فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۴٬۳۳۹ مورد.
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۸
125 - 149
حوزه های تخصصی:
«مشکل گتیه» دربرگیرنده مجموعه ای از مثال های نقضی است که تعریف استاندارد و رایج از معرفت در معرفت شناسی، تا قبل از نیمه دوم قرن بیستم میلادی، را به چالش می کشاند. براساسِ تعریف استاندارد، که به اختصار آن را «JTB» می خوانیم، معرفت چیزی غیر از «باور صادق موجه» نیست. مشکل اجمالاً این است که تعریف استاندارد از معرفت دربرگیرنده شرایط کافی برای معرفت نیست، به دلیلِ آنکه می توان مثال هایی نقضی نشان داد که هرچند مصداق باور صادق موجه هستند، اما نمی توانند معرفت دانسته شوند. از زمان گتیه به بعد، معرفت شناسان تلاش های بسیاری برای پرهیز یا حل یا حتی نفی مشکل گتیه انجام داده اند. یکی از تلاش ها برای حل این مشکل در نظریه ای موسوم به «برون گرایی» انجام شده است. برون گرایی دو شکل عمده دارد: «نظریه علّی» و «وثاقت گرایی». وثاقت گرایی عامل اصلی پیدایش مشکل را مفهوم یا شرط «توجیه» می داند و، بنابراین، سعی دارد مفهوم یا شرط دیگری به جایِ آن قرار دهد. این مفهوم یا شرط بر فرایند موثق بیرونی تمرکز دارد که در اکثر اوقات باعث پیدایش باورهای صادق در شخص می شود. از نگاه این مقاله، نظریه برون - وثوق گرایانه و اندیشه «فرایند موثق» در آن، به دلایلی که در متن مقاله خواهد آمد، توانایی لازم را برای حل مشکل گتیه ندارد.
لزوم اصل های اخلاقی برای تشخیص اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
239 - 270
حوزه های تخصصی:
در چند دهه ی اخیر، نظریه های اصل مند اخلاقْ مورد انتقاد بنیادی جزئی گرایان اخلاقی قرار گرفته اند. انتقادها و اشکالها و مخالفتهای جزئی گرایان با نظریه های اصل مند اخلاق، مختلف بوده است. یک اشکال یا چالشی که بسیاری جزئی گرایان آن را به نحوی مطرح کرده اند این است که تأکید مدافعان نظریه های اصل مند اخلاق بر اصلهای اخلاقی، به بهای بی توجهی به اهمیت تشخیص اخلاقی است. مقاله ی حاضر به این اشکال می پردازد. هدف مقاله ی حاضر این است که نشان دهد عام گرا، نه تنها می تواند اهمیت تشخیص اخلاقی را بپذیرد، بلکه امکاناتی در اختیار دارد که می تواند با آنها نظریه ای قابل قبول درباره ی تشخیص اخلاقی بپردازد. پاسخ مقاله ی حاضر به این اشکال، مطرح کردن نگاه ویژه ای به تشخیص اخلاقی و به اصلهای اخلاقی است که بر اساس آن، تشخیص اخلاقیْ خودْ متکی به اصلهای اخلاقی است. در این نگاه، هم چیستی اصلهای اخلاقی تعیین کننده است و هم چیستی تشخیص اخلاقی. اصلهای اخلاقی، نه سازوکارهای مکانیکی تصمیم گیری هستند، و نه صرفاً اصلهای نظری، بلکه اصلهای عملی و نوعی از عزمهای مدید فاعلان هستند. توانایی تشخیص اخلاقی، نیازمند برخی حساسیتها است، و حساسیتها وابسته هستند به منش و شخصیت ما، یعنی با این که ما چه نوع فردی هستیم. و سرانجام مقاله ی حاضر تحلیل می کند که عزمهای نهادینه ی مدید و به ویژه اصلهای اخلاقی، چه نقشهایی در شخصیت فاعل که تشخیص اخلاقی متکی به آن است دارند.
بررسیِ انتقادیِ تئودیسه مریلین مک کُرد آدامز در آینهتئودیسه عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
445 - 485
حوزه های تخصصی:
مریلین مَک کُرد آدامز، متاله و فیلسوفِ تحلیلیِ معاصر، تئودیسه ای ارائه می کند که بر مبنای آن انسان های رنج کشیده نوعی جبرانِ اندام وار - در برابرِ جبرانِ افزایشی - برای رنجِ خود در این جهان و خصوصاً در جهانِ پس از مرگ دریافت می کنند. او رابطه صمیمیِ خداوند با انسان در حیاتِ اخروی را دگرگون کننده حیاتِ فردی قلمداد می کند. او معتقد است به جای تاکیدِ صرف بر وجهِ اخلاقیِ خداوند باید خدا را «خیر» دانسته بر وجهِ زیبایی شناختیِ او هم تاکید کرد. این مقاله پس از شرحِ تئودیسه مک کرد آدامز، در آینه تئودیسه عمل محور نگاهی انتقادی به آن می کند تا به این ترتیب فهمِ بهتری از دیدگاهِ آدامز و نواقصِ آن به دست آید. نتیجه حاصل از این بررسی آن است که تئودیسه آدامز نهایتاً متوجهِ توجیهِ شر است تا رویارویی با رنج های قربانیان. او صلیبِ عیسی و رنج های او را محملی برای نشان دادنِ همدلیِ خداوند با رنج های بشر می داند، در حالی که فاصله بسیاری بین ماهیتِ این دو رنج هست. از سوی دیگر توجیهِ رنج های بشر و تاکیدِ صِرف بر رابطه ای صمیمی بینِ خدا و انسان در حیاتِ اخروی به نوعی تسلی بخشی و توجه به فراجهان منجر می شود که این می تواند دو ایراد را در پی داشته باشد؛ یکی این که موجب بی اعتناییِ فرد به شرایطِ انضمامیِ خود شود و دیگری این که فاقدِ همدلی و همبستگی با رنج دیدگان و اعتراض به ستم است.
نقد و بررسی اشکالات هیوم بر برهان امکان و وجوب، بر مبنای تقریر سینوی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در تقریر سینوی از برهان امکان و وجوب بر اساس بداهت ثبوت واقعیت، موجود خارجی به حسب ذاتش یا ضروری الوجود است یا ضرورتی نسبت به وجود و عدم ندارد و وجودش از ناحیه موجود واجبی تأمین می گردد که خارج از سلسله ممکنات است. لایب نیتس امکان را به معنای جواز تردید در قضایای ناظر به واقع دانسته است و راه رهایی از این تردید را قبول واجب الوجودی می داند که به عالم ضرورت بخشیده باشد. هیوم در اشکال بر برهان امکان و وجوب با نظر به تقریر لایب نیتس بیان می کند که اولاً صرف جواز تردید در موجودات خارجی موجب تثبیت واجب الوجود نمی شود؛ چراکه این تردید درمورد واجب الوجود نیز جریان دارد. ثانیاً مفهوم واجب الوجود ناسازگار است؛ زیرا ضرورت تنها وصف قضایای تحلیلی واقع می شود، نه قضایای ناظر به واقع؛ لذا می توان در وجود واجب تردید کرد که این مسئله با واجب بودن آن سازگار نیست. در این مقاله قصد داریم بر اساس روش تحلیلی توصیفی و با تکیه بر اصول و مبانی تقریر سینوی به این اشکالات پاسخ دهیم و بیان نماییم که اولاً امکان به معنای عدم ضرورت ذاتیِ واقعیت خارجی نسبت به وجود و عدم است که می توان از آن به وجود واجب منتقل شد؛ بنابراین لایب نیتس امکان احتمالی و امکان ماهوی را با هم خلط کرده است. ثانیاً اسناد وجوب به یک شیء در مقام تصور ذهنی و در مدار حمل اولی مستلزم تحقق خارجی آن نیست تا با جواز تردید در تحقق آن، ناسازگاری داشته باشد.
پدیدارشناسی اعتباریات و نیهیلیسم اعتباری سایبر براساس آرای علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال دوم بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
27 - 56
حوزه های تخصصی:
علامه نظریه اعتباریات را در تحلیل پدیده های مختلفی از قبیل معرفت، زبان دین، ارتباط ظاهر با باطن دین به کار گرفته است. به نظر علامه، زبان دین اعتباری است؛ یعنی مجموعه ای از اعتباریات زبان دین را در بخش معارف تشکیل می دهد که به حقایق بر می گردند.بحث از اعتباری مقابل حقیقی در آثار مرحوم علامه طباطبایی به دو صورت گوناگون مطرح شده است: (۱) بحث معرفت شناختی و بحث هستی شناختی. افزون بر این دو از پدیدارشناسی اعتباریات نیز می توان سخن گفت. مراد از «پدیدارشناسی اعتباریات» بررسی چگونگی ظهور روابط انسان با عالم و اشیاء دیگر در قالب امور اعتباری است. نسبت انسان با اشیاء دیگر بر چهار نوع است: حقیقی حقیقی؛ حقیقی اعتباری؛ اعتباری حقیقی؛ اعتباری اعتباری. این سنخ اخیر، رابطه اعتباری با چیزی است که انسان آن را بدون برگشتن به حقیقت و صرفاً بر اساس ارتباط با اعتباریات بی اساس دیگر می پذیرد. این گونه اعتباریات را «اعتباریات پوچ» نامیدیم. یکی از مهم ترین گونه های نیهیلیسم که در فضای سایبر به چشم می خورد نیهیلیسم اعتباری است و صورت های مختلفی از آن در این فضا به چشم می خورد. تکنولوژی و فضای مجازی با خود انبوهی از اعتباریات پوچ را به همراه آورده است و آدمی را در سیاهچال نیهیلیسم اعتباری گرفتار کرده است. راه دست شستن از آنها تنها بازگشت به اعتباریات حقیقی است؛ اعتباریاتی که ریشه در حقیقت دارند. رابطه وجودی که بشر جدید با فضای سایبر و تکنولوژی پیدا کرده، جایگزین رابطه با امر قدسی و خدا شده است.
بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر شیراز
حوزه های تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی و فراشناخت با مهارت حل مساله در دانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شیراز اجرا شده است.روش کار: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری آن شامل 61821 نفر ازدانش آموزان دوره اول متوسطه مدارس هوشمند و عادی شهر شیراز در سال تحصیلی 1399-1398 می باشد. برای اجرای این پژوهش نمونه ای با حجم 400 نفر دانش آموز (200 دختر و200 پسر) با توجه به جدول مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس هوش هیجانی برادبری وگریوز (2005) و پرسشنامه حل مساله PSI هپنرو پترسون (1982) و پرسشنامه فراشناخت حالتی دانش آموزان اونیل و عابدی (1996) استفاده شد. داده ها باروشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.نتایج: نتایج تحلیل پیرسون نشان داد بین هوش هیجانی و حل مساله و فراشناخت، بین هوش هیجانی و مولفه های حل مساله به جز سبک گرایش – اجتناب، بین هوش هیجانی و مولفه های فراشناخت، بین مهارت فراشناخت و مولفه های حل مساله به جزسبک گرایش – اجتناب، بین مهارت حل مساله و مولفه های هوش هیجانی و بین مهارت فراشناخت و مولفه های هوش هیجانی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای مهارت حل مساله و مولفه های اعتماد به حل مسایل (PSI) و کنترل شخصی (PC) است. در ضمن هوش هیجانی پیش بینی کننده مناسبی برای فراشناخت و مولفه های فراشناخت است.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی و فراشناخت در بین دانش آموزان می توان به بهبود مهارت حل مساله آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی رابطه انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس معلمان ابتدایی شهر گچساران
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی رابطه انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس معلمان ابتدایی شهر گچساران بود. روش کار: روش تحقیق حاضر، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه ی مورد مطالعه ی این پژوهش 1253 نفر از معلمان ابتدایی شهر گچساران بود. حجم نمونه در این پژوهش بر اساس جدول کرجسی و مورگان 330 نفر بود. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های انگیزش شغلی هرزبرگ (2015)، خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز (1991) و عزت نفس روزنبرگ (2010) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از ماتریس همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شده است. نتایج: نتایج نشان می دهد که بین متغیر انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی با عزت نفس همبستگی وجود دارد و این همبستگی معنادار است چرا که از 05/0 کمتر است. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون گام به گام جدول نشان داد که انگیزش شغلی بیش از 659/0 درصد از واریانس خلاقیت هیجانی و متغیر خلاقیت هیجانی 841/0 درصد از واریانس مشترک عزت نفس را تبیین می کند، به عبارتی متغیرهای پیش بین (انگیزش شغلی بر خلاقیت هیجانی) قادر به پیش بینی متغیر عزت نفس می باشند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت انگیزش شغلی و خلاقیت هیجانی در بین معلمان می توان به بهبود و عزت نفس آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
پیوند نظر و عمل برای استحکام و تداوم جامعه دموکراتیک (حسب نظر جان دیویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مقصود تبیین دیدگاه جان دیویی (John Dewey) پیرامون پیوند میان دو حوزه نظر و عمل در جامعه دموکراتیک است که از نظر او از طریق آموزش (education) محقق می شود. دیویی ضمن انتقاد از ثنویت های موجود در تاریخ فلسفه، رسالت فلسفه را نه در کشف روابط موجود در جهان و راز جهان بلکه در نحوه مهار و اصلاح آن می داند. وظیفه فلسفه، بررسی تعارض های اجتماعی به واسطه تفکر و حل این تعارض ها است. او در صدد تنظیم فلسفه ای همسو با مفاد زندگی دموکراتیک است و بنا دارد ضمن جمع بین نظر و عمل، شهروندان را برای حضور در جامعه دموکراتیک آماده کند. مفهوم دموکراسی از نظر دیویی به عنوان یک پراگماتیست، صرفا مفهومی سیاسی نیست. از نظر یک پراگماتیست، طراحی مجدد شکل (form) کلی جامعه ای که افراد مختلف در آن زندگی می کنند، از ضروریات جامعه دموکراتیک به شمار می آید. در این شکل، تعامل فراگیر اعضای جامعه با یکدیگر به نحوی که موجب پیوستگی اجتماعی(social continuity) شود، مورد تاکید قرار می گیرد. از نظر دیویی تحقق این معنا از مجرای آموزش میسر می شود و در این مسیر، امکان رشد تمامی افراد جامعه فراهم شده و اعضای جامعه به مدد دستیابی به مهارت حل مسئله (problem solving) و روش تفکر انتقادی (critical thinking) به سطح مطلوبی از بلوغ فکری می رسند. بنابراین دیویی که از سویی در پی حل مسائل زندگی و ناسازگاری های اجتماعی به واسطه فلسفه است و از سویی دیگر دموکراسی را بهترین شیوه زندگی می داند؛ در تلاش است با رویکردی پراگماتیستی، جامعه دموکراتیک مورد نظر خویش را به نحوی ترسیم کند که عنصر آموزش در فرد فرد جامعه، توانایی حل مسئله را در اعضای جامعه ایجاد کرده و امکان مشارکت آنها را در سازوکار جامعه، حل مشکلات جاری و تعارض های اجتماعی فراهم کند.
همه گیری کووید 19 و ارتباط آن با معنای زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۴۷۳-۴۴۷
حوزه های تخصصی:
معتقدین به وجود معنا برای مفهوم زندگی را می توان در دو گروه معتقدین به معناداری و معناسازی دسته بندی نمود. قائلین به معناداری زندگی، معنای ذاتی و پنهانی را برای زندگی در نظر می گیرند که باید کشف شود. قائلین به معناسازی، اما منکر وجود معنای ذاتی بوده و مدعی ساخت و جعل معنا برای زندگی هستند. پژوهش حاضرتوصیفی است. با توصیف و تحلیل بنیادین محتوا، سعی در ارائه تبیین و تحلیلی نظام مند از رابطه تاثیر و تاثر بین همه گیری کووید 19 و مساله معنای زندگی دارد. مهم ترین مساله در این بحث، مواجهه انسان با رنج های وجودی است. اینکه انسان بر اساس مبانی فکری خود بتواند یا نتواند چرایی رنج کشیدنش را معقول و موجه نماید و در صورت ناتوانی از توجیه چرایی رنج کشیدن، رنج های ماهوی به وجود آمده، که عامل بروز بحران معنای زندگی می شوند. نتیجه اینکه انسان معاصر به جهت اتکای افراطی بر انسان محوری و علم محوری و حذف یا تضعیف جایگاه خداوند، پذیرش و تحلیل معقول چرایی رنج های ناشی از همه گیری کووید 19 برایش دشوار شده است. خداوند در این تفکر یا وجود ندارد یا اگر وجود دارد به جهت ضعف، نمی تواند تکیه گاه انسان قرار گیرد. رنج های ماهوی ای چون احساس تنهایی و بی پناهی یا احساس پوچی و بی ارزشی ارزش های علم ساخت یا انسان ساخت، موجب بروز بحران بی معنایی زندگی و ناامیدی در جعل و ساخت معنا برای زندگی می شوند.
شرح و ارزیابی رویکرد ضدافلاطونیِ گادامر در رابطه با میمه سیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
105 - 119
حوزه های تخصصی:
یکی از کهن ترین نظریه ها دربارۀ سرشت هنر، نظریۀ «تقلید» (هنر به منزلۀ تقلید طبیعت) است. نخستین بار افلاطون مبانی نظری این نظریه را ازحیث فلسفی بررسی کرد. آنچه در موضع افلاطونی درخصوص ماهیت میمه سیس محوریت دارد، فاصلۀ وجودی میان اصل و روگرفت است. این رویکرد در تاریخ فلسفه موجب واکنش های متفاوتی شده است. هانس گئورگ گادامر در دورۀ معاصر، به تأسی از مبانی هرمنوتیک فلسفی خودش به ارزیابی مسئلۀ میمه سیس و رویکرد افلاطونی پرداخته است. او برخلاف افلاطون، حیث وجودی و معرفتیِ روگرفت را در نسبت با اصل در مرتبۀ نازلی قرار نمی دهد؛ بلکه به باور او، خودِ روگرفت ازحیث «سرشاری و فزونی در وجود» و بازنمایی «معنا» می تواند نقش اصل را بازی کند. برپایۀ این نگرش، ما به جای اینکه روگرفت را براساس اصل بسنجیم، این خود روگرفت است که می تواند بینش ما را نسبت به اصل (یا واقعیت) و حتی خودمان هم متحول سازد. براین اساس، اثر هنری، حتی اگر روگرفت چیزی هم باشد، باز می تواند موجب «بازشناسی» شود. در نوشتار حاضر ضمن شرح موضع ضدافلاطونیِ گادامر درخصوص رابطۀ اصل و روگرفت در حوزۀ هنر، با تکیه بر برخی از آثار مرتبط او، به ارزیابی نگرش او پرداخته می شود و نشان داده می شود که او باوجود تأکیدش بر نقش مستقلِ روگرفت، گهگاهی ناخواسته به همان موضع افلاطونی بازمی گردد.
دلایل غیرتوجیه بخش و ایراد شکاکیت در مصالحه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصالحه گرایی، یکی از رویکردهای مشهور در مواجهه با چالش معرفتی اختلاف نظر همتایان است. ولی با این حال، این رویکرد با ایرادهایی روبه رو است که مهم ترینش ایراد شکاکیت است. غزاله حجتی در پاسخ به این ایراد، در مقاله «رویکرد مصالحه گرایانه به چالش اختلاف نظر دینی» ایده ای را طرح می کند که در آن بر دلایل غیرتوجیه بخش تکیه می شود. در مقاله پیش رو، سعی در تدقیق و بررسی این ایده را دارم. ضمن مقایسه دلایل غیرتوجیه بخش در مباحث علوم تجربی، از یک طرف، و مباحث دینی (فلسفی)، از طرف دیگر، تلاش خواهم کرد نشان دهم با این که در مباحث علوم تجربی دلایل غیرتوجیه بخش مستقل و غیرجانب دارانه هستند، دلایل غیرتوجیه بخش در مباحث دینی، احتمالاً، جانب دارانه و غیرمستقل خواهند بود. این در حالی است که مصالحه گرا ادعا دارد که تنها با اتکا به دلایل غیرجانب دارانه و مستقل می توان حفظ باورهای مورد اختلاف را معقول دانست. از این رو، نتیجه می گیرم که اتکا بر دلایل غیرتوجیه بخش، به تنهایی، نمی تواند شکاکیت حاصل از مصالحه گرایی در مباحث دینی (فلسفی) را مرتفع کند.
نقدی بر خوانش غالب از ویتگنشتاینِ کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
201 - 221
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، درباره تفسیر گروهی از فلاسفه، همچون هکر، بِیکر، مک داول و مک گین از استدلال و پاسخ شک گرایانة ویتگنشتاینِ کریپکی یا کریپکنشتاین بحث خواهیم کرد و نشان داده خواهد شد که بخشی از تفسیر این فلاسفه و بنابراین انتقاداتی که آنها بر اساس این تفسیر ارائه می کنند، نادرست است. بر اساس استدلال کریپکنشتاین، هیچ فکت یا امر واقع ای در مورد اینکه اظهارات یک شخص چه معنایی دارند وجود ندارد. کریپکی مدعی است که این نتیجة شک گرایانه به پارادوکس معروفی ختم می شود که ویتگنشتاین در بند 201 تحقیقات فلسفی خود به آن اشاره می کند. بر اساس خوانش کریپکی، ویتگنشتاین با شکاک در مورد نتیجة شک گرایانة استدلال شک گرا همراهی دارد. گروهی از فلاسفه این مدعا را در تعارض با دیدگاه ویتگنشتاین دانسته و مدعی اند کریپکی بحث اصلیِ ویتگنشتاین در این بند را متوجه نشده است. به نظر آنها، هدف ویتگنشتاین نشان دادن این است که پارادوکس مذکور برآمده از یک بدفهمی فلسفی است؛ پس برخلاف مدعای کریپکی، پارادوکس را نمی پذیرد. در این مقاله، با بهره گیری از خوانش جورج ویلسون از استدلال کریپکنشتاین، تمایزی میان دو نتیجة استدلال شک گرایانه پررنگ و بر اساس آن، درستی انتقادات فوق از کریپکنشتاین ارزیابی می شود. بیان خواهد شد که فلاسفة مذکور در این مدعا که کریپکنشتاین، پارادوکس را می پذیرد در اشتباه اند.
تبیین مفاهیم جوهر، صفت، حالت در فلسفۀ اسپینوزا با استفاده از آراء فلاسفۀ پیش از او (بر اساس تفسیر ولفسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
242 - 260
حوزه های تخصصی:
سؤال اصلی ای که در این مقاله به آن می پردازیم چنین است: آیا می توان براساس آراء فلاسفۀ یونان و قرون وسطا و دکارت در باب جوهر و عرض و نظر آنان در باب خداوند و صفات او، تعریف اسپینوزا در کتاب اخلاق از جوهر، صفت و حالت را بهتر درک کرد؟ ولفسون این گونه اسپنوزا را تفسیر کرده است و ما در این مقاله نگاهی نقادانه به تفسیر او داریم. ارسطو و دکارت به تعدد جواهر باور داشتند؛ اما اسپینوزا با تعریف خود از جوهر، نظریۀ وحدت جوهر را مطرح ساخت. از نظر اسپینوزا جوهر، موجودی است که به غیر نیازی ندارد و خودش، خود را تصور می کند. اسپینوزا با این تعریف وحدت را در جهان و موجودات جهان حاکم کرد. حالت در فلسفۀ اسپینوزا، یک شباهت به عرض در نظام فلسفیِ ارسطو دارد: تصور حالت در فلسفۀ اسپینوزا و عرض در نظام ارسطو بدون جوهر ممکن نیست؛ اما عرض در نظام ارسطویی سببِ تشخصِ جوهر است، اما در فلسفۀ اسپینوزا، جوهر مقدم بر حالت است. درحقیقت حالت نتیجۀ ضروریِ جوهر است. اسپینوزا صفت را به گونه ای تعریف می کند که نشان دهد چگونه جوهر به خودش می اندیشد و خودش را می یابد. از نظر اسپینوزا، جوهر صفات نامتناهی ای دارد؛ اما او فقط از دو صفت نام می برد: بُعد و فکر. اسپینوزا جوهر را با هرکدام از صفات این همان می داند. از نظر او جوهر همان عقل است که به خودش یعنی جسم می اندیشد و خود را می یابد. بر این اساس تعدد صفات نیز با بساطت ذات جوهر، ناسازگار نیست.
کمال آدمی و ارتباط آن با تعریف انسان از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
390 - 408
حوزه های تخصصی:
در فرهنگ اسلامی تعاریف گوناگونی از انسان بیان شده است؛ مانند: جوهر جسمانی دارای تکلیف، حیوان ناطق، روح مجرد، حیوان عاشق و حیّ متأله؛ اما ملاصدرا بر مبنای حرکت جوهری انسان را به «وجودی ثابت و سیّال» تعریف کرده است و بر اساس این تعریف، ارزش متعالی برای آدمی را «حرکت دائمی به سوی کمال مطلق» می داند. تعبیر دیگر صدرایی از کمال آدمی رسیدن به «مقام فوق تجرد» است که با رسیدن به این مقام، آدمی می تواند به عالم قدس و رضوان خداوند بار یابد و حتی از مقام فرشتگان فراتر رود. به باور وی منشأ این کرامت در انسان، ضعفِ آدمی و کثرت آفات و امراض است که در آیات قرآن بدان اشاره شده است. مخلوقی که در آغاز خلقت بدین گونه نباشد، کمالی را در خود تصور می کند؛ ازاین رو حالت انتظار برای رسیدن به کمال در او وجود نخواهد داشت.
“Everything is Full of Gods”; Theologia - Muthologia and the Beginning of the Ancient Greek Political Thought(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
128 - 146
حوزه های تخصصی:
The primary objective of this article is to elucidate that a comprehensive understanding of Greek political thought necessitates an examination of its origins in Ancient Greece. Traditional scholarship in Greek political thought has typically assumed that it originated concurrently with philosophy and the establishment of the polis. In this research, drawing upon the visions of Eric Voegelin and Leo Strauss, we endeavor to establish a refined definition of political thought while challenging the aforementioned conventional assumption. It is argued that political reflection remains intimately intertwined with the theological-mythological beginning of thought in Greece. This theological-mythological mode of thinking initially found expression in the works of Homer and Hesiod, with these poets serving as the foremost intellectual authorities and initial educators of the Greeks. The Greeks, in their self-perception, viewed themselves through a lens of religion and in the mirror of gods and divine forces. Consequently, any exploration into Greek political thought must acknowledge the works of these poets as the seminal intellectual foundations of Greek thought. It is imperative to recognize that political thought in Ancient Greece did not commence with philosophy or the emergence of the polis, but rather with poetry and a distinct form of religious-mythical experience, namely theologia-muthologia.
دیدگاه ملاصدرا دربارۀ رئیس حکومت و ویژگی های او، بر پایۀ کتاب مبدأ و معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
225 - 240
حوزه های تخصصی:
تشکیل حکومت به منظور دستیابی بشر به اهداف فردی و اجتماعی خود، یک ضرورت عقلانی است؛ اما بحث دربارۀ حق حاکمیت و ویژگی های حاکم همواره ازجمله مباحث چالش برانگیز بوده است. هدف از این نوشتار، واکاوی آراء ملاصدرا دربارۀ رئیس حکومت و خصوصیات اوست. پرسش اصلی این است که از منظر ملاصدرا حق حاکمیت بر جامعۀ اسلامی برای چه کسی ثابت است و چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ این مطالعه از نوع پژوهش تحلیل محتواست که با مراجعه بر منابع مکتوب آن حکیم متأله و مبانی فلسفی وی، با تکیه بر کتاب مبدأ و معاد انجام می گیرد. با گردآوری داده ها و با عنایت به برخی مبانی فکری ملاصدرا معلوم شد که از نظر وی اولاً، وجود رئیس حکومت برای ادارۀ جامعه و سوق دادن افراد به سعادت و کمال حقیقی بشر یک ضرورت است و ثانیاً، از آنجا که حق حاکمیت بالذات از آن خداوند است، تنها فردی حق حاکمیت بر مردم را دارد که مأذون و منصوب از جانب او باشد؛ چنین فردی بر پایۀ قاعدۀ امکان اشرف به ترتیب یا نبی خداست که با تکیه بر دانش لدنی خود، سعادت حقیقی و راه رسیدن به آن را به درستی می شناسد یا امام مأذون و منصوب از طرف اوست. وی سپس برخی از ویژگی های حاکم را برمی شمارد.
From transcendental phenomenology to phenomenological sociology. Alfred Schütz and the social sciences
حوزه های تخصصی:
The aim of this work is to demonstrate that Alfred Schütz's contribution to the social sciences is understandable only within the framework of his troubled relationship with Husserl's phenomenology. We will see how Schütz tries to take charge, to face and resolve a good part of the critical issues present in Husserl's work and, above all, to make a turning point in the field of investigation of phenomenology which will prove decisive for the human sciences as it will focus his attention on the question of intersubjectivity, considered no longer as a problem concerning only the phenomenological sphere but as a fundamental category of human existence. Therefore, we will try to show how Schütz's path assumes a considerable critical value as it contributes to raise the expectations of sociology and to strengthen the confidence of this discipline which tends to go beyond the narrow boundaries outlined by Husserl and to go in a direction diametrically opposite to "The Crisis of European sciences" outlined by the father of phenomenology, since Schütz provides stable and adequate bases for the social sciences that allow to analyze the fundamental structures that support the social world, and, in this way, at the same time, he manages to safeguard the basic nucleus of the phenomenological discipline, since, stripped of metaphysical lure and devoid of verbal and oracular enchantments, it is traced back to the Husserlian idea of rigorous science. From this point of view, Schütz's merit lies primarily in having made a critical revision of phenomenology, in having initiated a broad debate on the role of the social sciences, and in having provided the first ideas for the foundation of a phenomenologically oriented sociology.
تحلیلی بر مبادی فلسفی-کلامی مکتب المریه ابن مسره اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد ابن عبدالله ابن مسره اندلسی (۲۶۹ – ۳۱۹ق) بنیان گذار یک جنبش و تغییر نگاه فلسفی-حکمی در غرب جهان اسلام است. وی در زمانی که سیطره دیدگاه رایج در آندلس، اشعریت و شرع گرایی افراطی بود، در جهتی مخالف و با اقتباس از نگرش منحصر-بفرد حکمی رمز آلودش متخذ از اندیشه های نوافلاطونی، باطنی گرایی، تصوف و الهیات اعتزالی، انقلابی کپرنیکی را در عصر خویش رقم زد. تاسیس و راه اندازی نظام فلسفی عرفانی چند وجهه ای مبتنی بر بن مایه های کلامی از دیدگاه کلام معتزلی، که بر اصالت عقل استوار است و اندیشه های مختار اسماعیلی و تفلسف ناب شرقی، موجب رقم زدن مکتبی موسوم به المریه گشت. خروجی های این نظام تاسیس یافته حکمی اموری همچون، اعتقاد به مسأله قدر و باور به اینکه علم و قدرت حق تعالی صرفا دو صفت محدث و مخلوق هستند، همچنین اتحاد ذات و صفات الهی و عاملیت تدبیر عالم به واسطه عرش، اکتسابی بودن نبوت و انکار معاد جسمانی می باشد. این خامه برآن است تا با استفاده از روش کیفی-کتابخانه ای به تبیین و تحلیل ادعاهای مذکور بپردازد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر «مدل به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان» بر تفکر انتقادی دانش آموزان بااستعداد دوره دوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
173 - 200
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر «مدل به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان» بر تفکر انتقادی دانش آموزان پسر بااستعداد دوره دوم ابتدایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر بااستعداد دوره دوم ابتدایی بود که در سال تحصیلی 1400-1399 دریکی از مدارس دولتی تهران مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 40 نفر از دانش آموزان بااستعداد شناسایی و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (20 نفر) جای گماری شدند. نمونه آماری پژوهش، پرسشنامه تفکر انتقادی واتسون - گلیرز که ابزار این پژوهش بود را پیش از آموزش و پس از آموزش تکمیل کردند.آموزش موردنظر بر اساس مدل آموزشی به کارگیری فناوری در برنامه فلسفه برای کودکان طراحی و طی 10 جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید و گروه کنترل به شیوه معمول آموزش دیدند. در بخش آنلاین از پلتفرم گراسپ و در بخش آفلاین از چندرسانه ای ها و پویانمایی های آموزشی استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آماری در دو سطح توصیفی میانگین و انحراف معیار و استنباطی کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و کنترل در مؤلفه های متغیر تفکر انتقادی وجود دارد (05/0P<). نتایج این پژوهش در راستای سایر پژوهش های انجام شده، بیانگر نقش مثبت استفاده از ظرفیت فناوری ها در برنامه فلسفه برای کودکان و بهبود تفکر انتقادی دانش آموزان بااستعداد بود. بر مبنای یافته های پژوهش می توان پیشنهاد داد از این مدل به عنوان راهکاری اجرایی برای یکی از اهداف کلان در سند تحول بنیادین آموزش وپرورش " بهره مندی هوشمندانه از فناوری های نوین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی مبتنی بر نظام معیار اسلامی" استفاده شود.
بررسی وضعیت تولیدات علمی و هم رخدادی واژگان حوزه فلسفه بر اساس مقالات نمایه شده در پایگاه وب آو ساینس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه هنر و علم تفکر و کسب بینش در مورد جهان و چیستی ها است. شناسایی زمینه های پژوهشی و محدوده موضوعات آن مهم به نظر می رسد، این پژوهش با هدف رسیدن به درک جامعی از روند و ساختار موضوعی مقالات حوزه فلسفه انجام شده است. پژوهش حاضر توصیفی با رویکرد علم سنجی که به تحلیل محتوای متون با استفاده از هم رخدادی واژگان و تحلیل شبکه های اجتماعی پرداخته است. جامعه پژوهش حاضر شامل مقالات حوزه فلسفه است که در پایگاه وب آو ساینس برای بازه 5 ساله 2017-2021 در نمایه استنادی هنر و علوم انسانی منتشر شده است، نهایتا 4829 مقاله به منظور ترسیم جامعی از ساختار فکری دانش در حوزه فلسفه انتخاب شد. برای تحلیل داده ها و ترسیم نقشه علمی از بستهR bibliometrix بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد بیشترین افزایش در مدارک منتشر شده در 3 سال گذشته رخ داده است، فیشر (Fischer) پرکارترین نویسنده در سال های اخیر بوده است. کشورهای آمریکا و انگلستان دو کشور برتر به لحاظ دریافت استنادهای حوزه علمی فلسفه هستند. برجسته ترین سازمانINST philosophy است. «کانت» و «فلسفه تجربی» بیشترین فراوانی را در بین سایر کلیدواژه ها داشتند. پژوهش های حوزه فلسفه به چهار خوشه تقسیم شده؛ خوشه های «مکاتب و نحله های فکری فلسفی» و «عمل گرایی» به عنوان خوشه با تراکم بالا و توسعه یافته شناخته شدند و خوشه های «فلسفه تجربی» و «فلسفه» خوشه های محوری اما توسعه نیافته بودند. با توجه به یافته ها و فراوانی بالای کلیدواژه کانت و روابط این کلیدواژه با دیگر کلیدواژه ها می توان به این نکته پی برد که آراء و نظریات کانت همچنان مورد توجه و وزنه سنگینی در مباحث فلسفی است. همچنین با توجه به خوشه های مستخرج، مشاهده شد که این پژوهش ها از تنوع بالایی برخوردار نیستند و مباحث مغفول مانده فلسفی بسیاری به نظر می رسد، هنوز وجود دارد.با تحلیل موضوعات مربوط به مدارک حوزه فلسفه، پیشرفت های علمی و روندهای همکاری علمی این حوزه برجسته می شود و این می تواند به سیاست گذاران و محققان کمک کند تا علاوه بر درک وضعیت فعلی تحقیقات فلسفی نسبت به پیش بینی و شناخت آینده نیز گام هایی بردارند.