاصد، ج5، ص 251؛ النبراس، ص 533.
3.اللوامع الالهیه، ص 243.
در این آیه سه مطلب توجه مفسران و متکلمان اسلامی را به خود جلب کرده است: 1. مقصود از کلمات یا آزمونهایی که خداوند ابراهیمعلیه السلام را به واسطه آنها آزموده است چیست؟ 2. مقصود از امامت که خداوند پس از موفّقیت ابراهیم در آزمونهای الهی به وی عطا کرد چیست؟ 3. مقصود از ظلم که مانع از بهرهمندی از مقام امامت است چیست؟ به عبارت دیگر، آیا آیه بر لزوم عصمت امام دلالت میکند؟
الف: کلمات یا آزمونهای الهی از ابراهیم: در این باره آرای مختلفی نقل شده است:
أ. از امام صادقعلیه السلام روایت شده که آزمون ابراهیمعلیه السلام به واسطه خوابی بود که در آن دید فرزندش اسماعیلعلیه السلام را ذبح میکند.
_______________________________
1.سوره بقره، آیه124.
_______________________________
به نظر میرسد آنچه در این روایت آمده یکی از مهمترین آزمونهای حضرت ابراهیمعلیه السلام بوده است و مقصود، اختصاص آزمون ابراهیمعلیه السلام بدان نیست.
ب. از ابن عباس در این باره سه تفسیر نقل شده است:
1. خصال یا سنتهای دهگانهای است که به نظافت و طهارت بدن ارتباط دارند: مضمضه، استنشاق، مسواک کردن، ختنه کردن ، کوتاه کردن سبیل و....
2. سی خصلت یا دستورالعمل از شریعت اسلامی است که در سورههای : توبه/112، احزاب/35، و موءمنون/91 بیان شده است.
3. مناسک حج است.
ج. حسن بصری گفته است: «کلمات» عبارتند از: احتجاج ابراهیم با پرستشگران ستارگان، ماه و خورشید، افکندن وی در آتش، هجرت از زادگاه و ذبح فرزندش اسماعیلعلیه السلام.
د. ابوعلی جبایی گفته است: مقصود آزمون ابراهیمعلیه السلام به طاعات عقلی و شرعی است.
ه. مجاهد گفته است: مقصود از «کلمات» جمله «قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» و آیات پس از آن است. بر این اساس، امامت یکی از موارد امتحان ابراهیمعلیه السلام بوده است، نه مقامی که پس از امتحان به وی عطا شده باشد.
امین الاسلام طبرسی پس از نقل اقوال یاد شده، گفته است: آیه همه این اقوال را برمیتابد.(1)
علاّمه طباطبایی به دلیل این که در قرآن کریم اطلاق «کلمات» بر بخشهایی از کلام معهود نیست، دیدگاه مجاهد را در خور اعتنا ندانسته است.(2)
طبری پس از نقل این اقوال (به جز قول اوّل) گفته است: احتمال دارد همه موارد یاد شده مقصود باشد و یا برخی از آنها؛ زیرا در این باره روایت معتبری در دست نیست.(3)
_______________________________
1.مجمع البیان، ج1، ص 200.
2.المیزان، ج1، 270.
3.جامع البیان، ج1، ص 608.
_______________________________
ابن کثیر نظریه مجاهد را مخالف سیاق دانسته و بقیه اقوال را احتمال داده است.(1)
قرطبی از ابواسحاق زجاج نقل کرده است که اقوال مختلف در تفسیر «کلمات» ناسازگار نیستند؛ زیرا ابراهیمعلیه السلام با همه آنها مورد امتحان قرار گرفته است.(2)
هر چند در قرآن کریم مقصود از «کلمات» بیان نشده است، ولی از سیاق آیه به دست میآید که «کلمات» هر چه بوده، در اثبات و اظهار شایستگی حضرت ابراهیم برای نیل به مقام امامت تأثیر داشته است.(3)
با توجه به احادیث ائمه اهل بیتعلیهم السلام، خداوند مقام امامت را پس از مقام خُلّت به ابراهیم عطا کرده است.(4) مقام خلت آن است که انسان غرق در محبت و دوستی خداوند شده به چیزی جز او دل نمیبندد.(5) در نتیجه در راه رضای خداوند از هیچگونه فداکاری دریغ نمیورزد. بر این اساس، میتوان گفت: امتحانهایی چون افکنده شدن در آتش توسط نمرود، هجرت از وطن واسکان ذریه خویش در سرزمین خشک و سوزان عربستان و ذبح فرزند از جمله کلمات و آزمونهای مورد نظر در آیه است. این نکته نیز روشن است که آزمونهای یاد شده در دوران نبوت و رسالت ابراهیمعلیه السلام انجام گرفته است.
ب: امامت ابراهیمعلیه السلام: درباره مقام امامت ابراهیم نیز آرای مختلفی اظهار شده است:
1. امامت جهانی: پیشوایی حضرت ابراهیمعلیه السلام از ویژگیهای او به شمار میرود؛ پس از آزمونهای مهم، به ابراهیمعلیه السلام امامت مردم عصر خود و عصرهای دیگر حتی پیامبران و پیروی آنان عطا گردید؛ یعنی همگان از سنتهای توحیدی او پیروی میکنند.(6) در تأیید این
_______________________________
1.تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص292.
2.الجامع لأحکام القرآن، ج2، ص 95.
3.المیزان، ج1، ص 270.
4.البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 151 149.
5.النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج2، ص 72.
5.جامع البیان، ج1، ص 610.
_______________________________
نظریه شواهدی از قرآن کریم آورده شده است؛ چنان که در رد ادعای یهود و نصاری در عصر پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم که هر یک از آنان آیین خود را به حضرت ابراهیمعلیه السلام نسبت میدادند، یادآور شده است که شایستهترین افراد در انتساب به ابراهیمعلیه السلام پیامبر اسلام و پیروان او و کسانیاند که قبل از اسلام از او پیروی میکردند.(1)و در آیهای خداوند به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم وحی کرد که از آیین ابراهیم پیروی کند(2) و در آیهای دیگر دین اسلام را همان آیین ابراهیم معرفی کرده است(3)
این فرضیه به دلایل زیر پذیرفتنی نیست:
الف. موسی، عیسی و پیامبر اسلامعلیهم السلام، هر یک شریعت مستقلی داشتهاند و با توجه به این که هر شریعتی ناسخ شریعت پیش از خود است، نمیتوان گفت که این پیامبران پیرو شریعت ابراهیمعلیه السلام بودهاند. بر این اساس، مقصود از آیات مزبور، روح وگوهر آیین ابراهیمعلیه السلام یعنی یکتاپرستی و تسلیم بودن در برابر اوامر و نواهی الهی است؛ چنان که فرموده است:«اِنَّ الدِّین عِنْدَ اللهِ الاِسْلام»(4) دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.
ب. قرآن کریم ابراهیمعلیه السلام را شیعه نوحعلیه السلام دانسته است(5) و مقصود این نیست که ابراهیم پیرو شریعت و آیین نوحعلیه السلام بوده است ، بلکه منظور این است که ابراهیمعلیه السلام در مسیر توحید و مبارزه با شرک و جاهلیت، روش نوحعلیه السلام را برگزیده بود؛ پیروی پیامبران پس از ابراهیمعلیه السلام از آیین او نیز به همین معنا است.
ج. ابراهیمعلیه السلام مقام امامت را برای ذریه خود درخواست کرد و خداوند امامت را به فرزندان پاک و معصوم وی عطا نمود؛ چنان که درباره ابراهیم، اسحاق و
_______________________________
1.آلعمران/68.
2.نحل/23.
3.حج/78.
4.آل عمران/19.
5.صافات/83.
_______________________________
یعقوبعلیهم السلام فرموده است: ما آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما(مردم را) هدایت میکردند... (1) بنابراین نمیتوان مقام امامت را از ویژگیهای ابراهیمعلیه السلام برشمرد.
2. نبوت و پیامبری:
برخی امامت در این آیه را به نبوت و پیامبری تفسیر کردهاند. فخر رازی در تأیید این دیدگاه گفته است:
أوّلاً: از عبارت «للناس اماماً» به دست میآید که ابراهیمعلیه السلام امام عموم مردم بود که این ویژگی پیامبران صاحب شریعت است؛ زیرا در غیر این صورت او پیرو پیامبر دیگری میشد که این با عمومیت امامت وی سازگاری ندارد. ثانیاً: پیامبران اعم از صاحب شریعت و غیر آن دارای مقام امامت بودهاند؛ زیرا پیروی از آنان بر مردم واجب بوده است. ثالثاً: امامت در این آیه به عنوان امتنان الهی بر ابراهیمعلیه السلام مطرح است، از این رو امامت بزرگترین نعمت الهی یعنی نبوت است.(2)
در کلام رازی دو وجه اول و دوم با یکدیگر سازگاری ندارند؛ زیرا در وجه اوّل امامت ابراهیمعلیه السلام به معنای نبوت صاحب شریعت و در وجه دوم به معنای نبوت در کاربرد گسترده آن دانسته شده است. چنان که وجه سوم نیز مدعای وی را اثبات نمیکند؛ چون امتنانی بودن امامت با این که امامت به معنای نبوت باشد ملازمه ندارد. گذشته از این، بی شک همه یا برخی از آزمونهایی که ابراهیمعلیه السلام پشت سر گذاشت و بدان جهت شایسته مقام امامت شد، در دوران نبوت او رخ داده است؛ در این صورت چگونه میتوان امامت را به نبوت تفسیر کرد.
نکته دیگری که دیدگاه مزبور را رد میکند این است که ابراهیمعلیه السلام وقتی مقام امامت را از جانب خداوند دریافت نمود، آن را برای فرزندان خویش نیز درخواست کرد؛ از این درخواست معلوم میشود که وی در آن زمان دارای فرزند بوده، یا لااقل نسبت به این که دارای فرزند خواهد شد، اطمینان داشته است؛ زیرا درخواست او
_______________________________
1.انبیاء/73.
2.مفاتیح الغیب، ج4، ص 39.
_______________________________
مشروط به این که اگر دارای فرزند شود، نبوده است.
از طرفی ابراهیمعلیه السلام تا زمان کهولت فرزندی نداشته ، و از داشتن فرزند به لحاظ قوانین عادی ناامید بوده است. و وقتی فرشتگان الهی به او مژده فرزند دادند، گفت:«آیا با این که مرا پیری فرا رسییده است، بشارتم میدهید؟ به چه بشارت میدهید؟»(1) بنابراین امامت در اواخر دوران نبوت ابراهیم و پس از بشارت او به فرزند، به وی عطا شده است.(2)
3. الگوی تمام عیار:
مقصود از مقام امامت در آیه، الگو و اسوه بودن همه جانبه و تمام عیار ابراهیمعلیه السلام است. شرط رسیدن به این مقام آن است که فرد به درجهای از کمال معنوی نایل شود که حتی ترک اولی کارهایی که ترکش سزاوارتر است نیز از او سرنزند. اگرچه پیامبران پیش از ابراهیمعلیه السلام از مقام عصمت برخوردار بودهاند ولی چنان که قرآن یادآور شده است گاهی از آنان کارهایی سرزده که ترکش سزاوارتر بوده است(3) این پیامبران از چنان مقام بلندی که به ابراهیمعلیه السلام عطا گردید، برخوردار نبودهاند و نمیتوان گفتار و رفتار آنان را به صورت کامل و همه جانبه اسوه و الگوی بشریت در همه اعصار دانست. ولی ابراهیمعلیه السلام پس از انجام آزمونهای سخت به مقامی نایل شد که اسوه والگوی تمام عیار همه انسانها به شمار میرود.(4)
چنان که پیش از این یادآور شدیم مقام امامت به فرزندان پاک و معصوم ابراهیمعلیه السلام همچون اسحاق و یعقوب عطا شده است، و بدون شک مقام و منزلت معنوی و کمال وجودی پیامبران اولوالعزم مانند نوح، موسی و عیسیعلیهم السلام برتر از چنین پیامبرانی بوده و از مقام امامت بهرهمند بودهاند؛ بر این اساس نمیتوان تنها ابراهیمعلیه السلام را الگوی تمام عیار بشریت دانست.
_______________________________
1. حجر/ 55.
2.المیزان، ج1، ص 268 267.
3.طه/115، قصص/15.
4.منشور جاوید، ج5، ص 237 234.
_______________________________
4. ولایت و زعامت سیاسی:
برخی از مفسرین، امامت در آیه را به ولایت و زعامت سیاسی تفسیر کردهاند. مبنای تفسیر مزبور این است که ولایت و زعامت سیاسی از شئون نبوت و رسالت نبوده و نسبت آن با نبوت از قبیل عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی برخی از پیامبران علاوه بر مقام نبوت ولایت و زعامت سیاسی نیز داشته و بسیاری از آنان فاقد چنین مقامی بودهاند؛ چنان که ائمهعلیهم السلام دارای مقام ولایت و زعامت سیاسی بوده ولی نبوت ندارند. شیخ طوسی در تبیان به این نظریه اشاره کرده است$ وی در سالهای که در این مسئله تألیف کرده گفته است: امام دو کاربرد دارد؛ یکی کسی که در افعال و گفتارش مقتدای دیگران است؛ و دیگری کسی که به تدبیر امت و رهبری سیاسی آن قیام میکند. در کاربرد اوّل، نبی با امام شریک است، زیرا هیچ پیامبری نیست مگر این که گفتار و رفتار او برای دیگران اسوه است.ولی در کاربرد دوم چنین نیست؛ چه بسا حکمت الهی اقتضا کند که پیامبری را تنها برای ابلاغ احکام الهی به مردم برانگیزد، ولی او نسبت به رهبری سیاسی جامعه مأموریت نداشته باشد. سپس به تفکیک نبوت از امامت به معنای رهبری سیاسی به مواردی استدلال کرده است .
1. از آیه مربوط به فرمانروایی طالوت به دست میآید که پیامبر الهی در آن زمان دارای مقام امامت و فرمانروایی نبوده است زیرا اگر چنین بود، مردم از او نمیخواستند که فرمانروایی را برای آنها برگزیند، همچنین اگر وی دارای مقام فرمانروایی بود مردم نمیگفتند: ما از طالوت به فرمانروایی سزاوارتریم، بلکه میگفتند تو از طالوت به فرمانروایی سزاوارتری.
2. هارون با موسیعلیمها السلام در نبوت شریک بود، ولی مقام امامت به معنای تدبیر امور اجتماعی مردم را نداشت، به دلیل این که موسیعلیه السلام وقتی میخواست به میقات برود او را جانشین خود کرد؛ اگر وی مقام امامت را داشت، به استخلاف نیاز نمیبود.
_______________________________
1.تفسیر تبیان، ج1، ص 449.
_______________________________
3. خداوند مقام امامت را به ابراهیم پس از آن که دارای مقام نبوت ورسالت بود و پس از آن که از عهده آزمونهای الهی به خوبی بیرون آمد عطا کرد، بنابراین، نبوت ابراهیمعلیه السلام با امامت او ملازم نبوده است.(1)
امین الإسلام طبرسی نیز این دیدگاه را برگزیده است.(2)
در این که میتوان مقام نبوت و رسالت را جدا از امامت به معنای ولایت وزعامت سیاسی تصور کرد و حتی تحقق خارجی آن دو بدون امامت نیز امکان دارد، سخنی نیست؛ لیکن با توجه به آیات قرآن و فلسفه نبوت از نظر عقل، چنین تفکیکی پذیرفته نمیشود. قرآن کریم یکی از اهداف بعثت را قضاوت و داوری در اختلافات دانسته میفرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت، تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی، که به سوی حق دعوت میکرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند(3) درست است که حکم کردن در اختلافات مردم به کتاب نسبت داده شده،ولی روشن است که کتاب تنها قانون و معیار داوری را بیان میکند و در کنار آن قاضی نیز برای تشخیص مصادق و حاکم هم برای اجرای قانون لازم است تا غرض از نبوت وشریعت تحقق یابد؛ و داور و مجری شریعت افرادی مستقل و در عرض پیامبران نبودهاند. بنابراین، پیامبران الهی هر دو معنای امامت را دارا بودند. در آیهای دیگر میفرماید: ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادم، و با آنها کتاب و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند...(4) برقراری عدالت در جامعه به دو عامل مهم نیاز دارد: قانونی جامع و عادلانه و زمامداری حکیم، عادل و با صلابت که قانون را به درستی شناخته، آن را به خوبی اجرا کند، و بدون شک پیامبران
_______________________________
1.الرسائل العشر، ص 111 113.
2.مجمع البیان، ج1، 201.
3.بقره/213.
4.حدید/25.
_______________________________
الهی شایستهترین رهبران معنوی و سیاسی عصر خویش بودهاند. البته شرایط اجتماعی مناسب برای تحقق مقام زعامت و رهبری سیاسی گروهی از پیامبران فراهم نشده و در نتیجه این مقام فعلیت نیافته است. چنان که زعامت سیاسی در مورد بسیاری از امامان اهل بیتعلیهم السلام نیز به دلیل فراهم نبودن شرایط اجتماعی تحقق نیافته است.
وجوهی که شیخ الطائفه بر تفکیک نبوت از امامت بیان کرده است، مدعای وی را اثبات نمیکند. در مورد پیامبر بنی اسرائیل در عصر طالوت، همین که مردم از پیامبر خواستند تا برای جنگ با دشمنان فرماندهی را برای آنان تعیین کند، دلیل روشن بر این است که آنان فرماندهی کل سپاه را از شئون پیامبر میدانستند، و از طرفی پیامبر نیز درخواست آنان را رد نکرد ونگفت این کار خارج از شئون پیامبری است. اما این که مردم خود را برای فرماندهی سزاوارتر از طالوت میپنداشتند به این جهت بود که آنان در این باره با معیار مال و ثروت و شهرت قضاوت میکردند، بدین جهت پیامبر خدا با بیان توانمندی جسمانی و دانایی طالوت، داوری مردم را رد کرد.
هارون، اگر چه دارای شأن و مقام امامت بود ولی با وجود حضرت موسی که پیامبر اولوالعزم بود و زعامت سیاسی جامعه در دست وی بود، زمینهای برای اعمال امامت سیاسی توسط هارون وجود نداشت، چنان که امامت امیرالموءمنینعلیه السلام در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسن وامام حسینعلیمها السلام در زمان امیرالموءمنینعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام در زمان امام حسنعلیه السلام همین گونه بوده است.
درباره امامت حضرت ابراهیم که در آیه مورد بحث مطرح شده است یادآور میشویم، اگر مقصود از آن رهبری سیاسی بود به چنان آزمونهای دشواری نیاز نبود. در زعامت سیاسی، علاوه بر صلاحیتهای معنوی درایت و کاردانی در رهبری جامعه لازم است، که پیامبران الهی به مقتضای این که شایستهترین انسانهای عصر خود بودند، چنین ویژگیهایی را دارا بودند، به ویژه آن که از مقام عصمت درعلم و عمل نیز برخوردار بودند.
5. هدایت باطنی:
از دیدگاه علاّمه طباطباییرحمه الله امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است. این هدایت از سنخ راهنمایی و ارایه طریق نبوده، از مقوله ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود است. چنین هدایتگری در گرو برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژهای است که پس از مجاهدتهای بسیار به دست میآید. وی برای اثبات این نظریه به دستهای از آیات قرآن استناد کرده است:
الف. آیاتی که پس از اشاره به مقام امامت پیامبران از هدایتگری آنان سخن گفته است: و از آنان (بنی اسرائیل) امامانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند؛ چون شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند.(1)
ب. آیاتی که امر الهی را تبیین کرده است: فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنهابه آن میگوید: موجود باش، آن نیز بی درنگ موجود میشود پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او باز میگرداند.(2)
ج. آیاتی که بیانگر این است که معرفت کامل و یقین ناب در گرو آن است که انسان از ظاهر جهان گذشته، ملکوت وباطن اشیاء را مشاهده کند؛ چنان که درباره ابراهیم علیه السلام فرموده است:این چنین، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد.(3)
از مجموع این آیات نکات زیر به دست میآید:
الف. امامت با هدایت ملازمه دارد، یعنی هدایت وصف ویژه امامت و معرف آن است؛ پس امامت بدون هدایت، و هدایت بدون امامت نخواهد بود.
ب. هدایت یاد شده به امر خاص
_______________________________
1.سجده/24 و نیز انبیا/73.
2.یس/83 82 ونیز قمر/50.
3.انعام/75 و نیز تکاثر/6، مطففین/21 18.
_______________________________
الهی تحقق مییابد.
ج. رسیدن به مقام امامت و هدایتگری به امر خاص الهی، از رهگذر دو چیز به دست میآید: صبر در راه خدا و یقین به آیات الهی؛ و چون صبر به صورت مطلق آمده است، شامل هر نوع شکیبایی در راه خدا و تحمل شداید و استواری در آزمونهای الهی میشود. این صبر نتیجه معرفت کامل و یقین به آیات الهی است.
د. امر الهی همان جنبه ملکوتی اشیاء است و هر موجودی از جنبه ملکوتی و باطنی وجود خود با خداوند ارتباط دارد. بنابراین امام باید از اصحاب یقین باشد، یعنی ملکوت عالم را مشاهده کند و در پرتو چنین معرفتی میتواند از طریق باطن قلبهای مستعد، در آنان نفوذ کرده، به سوی خدا هدایت میکند. بر این اساس، حرکت انسانها به سوی خدا و وصول آنان به کمال مطلوب به واسطه تأثیر درونی و معنوی امام تحقق مییابد، چنان که در حیات ظاهری نیز امام راه سعادت را به بشر را نشان میدهد. از این رو هدایتگری امام دو جنبه ظاهری و باطنی دارد.(1)
در این جا اشکالی به نظر میرسد و آن است این که ابراهیمعلیه السلام مقام امامت را برای فرزندان خود نیز درخواست کرد و خداوند درخواست او را نسبت به فرزندان صالحش برآورد. چنان که در آیات دیگر بر امامت اسحاق و یعقوب تصریح شده است. از این رو امامت عطا شده به ابراهیمعلیه السلام از ویژگیهای او به شمار نمیرود؛ در این صورت باید گفت نبوت از امامت جدا نمیشود، با این که امامت ابراهیمعلیه السلام پس از نبوت او و در دوره پیری تحقق یافته است یعنی او در دورهای از زندگی خود دارای مقام نبوت بود ولی امام نبود و این دو مطلب با یکدیگر ناسازگارند. علاّمه طباطبایی در پاسخ این اشکال عمومیت امامت را در حق پیامبران الهی نپذیرفته و به آیاتی از قرآن(2) استشهاد کرده است که در آنها از تعدادی از پیامبران که غالباً از فرزندان ابراهیماند، یاد شده بی آن که از
_______________________________
1.المیزان، ج1، ص 273 272.
2.انعام/90 84.
_______________________________
هدایتگری آنان (امامت) سخنی به میان آمده باشد.(1)
با توجه به آیات 72 و 73 سوره انبیاء که امامت را برای اسحاق و یعقوب ثابت میکند و عدم مزیت این دو پیامبر بر پیامبران دیگر همچون داود، سلیمان، ایوب، یوسف، هارون، زکریا، یحیی، الیاس، اسماعیل، یونس، الیسع و لوط نسبت به مقام امامت و قطعی بودن امامت پیامبران اولواالعزم، نمیتوان عمومیت امامت را در حق پیامبران الهی انکار کرد. البته امامت به معنای هدایتگری باطنی و ایصال به مطلوب، مراتب و درجات مختلفی متناسب با مراتب و درجات وجودی هر یک از پیامبران الهی دارد؛ و همه آنان از این مقام بهرهمندند.
ج: نحوه دلالت آیه بر عصمت امام: فخر رازی از جمله «اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» من تو را امام و پیشوای مردم قرار میدهم، بر عصمت ابراهیمعلیه السلام به عنوان امام چنین استدلال کرده که امام کسی است که به او اقتدا میشود، اگر از او گناهی سرزند، پیروی از او در آن گناه واجب میشود؛ ولی این باطل است؛ زیرا لازمه معصیت بودن فعل حرمت آن است، و از طرفی چون پیروی از امام واجب است، انجام آن واجب خواهد شد؛ وجمع میان حرمت ووجوب در یک فعل و یک زمان محال است.(2)
متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جمله «لا یَنالُ عَهدی الظالمین» پیمان من به ستمکاران نمیرسد، چنین استدلال کردهاند که کسیکه مرتکب گناه شود، ظلم کرده است؛ زیرا حدود الهی را نقض نموده و به نص قرآن«... و هر کس از حدود الهی تجاوز کند،ستمکار است»(3) و خداوند فرموده است:«لا یَنالُ عَهدی الظالمین» ومقصود از عهد، امامت است؛ زیرا پیش از آن، جمله «اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً» آمده است، و ابراهیمعلیه السلام مقام امامت را برای فرزندان خود درخواست کرد و خداوند در پاسخ فرمود:
_______________________________
1.المیزان، ج1، ص 275.
2.مفاتیح الغیب، ج4، ص 40.
3.بقره/229.
_______________________________
عهد من به ظالمان نمیرسد؛ اگر مقصود از عهد، امامت نباشد، پاسخ با سوءال هماهنگ نخواهد بود.(1)
گفته شده ظالم کسی است که اوّلاً مرتکب گناه کبیره شود، و ثانیاً از گناه خود توبه نکند؛ امّا بر گناهکاری که توبه نماید، عنوان ظالم صدق نمیکند.(2)
پاسخ این است که نفی در آیه«لا یَنالُ عَهدی الظالمین» اطلاق دارد، و مفادش این است که بر هر کس در لحظهای از زندگی خود عنوان ظالم منطبق گردد، از عهد امامت بهرهای نخواهد داشت، و تقیید این اطلاق به دلیل دگری نیاز دارد که چنین دلیلی در دست نیست.(3)
علاوه بر این در این جا قرینهای قطعی وجود دارد بر این که کسانی که مرتکب گناه گردند و سپس توبه کنند از عهد امامت بهرهای نخواهند داشت و آن این است که ذریه ابراهیمعلیه السلام را در یک تقسیم بندی کلی به چهار دسته میتوان تقسیم کرد:
1. کسانی که در آغاز زندگی ظالم بوده، سپس توبه میکنند و تا پایان زندگی راه صواب را میپویند.
2. کسانی که در آغاز زندگی ظالم نیستند ولی در ادامه ظالم میشوند و این رویه تا پایان زندگی آنان ادامه مییابد.
3. کسانی که از آغاز تا پایان زندگی راه ظلم را میپویند.
4. کسانی که هیچگاه مصداق ظالم واقع نمیشوند.
بدون شک، حضرت ابراهیمعلیه السلام برای دسته دوم و سوم از ذریّه خود از خداوند درخواست امامت نکرده است، آنچه مورد درخواست او قرار گرفته دسته اول وچهارم است، از سوی دیگر، جمله«لا یَنالُ عَهدی الظالمین» بیانگر این است که گروه نخست از عهد امامت بهرهای ندارند. بنابراین، تنها گروه چهارم بهرهمند از امامت میباشند. یعنی کسانی که هیچگاه مرتکب کاری نمیشوند که مصداق ظالم
_______________________________
1. اللوامع الالهیة، ص 333، 332؛ الشافی، ج3، ص 141.
2.شرح المواقف، ج8، ص 351؛ المغنی ، ج20، ص 194؛ مفاتیح الغیب، ج4، ص 42؛ شرح العقائد النسفیة، ص 113.
3.التبیان، ج1، ص 449؛ الشافی، ج3، ص 139؛ مجمع البیان، ج1، ص 202.
_______________________________
باشند.(1)
گفته شده است استدلال مزبور در صورتی لزوم عصمت امام را نتیجه میدهد که عصمت به خلق نکردن گناه در مکلف تفسیر شود چنان که اشاعره میگویند ؛ ولی اگر عصمت به ملکه ترک گناه تعریف شود، از استدلال یاد شده نمیتوان چنین نتیجهای گرفت؛ زیرا مرتکب نشدن گناه دلیل بر وجود این ملکه در انسان نیست، چون ممکن است به دلایل دیگری از گناه دوری کند.(2)
در پاسخ گفته میشود اوّلاً هرگاه فردی در طول زندگی خود، در نهان و آشکار از گناه دوری کند، میتوان فهمید که او دارای ملکه عصمت است. ثانیاً اشاعره که عصمت را به عدم خلق گناه در انسان تعریف کردهاند، باید دلالت آیه را بر عصمت بپذیرند. ثالثاً از نظر متکلمان عدلیه عصمت لطف الهی در حق مکلف است که داعی و انگیزه گناه در او پدید نیامده و صدور گناه از وی ممتنع میشود.(3) زیرا صدور گناه با نبودن داعی آن تحقق معلول بدون علت تامه آن و محال است؛ از طرفی، تحقق نیافتن معلول دلیل عدم تحقق علت تامه آن است، و چون علت تامه گناه قدرت مکلف و داعی او بر انجام گناه بوده و قدرت بر انجام آن وجود دارد، معلوم میشود عدم صدور گناه از وی به دلیل عدم وجود داعی در او بوده و در نتیجه وی معصوم است.
_______________________________
1.المیزان، ج1، ص 274.
2.شرح المقاصد، ج5، ص 251؛ النبراس، ص 533.
3.اللوامع الالهیه، ص 243.