فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱٬۶۹۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
چکیده
ارزیابی سرشت انسان و نیک یا بد بودن آن، از مسائل مهم و کهن در مکاتب مختلف دینی و فلسفی بوده است. برخی انسان را نیک سرشت، برخی او را بدسرشت و گروهی هم وی را فاقد سرشت مشترک دانسته اند. این مقاله در جستجوی پاسخ های دقیقی برای سه پرسش اساسی است: اولاً حقیقت سرشت انسان از نگاه هستی شناختی چیست؟ ثانیاً متعلَّق اصلی «خوبی و بدی» در بحث سرشت انسان چیست؟ ثالثاً منشأ افعال بد انسان چیست؟ براساس حکمت متعالیه، سرشت انسان که عبارت است از استعدادهای فطری و غریزی او نحوه وجود اوست. هر موجودی در هر یک از مراتب، درجه وجودی خاصی دارد و به میزان درجه وجودی خود خیر، کمال و نیکو است. فلسفه وجودی استعدادهای فطری و غریزی که مهم ترین آنها عقل است استکمال انسان و بقای سعادتمندانه اوست. بنابراین از منظر هستی شناختی، سرشت انسان فقط به «خوبی» متصف می شود و به علت اشتمال آن بر عقل فطری که مدبر گرایش های انسان است منشأ اعمال خیر و نیکو خواهد بود. متعلَّق اصلی در بحث سرشت انسان، خوبی و بدی افعال اوست و منشأ اعمال بد انسان ها نیز خصلت های موروثی و اکتسابی آنهاست، نه سرشت آنها.
تفسیر صدرالمتألهین از آموزه امر بین امرین بر مبنای مسئله وحدت و کثرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین مطابق با مبانی خود در بحث وحدت و کثرت، و طرح وحدت تشکیکی وجود، به ارائه تفسیری عمیق از حدیث شریف «لاجبر و لاتفویض بل امر بین امرین» می پردازد. در این نظر که تقریر آن با عنایت به معنای «مرتبه» در حکمت صدرایی شکل می گیرد فعل انسان در انتسابی حقیقی هم به خود او و هم به خدا منسوب است. شاهکار صدرا در این بحث این است که او اختیار عین جبر و جبر عین اختیار را برای انسان به تصویر می کشد. در دیدگاه صدرا انسان در افعال اختیاری خویش نیز مجبور است؛ ولی این جبر، موکّد اختیار است و نه منافی آن. در نظر او بر خلاف نظر حکما اولاً خداوند علت بی واسطه افعال است نه علت بعید. ثانیاً جبر و اختیار و به عبارتی تشبیه و تنزیه در منتها درجه خود با یکدیگر قابل جمع اند. تشبیه صدرا از قول حکما به آب ولرم و از قول خودش به جسم فلک، روشنگر این طرح است.
محمد عابدالجابری؛ چرایی انحطاط مسلمانان و راه رهایی از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با گذشت چندین قرن از مواجهه اسلام با غرب، سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایی یافت؟» همچنان دغدغه اصلی متفکران و اندیشمندان مسلمان است. هر متفکری با ارائه روشی خاص، دغدغه احیای سنت های اسلامی را در سر می پروراند و بدین ترتیب طیف گوناگونی از راه حل ها پدید آمده است. یکی از این راه ها متعلق به محمد عابدالجابری، نواندیش عقل گرای مغربی است. به عقیده عابدالجابری، جوامع اسلامی، به دلیل غفلت از سنت ابن رشد و عدم نقد میراث گذشته خود در انحطاط و عقب ماندگی به سر می برند. عقل عربی (نه الزاماً عقل اسلامی) دارای ساختارهای مخصوصی است که آن را از عقل غربی متمایز می کند. تکیه بر سنت های اسلامی و خوانشی نوین از فلسفه اندلس مخصوصاً ابن رشد می تواند به سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایی یافتِ؟» مسلمانان در عصر جدید پاسخ مطلوبی بدهد. به عقیده وی، اندیشه ابن رشد، دین و فلسفه را از هم جدا می کند ؛ تسامح سیاسی و عقیدتی را مطلوب، نقد را عامل شکوفایی و عقل و دین را دارای کارویژه های مخصوص خود می داند؛ و عقل را ابزاری برای نقد معرفی می کند. بنابراین از نظر وی، ضروری است جهت احیای این سنت عقلانی دست به خوانشی نوین از فلسفه مغرب و اندُلُس بزنیم.
معرفت شناسی انسان از منظری دینی: بررسی دیدگاه فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مباحث ناظر به انسان را می توان به مباحث وجودشناختی و معرفت شناختی تقسیم کرد. رازی در آثار خود مباحث متعددی را در معرفت شناسی انسان ارائه کرده است. برخی از دیدگاه های او در خصوص معرفت شناسی انسان از این قرارند: قوای انسان با وجود داشتن محدودیت هایی امکان کسب معرفت را دارند؛ معارف انسان در دو دسته نظری و عملی قرار می گیرد؛ عوامل غیرمعرفتی همچون تقوا و گناه در معرفت انسان اثرگذار است؛ انسان ها به لحاظ معرفتی در یکی از طبقات ناقصان، کاملان و کاملان مکمِّل قرار دارند؛ اولیا در طبقه کاملان هستند و انبیا (ع) کاملان مکمِّل اند که وظیفه ایشان هدایت ناقصان به سمت کمال است؛ لازم است ناقصان نسبت به انبیا اعتماد و تبعیت معرفتی داشته باشند؛ انسان به لحاظ معرفتی هرگز قادر به برتری یافتن نسبت به ملائک نیست. در این مقاله، که مطالب آن با روش توصیفی تحلیلی ارائه شده است، نشان داده می شود که انسان ها دارای قوای معرفتی جهت کسب معرفت هستند، اما در مسیر کسب معرفت صحیح ضرورتاً نیازمند تبعیت از انبیا (ع) و تعالیم الهی اند، زیرا راهی غیر از آن جهت کسب آن معارف وجود ندارد.
تبیین آثار تشکیک پذیری معرفت در حکمت متعالیه در گستره تعریف فلسفه، نظریه صدق و زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
وجود در حکمت متعالیه امری مشکَّک است. هم سنخ انگاری «وجود» و «معرفت» در این نظام، سبب اتحاد احکام آن دو و تشکیک پذیری معرفت، همسان با تشکیک پذیری وجود می شود. پژوهش جاری با فرض ثبوت مشکَّک انگاری معرفت، درصدد بررسی و تبیین آثار و لوازم معرفت تشکیکی در سه حیطه خاص «تعریف فلسفه»، «نظریه صدق» و «نظریه زبان شناختی» از منظر صدرالمتألهین و با رویکرد تحلیل-منطقی عبارات وی است. رهیافت به دست آمده، تفسیری نوین از تعریف فلسفه ارائه می دهد و ناکارآمدی منطق صوری و نظریه صدق منطبق با آن در نظام معرفت شناسی تشکیک پذیر را تبیین می کند. از سوی دیگر، نظریه زبان صدرالمتألهین نیز طیف پذیر بوده، همسان با معرفت شناسی وی، تشکیک پذیر است.
قضایای حسن و قبح: عقلانی یا عقلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به دنبال اثبات عقلانی بودن قضایای حسن و قبح و ردّ عقلایی بودن آنهاست. ابتدا دیدگاه حکمایی همچون فارابی، ابن سینا و محقق طوسی مطرح شده که قضایای حسن و قبح را از مشهورات دانسته اند. سپس به دو تفسیر از دیدگاه حکما اشاره شد: حکیم لاهیجی قضایای حسن و قبحْ را یقینی و حتی بدیهی می د اند، اما محقق اصفهانی این بحث را از مشهورات بهشمار می آورد. حق آن است که از کلمات حکما، عقلانی بودن قضایای حسن و قبح در کنار عقلایی بودن آنها فهمیده می شود؛ چه آنکه یک قضیه ممکن است از یک جهت جزو یقینیات باشد که صدقش با برهان اثبات گردد و از لحاظی دیگر، جزو مشهورات باشد که واقعیتی جز شهرت و تطابق آرای عقلا نداشته باشد. در ادامه، به بررسی ادلة محقق اصفهانی پرداختیم. این دلیل را که چون قضایای حسن و قبح بدیهی نیستند پس مشهوری اند، نپذیرفتیم؛ چون نمی توان از عدم بداهت، عدم عقلی بودن را نتیجه گرفت. دربارة دلیل دوم که عقلا صرفاً به سبب حفظ نظام اجتماعی به حسن و قبح حکم می کنند، روشن شد که عقلا در اعتبار احکام به مصالح و مفاسد واقعی توجه دارند، از این رو حکم آنها منشأ عقلانی دارد و صرفاً برخاسته از اعتبار نیست.
واقع گرایی معرفت شناختی غیر مستقیم از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در معرفت شناسی معاصر، در باب ماهیت ادراک حسی و واقع نمایی آن، نظریات متعددی مطرح شده که از آن میان «واقع گرایی معرفت شناختی» بر این عقیده است که معرفت نسبت به جهان خارج ممکن بوده، عالم خارج مستقل از معرفت بشری وجود دارد و معرفت ما توصیفی از آن می باشد. واقع گرایی معرفت شناختی به دو قسم «مستقیم» و «غیرمستقیم» تقسیم می شود. در بدو امر چنین به نظر می رسد که نظریه ملاصدرا در باب ادراک حسی، با هر یک از واقع گرایی مستقیم و واقع گرایی غیرمستقیم وجوه مشترکی دارد. اما با اندکی تأمل تفاوتهای نظر ملاصدرا با هریک، به لحاظ دیدگاه خاص وی در باب هستی شناسی آشکار و پیدایش نوعی «واقع گرایی غیرمستقیم صدرایی» ناگزیر خواهد شد که در این مقاله به بیان آن پرداخته ایم. آموزه «اتحاد عالم و معلوم»، واقعیت مجرد و مثالی علم را به مثابه واسطه میان عالم و معلوم خارجی معرفی کرده و «تطابق وجودات طولی ماهیت» واقع نمایی ادراک حسی را تبیین می کند. اما به نظر می آید که ادراک یک شیء مادی که به واسطه و در پرتو ادراک یک وجود مجرد مثالی در عالمی غیر از عالم طبیعت به وقوع پیوسته، علیرغم سازگاری درونی که با دیگر آموزه های صدرایی دارد، از فهم متعارف از ادراک حسی به دور بوده و خود محل بحث است.
نقد و بررسی ایده نسبیت ظواهر قرآن، با تکیه بر ایده نسبیت متشابهات قرآن علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات روش های تفسیر و تأویل
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفسران و تأویل گران شیعی
علامه طباطبایی (ره) حسب روایت (المحکم ما یعمل به و المتشابه ما اشتبه علی جاهله) ایده نسبیت متشابهات قرآن را مطرح می فرماید. این ایده، ایده دیگری را بر صفحه ذهن پدید می آورد که آیا نسبت به ظواهر قرآن نیز می توان چنین گفت؟ ایده نسبیت ظواهر قرآن باعث بررسی بیشتر پیرامون دو سؤال مهم 1. ظاهر به چه معنا و برای چه کسی؟ و 2. حجیت برای چه کسی و با چه شاخصی؟ می شود. به نظر می رسد ظاهر به هر دو معنای خود (معنای راجحِ همراه معنای احتمالی دیگر یا معنای ترسیمی در ذهن بدون معنای احتمالی دیگر) که باشد و برای هر کسی که پدیدار شود، بی نیاز از فحص قواعدی و قرائنی نیست. در مواجهه با نسبیت ظواهر چه نسبیت درون فردی (حالات یک آیه برای یک نفر) و چه نسبیت میان فردی (حالات یک آیه برای دو فرد یا بیشتر) باید فاصله ظهور معنای ترسیمی تا وصول به معنای تثبیتی و مراد جدی با فحص روشمند پر شود تا به طمأنینه معنایی و حجت بخش برسیم؟
هرمنوتیک مدرن و نظریه تفسیری شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفسران و تأویل گران شیعی
در این نوشتار که با روش توصیفی مقایسه ای و با ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای تهیه شده است سعی گردیده در خصوص مهم ترین ارکان نظریه تفسیری، یعنی ماهیت، هدف، امکان و عوامل فهم، مقایسه ای میان دیدگاه مهم ترین صاحب نظران هرمنوتیک مدرن و شهید مطهری صورت گیرد. در این راستا توانستیم مهم ترین پرسش های نظریه تفسیری را به آثار به جای مانده از استاد عرضه کنیم و پاسخ مناسبی دریافت کنیم. با این کار اولاً نگاهی نسبتاً جامع و اجمالی از نظریه تفسیری شهید مطهری به دست آمد که این خود از نو آوری های این تحقیق به شمار می رود و ثانیاً با مقایسه این نظریه با نظریه های منسوب به هرمنوتیست های مدرن به این نتیجه رسیدیم که نظریه تفسیری ایشان با هرمنوتیک مدرن قرابت بیشتری دارد اما در عین برخورداری از نکات مثبت این نظریه ها یعنی اموری همچون تکثر معنایی و واقع بینی نسبت به ماهیت فهم، از معایبی که نوعاً این نظریه ها دارند نظیر بی اعتقادی به فهم درست و نادرست و در غلطیدن به وادی نسبیت منفی به دور است. با توجه به چند ویژگی مهم نظریه تفسیری شهید مطهری یعنی جامعیت، واقع نگری، تکثرگرایی معنایی، روش مندی، جزمیت گریزی و نسبیت پرهیزی این نظریه می تواند الگوی مفسران در تفسیر متون و به خصوص تفسیر متون شرعی و نصوص دینی باشد.
شکل چهارم قیاس حملی در منطق سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهروردی چرا شکل چهارم را از دستگاه قیاسی اش حذف می کند؟ آیا دستگاه قیاسی او، همانند دستگاه قیاسی ارسطو، به رغم فقدان شکل چهارم پذیرای آن است؟ یا تنگناهایی دارد که نمی تواند شکل چهارم را صورت بندی کند؟ فرضیه این مقاله گزینه دوم است. دستگاه سهروردی در تنگنای سه اصل قرار داد که در این جستار «اصل بستگی»، «اصل ناوابستگی»، و «اصل یگانگی» نامیده شده اند. شکل چهارم نمی تواند هم به روش سهروردی صورت بندی شود و هم این اصول سه گانه را حفظ کند. این نشانگر یک محدودیت مهمِ دستگاه قیاسی سهروردی در سنجش با دستگاه قیاسی ارسطو است.
آیا مولانا اشعری است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی اشاعره
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
اشاعره یکی از مذاهب کلامی اهل سنت هستند. تشابه ظاهری بین بعضی اعتقادات اصولی اشاعره و تعالیم عرفانی، باعث شده که عارفان بزرگ مسلمان از جمله مولانا جلال الدین محمد بلخی را در جرگه مذهب اشعری تصور کنند. در حالیکه اصولاً مبانی و مبادی علم عرفان و علم کلام کاملاً مستقل و متفاوت هستند. در این مقاله سعی شده برخی از تشابهات ظاهری آرای عرفانی مولانا در قیاس با اصول اعتقادی اشاعره که ظاهراً مشترک می نمایند، بیان گردد و تفاوت عمیق بین آن دو به طور مختصر شرح داده شود. بدین منظور اقوال آنان خصوصاً در باب «حسن وقبح»، «جبر و اختیار»، «توحید افعالی و انکار علیّت»، «عینیت ذات با صفات» و «رؤیت حق تعالی» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به این مسئله پاسخ داده می شود: «آیا مولانا از نظر اعتقادات اشعری است؟» یا اینکه عرفان و علم کلام آنچنان فاصله ای دارند که قیاس آنها حاکی از ناآگاهی از هر دو جریان فکری است.
پاسخ های فلسفی ملاصدرا و آگوستین به مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی آباء کلیسا (قرن 3 و 4)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسئله شرّ ازجمله مسائل مهم و بحث بر انگیز فلسفه و کلام است که ملاصدرا و آگوستین درصدد پاسخ گویی به آن بر آمده اند. این دو فیلسوف با روش ترکیبی به مسئله شرّ پاسخ داده اند. این روش ترکیبی دربردارنده پاسخ های فلسفی و کلامی است. پاسخ های فلسفی ملاصدرا و آگوستین به شرور عبارتند از: عدمی و نسبی دانستن شرور، احسن بودن نظام هستی و اینکه شرور لازمه عالم مادّه است. در این نوشتار تلاش شده است، ابتدا به پاسخ های فلسفی ملاصدرا و آگوستین پرداخته شود و سپس نظرات آن دو تطبیق داده شود. هر دو اندیشمند در برخی از موارد مواضع مشترک و در برخی دیگر مواضع مختلفی دارند.
عقل هیولانی مفارق(separate Matterial Intellect) در فلسفه ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ماهیت عقل در آثار ارسطو با ابهام مواجه است، و فلاسفه مشائی و بویژه ابن رشد برای رفع آن تلاشها نموده اند. ابن رشد در فلسفه خود عقل هیولانی را زیربنای تحلیل ماهیت عقل نزد ارسطو قرار می دهد، و آن را در کتاب تفسیر کبیر بر رساله نفس ارسطو، و با توجه به نظرات مفسران پیشین مطرح می کند. او در این تفسیر به دنبال ارائه شرحی منسجم درباره کیفیت شناخت و تعیین ماهیت قوه عقلانی انسان است و عقل هیولانی را قوه ای مفارق و مجرد، اما دارای ماهیت پذیرندگی می شناسد. در این مقاله با توجه به آثار ابن رشد، ابتدا سه تعریف مختلف از عقل هیولانی آورده شده، سپس نقدهای وی را بر تفاسیر سایر مفسران پبشین ارسطو و نیز پاسخ وی به اشکالات مطرح در زمینه عقل هیولانی آورده شده تا نیل به مقصود اصلی ابن رشد درباب عقل هیولانی میسر گردد.
فعل گفتاری نزد منطق دانان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از فیلسوفان زبان معتقدند که گاه عبارات زبانی با آن که از ساختار خبری برخوردارند، اما قابل صدق و کذب نیستند؛ زیرا قصد گوینده از بیان آن ها نه توصیف، بلکه انجام یک فعل است. چنین جملاتی را افعال گفتاری می-خوانند. پیش از این، منطق دانان مسلمان نیز به این مسأله توجّه نموده اند. آنان این بحث را با عنوان «انشاء اخبارنُما» مورد تأمّل قرار داده اند. انشاء اخبارنُما در مواضع مختلفی مطرح شده است. نقد ملاک صدق و کذب پذیری خبر و نیز حلّ پارادوکس دروغگو، زمینه ی طرح این مسأله را فراهم آورده است. اگرچه مسأله ی افعال گفتاری تطوّر و تحوّل شایانی در منطق دوره ی اسلامی نیافت، اما کشف این مسأله و تفطّن به آن را باید از آنِ منطق دانان مسلمان دانست. تأمّل در تاریخچه ی دیدگاه های منطق دانان دوره ی اسلامی در این مسأله و نیز مطالعه ی تطبیقی آن ها با آراء فیلسوفان زبان آموزنده ی نکاتِ منطقی - معرفتی است.
معیار علم دینی با تأکید بر علوم انسانی اسلامی (از منظر علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلام جدید رابطه علم ودین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
«معیار علم دینی» عنوانی است که در این مقاله، مورد تحقیق و بررسی قرار خواهد گرفت. در این زمینه دیدگاه ها و روی کردهای مختلفی مطرح است که دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی از جمله آن می باشد. دینی بودن علم را می توان در عناصر و مؤلفه های مختلفی نظیر مبانی، موضوع، مسائل، روش، هدف و... جست وجو نمود. این ملاک ها را می توان در اضلاع سه گانه علم، عالم و معلوم ترسیم نمود. اضلاع مرتبط با عالِم و معلوم، از سنخ عناصر بیرونی و غیررکنی اند و علم به عنوان ضلع درونی و هسته مرکزی، خود دارای عناصر رکنی و غیررکنی است و هر کدام از این عناصر، نقش و سهم خاصی در تعیین هویت علم- از لحاظ دینی یا غیردینی بودن- دارند. مقاله حاضر می کوشد عناصر و مؤلفه های یادشده را از منظر علامه طباطبایی بررسی کند.
نجات اکثریت و انحصار حقانیت کامل در یک دین (بازخوانی دیدگاه ملاصدرا درباره آموزه نجات با توجه به مبانی فلسفی و عقلانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
رستگاری موضوعی است که از ابتدای خلقت ذهن بشر را به خود مشغول کرده است؛ ازاین رو تمام ادیان و مکاتب جهان سعی کرده اند با توجه به متون اصیل خود به این دغدغه آدمی پاسخی درخور و شایسته بدهند. برخی از پاسخ ها به قدری تنگ نظرانه است که رستگاری را تنها در چارچوب فرقه خاصی معرفی کرده است؛ ازهمین رو رستگاران به خود این اجازه را داده اند که حکم به شقاوت دیگران بدهند و آنان را مستحق عذاب بدانند! ملاصدرا فیلسوف شهیر اسلامی با نگاهی عقلی همراه با تأییدات نقلی تصویر زیبایی از رستگاری ترسیم می کند که می تواند معضلات زندگی مردم فرق و ادیان مختلف را در کنار یکدیگر به زیبایی حل کند. با بررسی دیدگاه ملاصدرا او را گاهی انحصارگرا می-یابیم که فقط مؤمنان مسلمان را اهل نجات می داند و گاهی او را شمول گرایی می بینیم که مسلمانان افتخاری زیادی را به ما معرفی می کند و گاهی نیز وی با تشکیکی دانستن نجات و مراتب فهم، خود را کثرت گرا معرفی می کند. اما دیدگاه جامع و نهایی وی را نظریه ای عقلانی و فراتر از این نظریه ها می یابیم.
تبیین و بررسى مبناگرایى علامه طباطبائى با نگاهى به شبهات جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
اغلب حکماى مسلمان در حوزه تصورات و تصدیقات به قرائت خاصى از مبناگرایى قایل اند. یکى از این فلاسفه، فیلسوف معاصر علامه طباطبائى است. در مبناگرایى علامه، ابتناى نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف، و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل مى گیرد. وجه تمایز مهم مبناگرایى علامه از دیگر حکماى مسلمان، منحصر ساختن بدیهیات در اولیات است. پرسش اصلى نوشتار حاضر این است که دیدگاه علامه در باب مبناگرایى چیست و چه اشکالاتى بر آن وارد است؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفى و تحلیلى به بررسى این پرسش پرداخته شده است. به نظر مى رسد با توجه به اینکه علامه، از سویى مبناگرایى خود را بر بدیهیات به ویژه اولیات بنیان نهاده و از سوى دیگر معیار صدق گزاره هاى نظرى را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته است، اشکالات مطرح شده درباره مبناگرایى وارد نیست و مبناگرایى اسلامى از چنان ظرفیتى برخوردار است که توان پاسخ گویى به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرایى علامه به جهت منحصر کردن بدیهیات در اولیات، مشکلاتى نیز دارد.
ذاتیات انسان و نقش آن در علوم انسانى بررسى تطبیقى دیدگاه آیت اللّه مصباح و آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
در حوزه انسان شناسى، دو رویکرد عمده «انسان شناسى فلسفى» و «انسان شناسى تجربى» دنبال مى شود. این پژوهش به دنبال آن است که آراى دو انسان شناس معاصر را به نمایندگى از این دو رویکرد درباره ذاتیات انسانى مقایسه کرده، آثار اشتراکات و اختلافات مبنایى آنها را در علوم انسانى بررسى کند. ازاین رو از میان فیلسوفان مسلمان آراى آیت اللّه محمدتقى مصباح متکى بر منابع اسلامى و حکمت متعالیه، و از میان روان شناسان انسان گرا آراى آبراهام هارولد مزلو متکى بر فلسفه رمانتیک، فلسفه اگزیستانسیالیسم و دیدگاه تجربه گرایى را مدنظر قرار داده است. این پژوهش در نتیجه گیرى، متوجه اشتراکات محدود و ظاهرى و اختلافات بسیار و ریشه اى این دو متفکر درباره این مسائل اساسى شده است؛ به گونه اى که اختلافات یادشده موجب گردیده تا ایشان در مقام توصیف پدیده هاى انسانى، تبیین روابط میان آنها، تعیین موضوعات و مسائل تحقیق، و انتخاب ابزار و منابع شناخت، به گونه متفاوت بیندیشند، و در مقام دستور و تعیین هنجارهاى رفتارى نیز در ارزش گذارى، سیاست گذارى، و توصیه نسبت به رفتارها و مسائل انسانى، داورى هایى متعارض داشته باشند.
محاکمات میان صدرالمتألهین و آقاعلی حکیم در باب معاد جسمانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
معاد جسمانی از مهم ترین مباحث اعتقادی و فلسفی است که ملاصدرا، ضمن توجه به ادله نقلی، آن را مبرهن به ادله عقلی نیز نمود و معتقد است معاد جسمانیِ او «طابق النعل بالنعل» همان معادی است که از جانب شرع انور بیان گردید و انکار آن را انکار ایمان و منکر او را کافر می انگارد. در مقابل، حکیم مؤسس آقاعلی حکیم، در آثارش، مخالفت خویش را با معاد جسمانی صدرالمتألهین ابراز نموده، کوشید تا معاد جسمانی از منظر خویش را مطابق عقل و نقل معرفی کند. وی با تمسک بر روایتی از امام صادق(ع)، منقول از احتجاج طبرسی، ادله عقلی خویش را بنا نهاد. این نوشتار بر آن است که با بازخوانی معاد جسمانی از منظر آقاعلی حکیم، ادله عقلی و نقلی او را مورد ارزیابی قرار دهد و به قضاوت بنشیند.