"این مقاله آسیب شناسی و توصیف وضعیت آموزش و پژوهش در رشته زبان و ادبیات فارسی است که ضمن بیان وضع موجود، وضع مطلوب و اولویت ها و راهبردها را نیز مشخص می کند. مقاله با این فرض نگاشته شده است که وضعیت فعلی رشته زبان و ادبیات فارسی، با توجه به نقش کلیدی و هویتی آن، مناسب نیست و چشم انداز علمی، اولویت ها، الزامات، راهبردها و سیاست های توسعه ای آن ازسوی نهادهای مسوول طراحی نشده است. اطلاعات ارایه شده در این گزارش، بر اساس نظرخواهی خبرگزاری ایلنا از هشتاد شاعر، نویسنده و استاد و حاصل نظرسنجی از آنان درباره وضعیت زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ها، به انضمام تمامی منابع معرفی شده در پیشینه تحقیق و منابع پایانی است که مبنای تحلیل های این مقاله قرار گرفته است.
مقاله در دو بخش و هر بخش از دو زاویه آموزش و پژوهش این موضوع را بررسی می کند:
بخش اول: بررسی و تحلیل وضعیت فعلی (نقاط قوت و ضعف) رشته زبان و ادبیات فارسی در دو حوزه پژوهش و آموزش به همراه تبیین الزامات؛
بخش دوم: نتیجه گیری و پیشنهادهای راهبردی بر اساس نتایج بخش اول، شامل تبیین سیاست های توسعه ای رشته زبان و ادبیات فارسی و راهبردهای آن در حوزه آموزش و پژوهش.
عمده ترین راهکارها و سیاست های پیشنهادی تقویت رشته زبان و ادب فارسی عبارت اند از:
رواج رشته زبان و ادبیات فارسی و گسترش حوزه قلمرو آن در داخل و خارج کشور؛
توسعه کمی و کیفی رشته زبان و ادبیات فارسی؛
کارآفرینی برای دانش آموختگان این رشته؛
توانمند کردن استادان و دانشجویان؛
تقویت برنامه های آموزشی و پژوهشی رشته زبان و ادبیات فارسی؛"
در ایران باستان، آنچنان که پیداست، مکانگزینی و انتقال پایتخت ها معمولا در جهت رفع مشکلات جغرافیای سیاسی و نیز حل مسائل ژئوپلیتیکی کشور با مناطق پیرامونی آن به انجام رسیده است؛ بدین معنی که مکان گزینی و انتقال پایتختها مهمترین رویکرد ژئوپلیتیکی دولت های وقت، در سازمان دهی سیاسی فضای داخلی برای کنترل جغرافیای کشور و برقراری ارتباط بین مکانی با استفاده از سازوکار توسعه فضایی جغرافیایی فرهنگی و هویتی بوده است. این در حالی است که نیاز دولت مرکزی به حمایت ملی، تا هفت بار دلیل اصلی مکان گزینی پایتخت ها در هسته ملی دولت، کنترل و اداره بهینه کشور با توجه به پتانسیل های تاریخی تمدنی، فرهنگی و اقتصادی مکان جغرافیایی، دست کم یازده بار باعث مکان گزینی پایتخت ها در یک موقعیت راهبردی و کاملا ژئوپلیتیکی بوده است. به همین جهت، هدف اصلی این مقاله تبیین عوامل اصلی تاثیرگذار بر فرایند مکان گزینی پایتخت ها در ایران باستان و نقش آنها در تکوین هویت ایرانی است.
از دیدگاه هنر ایرانی، اسطوره و حماسه دو بنیاد هویت ایرانی قلمداد می شود. مقاله حاضر به چگونگی نقش سه مولفه مذهب، اسطوره و حماسه در تکوین هویت بومی مازندران می پردازد و هدف آن بررسی میزان گرایش مردم مازندران به این سه عنصر هویت ساز است. از آنجا که هنرهای بصری و متون تصویری، یکی از عناصر مهم هویت ساز هستند، نقوش تزیینی بناهای سقانفارها جهت بررسی موردی در نظر گرفته شده اند. اکثر این بناهای مذهبی که یادمانی آیینی و تاریخی بوده اند در دوره قاجاریه ساخته شده اند و تزیینات این بناها با فرهنگ و هویت بومی منطقه مرتبط بوده، با توجه به ویژگی هنر قاجاری، با تلفیق سه عنصر مذهب، اسطوره و حماسه در نقوش سقانفارها، تجدید عظمت ایران قبل از اسلام و نیز هویت مذهبی بعد از اسلام را می نمایانند. متغیرهای علی که متغیرهای اصلی هستند شامل مولفه های مذهب، اسطوره و حماسه است. متغیرهای توصیفی تحقیق، نقش مایه های متعددی هستند که شامل دو گروه بزرگ مذهبی و غیر مذهبی بوده، روایات دینی، حماسی و ملی را به تصویر می کشند. مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که چرا و چگونه خلق این آثار هنری در تکوین هویت ایرانی نقش داشته است؟ فرضیه مقاله این است که اسطوره، مذهب و حماسه، با کارکرد دینی و اجتماعی، نقش مهمی در تکوین هویت ایرانی داشته اند و باعث حفظ و تقویت انسجام مردم این منطقه از ادوار گذشته تا به امروز بوده اند.