در این مقاله پاسخ اصلی ابن سینا در برابر شکگرایی بررسی میشود. او با توسل به اصل عدم تناقض، یعنی بدیهیترین بدیهیات، میکوشد شکاک را بر سر این دوراهی قرار دهد: یا سکوت و اعراض، یا اعتراف به چیزی معین؛ که در هر دو صورت باید از شکگرایی دست بردارد. بهنظر ابن سینا بهترین راه خروج از شکگرایی همین توجه به نحوة حاکمیت اصل عدم تناقض بر همة اظهارات و بر همة واقعیت است.
بررسی تاریخی نظریه اتحاد عاقل و معقول نشان میدهد که این نظریه در حوزه اندیشه اسلامی، نخست در عرفان مطرح شد و پس از آن ملاصدرا آن را در فلسفه صورتبندی کرد. صدرالمتألهین برای نیل به این هدف، برخی از اصول فلسفه خود را به عنوان مقدمه به کار گرفت و به این ترتیب نه تنها اتحاد عاقل و معقول را با دلایل و براهین فلسفی به اثبات رساند، بلکه این نظریه را با دستگاه فلسفی خود متلائم ساخت. نگارنده در این مقاله مقدمات یاد شده را به عنوان مبانی نظریه اتحاد عاقل و معقول مورد بحث قرار داده است. این مقاله گام دوم در جهت بررسی تحلیلی این نظریه است که در پی انتشار مقاله «نگاهی به پیشینه نظریه اتحاد عاقل و معقول» (متین شماره 11 و 12) به نگارش درآمده است.