به اعتقاد فیلسوفان اسلامى آنچه نفس انسان را از نفس حیوانى جدا مىسازد عقل نظرى و عملى است . اما در میان این فیلسوفان، و حتى گاه در آثار یک فیلسوف، تفسیرى واحد درباره عقل نظرى و عملى دیده نمىشود . قصد این نوشتار تبیین معناى عقل عملى از دیدگاه ابن سینا است .
با مراجعه به آثار این فیلسوف چهار اصطلاح درباره عقل عملى قابل تشخیص است . در برخى از این اصطلاحات، عقل عملى تنها داراى کارکرد ادراکى است و به قوه درک کننده احکام کلى یا جزئى مربوط به عمل تفسیر مىشود . در برخى دیگر از اصطلاحات، عقل عملى گذشته از کارکرد ادراکى، داراى کارکرد عملى نیز هست . با بررسى این چهار اصطلاح معلوم مىشود که هیچیک از آنها بر دو اصطلاح رایج در میان فیلسوفان اسلامى منطبق نیست و در پایان مقاله سعى شده است چهار اصطلاح موصوف، به اصطلاح واحد و جامعى بازگردانده شود .
همه ادیان در پذیرش وجود خداوند متعال اشتراک نظر دارند ‘آنچه آنها را از یکدیگر متمایز می سازد ‘بحث در توجیه و تفسیر هستی مطلق است . در دنیای اسلام نیز نحوه قبول وجود خالق جهان در میان مذاهب گوناگون و حتی در فرقه های مختلف یک مذهب متفاوت می باشد .شاید یکی از دلایل پیدایش استدلالهای متنوع در این موضوع واحد همین باشد . اما از این نکته نیز نمی توان گذشت که تلاش زیادی برای اثبات وجود خداوند با استناد به خود او در همه زمانها صورت گرفته است ‘تا جایی که بسیاری وجود مقدس خدای عالم را بی نیاز از برهان دانسته و او رابهترین گواه بر بودنش گرفته اند .اما بودند و هستند کسانیکه علی رغم این مطلب ‘ سعی کردند به این بینش رنگ استدلالی داده و آن را به قالبهای منطقی و فلسفی بکشانند.
در مبحث توجیه که یکی از چالش برانگیزترین محورهای معرفتشناسی در روزگار ما است دستکم دو دیدگاه عمده وجود دارد: مبناگروی و انسجامگروی. تصور غالب بر این بوده و هست که دیدگاه فلاسفة اسلامی - که ابن سینا و صدرالمتألهین شیرازی از برجستگان آنان محسوب میشوند - در این بحث مبناگروانه است. این مقاله درصدد است تا با بیان شواهدی نشان دهد که این دو فیلسوف اسلامی در آثارشان از هر دو روش (مبناگروی و انسجامگروی) بهره بردهاند.