نگارنده این نوشتار بر این باور است که عامل مغلوب شدن زودهنگام ارتش عراق در جنگ2003، پفروپاشی روحیهپ آن ارتش بود. به همین سبب، در این نوشتار ابتدا عوامل اساسی مؤثر برروحیه، و پیامدهای زوال آن را مورد بحث و بررسی قرار داده و آن گاه فرایند تخریب روحیه ارتشعراق را مورد مداقه قرار دادهاست. به باور نویسنده، آمریکا برای تخریب روحیه ارتش عراق ومغلوب ساختن آن، براساس یک سناریوی از پیش طراحی شده طی چند مرحله، اقدامات روانی ـتبلیغی خویش را به اجرا گذاشته است. در مرحله نخست، ارتش و نیروهای مسلح عراق را دچار ترس و وحشتی فراتر از آستانه تحملآدمهای بهنجار کردهاست; پس از آن، آنان را از نیازهای روانی ـ زیستی، که مقاومت مستمر، لازمهبرآوردن آنهاست، محروم ساخته است; سپس آنان را نسبت به دستگاه رهبری عراق، و شخصصدام حسین، بیاعتماد و بدبین ساخته است. افزون بر آن، آمریکا از روشهایی همچون شایعه،تبلیغات و فریب به شکل دقیق و اثربخش بهره گرفتهاست.
در دهه های پایانی قرن بیستم و در طلیعه قرن جدید ، امنیت به ویژه در جوامع اروپایی ، معانی جدید و حوزه های گسترده تری نسبت به تلقی سنتی یعنی «امنیت نظامی» یافته است . این تحول عمدتا به این معناست که دیگر حوزه های روابط اجتماعی و سیاسی نیز از اهمیتی امنیتی برخوردار شده اند . بر این اساس توسعه مفهوم امنیت نه به معنای تسری بعد نظامی به دیگر حوزه های روابط بین الملل بلکه به منزله انعطاف پذیری شدن هسته سخت امنیتدر برابر اشکال و ابعاد نوین امنیت سازی است .