قوم نگاری یکی از روشهای علمی تحقیق در علوم انسانی با درگیری فعال محقق در میدان تحقیق دنبال مشارکت در توسعه معرفت علمی از گروهها یا فرهنگها است. مشاهده مورد مطالعه در شرایط طبیعی و نهایتا تحلیل و ارزیابی یافته ها در زمینه و بستر مورد مطالعه باعث دیدی جامع نگر در تحقیق قوم نگاری با اعتبار نسبتا بالایی گردیده است.قوم نگاری بر اساس بنیان نظری بر فرهنگ و با دیدی کل گرایانه به مطالعات عمیق برای توصیفی دقیق و فشرده از مورد مطالعه می پردازد. این مقاله ضمن توضیح بنیان نظری قوم نگاری در باره بستر روش شناختی آن بحث می کند. بر اساس پیش فرض های روش شناختی، این تحقیق در یک فرآیند مشخص با طرح مساله شروع و نهایتا به نتیجه گیری ختم می شود که چگونگی حرکت در این فرایند نیز از اهداف این مقاله است در نهایت سعی خواهد شد نقاط قوت و ضعف قوم نگاری برای استفاده در تحقیقات علوم انسانی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
"ایران و شبه قاره هند از دیرباز با هم روابط فرهنگی و زبانی و مذهبی و هنری و بازرگانی و صنعتی گسترده ای داشته اند. پیشینه این روابط به دوران مهاجرت آریایی ها برمی گرد؛ زمانی که این دو ملت شاخه هند و ایرانی را تشکیل می دادند و زبان و مذهب و نژادی یگانه داشتند. با گذشت زمان که این دو ملت در دو اقلیم جداگانه ساکن شدند، منش ها و خلق و خوی آنان نیز دگرگون شد. با این حال، مبانی مشترک زبانی و نژادی و فرهنگی آنان هرگز از هم نگسیخت. اسطوره ها و انگاشته های مشترک ایرانیان و هندوان از همان زمان سامان یافت. با تشکیل حکومت های هخامنشی و اشکانی و ساسانی، پیوندهای زبانی و فرهنگی میان این دو قوم ادامه یافت که تاریخ نویسان شواهد فراوانی از آن به دست داده اند. پس از اسلام این پیوندها فزونی گرفت و به ویژه از زمان غزنویان، با تسخیر هند توسط محمود غزنوی (329 ق) رو به پیشرفت و فزونی نهاد. از این زمان، زبان فارسی به یکی از زبان های مهم شبه قاره تبدیل شد. مهاجرت ایرانیان به هند از قرن هشتم شتاب بیشتری به خود گرفت و نفوذ فرهنگ و زبان فارسی به هند از دوره تیموریان به اوج خود رسید. با روی کار آمدن صفویان در ایران سیل مهاجرت شاعران و روشن فکران ایرانی به شبه قاره آغاز شد؛ چنان که جایگاه و پایگاه فرهنگ و زبان فارسی در این سرزمین از اصفهان، پایتخت صفویان، رونق بیشتری یافت. زبان و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی و اسلامی، در مدتی نزدیک به نه قرن زبان رسمی امرا و دربارهای پادشاهان هندوستان به شمار می آمد. با نفوذ استعمار انگلیس در این کشور، اندک اندک زبان انگلیسی جای زبان فارسی را گرفت و این میراث ارزشمند و مشترک دو ملت، در زمانی کمتر از یک قرن از میان رفت.
در این نوشته که به شیوه کتابخانه ای و بر مبنای اسنادی است، به روند تاریخی نفوذ زبان و فرهنگ ایران در شبه قاره هند اشاره می کنیم و اوج و فرود آن را نشان می دهیم و همسانی های زبانی، اساطیری و آیین های مشترک این دو سرزمین را بررسی می کنیم و برای اثبات مدعای خود شواهد تاریخی چندی به دست می دهیم."
" هویت ملی، مجموعهای از گرایشها و نگرشهای مثبت نسبت به عوامل و عناصر و الگوهای هویتبخش و یکپارچه کننده در سطح یک کشور، بهعنوان یک واحد سیاسی، است. هویت ملی دارای عناصر سازنده گوناگونی چون ارزشهای ملی، دینی، فرهنگی، جامعهای، انسانی، و در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، زبانی و غیره است.
هویت ملی ایرانی نیز به انحای مختلف، دارای ابعاد و عناصر فوق هستند؛ اما مهمترین مسایل آن، وجود دو عنصر اسلامیت و ایرانیت و تاثیرپذیری آن از فرهنگ غربی است. لذا، در تاریخ معاصر ایران، چالش و بحران در عناصر هویت ملی ایرانی در این دو مولفه اساسی و رابطه آن با فرهنگ غربی بود.
استاد مطهری، بهعنوان یک روشنفکر دینی و آسیبشناس مذهبی، که دردهای جامعه را از زاویه دینی مورد شناسایی و ارزیابی قرار میداد، به طرح دیدگاههایی درباره هویت ایرانی پرداخته و از میان عناصر متفاوتی که به هویت ایرانی شکل داده است، به مذهب اولویت و اصالت بخشیده و عواملی چون جغرافیا، نژاد، زبان، سنن، فرهنگ و سایر عناصر هویتی را در درجه دوم اهمیت قرار داده است.
از نظر ایشان مهمترین عامل هویتیابی ایرانیان، گرایش آنان به دین اسلام میباشد، چرا که اسلام بواسطه خصوصیات معنوی خود، توانست به ایرانیان هویت جدیدی اعطا کند و به ایرانی بودن نیز معنای جدیدی بدهد. "
نوشته حاضر یک روبر (الگو) و نقشه (واگیره) کار برای گیاهان ایران بوده که حاصل کار طولانی مدت نویسنده و با کمک بیش از پانزده تن از دانشجویان کوشا و علاقمند و هوشمند دانشکده علوم اجتماعی در ربع قرن گذشته، به سامان رسیده است.
این نوشته توانسته است قلمرو رویشی این گیاه را در حدود یک چهارم سرزمین ایران پی گرفته و بقایا و بازمانده خرده فرهنگ گردآوری و مصرف آن را به ویژه در قحط سالی ها و گرانسالی ها و تنگ سالی ها را ثبت و ضبط کرده و نام فارسی این گیاه را از یک نام ""جوغاسم"" آن هم با املای ""جوقاسم"" که از نظر تاریخی و زبان شناسی بی معنا است را به حدود پنجاه نام از چندین استان ایران، استان های آذربایجان شرقی و غربی، کرمانشاه، ایلام و بخش هایی از استان زنجان و اصفهان و همدان و لرستان و استان مرکزی برساند و نمونه هایی از ادبیات شفاهی و باورها و هنجارهای مربوط به این گیاه را مردم نگاری کند و از طریق این کار میدانی بسیار کوچک از نظر مضمون و بسیار عمیق از نظر توجه به ریزه کاری ها همچون گمانه زنی های باستان شناسی و با زمان بری بسیار به مقیاسی برای کار بر روی تک تک گیاهان مفید و هم گذشته ایران دست یابد.
این کار میدانی سبب شده است که ما به تحلیل جدیدی درباره خرافه نیز دست یابیم به این عنوان که پیش از این تصور غالب این بود که خرافه حاصل مغزهای ناتوان جامعه و شیوع و نفوذ آن باورها و رفتارها به جامعه فرهنگ است. این کار نشان می دهد که به احتمال زیاد، داقل بخشی از آنچه را که ما امروزه خرافه می دانیم حاصل ذهن های پیشرفتة حکما و جامعه برای اعمال نفوذ و کنترل کودکان و کم دانشان و حاهلان عصر خویش بوده است.
"پهنه بختیاری، سرزمین کوه های وسیعی است که جایگاه سکونتی رده های مختلف ایل بختیاری است. بختیاری ها شاخه بزرگی از لرها می باشند که قدمت تاریخی آن ها را در قرون و اعصار قبل از آن بایستی جست و جو نمود. آثار کهن باستانی، کتیبه های فراوان تاریخی، پیشوندهای کهن (آ)، (کی)، (کا)، برای نام افراد مذکر، واژه کهن بی بی برای زنان و دختران خانواده های خوانین، وجود ساخت اجتماعی برای گروه های کوچنده، وجود رده های قدرت جهت کنترل هرچه بیشتر اجتماع کوچنده و تقسیمات پیچیده بهره گیری از مرتع به همراه آداب و رسوم و فرهنگ عظیم نانوشته آنان و همچنین کوچ بر اساس تقویم شمسی و افتخار به پوشش ویژه سنتی محلی و ... همه حاکی از عظمت، قدرت و تاریخ ایرانی بودن آن هاست که بدان مباهات می کنند.
اطلاعات ما از گذشته تاریخی این طایفه بزرگ بسیار اندک است. ولی از زمان صفویه به بعد این اطلاعات تاریخی، رفته رفته و شجره آن ها برای ما بسیار روشن تر شده است"
«فرهنگ دانشگاهی» از عوامل موثر بر چگونگی توسعه علمی در هر جامعه ای است، یعنی بین چگونگی و مختصات فرهنگ دانشگاهی و میزان رشد و توسعه دانشگاهی و تولیدات علمی رابطه وجود دارد. مطالعات موجود نشان می دهد که «فرهنگ دانشگاهی ایران» از کاستی ها و مسایل بغرنجی رنج می برد، به نحوی که یکی از موانع توسعه علمی و یکی از منابع بحران آموزش عالی کشور فرهنگ دانشگاهی است. هدف این مقاله بررسی و تبیین این مشکلات است.
مقاله با طرح یک مشکل در آموزش عالی به نام «مشکل فرهنگ و توسعه علمی» آغاز می شود و سپس برای شناخت ابعاد مختلف این موضوع به بررسی مفهوم و ویژگی های «فرهنگی دانشگاهی» می پردازد. بخش سوم مقاله، به تحلیل ویژگی های فرهنگ آموزش و یادگیری در بریتانیا و بررسی تفاوت های آن با فرهنگ آموزش و یادگیری در آموزش عالی ایران اختصاص دارد. در این بخش نشان داده می شود که چگونه ارزش های دموکراسی، سرمایه داری، فردگرایی، انسان گرایی و عقل گرایی در شیوه ها و فرهنگ آموزش دانشگاهی بریتانیا تبلور و تحقق یافته است. براساس مطالعات تجربی موجود و تجارب اتنوگرافیک نگارنده، دانش جویان ایرانی و آسیایی خارج از کشور خود، نسبت به کشورهای غربی تلقی های متفاوتی از مفهوم «دانش»، «فرد»، «تفکر انتقادی» و «آموزش» دارند. از این رو در مقاله استدلال شده است که این تفاوت ها ریشه در «فرهنگ دانشگاهی» متفاوت آن ها دارد. در پایان نیز براساس مباحث ارائه شده راهبردهایی برای تسهیل و اصلاح «فرهنگ دانشگاهی» در ایران ارایه شده است.
هدف نویسندگان بررسی زندگی روزمره در جامعه ایرانی از خلال مطالعه مراکز خرید است. نکته مهم این است که دریابیم مراکز خرید چگونه به موقعیتی برای نمایش فرودستان شهری و اقلیت های فرهنگی در جامعه ایرانی بدل می شوند. داده های این مقاله به کمک روش های کیفی (مصاحبه، گفت و گو و مشاهده) جمع آوری شدند و سپس بر اساس نظریه های مطالعات فرهنگی مورد تحلیل قرار گرفته اند. نتیجه آن که در مراکز خرید مورد مطالعه گروه های فرودستی چون زنان خانه دار، مردان بازنشسته، جنوب شهری ها، و نوجوانان مورد وارسی قرار گرفته اند. همه این گروه ها به نحوی متفاوت از رویه های جاری مراکز خرید را مورد بهره برداری قرار داده اند، بنابراین حضور آن ها در این مراکز حاوی معانی پنهانی است که منتقد فرهنگی دست به اکتشاف آن ها می زند.
محتوای کتاب به سه بخش و هر بخش به چند فصل تقسیم گردیده است.
بخش اول: کلیات که شامل سه فصل است. بخش دوم: یاریگری های سنتی در زمینه آب و آبیاری که دارای دو فصل است. بخش سوم: یاوری ها و تعاونی های سنتی در زمینه کشتکاری که دارای سه فصل است. علاوه بر این مولف در پیشگفتار نویدی برای جلد دوم کتاب داده است که انتشار یاریگری های دیگری را در هفت فصل مژده می دهد.
آن چه پیش از هر چیز در این کتاب دارای ارزش والایی است، ابداع واژه هایی است که تاکنون معنی، تفسیر و مکتوب نشده بودند مانند: خودیاری، همیاری، دگریاری، یاریگری و ...
"هدف از مقاله حاضر، نخست، تشریح مفاهیم و تعاریف نظری مربوط به هویت جنسیتی، تاثیر فرهنگ در ساخته شدن این هویت و بازنمایی آن در فرهنگ است. در این حوزه بر آرای دو تن از برجسته ترین نظریه پردازان این موضوع، ساندرا بم و مایکل کیمل، مبنی بر لزوم فراتر رفتن از رویکرد زیست شناسی در تعریف و درک این هویت تاکید خواهد شد. هویت جنسیتی که در فرهنگ هر جامعه ای تبلور می یابد، سرچشمه بسیاری از نابرابری های جنسیتی اجتماعی نیز هست. از این رو، بررسی بازتاب این هویت در فرهنگ برای روشن کردن این سرچشمه ها و آفرینش زبان و فرهنگی مبتنی بر برابری جنسیتی اهمیت اساسی دارد. هدف از این بخش نشان دادن نگاه مردانه به زنان و جایگاه آنان با ریشه های بسیار ژرف آن در فرهنگ و ادبیات است. این نگاه، سازنده تصویری است که از بیرون از زنان ترسیم شده است. از آن جایی که هویت هر کس برآیندی از تصاویر بیرونی و درونی آن شخص از خودش است، می توان پنداشت که تا پیش از انعکاس صدای زنان در عرصه رمان و ادبیات و فرهنگ، که پدیده متاخری به شمار می آید، یگانه تصویر هویت سازی جنسیتی کمابیش در این فرایند خلاصه می شده است. برای ارایه نمونه ای گویا از این تصویر در فرهنگ ایران، مروری بر ادبیات ایرانی صورت گرفته که باید آن را مقدمه ای برای مطالعات بعدی به شمار آورد.
در بررسی حاضر، بخشی از پژوهش هایی که در ایران در زمینه تصویر زن در ادبیات و متون گوناگون انجام گرفته، و از جمله تازه ترین آن ها گرد آمده و نقد یا تفسیر شده است. علاوه بر آن، پژوهش نگارنده با استفاده از روش اسنادی، با حرکت از تعریف زن در فرهنگ معین و نیز نگاهی بر مهم ترین چهره های رمان نویسی معاصر ایران به انجام رسیده است"
"این مقاله آسیب شناسی و توصیف وضعیت آموزش و پژوهش در رشته زبان و ادبیات فارسی است که ضمن بیان وضع موجود، وضع مطلوب و اولویت ها و راهبردها را نیز مشخص می کند. مقاله با این فرض نگاشته شده است که وضعیت فعلی رشته زبان و ادبیات فارسی، با توجه به نقش کلیدی و هویتی آن، مناسب نیست و چشم انداز علمی، اولویت ها، الزامات، راهبردها و سیاست های توسعه ای آن ازسوی نهادهای مسوول طراحی نشده است. اطلاعات ارایه شده در این گزارش، بر اساس نظرخواهی خبرگزاری ایلنا از هشتاد شاعر، نویسنده و استاد و حاصل نظرسنجی از آنان درباره وضعیت زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ها، به انضمام تمامی منابع معرفی شده در پیشینه تحقیق و منابع پایانی است که مبنای تحلیل های این مقاله قرار گرفته است.
مقاله در دو بخش و هر بخش از دو زاویه آموزش و پژوهش این موضوع را بررسی می کند:
بخش اول: بررسی و تحلیل وضعیت فعلی (نقاط قوت و ضعف) رشته زبان و ادبیات فارسی در دو حوزه پژوهش و آموزش به همراه تبیین الزامات؛
بخش دوم: نتیجه گیری و پیشنهادهای راهبردی بر اساس نتایج بخش اول، شامل تبیین سیاست های توسعه ای رشته زبان و ادبیات فارسی و راهبردهای آن در حوزه آموزش و پژوهش.
عمده ترین راهکارها و سیاست های پیشنهادی تقویت رشته زبان و ادب فارسی عبارت اند از:
رواج رشته زبان و ادبیات فارسی و گسترش حوزه قلمرو آن در داخل و خارج کشور؛
توسعه کمی و کیفی رشته زبان و ادبیات فارسی؛
کارآفرینی برای دانش آموختگان این رشته؛
توانمند کردن استادان و دانشجویان؛
تقویت برنامه های آموزشی و پژوهشی رشته زبان و ادبیات فارسی؛"