شبکه های اجتماعی، با قابلیت های خاص خود ازجمله مخاطب محوری، مشارکتی و تعاملی بودن، امکان گمنامی، و نظارت ناکافی، امکانات بالقوه ای را برای خودابرازی کاربران فراهم کرده اند. باوجود این، تفاوت های فرهنگی، در چگونگی خودابرازی کاربران در شبکه های اجتماعی تأثیرگذار است. این مقاله نقش تفاوت های فرهنگی را در خودابرازی دانشجویان سه دانشگاه تهران، امیرکبیر، و صنعتی شریف، در شبکه های اجتماعی فیس بوک و گوگل پلاس، بررسی و تبیین کرده است. به این منظور، یک پرسش نامه آنلاین، طراحی و به صورت تصادفی، برای دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد سه دانشگاه یادشده که کاربران شبکه های اجتماعی بودند، فرستاده شد. تعداد 371 دانشجو به سؤالات پرسش نامه پاسخ دادند. نتایج تحلیل کمّی داده ها نشان می دهد که زنان، در مقایسه با مردان و اقلیت های قومی، در مقایسه با گروه اکثریت، تمایل بیشتری به حمایت از تفاوت های فرهنگی خود در شبکه های اجتماعی دارند، اما این فعالیت در گروه اکثریت دینی (شیعه)، بیش از اقلیت های دینی ایران است و اقلیت های دینی در مقایسه با شیعیان به میزان کمتری به تولید محتوا در مورد حمایت از مذهب خود پرداخته اند.
از جمله وظایف مهم در مدیریت در یک سازمان، «نظارت و کنترل» بر فعالیتها و محصولات بر اساس شاخصهای تعیین شده است که امکان بهینه کردن فعالیتها و محصولات را در راستای شاخصهای اعلام شده فراهم میآورد. طبعاً برای ارتقای سطح مرغوبیت فعالیتها و محصولات، «ارزیابی» امری ضروری است. از طریق ارزیابی، فعالیتهای سازمان مورد مطالعه قرار گرفته و روشهای مناسب برای هدایت فعالیتها به سوی اهداف پیشبینی شده به کار گرفته میشود. برای ارزیابی بهینه و مناسب محصولات رسانهای میتوان محتوای فعالیتهای سازمانی را با روش «تحلیل محتوا» شناسایی و یا پیشبینی کرد. هماهنگی بین سه فرایند نظارت، ارزیابی و تحلیل محتوا، مدیریت را در تصمیمسازی خود موفقتر میکند. در این مقاله، تلاش شده است ضرورتها، روشها و دستاوردهای تحلیل محتوا با توجه به مسئله نظارت و ارزیابی به گونهای بررسی شود که سهم تأثیر آنها را در یکدیگر روشن کند و کارایی لازم و مفید به دست دهد و آنچه را در این مقدمه ادعا شده است تبیین سازد.
تأثیر فراگیر رسانه ها در عصر حاضر به اندازه ای است که از آن به عصر رسانه ها، عصر جهانی شدن، جامعه شبکه ای و جامعه اطلاعاتی یاد می کنند. توسعه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در دهه اخیر، منجر به پیدایش و توسعه رسانه های دیجیتال متنوعی شده است که دارای کارکرد رسانه های جمعی هستند. با توجه به اهداف ارزشی و اجتماعی هر جامعه، مقررات گذاری تبدیل به سازوکاری برای تضمین تحقق اهداف در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده است، رسانه های نوین صوتی تصویری نیز به دلیل قدرت تأثیرگذاری و گستردگی، نیازمند نظام مقررات گذاری مناسبی هستند که لازم است با نگاه آینده پژوهانه مورد مداقه قرار گیرد. نخستین گام در هر سیاستگذاری، شناخت مسائل و چالش هاست. منظور از چالش می تواند مسائل وضعیت فعلی یا آینده باشد؛ به همین دلیل نیز از ابزارهای آینده پژوهی به منظور شناسایی چالش های آینده و پیامدهای آنها بهره گرفته می شود. در این پژوهش، با استفاده از روش نظریه داده مبنا، شش چالش کلیدی، شامل؛ خلأ قانونی و نبود شفافیت، تعدد نهادهای نظارتی، جایگاه مطلوب سازمان صداوسیما، نگرش به چندصدایی و تکثرگرایی، نقش نهادهای عمومی و خصوصی و در نهایت، محتوای رسانه ها برای مقررات گذاری رسانه های صوتی تصویری آینده شناسایی شده است.
هدف اساسی تحقیق حاضر آن است اولاً ببیند وضعیت گرایش دانشجویان به ماهواره ها و پدیده آرایش و زیبایی چگونه است و دوم آن که این وضعیت تا چه میزان تحت تاثیر برنامه های کانال های ماهواره ای فارسی زبان شکل گرفته است؟ به تعبیر دیگر کانال های ماهواره ای فارسی زبان چه تأثیری در گرایش دانشجویان به مد، آرایش و زیبایی داشته اند؟ برخی اهداف دیگر عبارت است از: بررسی نقش نوع و شیوه استفاده از کانال ماهواره ای فارسی زبان و نقش آن در افزایش گرایش دانشجویان دختر به آرایش و زیبایی و نیز نقش برنامه های مد و لباس، شعر، آواز، مسابقات و نیز نقش برنامه های تبلیغاتی – پیام های بازرگانی کانال ماهواره ای فارسی زبان در افزایش گرایش دانشجویان به آرایش و زیبایی. اگر چه که برخی از نظریه پردازان (مانند وبلن) به طور مشخص به مبحث تاثیرات رسانه ای اشاره نکرده اند و در مقابل برخی دیگر (بودریار، گیدنز، فمینست ها و مکتب فرانکفورت) به شدت بر آن تاکید داشته اند. چارچوب نظری این تحقیق تلفیقی از این نظریه ها و نظریه پردازان است. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی تحلیلی از نوع پیمایش بود، روش گردآوری داده ها، میدانی و ابزار آن پرسشنامه محقق ساخته می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 100 نفر از دانشجوهای دختر دانشگاه آزاد واحد علوم پزشکی تهران است. شدند. با مشورت از ده تن از اساتید و کارشناسان فن، روایی و با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ میزان اعتبار گویه های پرسش نامه مورد سنجش قرار گرفت. ضریب آلفای کل میزان 79/0 به دست آمد. یافته ها نشان از برخی تفاوت های معنادری میان متغیرهای جمعیت شناختی (یعنی میزان سن، میزان تحصیلات والدین، شغل، در آمد ماهانه و تحصیلات آزمودنی ها) با میزان استفاده، نوع استفاده، شیوه استفاده از برنامه های مختلف ماهواره هاست. یافته دوم، حاکی است: بین تماشای برنامه های تبلیغاتی-پیام های بازرگانی کانال ماهواره ای فارسی و گرایش دانشجویان دختر به آرایش و زیبایی با شغل آزمودنی رابطه معنی دار وجود دارد . یافته سوم نشان داد که بین برنامه های کانال ماهواره ای فارسی زبان مرتبط با مد و لباس، شعر، آواز و مسابقات و گرایش دانشجویان دختر به آرایش و زیبایی و هیچ یک از متغیر ها تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج این تحقیق به طور کلی نشان داد که کانال های ماهواره ای فارسی زبان در میان عوامل گوناگون اجنماعی و ارتباطی، پدیده ای اثرگذار بر دختران دانشجو در گرایش به انواع مدها، و زیبایی هاست.
"
در این مقاله نویسنده به سلطه قدرت بر زبان و فرهنگ میپردازد که از این طریق علایق، ارزشها، تجربهها و رفتار اقشاری که خارج از خط فکری غالب جامعه قرار میگیرند ناشناخته مانده و نادیده گرفته میشود.
بخش اول این مقاله به بررسی نظریههای ارتباطی فمینیسم اختصاص یافته است که به طور خاص بر زبان به عنوان ابزاری که تصاویر، تجربهها و علایق مردانه را مورد تاکید قرار داده و تصاویر، تجربهها و علایق زنانه را نادیده گرفته است تمرکز دارد.
در بخش دوم «نظریه گروه خاموش» مورد بررسی قرار میگیرد که تصویرسازی ناقص از فرهنگ را که تنها بخشی از اعضا را توصیف میکند، مشکوک میداند. قدرت مردان در تصویرسازی تجربهها، برابر با قدرت ساخت واقعیت است. کسانی که این جهان را از طریق برجسته کردن تجربهشان تصویرسازی میکنند، مصونیت دارند و آنچه مهم تلقی میکنند شهرت مییابد، اما تجربه کسانی که شناخته شده نیستند یا فراموش شده و یا به دلیل تصویرسازی نکردن مهم تلقی نمیشود در نتیجه، گروههایی که در زندگی فرهنگی دارای پایگاه حاشیهای هستند، از داشتن واژگانی برای تعریف یا بیان تجربههایشان محرومند.
از سویی برخی نظریهپردازان گروه خاموش از غلظت انتقادهایی که در بخش قبلی از مردان صورت میگرفت، میکاهند. آنان عقیده دارند زنان همیشه سرکوب نمیشوند، بلکه اغلب تمایل کمتری به نشان دادن خود در زمینههای معین دارند.
در نظریه گروه خاموش رسانهها به عنوان ابزار پرقدرت ایدئولوژی غالب معرفی میشوند و گفته میشود اگر چه بسیاری ـ نه همه نهادهای فرهنگی ـ ایدئولوژی غالب را حمایت میکنند، اما رسانهها به طور ویژهای در ارائه ایدئولوژی گروههای غالب به صورت بهنجار، شایسته و طبیعی توانایی دارند.
"