فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۶۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
کارکرد اصلی حرفه حسابداری سودمندی در حل مسائل اجتماعی فرهنگی و انسانیست، توسعه و پیشرفت صنعتی، اقتصادی اجتماعی هر جامعه مرهون پژوهش و تحقیق مستمر در همه زمینه ها می باشد. آنچه مسلم است حرفه حسابداری و علی الخصوص نظام اموزشی آن در ارتباط با تربیت نیروی پژوهشگر ماهر ضعیف عمل کرده است. هدف این پژوهش مطالعه و بررسی علل و عوامل عدم گرایش دانشجویان تحصیلات تکمیلی حسابداری کشور به تحقیق و پژوهش می باشد، به این منظور تعداد 310 پرسشنامه حاوی 25 سوال در دو مرحله بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های مادر ارائه دهنده رشته حسابداری (دولتی، آزاد و پیام نور) توزیع گردید بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق عدم وجود امکانات تحقیقاتی در دانشگاه ها وعدم رضایت دانشجویان از امکانات موجود در صدر عوامل شناسایی شده قرار دارند، بین محل تحصیل و تمایل به تحقیق نیز رابطه معنی داری وجود دارد همچنین دانشجویان توانایی خود را در خصوص انجام فعالیت های پژوهشی اندک می شمارند که بیانگر ضعف مفرط نظام آموزشی موجود در این خصوص می باشد.
مسئله یابی پژوهش؛ ضرورتی انکارناپذیر در پایان نامه های تحصیلات تکمیلی
حوزه های تخصصی:
«پایان نامه» حاصل همه تلاش و به نوعی معرف توانایی های دانشجویان و بهترین موقعیت برای افزودن بر دانسته ها و بالا بردن توانایی ها و قابلیت های آنان است. یکی از دغدغه های دانشجویان تحصیلات تکمیلی، انتخاب موضوع پژوهش برای نگارش پایان نامه است. این انتخاب، تصمیمی مهم و سرنوشت ساز است؛ چراکه میزان موفقیت دانشجویان این مقاطع، به نحو قابل توجهی به این انتخاب وابسته است. انتخاب موضوع پایان نامه، از مهم ترین و دشوارترین مرحله کار می باشد. موضوع خوب، می تواند انگیزه بخش باشد. ازآنجاکه پایان نامه در آخر هر دوره تحصیلی انجام می شود و دانشجویان در تکاپوی شرکت در آزمون ورودی دوره بعد هستند، در بسیاری از موارد، پایان نامه ها تحت تأثیر تعجیل و بی رغبتی دانشجویان قرار می گیرد. در اکثر پایان نامه های انجام شده با مسئله سازی در پژوهش مواجه هستیم. درحالی که تحقیق و پژوهش برای یافتن حقیقت و امری مجهول است. این پژوهش، به بررسی معیارهای مسئله پژ وهشی مناسب و راهکارهایی برای بهبود و تسهیل امر مسئله یابی می پردازد.
دروس دوره کارشناسی علوم سیاسی واقعیت ها، ضرورت ها و انتظارها مطالعه موردی: دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرفصل دروس در دانشگاه ها معیار استانداردسازی منابع درسی برای استاد و دانشجو است تا در چارچوب مشخص به تدریس و تحصیل بپردازند. آنچه در این پژوهش مبنای نظرسنجی از دانشجویان قرارگرفت، آخرین سرفصل دروس کارشناسی علوم سیاسی مصوّب وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری است که به استثنای دانشگاه هایی که مبادرت به تدوین سرفصل مستقل دروس کرده اند، سایر دانشگاه ها می توانند مورد استناد و استفاده قراردهند. به نظر اکثریت پاسخگویان، دروس عمومی تأثیر چندانی بر افزایش توان کارشناسی و علمی دانشجو ندارد. قریب به اتفاق پاسخگویان، تقسیم دروس علوم سیاسی را به دو گروه الزامی و انتخابی باعث بهبود برنامه آموزشی می دانند. سایر موارد که دانشجویان در پاسخ خود به آن توجه کرده اند، عبارت اند از: کمبود تعداد واحدهای برخی از دروس، تعداد زیاد واحدهای برخی دروس دیگر، خالی بودن جای برخی از دروس، وجود برخی از دروس غیرضروری، موضوعات مشابه و مباحث تکراری در بعضی از دروس، ضرورت رعایت ارائه پیش نیاز در برخی از دروس، عدم ارتباط و هماهنگی دروس دوره کارشناسی از حیث کاربردی با زمینه های شغلی آینده فارغ التحصیلان علوم سیاسی در حوزه های کارشناسی جامعه.
جایگاه تعلیم و تربیت اسلامی در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نظام آموزشی ما علوم انسانی، با وجود فرهنگ غنی اسلامی ـ ایرانی، کاستی های فراوانی دارد. علوم تربیتی که شاخه ای از علوم انسانی است، به دنبال پرورش انسان های مؤثر و کارآمدی است که استعدادهای آن ها شکوفا شده است. در تعلیم و تربیت اسلامی تربیت انسان کامل با بهره گیری از معارف دینی امکان پذیر است. موفقیت نظام های آموزشی، مستلزم توجه به آموزه های وحیانی است. از سوی دیگر یافته های بشری در علوم تربیتی نیز نباید مغفول واقع شود. در این رابطه به سه رویکرد تعلیم و تربیت اسلامی به منزلة نظام توصیفی، استنباطی و استنباطی ـ تأسیسی اشاره شده است تا نسبت علوم تربیتی با معارف وحیانی تبیین شود. در این مقاله موضوع علوم انسانی، انسان و ماهیت او که موضوع اصلی علوم انسانی است، نسبت بین علوم تربیتی و تعلیم و تربیت اسلامی و عناصر مهم آن بررسی می شود.
بررسی دیدگاه دانشجویان دربارة موانع اثربخشی دروس معارف اسلامی در دانشگاه آزاد اسلامی کاشان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی دیدگاه دانشجویان دربارة موانع اثربخشی دروس های معارف اسلامی است که در دانشگاه آزاد اسلامی کاشان انجام شد. جامعة آماری این پژوهش شامل همة دانشجویان این دانشگاه بود که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انجام شد. 96 دانشجو برای گروه نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامة محقق ساخته در قالب 61 پرسش بود که ضریب پایایی آن با «آلفای کرونباخ» 83 درصد برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های آماری استنباطی (آزمون T، تحلیل واریانس و...) استفاده شد. یافته های به دست آمده از این پژوهش نشان داد که وضعیت کلی اجرای برنامه های درسی معارف اسلامی در دانشگاه به نسبت درحد مطلوبی است، ولی در عین حال مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی مانع اثربخشی و اثرگذاری لازم بر دانشجویان می شود. از نظر دانشجویان در میان عوامل درونی، مؤلفة ارزشیابی و در میان عوامل بیرونی عامل اجتماع و شرایط محیطی عمده ترین موانع اثربخشی درس های معارف اسلامی است.
آسیب شناسی موانع تدوین پایان نامه در حوزه اقتصاد و بانکداری اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق تلاش می کند تا ضمن شناخت وضع موجود تدوین پایان نامه در دانشگاه های کشور در حوزه اقتصاد و بانکداری اسلامی، چالش های موجود در این زمینه را مورد بررسی قرارداده و راه حل هایی ابتدایی نیز ارائه نماید. به منظور بررسی وضع موجود، نمونه ای از پایان نامه های دفاع شده در دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، امام صادق (ع)، تربیت مدرس، مفید، الزهرا (س) و علوم اقتصادی را مورد بررسی و تحلیل قرارمی دهد. یافته های این تحقیق که بر اساس روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا به دست آمده اند، نشان می دهد که بخش قابل توجّهی از پایان نامه های دفاع شده به موضوعات اقتصاد متعارف پرداخته و در بهترین حالت همان موضوعات را برای اقتصاد ایران کاربردی کرده اند. از این رو، مواردی که در آن ها مستقیماً به حوزه های مفهومی و کاربردی اقتصاد و بانکداری اسلامی توجّه شده باشد، بسیار محدود است. علاوه بر این، به نظرمی رسد چالش ها و علل معیّنی موجبات ضعف پژوهش را در حوزه اقتصاد و بانکداری اسلامی فراهم آورده اند که نمی توان نسبت به آن ها بی تفاوت بود. یافته های این تحقیق دلالت های مشخّصی به منظور اصلاح نظام پژوهش اقتصاد و بانکداری اسلامی در کشور ارائه می دهد.
عوامل بازدارنده مؤثر بر پژوهش های دانشجویی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی عوامل بازدارندة مؤثر بر پژوهش های دانشجویی پرداخته است. روش تحقیق توصیفی ـ پیمایشی و جامعة آماری شامل 700 نفر از دانشجویان دانشکده تربیت معلم دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم هستند که 200 نفر از آنان، به شیوة تصادفی طبقه ای به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. داده های موردنیاز از طریق پرسش نامه محقق ساخته، با پایایی 91/0 بر مبنای مقیاس درجه بندی 5 سطحی لیکرت جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس آزمون خی دو نشان داد که به ترتیب عوامل فردی (فنی و تخصصی)، انگیزشی، نحوة ارائه خدمات پژوهشی، اداری - ساختاری و فرهنگی در پژوهش های دانشجویی نقش بازدارندگی دارند. پایین بودن علاقه به پژوهش، برگزار نشدن کارگاه های روش تحقیق، تأکید بر آموزش محوری به جای پژوهش محوری، کمبود نشریات و منابع مرجع حوزه تخصصی رشته ها، فقدان قوانین مشخص برای ارزیابی فعالیت های پژوهشی دانشجویان و عدم دسترسی به استادان مجرب برای راهنمایی پژوهش دانشجویی از اولویت دارترین موانع هستند.
پیش نیازها و موانع تحقق توسعه علوم انسانی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه علوم میان رشته ای، مساله ای چند بعدی است. از این رو، پرداختن به ساز و کارها، ظرفیت ها، و موانع تحقق توسعه این علوم در ایران کار پیچیده ای است. در این رابطه نمی توان به کلی گویی کرد و تنها به ذکر عناوینی بسنده نمود زیرا همه آنچه در این رابطه مطرح است برای همه حوزه های علم مشترک نمی باشد و حتی در یک حوزه خاص هم گرچه مشترکات فزونی می گیرند ولی مورد به مورد تفاوت ها نیز رخ می نمایند. این پیچیدگی ها آنگاه که میان رشته ها حاصل ازدواج دو یا چند حوزه متفاوت باشند، عمق و وسعت بیشتری می یابند. در این مقاله کوشیده ایم تا موضوع را تنها در حوزه علوم انسانی مورد بررسی قرار دهیم. اصطلاح میان رشته ای اغلب، با مسامحه به کار می رود و معمولاً، همراه با واژه های مشابه، از جمله چندرشته گرایی و فرارشته گرایی، استفاده یا جایگزین آنها می شود که در این مقاله تلاش ما پرهیختن از این مسامحه نیز می باشد. چندین دهه است که درمحیط دانشگاهی جهانی رشته مداری حاکم شده است که تأکید فزاینده ای بر تخصص و مزایای آن دارد و تنها به متخصصان یاصاحب نظران یک رشته خاص اجازه داده می شود به پژوهش و ارائه نظریه در آن رشته بپردازند. در سال های اخیر، به دلیل پیچیدگی جوامع و گستردگی و تنوع مسائل، ناکارآمدی این شیوه بیش از پیش آشکار شده است و این امر مهم ترین پایه رواج مطالعات بین رشته ای به حساب می آید؛ البته درک عمیق تر موضوعات و شناخت بیشترو کامل تر پدیده ها نیز انگیزه دیگر رواج این نوع تحقیقات می باشد. منظور از مطالعات بین رشته ای، فرایند درگیر شدن رشته های مختلف علمی در پاسخ گویی به یک سؤال، حل یک مسأله یا طرح موضوعی است که به علت پیچیدگی و وسعت زیاد آن قابل بررسی با استفاده از یک رشته واحد نیست. در مطالعات میان رشته ای کارآمد از هر رشته علمی به عنوان یک منبع معتبر اطلاعاتی به تناسب استفاده می شود و این در واقع نوعی رویکرد ماتریسی در سامانه بهره برداری از دانش های متنوع بشری است؛ بنابراین، چنین مطالعاتی، نه تنها با ترکیب اطلاعات به دانش جدیدی دست می یابند، بلکه درک کامل تری از تشابهات و تمایزات بین رشته ها نیزایجاد می کنند. تفاوت در مفروضات، دیدگاه ها، روش ها، زبان و اصطلاحات فنی هر رشته و موانع شناختی دیگر در انسان ها از جمله مشکلاتی هستند که استفاده از مطالعات میان رشته ای را محدود می سازند. دراین مقاله، ابتدا به اهمیت و ضرورت گسترش تحقیقات میان رشته ای در علوم انسانی و دانشگاه هااشاره می شود، پس ازآن به مفهوم تحقیقات میان رشته ای و شرایط انجام آن پرداخته می شود. موانع انجام این گونه تحقیقات و راه های غلبه بر این موانع مطرح خواهند شد.
بررسی موانع تحقق طرح پیوست فرهنگی (براساس مقایسه میان نظر نخبگان و مدیران ارشد اجرایی کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بررسی موانع تحقق طرح «پیوست فرهنگی» است. بر اساس ادبیات موجود و مصاحبه، موانع موجود بر سر راه اجرایی شدن طرح مذکور در حوزه های مفهومی، ساختاری و عملیاتی شناسایی شده است. نمونه آماری این پژوهش، دو گروه (هرکدام 25 نفر) و ابزار جمع آوری اطلاعات نیز پرسشنامه بوده است. یافته ها حاکی از آن است که از نظر اساتید، اولویت موانع به ترتیب عملیاتی، ساختاری و مفهومی و از نظر مدیران، به ترتیب مفهومی، ساختاری و عملیاتی است. بر اساس نتیجه به دست آمده از آزمون t، هر دو گروه پاسخگو در موانع مفهومی و عملیاتی هم نظرند، ولی در مورد موانع ساختاری، تفاوت معناداری دارند.
طراحی و تبیین الگوی تدوین خط مشی ملی تحول در علوم انسانی
حوزه های تخصصی:
تحول در هر یک از ابعاد زندگی انسانی نیاز به برنامه ای راهبردی دارد تا بتواند علاوه بر ایستادگی و مدیریت چالش های ذاتی ایجاد تحول مانند مقاومت انسانی، ایجاد آشفتگی در برنامه های کنونی و مورد پذیرش، برهم زدن رابطه میان افراد و نهادها و ... به صورت برنامه ریزی شده اجزای مختلف جامعه را نیز برای تحقق اهداف تعیین شده با خود همراه نماید؛ در این میان تحول در علوم خصوصاً علوم انسانی که نقش به سزایی در شکل گیری معرفت بشری ایفا می کنند از اهمیت و پیچیدگی فراوانی برخوردار است؛ به عبارت دیگر با وجود نقش تاریخی علوم تجربی و طبیعی در شکل گیری رفتارهای انسانی، اما علوم انسانی به دلیل تأثیرگذاری در محتوا و روش پرداختن به هستی و نیز نقش مؤثر در اولویت دهی پژوهشی و سیاست گذاری علمی، تأثیرات مستقیمی بر جنبه های عملی زندگی انسان امروزی دارد؛ پس باید توجه داشت که هرگونه برنامه ریزی در این زمینه نیاز به برنامه ای کلان و راهبردی در عرصه سیاست گذاری ملی دارد، در این مقاله تلاش می شود تا مبتنی بر روش مطالعات کتابخانه ای، پس از بررسی مختصری پیرامون اهمیت فوق العاده علوم انسانی در زندگی بشر، ابعاد مختلف مراحل تدوین خط مشی ملی تحول در علوم انسانی بیان و شرح داده شود.
بررسی موانع بهره گیری از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی از نظر اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی عوامل موثر بر میزان استفاده از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی، از میان تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی اهواز، تعداد 180 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. بدین ترتیب، سعی شد تعداد نمونه انتخاب شده در هر یک از دانشگاه های مورد پژوهش با تعداد اعضای هیات علمی آن متناسب باشد. سپس پرسشنامه ای حاوی 16 سوال طراحی شد و بر روی آنها اجرا شد. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر تخصصی تعدادی از استادان مجرب مورد بررسی قرار گرفت. همچنین آزمون «آلفای کرونباخ» پایایی آن را تایید کرد (a=0.84). پس از جمع آوری داده ها، برای تحلیل آنها از آزمون آماری مجذور کای(X2) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی معتقدند که عواملی از قبیل: خسته کننده بودن استفاده از وسایل و تجهیزات آموزشی، نداشتن زمان کافی، عدم آشنایی با ابزارهای آموزشی، مهارت ناکافی در استفاده از این ابزارها، عدم آشنایی با مواد آموزشی مختلف، مهارت ناکافی در تهیه و ساخت مواد آموزشی، سنگینی وسایل و دشواری حمل و نقل آنها، فشار کاری زیاد، تعداد زیاد دانشجویان در کلاس های درس و همچنین ترس و اضطراب ناشی از استفاده نادرست از وسایل آموزشی در کاربرد ناکافی از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی نقش کمی دارد. همچنین آنها نقش عواملی چون دشوار بودن تهیه و طراحی مواد آموزشی، نامناسب بودن محیط فیزیکی کلاس درس، عدم وجود امکانات و تجهیزات آموزشی لازم، حجم زیاد واحدهای درسی استادان و بالاخره بی توجهی به میزان بهره گیری از تجهیزات و امکانات آموزشی از سوی استادان به هنگام ارزیابی عملکرد آنان در عدم بهره گیری از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی را زیاد می دانند.به منظور بررسی عوامل موثر بر میزان استفاده از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی، از میان تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی اهواز، تعداد 180 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. بدین ترتیب، سعی شد تعداد نمونه انتخاب شده در هر یک از دانشگاه های مورد پژوهش با تعداد اعضای هیات علمی آن متناسب باشد. سپس پرسشنامه ای حاوی 16 سوال طراحی شد و بر روی آنها اجرا شد. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر تخصصی تعدادی از استادان مجرب مورد بررسی قرار گرفت. همچنین آزمون «آلفای کرونباخ» پایایی آن را تایید کرد (a=0.84). پس از جمع آوری داده ها، برای تحلیل آنها از آزمون آماری مجذور کای(X2) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی معتقدند که عواملی از قبیل: خسته کننده بودن استفاده از وسایل و تجهیزات آموزشی، نداشتن زمان کافی، عدم آشنایی با ابزارهای آموزشی، مهارت ناکافی در استفاده از این ابزارها، عدم آشنایی با مواد آموزشی مختلف، مهارت ناکافی در تهیه و ساخت مواد آموزشی، سنگینی وسایل و دشواری حمل و نقل آنها، فشار کاری زیاد، تعداد زیاد دانشجویان در کلاس های درس و همچنین ترس و اضطراب ناشی از استفاده نادرست از وسایل آموزشی در کاربرد ناکافی از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی نقش کمی دارد. همچنین آنها نقش عواملی چون دشوار بودن تهیه و طراحی مواد آموزشی، نامناسب بودن محیط فیزیکی کلاس درس، عدم وجود امکانات و تجهیزات آموزشی لازم، حجم زیاد واحدهای درسی استادان و بالاخره بی توجهی به میزان بهره گیری از تجهیزات و امکانات آموزشی از سوی استادان به هنگام ارزیابی عملکرد آنان در عدم بهره گیری از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی را زیاد می دانند.
واکاوی موانع انجام پژوهش در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشور با استفاده از تکنیک TOPSIS فازی
حوزه های تخصصی:
اهمیت و جایگاه تحقیقات و نقش بنیادی آنها در رشد و توسعه کشور، امری حیاتی است. از این رو، شناخت موانع انجام تحقیقات و مرتفع کردن آنها به منظور ارتقای سطح کمی و کیفی پژوهش در کشورمان، ضرورت دو چندان دارد. هدف، مطالعه حاضر درصدد است موانع و مشکلات انجام پژوهش در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشور را از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه یزد شناسایی و استخراج کند. روش تحقیق، توصیفی- پیمایشی و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای- میدانی بوده است. لذا، نخست با بررسی چارچوب نظری تحقیق و به کارگیری نظرات خبرگان و کارشناسان با استفاده از تحلیل عاملی، 42 مانع، شناسایی و در هفت دسته کلی طبقه بندی شد. در نهایت، این موانع و مؤلفه های مربوط، با استفاده از تکنیک TOPSISفازی مورد رتبه بندی قرار گرفت.یافته: نتایج تحقیق حاضر حاکی از آن است که موانع استخراج شده، 78% واریانس کل موانع انجام پژوهش را توضیح داده و از این میان، موانع «مربوط به نظام و ساختار آموزشی» بیشترین تاثیر را بر ناکارایی پژوهشی در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشور از خود به جا گذاشته است. در پایان، پیشنهادهایی جهت بهبود امر تحقیق و پژوهش به دست اندرکاران و مسئولان دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی کشور ارائه شده است.
نکاتی چند درباره ویرایش متون درسی
حوزه های تخصصی:
کتب درسی سهم چشمگیری در عرصه نشر دارند و مخاطبان آن غالباً قشرهای فرهیخته فرهنگی و دانشگاهیاند. بدیهی است که مؤلفان و ویراستاران باید با دقت و وسواس بیشتر به تالیف و پیرایش زبان آنها بپردازند و علاوه بر غنا بخشیدن به محتوا، انضباط ساختاری و استواری زبان را که شاخص اصلی این کتابهاست، برقرار کنند.
این مقاله درصدد ارائه برخی نکات ویرایشی است که در شکل دهی این متون نقش برجسته ای دارند. در بخش نخست، ضمن تاکید بر ضرورت رعایت زبان معیار در کتب درسی، به سه ویژگی اصلی این نوع زبان: بینشانگی، نامهجوری، تعادل در تعامل با واژگان بیگانه میپردازیم. در بخش دوم، برخی مسائل ویرایش ساختاری متن، از قبیل: برقراری نظم و ترتیب مطالب، ممانعت از زیاده گویی، ایجاد هماهنگی در متن، تعیین پاراگرافها، برطرف کردن ابهامهای متن و مستندسازی ارائه میشود. این مقاله توجه ویراستاران را علاوه بر واژه و جمله، به واحدهای فراجمله ای متن جلب میکند.
تحلیل انتقادی منابع دروس آموزش عالی (رویکردها و چالشها)
حوزه های تخصصی:
تحولات قرن بیست ویکم، به ویژه تحول در علوم و فناوری و پیدایش نظریه های جدید در آموزش و یادگیری، تحول در ساختار و محتوای آموزشی را در تمام سطوح، به ویژه در سطح آموزش عالی، امری ضروری و اجتناب ناپذیر ساخته است؛ زیرا به رغم ظهور عصر اطلاعات و انفجار دانش، نه تنها بسیاری از نظامهای آموزشی پا را فراتر از عصر صنعتی نگذاشته اند، بلکه در فرایند عبور از عصر صنعتی به عصر اطلاعات دچار نوعی آشفتگی شده اند.
بسیاری از صاحب نظران برای رهایی از بحران آشفتگی، بر این باورند که کارگزاران برنامه های درسی باید با الزام عمیق تری مشخص کنند که به کجا میروند و در آینده به چه انسانهای تربیت شده ای نیازمندند. آنان باید نهضت اصلاح برنامه درسی را در مرکز فعالیتهای خود قرار دهند. اما تحول و اصلاح در برنامه درسی نیازمند نگرشی سیستمی است؛ نگرشی که تمام عواملی را که به طریقی در ایجاد موقعیت و فرصتهای یادگیری مؤثرند، بازنگری کند. یکی از عوامل بسیار مهم در نظام آموزش عالی، منابع آموزشی یا کتابهای درسی است. کتابهای درسی معمولاً زمینه فعالیتهای آموزشی را در جهت کسب معرفت علمی هدایت میکنند.
با توجه به ظهور عصر اطلاعات و انفجار دانش و توسعه نظریه های آموزش، تحول در ساختار محتوای آموزش و منابع آموزشی امری ضروری است. متاسفانه بررسی و تحلیلها نشان میدهند که بیشتر منابع آموزشی موجود از نظر ساختار و کارکرد انطباق چندانی با عصر اطلاعات ندارند؛ زیرا محتوای عصر اطلاعات بایدبه جای «آموختن»، «چگونه آموختن» و به جای «انتقال اندیشه»، «چگونه اندیشیدن» را به دانشجویان بیاموزد.
در این مقاله سعی شده است، ابتدا مفهوم تحول در نظامهای آموزشی از منظر نظریه های مختلف تحلیل شود، و سپس منابع آموزشی با توجه به عصر اطلاعات و ظهور فناوری جدید مورد نقد و بررسی قرار گیرد؛ سرانجام، براساس نتایج تحلیلهای مختلف، اصول و قواعدی در تهیه و تنظیم منابع درسی دانشگاهی ارائه شود.
موانع تحقیق و فرهنگ پژوهش در نظام آموزش عالی
حوزه های تخصصی:
مانع زدایی از نهضت تولید علم (راهکاری بنیادی در نوآوری فعالیتهای پژوهشی دانشگاهی)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین تاثیر مانع زدایی نهضت تولید علم به عنوان راهکار بنیادی در نوآوری فعالیتهای پژوهشی دانشگاهی،با روش تحلیل اسنادی به یافته های ذیل رسیده است:
1. نهضت تولید علم، فرایندی خاص است که با تغییر عالمانه نظام آموزشى و پژوهشى مجامع حوزوى و دانشگاهى، ویژگى مصرف کنندگى آنها را به تولید علم و نظریه پردازى تبدیل می کند.
2. عمده ترین پیش بایستهای نهضت تولید علم: سیاستگذاری و ابلاغ ساز و کارهای لازم برای احیا و تقویت منزلت دانشمندان و محققان، ارائه ساز و کارهای کنترلی برای تعدیل و تطبیق پرورش نیروهای متخصص، اصلاح ساختار نظام آموزش و پژوهش، تاسیس مؤسسات علمی و پژوهشی، تقویت منابع مالی در زمینه تحقیقات و ... .
3. عمده ترین راهبردهای نهضت تولید علم در دانشگاهها: هدفمند کردن تحقیقات دانشگاهی بر حسب نیازهای جامعه، کاهش و حذف چالشهای پیش روی محققان، ایجاد محیط نوآوری جهانی و بستر اجتماعی و فرهنگی مناسب.
4. عمده ترین تاثیر راهبردهای فوق در بروز شکوفایی و نوآوری در فعالیتهای پژوهشی: ارتقای دانش و تکنولوژی در دانشگاهها، آموزش و تربیت نیروی انسانی ماهر و مبتکر، انجام پژوهش جهت توسعه مرزهای دانش و تکنولوژی و به طور کلی رفع موانع نهضت تولید علم که می تواند به پژوهش دانشگاهی متناسب با نیازهای کشور منجر شود.