این مقاله به بررسی یکی از وجوه ناکامی فرایند دموکراسی سازی (تحول به دموکراسی یا دموکراتیک شدن) به مثابه هویت سیاسی برون زا در کشورهای توسعه نیافته می پردازد. با توجه ویژه به این مساله که در سال های اخیر با ظهور عرصه های گوناگون جهانی شدن، حکومت های اقتدارگرا از سوی شمال – به خصوص ایالات متحده – تحت فشار قرار گرفته اند. تامل نظری در این خصوص برای این دانش پژوه ایرانی از اهمیت مضاعفی برخوردار است. مدعای مقاله حاضر آن است که این «الگوی تجویزی» به رغم کامیابی در برخی از عرصه ها، در عرصه های بسیاری ناکام مانده و در عمل، منجر به واکنشی هویتی و بروز وضعیتی سیاسی شده است که می توان آن را «شبه دموکراسی» نامید.
در دوره دوم مشروطه که از فتح تهران در جمادی الثانی سال 1327هـ.ق آغاز شد و با اولتیماتوم روسیه در محرم 1330.ق به پایان محتوم خود رسید، ایران شاهد یکی از بحث انگیزترین ادوار تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود بود. در این دوره به طور مشخص از نظر فکری جریان های گوناگون و جالب توجهی شکل گرفت که هر کدام تلاش می کردند بر اساس باورهای خود، آنچه را از مشروطه استنباط می کردند به جامعه انتقال دهند. شیخ حسین یزدی یکی از برجسته ترین این اشخاص بود که مقام و موقعیت نظری او در بحث مشروطه و نسبت دین با این اندیشه و نظام سیاسی هنوز روشن نیست. این مقاله به بررسی مقولات یاد شده از دیدگاه وی می پردازد.
مقاله حاضر پیرامون این سوال اساسی سامان یافته است که چه تعاملی بین تجربه های آنلاین و غیرآنلاین فراغتی در سبک های مختلف فراغتی جوانان وجود دارد و چه عواملی در شکل گیری این تعاملات دخیلند؟ داده های لازم برای بررسی موضوع مطالعه از طریق مصاحبه عمیق با 32 کاربر 18 تا 28 ساله تهرانی گردآوری شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که فراغت آنلاین در همه سبک های فراغتی، تداوم تجربه های فراغت غیرآنلاین است. در سبک فراغتی گذار، کاربرد اینترنت از طریق ایجاد رفتارهای فراغتی جدید مانند چت کردن موجب افزایش زمان فراغت و ارتقای کیفی تجربه های فراغتی شده است. در سبک فراغتی دانش محور، کاربرد فراغتی اینترنت بدون تاثیر بر زمان فراغت، جایگزین رفتارهای فراغتی فرهنگی شده است و در سبک فراغتی طبقه محور کاربرد فراغتی اینترنت فاقد هرگونه تاثیری بر زمان و تجربه های فراغتی است.