۱.
"دو منطقه اصلی فرهنگی با امکان تقسیم به مناطق کوچک تر در نواحی شمال شرقی و جنوبی ایران وجود دارند که بقایای یکی از قدیمی ترین سازمان های دولتی و شهری در ایران شرقی را در محوطه هایی با 10 تا 12 هکتار وسعت و جمعیتی برابر با 2000 تا 3000 نفر در خود جای داده اند.
یکی از مناطق وسیع فرهنگی شرق ایران دشت سیستان و حوضه رودخانه هیرمند است. مراکز اصلی این منطقه شهر سوخته در سیستان ایرانی و موندیگاک در کنار رودخانه ارغنداب بوده است. در کلیه این نقاط و طی نیمه اول هزاره سوم پ.م. تثبیت شکل های دولتی دقیقی در ترکیب جوامع دیده می شوند.
در حالی که پیدایش اشیای دوران آغاز ایلامی در محوطه هایی چون سیلک و تپه یحیی نشان از تحول رشد فرهنگ محلی بوده، در گروه دیگری از محوطه ها، مانند شهر سوخته و تپه حصار، فرهنگ محلی نفوذ خود را همچنان حفظ کرده است. این وضعیت بیشتر در نقاطی مانند منطقه هیرمند و یا مناطق کوه پایه ای شرقی البرز که دارای جمعیت بیشتری بوده اند مشاهده می شود.
شهرهای فلات ایران نیز مانند شهرهای میان رودانی معمولا دارای معابد و ساختمان های بزرگ و زیبایی بوده اند. کاوش های اخیر نشان داده اند که پرستش گاه ها در ایران نیز چون میان رودان در روی مصطبه ها و با خشت در روی خرابه های قدیمی ساخته می شده اند که بقایای آن ها را در زیر ساختمان های جدیدتر می توان دید. در حالی که بناهای زیگورات مانند در ایران به صورت گسترده دیده نمی شود، معابد پیدا شده در آلتین تپه، ترنگ تپه و موندیگاک را می توان جزو این گروه از بناهای دنیای ایرانی محسوب کرد که همگی مربوط به نیمه دوم هزاره چهارم و یا نیمه اول هزاره سوم پ.م. یعنی زمانی که نخستین شهرها در استپ های هیرمند و قره قوم در حال شکل گیری بوده اند، می باشند."
۲.
تلاش اصلی انسان شناسان در حوزه بهداشت و سلامت درک و توسعه خدمات بهداشتی در سطح جهان با تکیه برعلوم اجتماعی و زیستی در کنار علوم بالینی است (Brown & Timajchy, 1997:316) . هرچند انسان شناسی پزشکی را نمی توان به یک یا چند چارچوب نظری واحد محدود کرد اما انسان شناسان در نظریه پردازی های خود درباره بیماری، ناخوشی، محیط و نظام های فرهنگی بهداشتی و درمانی، 5 رویکرد اصلی را برگزیده اند : 1- رویکرد قوم پزشکی، 2- رویکرد زیست پزشکی، 3- رویکرد بوم شناسی، 4- رویکرد کاربردی و 5- رویکرد انتقادی.
۳.
جرج نلر استاد دانشگاه کالیفرنیا و لوس آنجلس یکی از متخصصین به نام در حوزه فلسفه آموزش و پرورش است. او به عنوان یکی از بزرگ ترین فلاسفه معاصر در اگزیستانسیالیرم تربیتی برای همگان به ویژه معلمان و دانشجویان علوم تربیتی نامی آشنا است. کتاب معروفش فلسفه آموزش و پرورش که توسط آقای فریدون بازرگان به فارسی ترجمه شده یکی از منابع مهم درسی در دانشگاه های ایران به شمار می آید.
۴.
"یکی از فماهیم مغالطه آمیز در انسان شناسی عامه مفهوم «قوم» و «مرزهای قومی» است. طی سال های گذشته به دلیل شرایط نوین اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که ناشی از صنعتی شدن، سودآموزی، مهاجرت و جهانی شدن است، عناصر تشکیل دهنده این مفاهیم دچار دگرگونی شده است و به تحولاتی در مرزهای تفکیک کننده گروه ها و اقشار اجتماعی انجامیده اند.
در این مقاله که نتیجه مطالعه ای انسان شناختی در یکی از مناطق روستایی شمال ایران است، محقق با اتخاذ یک دیدگاه کاربردی در حوزه های انسان شناسی عامه و انسان شناسی عملی، تحولات مرزهای قومی را در بین دو گروه قومی ساکن در این منطقه به معرض نمایش می گذارد. مقاله با طرح چهارچوب نظری موضوع آغاز می شود و پس از تعریف مفاهیم قوم، هویت و مرزهای قومی، تصویری از عناصر تشکیل دهنده هویت که تعیین کننده مرزهای قومی بین این دو گروه است، نشان داده شده، سپس تحولات این عناصر با تاکید بر عوامل اقتصادی – اجتماعی جامعه ایرانی از نیمه دوم قرن بیستم تا دوره معاصر مورد تحلیل و تبیین قرار می گیرد."
۵.
"موضوع تعریف انسان در قرن بیستم از جمله موضوعات بحث برانگیز بوده است. ارایه تعاریف و خصوصیات ویژه برای معرفی انسان و جدا کردن او از سایر موجودات که از هزاره های پیش شروع شده هنوز به پایان نرسیده است.
صاحب نظران و دانشمندان بزرگ جهان برای انسان ویژگی های گوناگون در نظر گرفته اند. مثلا، ارسطو انسان را موجودی منطقی تعریف کرده است، دکارت موجودی بااخلاق و آگاه، دورکیم انسان را مترادف با جامعه دانسته، و اواکلی انسان را موجودی ابزارساز و مارکس گفته است انسان یعنی کار. به نظر زیست شناسان و تا حدودی باستان شناسان، انسان یعنی پستان داری دوپا با مغزی بزرگ. و بالاخره این که فیلسوفان مسلمان (ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا) بیش از هر چیز بر «نفس» تکیه کرده و آن را به عنوان جوهر واحدی که حقیقت انسان را تشکیل داده و منشا اعمال و افعال مختلف در انسان است در نظر می گیرند."
۶.
نام اصلی تخت جمشید در دوره هخامنشی «پارسه» بوده است. در این بررسی، نخست علل انتساب عنوان «تخت جمشید» و چگونگی نسبت دادن این تختگاه بزرگ هخامنشی به جمشید، پادشاه اساطیری ایران باستان، بازگو می شود. آن گاه نظریه های دو دسته از ایران شناسان درباره کارکرد اصلی تخت جمشید مطرح می گردد. دسته نخست برآنند که تخت جمشید صرفا تختگاه اداری و سیاسی پادشاهان هخامنشی بوده، اما گروه دوم معتقدند که تخت جمشید تختگاهی آیینی و حتی صرفا یک معبد بوده است. از روی شواهد و مدارک بازمانده، به ویژه سنگ نبشته های فارسی باستان و الواح عیلامی می توان اثبات کرد که علاوه بر اجرای امور اداری و سیاسی، تشریفات آیینی گسترده ای – به خصوص آیین های مربوط به نوروز و مهرگان – در این جا به اجرا در می آمده است. از این رو، می توان بر فرضیه تختگاه آیینی بودن تخت جمشید تاکید ورزید و جنبه پایگاه اداری سیاسی آن را کم رنگ دانست و در نتیجه، تخت جمشید را نمی توان صرفا یک معبد قلمداد کرد.
۷.
این مقاله به درخواست سازمان امور عشایر ایران از ژان پی یر دیگار ایران شناس و متخصص جوامع عشایری ایران در قالب یک ماموریت پژوهشی که از 5 اردیبهشت تا 2 خرداد 1384 در ایران انجام شد، تحریر شده است. در این جا از جناب آقای علی اکبری رییس سازمان امور عشایر وقت که این مقاله را برای چاپ در اختیار مجله «نامه انسان شناسی» قرار دادند سپاسگزاری می شود.
۸.
کتاب مورد بررسی حاصل مطالعاتی است که نویسنده ضمن شناخت و ارتباط مستقیم با برجسته ترین پژوهشگران توسعه روستایی طی سه دهه گذشته در مناطق مختلف روستایی ایران انجام داده است. این کتاب دارای 429 صفحه و 9 فصل است و در نگارش آن از منابع مهم فارسی، انگلیسی و فرانسه استفاده شده است.
۹.
"علی رغم نیاز روز افزون جوامع روستایی به کاربرد تکنولوژی جدید، پذیرش تکنولوژی در روستاها بسیار اندک است. بررسی ها نشان می دهد که علت این عدم پذیرش عدم تناسب تکنولوژی با شرایط محیطی روستاهاست. صاحب نظران توسعه معتقدند برای پذیرش این فنآوری استفاده از دانش بومی راهگشاست.
این مقاله سعی دارد تا یک جنبه از دانش بومی را در شهرستان ممسنی بررسی کند. این مقاله ضمن برشمردن انواع بلوط، پراکندگی جغرافیایی و بررسی آن از نظر گیاه شناسی به اهمیت و ابعاد مختلف کاربرد بلوط ایرانی در دانش بومی مردم ممسنی می پردازد. این مقاله نشان می دهد که از اجزای مختلف بلوط مانند جفت، پوست، مغز و برگ در دانش بومی مردم استفاده های فراوان می شود.
بنابراین، مصلحان روستایی، به عنوان کسانی که در امر توسعه روستایی نقش دارند، و قادرند در فرآیند برنامه ریزی روستایی جهت توسعه آن شرکت کنند، اگر به این دانش که بومی است و با ساختارهای روستا هماهنگ است توجه کنند، با انطباق آن با شرایط جدید می توانند گام های موثری در توسعه روستایی بردارند. علاقه مندان به بررسی فرهنگ جوامع هم می توانند با استفاده از چنین اطلاعاتی، شناخت بیشتری از فرهنگ جامعه مورد نظر پیدا کنند."
۱۰.
اگرچه آشپزی را سازوکار آماده سازی خوراک های گوناگون با بهره گیری از روش ها و فنون و ابزار مختلف برای دستیابی به طعم و مزه مطلوب و قابلیت گوارش بهتر دانسته اند، لکن آشپزی مفهومی فراتر از دستور پخت و پز غذاها را دربرمی گیرد. بسیاری از عناصر جغرافیایی- تاریخی و اجتماعی در شکل گیری فرهنگ آشپزی و نظام تغذیه ای هر جامعه ای نقش دارد.
۱۱.
جنگ جهانی دوم در سال 1324 ش / 1945 م به پایان رسید. پیروزی متفقین ظاهرا دنیایی آزاد و دموکرات را به ملل گیتی نوید می داد. مردم ایران که کشورشان از سال 1320 ش توسط نیروهای متفقین اشغال شده بود، امیدوار شدند که به زودی سربازان آنان خاک ایران را ترک خواهند کرد. از سوی دیگر فضای باز سیاسی حاصل از سقوط سلطنت دیکتاتوری رضا شاه و اجرای قانون اساسی مشروطه، مملکتی آزاد و مردمی را به ایرانیان بشارت می داد. از این رو جنب و جوش و هیجان های اجتماعی در جامعه ایران به خصوص شهرهای بزرگ ایجاد گردید. زنان نیز با توجه به جریانات روز و افزایش آگاهی و معلومات اجتماعی، به اهمیت نقش خود در جوامع واقف گردیده و برای احقاق حقوق اجتماعی پایمال شده خود به فعالیت پرداختند و با عضویت در احزاب و تشکیل کانون ها و انجمن ها و انتشار روزنامه و مجله و جلسات سخنرانی به طرح و بررسی مسایل زنان ایران همت گماشتند. این مقاله بر آن است تا با استناد به اسناد آن دوران شمه ای از فعالیت زنان را در سال های 1324-1325 ش / 1945- 1946 م که مصادف پایان جنگ دوم جهانی و بحران آذربایجان است، مورد بررسی قرار دهد.
۱۲.
هدف نویسندگان بررسی زندگی روزمره در جامعه ایرانی از خلال مطالعه مراکز خرید است. نکته مهم این است که دریابیم مراکز خرید چگونه به موقعیتی برای نمایش فرودستان شهری و اقلیت های فرهنگی در جامعه ایرانی بدل می شوند. داده های این مقاله به کمک روش های کیفی (مصاحبه، گفت و گو و مشاهده) جمع آوری شدند و سپس بر اساس نظریه های مطالعات فرهنگی مورد تحلیل قرار گرفته اند. نتیجه آن که در مراکز خرید مورد مطالعه گروه های فرودستی چون زنان خانه دار، مردان بازنشسته، جنوب شهری ها، و نوجوانان مورد وارسی قرار گرفته اند. همه این گروه ها به نحوی متفاوت از رویه های جاری مراکز خرید را مورد بهره برداری قرار داده اند، بنابراین حضور آن ها در این مراکز حاوی معانی پنهانی است که منتقد فرهنگی دست به اکتشاف آن ها می زند.