فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۱٬۰۹۷ مورد.
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۲۵
123-140
حوزههای تخصصی:
کمبود منابع آب سطحی سبب برداشت بی رویه از آب زیرزمینی در بسیاری از نقاط جهان و افت شدید سطح سفره های آب زیرزمینی شده است. با افزایش روز افزون جمعیت برداشت بی رویه از این منابع بیشتر شده و این ذخایر طبیعی با تهدید جدی مواجه شده اند از طرفی تغییرات کاربری اراضی بر روی منابع آب زیرزمینی موثر بوده و کمیت و کیفیت آب های زیرزمینی را تحت تاثیر قرار می دهد. دشت ماهیدشت در استان کرمانشاه و د ر نزدیکی شهر کرمانشاه واقع شده است که در چند دهه اخیر به دلیل رشد جمعیت کاربری اراضی دچار تغییراتی شده است که این تغییر ات بر روند بهره برداری از منابع آب تاثیر گذاشته و اثرات مهمی را بر منابع آب زیرزمینی، برجای گذاشته است در تحقیق حاضر با استفاده از تصاویر سنجنده لندست و سنتینل 2 ، نقشه های کاربری اراضی برای منطقه مورد مطالعه در چهار سال 2009، 2000، 1987 و 2017 اقدام و شناسایی تغییرات کاربری اراضی در یک بازه زمانی 30 ساله مشخص شد. سپس براساس اطلاعات 44 عدد چاه های پیزومتری مربوط به دوره زمانی 1379 تا 1395 میزان و روند تغییرات سطح آب زیرزمینی مشخص گردید نتایج حاصل از پردازش تصاویر ماهواره ای در مناطق فیروزآباد و ماهیدشت بین سال های 1987 تا 2017 نشان دهنده افزایش مساحت طبقه کاربری اراضی کشاورزی آبی و کاهش مساحت طبقه کاربری اراضی کشاورزی دیم می باشد. با توجه به بررسی های به عمل آمده از دلایل عمده کاهش سطح آب آبخوان می توان به کاهش میزان بارندگی ها خصوصا بارش برف و کاهش تغذیه آبخوان و افزایش تعداد چاه های عمیق منطقه و استخراج بی رویه آب های زیرزمینی خصوصاً طی سال های اخیر اشاره کرد.
عوامل مؤثر بر تغییرپذیری فضایی ریسک سیلاب در کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
125-146
حوزههای تخصصی:
در نظر نگرفتن عامل های طبیعی در آمایش سرزمین، تجاوز و تخریب مرفولوژی طبیعی در نتیجه فعالیت های شهرسازی و متعاقباً برهم زدن سیستم زهکشی شهری، سیلاب های غیرقابل پیش بینی و مختل کننده شهر تهران را درپی دارد. این سیلاب های شهری بر اساس میزان تغییر یا تخریب مسیل های طبیعی شهر، چگونگی اجرای شبکه های ارتباطی، نوع کاربری های اراضی، تراکم های مختلف سازه های شهری و یکسان نبودن توزیع تراکم جمعیتی در سطح شهر و حتی سطح زندگی اجتماعی - اقتصادی محله های شهری، رفتار پیچیده ای در کلان شهر تهران دارند. در این پژوهش، نقشه ریسک به عنوان شاخصی جهت تعریف این پیچیدگی از ترکیب نقشه های مخاطره و آسیب پذیری سیلاب کلان شهر تهران در پنج رده ریسک خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد تهیه گردید. جهت تحلیل تغییرات میزان ریسک، حوضه های هیدرولوژیک شهر تهران با ArcHydro استخراج و 12 حوضه نمونه انتخاب شد. نقشه مخاطره سیلاب با استفاده از متغیرهای کاربری اراضی، شبکه های ارتباطی، درصد سطح زیربنای مسکونی، پل ها، ارتفاع، شیب و تراکم شبکه آبراهه تهیه شده و بلوک های با بافت فرسوده، تراکم جمعیت، کاربری اراضی، پل، شیب و تراکم شبکه آبراهه به عنوان متغیرهای مؤثر در آسیب پذیری ناشی از سیلاب به کار گرفته شدند. استفاده از این متغیرها در تهیه نقشه های ذکر شده از طریق تعریف رابطه ها و اولویت بندی هر یک در ارتباط با پتانسیل خطر و آسیب پذیری و روش AHP انجام شد. در ادامه بر مبنای متوسط وزنی ریسک سیلاب و تحلیل عاملی، مؤلفه های اصلی تغییرپذیری ریسک سیلاب بین 12 حوضه نمونه استخراج شد. نتایج تحلیل عاملی بر مبنای شاخص متوسط وزنی ریسک سیلاب و متغیرهای مؤثر در آن، چهار مؤلفه تأثیرگذار را در تغییرات فضایی ریسک در سطح حوضه های 12 گانه نمونه نشان داد. مؤلفه اول با توجیه 31/8 درصد از مجموع واریانس عامل ها و با مقدار ویژه 0/788 (ارتباط ریسک سیلاب با متغیرهای مستقل) به عنوان مؤلفه اصلی در تغییرات ریسک سیلاب بین حوضه های، متغیرهای بافت فرسوده، تراکم جمعیت و درصد سطح زیربنای مسکونی را به عنوان عامل های تغییرپذیری ریسک سیلاب بین حوضه های نمونه معرفی می کند؛ این مؤلفه با هر سه متغیر به صورت قوی مثبت مرتبط می باشد. این بافت ها به دلیل اینکه زهکشی مناسبی ندارند و همچنین شبکه های مسیل در این مناطق عمدتاً در بخش زیرین شهر قرار گرفته اند، باعث پدیده تشدید آبگرفتی و حتی گاهی اوقات شروع سیلاب می شوند.
تحلیل فضایی میزان برخورداری جامعه محلی از شاخص های اجتماعی موثر در تاب آوری در برابر مخاطرات محیطی(نمونه مطالعاتی:روستاهای منطقه سیستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بلایای اتفاق افتاده در دهه های اخیر، بیانگر این است که جوامع و افراد در معرض مخاطرات، به صورت فزاینده ای آسیب پذیر شده اند ، لذا تاب آوری اجتماعی ظرفیت تبدیل و تحول، تطبیق و سازگاری و توان مقابله با تنش و بحران های اجتماعی می باشد. هدف پژوهش حاضر تحلیل فضایی میزان برخورداری جامعه محلی از شاخص های اجتماعی مؤثر در تاب آوری در برابر مخاطرات محیطی در ناحیه سیستان بود. روش تحقیق به لحاظ ماهیت کاربردی و از حیث روش؛ توصیفی-تحلیلی با رویکرد کمی-پیمایشی مبتنی بر روش مدل سازی معادلات ساختاری است . جامعه آماری پژوهش شامل سرپرستان خانوار در 373روستا بود که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 189 نفر به روش تصادفی طبقه ای متناسب با حجم جامعه به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده های پژوهش از ابزار پرسشنامه استفاده گردید که روایی ابزارها به روش تحلیل عاملی تاییدی و پایایی ابزارها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی و تایید گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده های پژوهش نیز در سطح آمار استنباطی از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد تکنیک حداقل مربعات جزئی و نرم افزار SMART PLS 3 استفاده گردید. یافته های پژوهش حاکی از آن است که براساس آماره های T و P ضریب مسیر ارتباط شاخص های اجتماعی با تاب آوری اجتماعی معنادار می باشد به گونه ای که مقدار T این مسیر برابر با 28/11 از مقدار بحرانی 58/2 بزرگتر بوده و مقدار P نیز کوچکتر از 05/0 می باشد. همچنین برای تحلیل فضایی عوامل اجتماعی مؤثر بر تاب آوری روستاهای موردمطالعه ازمدل WASPAS استفاده شد که حاکی از آن بود که روستاهای شهرستان زهک، بیشترین میزان Qi و روستاهای شهرستان هامون دارای کمترین میزان Qi می باشند. بنابراین می توان نتیجه گرفت بین شاخص های اجتماعی با تاب آوری روستاییان ارتباط معناداری وجود دارد و همچنین حجم اثر شاخص اجتماعی در حد زیاد می باشد و با توجه به اینکه روستاهایی که دارای Qi بیشتری هستند تاب آوری اجتماعی بیشتری دارند لذا می توان گفت روستاهای منطقه زهک از شاخص های تاب آوری اجتماعی بالاتری برخوردار می باشند.
ارزیابی خطر زمین لرزه و پهنه بندی مخاطرات محیطی مرتبط با آن در محدوده بروجرد، استان لرستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۶
59 - 76
حوزههای تخصصی:
فلات ایران یک ناحیه پهناور فشارشی در طول کمربند فعال کوهزایی آلپ-هیمالیا است که با تداوم حرکت صفحه ها در این ناحیه شاهد فعالیت های لرزه ای در اغلب نقاط ایران هستیم. در این پژوهش بررسی وضعیت لرزه زمین ساخت و تحلیل خطر زمین لرزه با بکارگیری روش تعینی و مطالعه گسل های فعال شهرستان بروجرد واقع در شمال استان لرستان مدنظر بوده است. هدف اصلی پژوهش مقابله با خطر زمین لرزه از طریق پی بردن به بیشینه بزرگی و بیشینه شتاب افقی زمین برای گسل های فعال منطقه و همچنین تحلیل و پهنه بندی مخاطرات محیطی مرتبط با این پدیده می باشد. بدین منظور ابتدا با استفاده از تصاویر ماهواره ای، نقشه زمین شناسی و مطالعات میدانی گسل های اصلی منطقه شناسایی و سپس با استفاده از روش قطعی زلزله طرح و با بهره گیری از روابط تجربی موجود بین مشخصه های زلزله، نسبت به تعیین زلزله با بیشترین احتمال اقدام شده است. بر اساس محاسبات انجام شده، بزرگی زلزله های ناشی از فعالیت گسل های اصلی محدوده اطراف شهر بروجرد، بین 6.17 تا 7.07 ریشتر و بزرگترین شتاب افقی (PGA) بر اساس رابطه دونوان و کمبل به ترتیب 0.308 و 321/0 گال می باشد. طبق بررسی های انجام شده دو پدیده روانگرایی و زمین لغزش مهم ترین مخاطرات محیطی پس از رخداد زمین لرزه در سطح شهرستان بروجرد می باشند. در این تحقیق پس از تحلیل مخاطرات روانگرایی و زمین لغزش، ابتدا با استفاده از راهنمای پهنه بندی خطرات ژئوتکنیک لرزه ای و روش منطق فازی؛ به پهنه بندی مخاطرات مذکور پرداخته شده است. سپس با تلفیق نقشه های خطر روانگرایی و زمین لغزش، نقشه مخاطرات محیطی در سطح شهرستان بروجرد تهیه گردیده است. بر اساس نتایج به دست آمده به ترتیب 12.9، 25.6، 24.8، 17.6 و 19.1 درصد از مساحت منطقه در کلاس های خطر خیلی کم، کم، متوسط، زیاد و خیلی زیاد قرار دارد.
شناسایی مخاطرات آلاینده های مکان دفن پسماند مبتنی بر مدل RASCL (مطالعه موردی: شهر تنکابن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
221 - 238
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر با پیشرفت فنّاوری و مدیریت جامع مواد زائد جامد شهری، از روش هایی مانند بازیافت، تیمار بیولوژیکی، تیمار حرارتی و دفن بهداشتی استفاده شده است. روش دفن بهداشتی به عنوان یکی از راهبردهای مطرح در سلسله مراتب مدیریت جامع پسماند به شمار می آید و نسبت به سایر روش های دفع، رایج تر و کم هزینه تر است. هدف از این پژوهش شناسایی معضلات و ریسک های زیست محیطی مکان دفن پسماند شهر تنکابن به روش RASCL است. این روش به منظور ارزیابی ریسک ناشی از محل های دفن زباله نه چندان بزرگ، استفاده می شود و توسط آن به تعیین میزان ریسک آلودگی آب های زیرزمینی و تجمع گاز و عواملی پرداخته شده است که تأثیر بیشتری در آلودگی این دو عامل دارند. با توجه به تحلیل RASCL و AHP معیار سیستم جمع کننده شیرابه دارای بیشترین تأثیر بر روی ریسک آلودگی آب های زیر زمینی است. در زمینه ریسک تجمع گاز، معیار نوع پسماند و نوع گاز تولید شده دارای بیشترین وزن و در نتیجه بیشترین تأثیر بر روی ازدیاد ریسک تجمع گاز است. ریسک محاسبه شده برای آلودگی آب های زیر زمینی در حد متوسط و ریسک حاصل از تجمع گاز در مکان دفن پسماند در حد کم قرار دارد. ازآنجایی که عمق سفره آب زیرزمینی در این مکان بیش از 22 متر و فاصله آن تا مصرف کننده بیش از دو کیلومتر است، به دلیل وجود چشمه در نزدیکی محل دفن زباله، ریسک آلودگی آب زیرزمینی در این منطقه بالا است.
ارزیابی نیاز جریانی زیست محیطی بستر رودخانه مرزی هریرود بعد از احداث و آبگیری سد سلما افغانستان (با روش های هیدرولوژیکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
207 - 224
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر با توجه به افزایش جمعیت و متناسب با آن نیاز فزاینده ساکنین کره زمین به آب، فشار بر منابع آبی تبدیل به یک چالش زیست محیطی تبدیل شده است به طوری که این مسئله به شکل جدی تری در کشورهای خشک و نیمه خشکی مانند ایران قابل رؤیت می باشد؛ به همین دلیل است که مدیریت منابع آبی به ویژه آب های سطحی تحت عنوان رژیم طبیعی جریانی به عنوان یک الگو به جهت نگهداری و حفاظت رودخانه ها به ویژه جریانات فصلی موردتوجه قرارگرفته است. در همین راستا مسئله تغییرپذیری رژیم جریانی به عنوان نیروی محرکه اصلی در پایداری اکوسیستم رودخانه دارای اهمیت می باشد چراکه با دست کاری فضای طبیعی بستر رودخانه ای توسط انسان ها مانند احداث سدها اثرات منفی زیست محیطی و همچنین مخاطرات زمین محیطی به ویژه برای حوضه پایین دست خود بجا خواهد گذاشت، بنابراین در پژوهش حاضر متناسب با احداث سد سلما افغانستان بر سر راه رودخانه هریرود ایران سعی گردیده تا نیاز زیست محیطی پایین دست رودخانه یعنی جایی که مرز طبیعی ایران-افغانستان و ایران-ترکمنستان محسوب می شود با بهره گیری از روش های مختلف اکو هیدرولوژی با چهار روش Tennant،Tessman، مدل ذخیره رومیزی (DRM) و انتقال منحنی تداوم جریان (FDC Shifting) برآوردهای لازم صورت پذیرد، به طوری که بر اساس نتایج حاصله، نیاز زیست محیطی رودخانه هریرود ایران در طبقه مدیریت زیستی C (حفظ حداقل شرایط زیستی رودخانه) به طور متوسط 30 درصد دبی متوسط سالانه برآورد شده است. به گونه ای که مردادماه تا مهرماه دوره بحرانی رودخانه مرزی هریرود ایران تعیین شده است و این دوره باکم آب شدن رودخانه مذکور بعد از احداث و آبگیری سد سلما در افغانستان (سال 1392 شمسی) در حال افزایش می باشد که قطعاً اثرات سوء طبیعی و زیست محیطی برای منطقه هریرود و همچنین چالش های بر زندگی مرزنشینان ایجاد خواهد نمود.
بررسی و تحلیل اثرات مخاطرات محیطی بر ابعاد توسعه پایدار با رویکرد حکمروایی شایسته (مطالعه موردی: استان مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
147-164
حوزههای تخصصی:
مخاطرات محیطی و بحران های بوم شناسی برآیند تعامل متغیرهای محیطی و محیط زیستی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی هستند. تحقق شاخص های توسعه پایدار در مقیاس های مختلف بین المللی، ملی و محلی قابل اعمال است. این امر در قالب مقیاس بین المللی، ضرورت ارتباط بین المللی را می طلبد. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانه ا ی و میدانی است. در این پژوهش جمع آوری داده ها (در سال 1396) از طریق پرکردن پرسشنامه و مصاحبه رو در رو با مردم با حجم 384 نفر بوده و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که در آزمون T-Tes t حکمروایی شایسته استان مازندران دارای امتیاز 78/2 است و در حد متوسط به پایین است، همچنین از میان شاخص های مربوط به حکمروایی شایسته در ارتیاط با تأثیر مخاطرات انسانی و طبیعی بر روی شاخص های توسعه پایدار که به طور بارز شامل شاخص های محیط زیستی، اقتصادی و اجتماعی است، شاخص های عدالت و برابری و مشارکت در استان مازندران نسبت به سایر شاخص ها وضعیت بهتری را نشان می دهد و شاخص های شفافیت، و پاسخگویی و قانون محوری از دید مردم کم تر از حد متوسط ارزیابی شده اند و از این حیث دارای وضعیت مناسبی نیستند.
پهنه بندی و تحلیل ژئومورفولوژیکی سیلاب رودخانه دینور (استان کرمانشاه) با استفاده از مدل هیدرولیکی HEC-RAS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
45 - 64
حوزههای تخصصی:
سیل متداول ترین مخاطره طبیعی است که تکرار وقوع آن در حال افزایش و خطرات مرتبط با آن در حوضه های شهری و روستایی از اهمیت جهانی برخوردار است. هدف این پژوهش پهنه بندی مخاطره سیلاب رودخانه دینور در استان کرمانشاه است؛ بنابراین جهت شبیه سازی سیلاب از مدل عددی HEC_RAS استفاده شد و از طریق الحاقی HEC–GEORAS در محیط GIS و پردازش داده های ژئومتری به کار گرفته شد. با استفاده از نرم افزار SMADA، دوره بازگشت دبی پیک لحظه ای محاسبه شد و پهنه سیلاب با دوره بازگشت های مختلف 2 و 3، 5،10، 25،50، 100 و 200 سال منطقه شبیه سازی شده است و با کمک مدل رقومی عمق آب و لایه کاربری اراضی، میزان خسارت با استفاده از معادله تابع عمق و خسارت در دوره بازگشت های 25 سال، 50 و 100 سال محاسبه شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که پهنه گسترش سیلاب در دوره بازگشت 25 سال 34/40 کیلومترمربع و در دوره بازگشت 50 سال 51/43 و در دوره بازگشت 100 سال، 28/44 کیلومترمربع را تحت مخاطره قرار داده است. از نظر خسارت، سیل با دوره بازگشت 25 سال یک سیل مبنا در نظر گرفته شده است که خسارت قابل توجهی را نشان می دهد که تمام مزارع زراعی را تحت پوشش قرار می دهد، ولی سیل در دوره بازگشت های کمتر قسمت هایی از مزارع را تحت تأثیر قرار می دهد اما قابل کنترل است؛ درحالی که سیل های 25 و 50 و 100 ساله بسیاری از مراکز روستایی و مزارع را کامل تحت مخاطره قرار داده است با توجه به نتایج میزان خسارت سیلاب 100 ساله نسبت به 25 ساله، در حدود 70 درصد و نسبت به 50 ساله به طور متوسط 85 درصد بیشتر بوده است که لزوم کنترل سیلاب جهت مدیریت پایدار ضرورت دارد.
واکاوی همدیدی بارش سنگین مورخ 28 اسفند 1397 شهر مینو دشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
163 - 180
حوزههای تخصصی:
بارش های سنگین حاصل از الگو های جوی بسته به وسعت فعالیت و بازه ی زمانی رخداد آن می تواند حوادث و پیامد های ناگواری مانند وقوع سیل به همراه داشته باشند. پژوهش حاضر به منظور تحلیل همدید بارش سنگین 5/171 میلی متری منجر به سیل در شهر مینودشت روز 28 اسفند ماه سال 1397 نگارش یافته است. دیدگاه این تحقیق محیطی به گردشی بوده و نخست مقدار بارش ایستگاه زمینی مینودشت مشخص شد و با دریافت داده های سطوح فوقانی اتمسفر از وب سایت مرکز ملی پیش بینی محیطی (NCEP/NCAR) و تحلیل آن ها علت رخداد بارش سنگین آشکار شد. به منظور بررسی شرایط همدید، با استفاده از محیط نرم افزار گردس به ترسیم نقشه های فشار سطح تراز دریا، و در سطوح فوقانی جو، ارتفاع ژئوپتانسیل، بردار باد، تاوایی، امگا، ضخامت، پیچانه و وزش رطوبتی (تراز 500 هکتوپاسکال) پرداخته شد. نتایج حاصل از تحلیل نقشه ها نشان دادند در زمان وقوع بارش سنگین سامانه های پرفشار ی در مغولستان و جنوب چین تشکیل یافته و شیب گرادیان فشار و جبهه شدیدی با سیستم کم فشار حاکم بر روی مینودشت ایجاد کرده است. در سطوح فوقانی جو وجود بلوکینگ کم فشار بریده همچون مانعی بر سر راه باد های غربی قرارگرفته و باعث ریزش جریان باد های غربی به سمت منطقه موردمطالعه شده است. علاوه بر این ضخامت زیاد جو منطقه موردمطالعه و حاکمیت مقدار پیچانه منفی به ناپایداری هوا منجر شده و وجود هسته های مثبت تاوایی و امگای منفی نشان دهنده جوی ناپایدار در روز های مورد بررسی در منطقه موردمطالعه بوده است. هم چنین تغذیه رطوبتی از منابع رطوبتی مانند دریای خزر، آرال، دریای سیاه و مدیترانه شرایط ویژه ای را برای ریزش شدید بارش فراهم آورده است.
تخمین خسارت ناشی از زلزله با استفاده از مدل RADIUS در محیط GIS (مطالعه موردی: استان مازندران، شهر ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
39 - 56
حوزههای تخصصی:
توزیع جغرافیایی زمین لرزه ها نشان می دهد تقریباً تمام سرزمین ایران در معرض خطر زلزله قرار داشته و پتانسیل ناامنی دارد و بیشترین فراوانی آن متعلق به پیرامون کشور ایران، یعنی محور شرق، شمال، غرب و جنوب است به طوری که در 40 سال گذشته تعدادی از زلزله های ویرانگر که به وقوع پیوسته و از اهمیت زیادی برخوردار بوده است، در این محور رخ داده اند. با توجه به وجود گسل های زلزله زا در استان مازندران که می تواند شهر ساری را تحت تأثیر قرار دهد بررسی میزان آسیب پذیری لرزه ای آن با استفاده از مدل مناسب امری ضروری و غیرقابل اجتناب است؛ ازاین رو هدف از این پژوهش تخمین خسارت ناشی از زلزله با استفاده از مدل رادیوس در محیط GIS است. شهر ساری 3.5 کیلومتر با گسل خزر و 37.5 کیلومتر با گسل البرز فاصله دارد؛ بنابراین با توجه به اهمیت این موضوع، شهر ساری به عنوان منطقه موردمطالعه انتخاب شده است. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی و ازلحاظ ماهیت، کاربردی است. برای جمع آوری داده ها، مطابق استانداردهای مدل رادیوس، از سازمان های مربوطه استفاده شده است. تجزیه وتحلیل اطلاعات جمع آوری شده با توجه به روش های مبتنی بر پایگاه اطلاعاتی و با بهره گیری از مدل رادیوس و نرم افزارهای مبتنی بر رویکرد سیستم اطلاعات جغرافیایی صورت پذیرفت و دو سناریو با توجه به دو گسل خزر و شمال البرز برای تخمین خسارت های ناشی از زلزله احتمالی در منطقه موردمطالعه در نظر گرفته شد. نتایج حاصل بیان گر آن است بر اساس سناریوی گسل خزر 18910 ساختمان تخریب،2382 نفر کشته و 22897 نفر مصدوم خواهند شد. مطابق سناریوی گسل البرز نیز 3086 ساختمان تخریب،15 نفر کشته و 2102 نفر مصدوم خواهند شد. بر اساس سناریوهای درنظرگرفته شده در منطقه موردمطالعه نتایج خسارات و تلفات ناشی از وقوع زلزله حاکی از آن است که گسل خزر به دلیل فاصله اندک با منطقه موردمطالعه بیشترین آسیب را به همراه دارد. کمترین میزان آسیب پذیری برای منطقه ناشی از گسل شمال البرز است. نتایج به دست آمده از این مطالعه موردی می تواند به تصمیم گیران در اولویت بندی مناطق آسیب پذیر برای کاهش خطر زمین لرزه و برنامه ریزی مؤثر جهت خدمات اضطراری پس از وقوع زلزله کمک کند.
ارزیابی تکتونیک فعال در حوضه های حبله رود و کردان بر اساس شاخص های ژئومورفیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
57 - 77
حوزههای تخصصی:
مطالعه تکتونیک فعال به لحاظ ارزیابی زمین لرزه در نقاط مختلف اهمیت دارد. این حرکات تأثیرات زیادی بر کره زمین دارد و هر کدام از این تأثیرات به نحوی در پیرامون ما قابل مشاهده هستند. هدف این پژوهش تحلیل و مقایسه فعالیت های تکتونیکی حوضه های حبله رود و کردان است. در این تحقیق علاوه بر روش های میدانی از تصاویر DEM 10m، تصاویر ماهواره ای Landsat و همچنین از نرم افزارهای Arc GIS، Global Mapper13 جهت ترسیم نقشه ها و تحلیل آن ها استفاده گردید. شاخص های مورد استفاده در این پژوهش، شاخص ضریب مخروط گرایی FCI، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن Vf، شکل حوضه زهکشی Bs، سینوزیته جبهه کوهستان Smf، تقارن توپوگرافی معکوس حوضه T، تقارن حوضه زهکشی یا قرینگی حوضه Af، سینوزیته یا پیچ وخم کانال رودخانه S و درنهایت شاخص IAT یا نسبت فعالیت های تکتونیکی است. IAT شاخصی است که می توان بر اساس آن نتیجه کلی فعالیت تکتونیکی را با میانگین گیری از شاخص های ذکر شده، در یک منطقه تکتونیکی اندازه گرفت. مقدار این شاخص برای حوضه حبله رود و کردان محاسبه شد. نتایج حاصل از این شاخص نشان می دهد که حوضه کردان در کلاس 1 و حوضه حبله رود در کلاس 2 قرار دارد. طبق طبقه بندی از شاخص IAT می توان گفت که هر دو منطقه از نظر تکتونیکی فعال هستند ولی میزان فعالیت های تکتونیکی در حوضه کردان نسبت به حوضه حبله رود بیشتر است.
تبیین تاب آوری مناطق روستایی در برابر مخاطرات طبیعی با تاکید بر سیلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
151 - 172
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق شناسایی عوامل موثر برشگل گیری سیلاب و پهنه بندی خطر وقوع سیل حوضه آبریز قائن به همراه تبیین تاب آوری مناطق روستایی در مواجهه با سیلاب است. رویکرد کلی پژوهش، از نوع پژوهش های کمی و از نظر شیوه گردآوری داده ها، مبتنی بر داده های کتابخانه ای و میدانی می باشد. جامعه آماری شامل 12 روستای حوضه مرکزی شهرستان قائن که در معرض خطر بالای سیلاب قرار دارند، می باشد. نمونه آماری پژوهش، مشتمل بر 10 نفر از متخصصان حوزه مخاطرات طبیعی و 335 نفر از ساکنان روستاهای مورد مطالعه است. جهت توزیع پرسشنامه متخصصان از روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس و همچنین برای توزیع پرسشنامه ساکنان، از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده گردید. در این تحقیق به منظور پهنه بندی روستاهای در معرض خطر سیلاب، از سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و تکنیک AHP استفاده شدکه در نتیجه آن معیار شیب زمین با وزن 0.280 مهمترین عامل و معیارهای نقطه تمرکز و ارتفاع هرکدام با وزن های0.224 و0.150 از اصلی ترین عوامل شگل گیری و وقوع سیلاب در محدوده مورد مطالعه قرار گرفتند. همچنین جهت تحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی همچون توزیع فراوانی و آزمون های آماری استنباطی از جمله آزمون تی تک نمونه ای، خی دو و کروسکال والیس استفاده شده است. به طورکلی نتایج نشان می دهد که تاب آوری روستاهای مورد مطالعه در سطح متوسط می باشد. با این حال، تاب آوری روستاها با یکدیگر متفاوت است؛ به طوریکه روستاهای ورزگ در بعد زیرساختی و اجتماعی و روستای علی آباد در بعد اقتصادی داری بیشترین تاب آوری می باشند. همچنین روستاهای علی زنگی و فتح آباد، علی رغم استقرار در منطقه پرخطر دارای کمترین تاب آوری می باشند؛ لذا اتخاذ برنامه های بهبود شرایط اقتصادی از جمله متنوع سازی اقتصاد و همچنین برگزاری کلاس های توانمند سازی اجتماعی برای این دو روستا از اهمیت زیادی برخورداراست.
آینده پژوهی تاب آوری سکونتگاه های شهری در برابر مخاطرات محیطی با تأکید بر پاندمی کرونا (مطالعه موردی: شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
179 - 199
حوزههای تخصصی:
تاب آوری رویکردی یکپارچه به منظور ارتقای ظرفیت های موجود و کاهش آسیب پذیری جوامع انسانی در مقابله با انواع بحران ها و مخاطرات محیطی محسوب می گردد. در این راستا یکی از مهم ترین بحران ها و مخاطراتی که در سال های اخیر اقصی نقاط جهان را تحت الشعاع قرار داده است، گسترش ویروس کروناست. با توجه به تأثیرات منفی و آسیب های شیوع ویروس کرونا در ابعاد مختلف جوامع انسانی، هدف از تحقیق حاضر آینده پژوهی تاب آوری شهر تبریز در برابر پاندمی کروناست. روش تحقیق در مطالعه حاضر ترکیبی از رویکردهای کمی-کیفی با ماهیت آینده پژوهی بوده که در راستای گردآوری اطلاعات از تکنیک دلفی نخبگان و مدیران شهری (30 نفر متخصص حوزه مدیریت بحران و مخاطرات) و به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از تکنیک تحلیل اثرات متقاطع در نرم افزار MICMAC استفاده شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که بیشترین تأثیرگذاری در بین پیشران های موردبررسی بر سایر پیشران ها در راستای تاب آوری شهری در برابر پاندمی کرونا مربوط به پیشران های اقتصادی همچون یافتن شغل جدید در صورت از بین رفتن شغل فعلی، میزان آسیب پذیر بودن منابع تأمین درآمد و وجود نهادهای مالی حامی از اقشار آسیب پذیر و بیشترین اثرپذیری مربوط به پیشران های اجتماعی همچون مشارکت جمعی در راستای مقابله با بحران و واکنش و رفتار مناسب در مواقع بحرانی است. همچنین نتایج نشان می دهد با توجه به وضعیت موجود و کمبود پیشران های کلیدی و استراتژیک تأثیرگذار در راستای تاب آوری سیستم، ضعف ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، نظام مدیریتی شهر و موقعیت متزلزل ایران در عرصه بین المللی، آینده تاب آوری شهر تبریز بر مبنای مخاطرات محیطی (پاندمی کرونا) ناپایدار خواهد بود.
بررسی کارایی مدل های EPM و MPSIAC در تعیین وضعیت فرسایش حوزه آبخیز شهریاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اطلاعات محدودی از دقت نقشه ی فرسایش آبی به عنوان یکی از عوامل مهم تهدیدکننده منابع خاک وجود دارد. به این منظور، ارزیابی صحت و نحوه پراکنش طبقات فرسایش حاصل از مدل های EPM و MPSIAC در مقایسه با مدل BLM به عنوان مقادیر واقعیت زمینی در حوزه آبخیز شهریاری در این پژوهش انجام شد. ابتدا آمار و اطلاعات موردنیاز مدل های MPSIAC ، EPM و BLM برای دست یابی به وضعیت فرسایش حوضه جمع آوری و به کمک نرم افزار ARC/GIS9.3 نقشه های طبقات فرسایش تهیه و با نقشه واقعیت زمینی تلاقی داده شدند. همچنین یک نقشه نقطه ای حاوی 1400 نقطه تصادفی برای نمونه برداری از نقشه های حاصل از مدل ها تهیه و بر اساس این نقشه، میزان هر یک از شاخص های آماری RMSE ، RRMSE ، MAE ، MBE ، NSE ، CD ، CRM و MSE محاسبه شد. برای بررسی دقت و صحت مکانی نقشه های طبقات فرسایش حاصل از مدل ها ماتریس خطا و ضریب توافق کاپا، صحت کلی، صحت تولیدکننده و صحت کاربر تهیه شد. نتایج فرسایش حاصل از مدل ها نشان داد که میانگین شدت فرسایش در مدل MPSIAC ، 589 و در مدل EPM ، 287 مترمکعب بر کیلومترمربع در سال برآورد شد که وضعیت فرسایش حوضه با کمک مدل MPSIAC ، زیاد و مدل EPM ، شرایط متوسطی را برآورد شده است. بررسی شاخص های آماری فوق الذکر نشان می دهد که میزان تطابق طبقات فرسایش مدل MPSIAC با خروجی BLM (به عنوان نقشه واقعیت زمینی) بیشتر از مدل EPM است. همچنین نتایج ارزیابی صحت مدل های MPSIAC و EPM نیز نشان داد که مقدار ضریب کاپا در مدل MPSIAC بیشتر از مدل EPM است.
شناسایی کانون های گرد و غبار و آنالیز فیزیکوشیمایی ذرات آن در منطقه دزفول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
187 - 208
حوزههای تخصصی:
به منظور شناسایی ویژگی های فیزیکوشیمیایی و شرایط اتمسفری توفان های گرد و غبار در ایستگاه دزفول (به عنوان نماینده ی منطقه ی دزفول)، ابتدا فراوانی پدیده گرد و غبار در ایستگاه دزفول طی 20 سال (2013-1994) بررسی شد. سپس طی روزهای 24 ژوئن، 21 و 28 ژولای 2018، نمونه های گرد و غبار با تله های رسوب گیر جمع آوری و شرایط فیزیکی آن با دستگاه پراش اشعه ایکس و آنالیز شیمیایی عناصر محلول و فلزات سنگین آن با دستگاه جذب اتمی به روش شعله انجام شد و با شاخص آلودگی Igeo ارزیابی شد؛ هم چنین گردش اتمسفری در تراز میانی جو و سطح زمین که منجر به گرد و غبار شد با استفاده از داده های روزانه تحلیل مجدد مرکز پیش بینی اروپا (ECMWF ERA-Interim)و پراکندگی ذرات با عمق اپتیکی نور و خط سیر گرد و غبار با مدل HYSPLIT بررسی شد. نتایج بررسی فراوانی گرد و غبار در دزفول بیانگر روند افزایشی گرد و غبار است که منجر به کاهش دید افقی شده است. بیشینه گرد و غبار در فصل تابستان و جولای (تیرماه) و کمینه آن در پائیز و ژانویه (دی ماه) است. نتایج حاصل از میانگین توزیع اندازه ذرات غبار در دزفول نشان داد PM10 اندازه غالب ذراتی بود که از بافت سیلتی تشکیل شده است. منگنز، روی، سرب و کادمیوم به ترتیب با میانگین 491، 311، 9/32 و 41/1 میلی گرم بر کیلوگرم فلزات غالب در گرد و غباری بودند که بیانگر آلودگی متوسط تا شدید آن نسبت به حد استاندارد است. در بین عناصر محلول، کلسیم، پتاسیم، سدیم و منیزیوم به ترتیب بیش ترین غلظت را داشتند که حضور این عناصر دلیلی بر بیابانی بودن ذرات غباری است که ردیابی و محاسبه مسیر برگشت آن نشان داد رسوبات آبرفتی دجله و فرات در عراق کانون اصلی آن است.
تحلیل فضایی ظرفیت توریسم نواحی کویر و بیابان و نقش آن در پایداری اجتماعی مورد: استان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال هفتم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱
107-120
حوزههای تخصصی:
موقعیت جغرافیایی استان یزد در ایجاد تنوع فضایی و اقلیمی و فراهم نمودن بستری مناسب برای شکل گیری انواع جاذبه های طبیعی و فرهنگی تأثیر زیادی داشته است. با این وجود این مناطق نیازمند توجه بیشتری در زمینه توانسنجی توسعه توریسم در راستای پایداری اجتماعی می باشد. این پژوهش با هدف تحلیل فضایی ظرفیت توریسم مناطق کویری ونقش آن در پایداری اجتماعی، صورت پذیرفته و با توجه به ماهیت آن، از نوع کاربردی بوده و روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی است. برای گردآوری داده های از روش اسنادی و میدانی استفاده شده است. روش تحلیل داده ها به صورت کمی (آزمون آماری T تک نمونه ای، پیرسون و روش های AHP و بردا) بوده است. یافته ها نشان می دهند که، براساس نظرات متخصصان، شاخص های مؤثر در شناسایی ظرفیت های توریسم به ترتیب فاصله از راهها، فاصله از جاذبه های تاریخی، فاصله از مراکز سکونتگاهی، فاصله از جاذبه های طبیعی، نوع و قابلیت خاک، فاصله از منابع آب، ارتفاع، جهت شیب، شیب، کاربری اراضی و میزان بارش می باشند. نتایج نشان می دهد که 24 درصد از مساحت کل منطقه، دارای ظرفیت نسبتاٌ مناسب و مناسب هستند و بیشتر در قسمت های مرکزی، شرق و شمال شرقی استان قرار دارند. مهمترین معیارهایی که باعث شده اند این نواحی به عنوان نواحی بهینه انتخاب شوند تراکم المان های طبیعی- اکولوژیکی همچون وجود بیابان ها و کویرهای متنوع، ژئوتوپ ها، سیرک های یخچالی، و المان های تاریخی- فرهنگی همچون آب انبارهای سنتی، بازارها، زیارتگاه وآتشکده ها و ... می باشد. همچنین29 درصد از مساحت ، دارای توان متوسط بوده که بیشتر در شرق و شمال شرقی استان واقع شده است. و در نهایت پهنه هایی که دارای توان نامناسب و نسبتاٌ نامناسب هستند در قسمت های شرق استان کسترش یافته که 47 درصد از کل مساحت پهنه را در برگرفته اند. نتایج حاصل از سنجش وضعیت پایداری اجتماعی نواحی کویر و بیابان بر اساس شاخص های (پراکنش جمعیت، زیرساخت های حمل و نقل، وضعیت مهاجرت و میزان محرومیت نشان می دهد که شهرستان یزد بالاترین رتبه را دارا بوده و شهرستانهای اردکان، بافق، مهریز، تفت میبد و ابرکوه پایداری متوسط و در نهایت به ترتیب شهرستانهای خاتم، صدوق و بهاباد جزء شهرستانهای ناپایدار و کمتر توسعه یافته استان یزد می باشند. نتایج حاصل از آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان می دهد که بین توسعه توریسم و پایداری اجتماعی در نواحی مختلف استان یزد، رابطه معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. این بدان معنی است که مناطقی که با روند کاهش جمعیتی، مهاجرفرستی و سطح پایین پایداری اجتماعی مواجه بوده اند دارای قابلیت های گردشگری پایین تری نسبت به سایر شهرستان های استان یزد هستند.
شناسایی و تحلیل پیشران های کلیدی مؤثر در ارتقاء تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات محیطی (مطالعه موردی: سکونتگاه های روستایی شهرستان فریمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
85-115
حوزههای تخصصی:
سکونتگاه های روستایی به دلیل نارسایی زیرساخت های ضروری، آسیب پذیری بالایی در برابر مخاطرات محیطی دارند. براین اساس با وقوع مخاطرات محیطی خسارت های جبران ناپذیری بر این سکونتگاه ها وارد می شود؛ لذا جهت کاهش خسارت های ناشی از مخاطرات، افزایش سطح تاب آوری در برابر مخاطرات بسیار ضروری است. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی پیشران های کلیدی جهت افزایش تاب آوری سکونتگاه های روستایی شهرستان فریمان در برابر مخاطرات است. روش پژوهش براساس روش جدید علم آینده پژوهی تحلیلی- ساختاری با به کارگیری ترکیبی از مدل های کمی و کیفی است. با استفاده از روش های دلفی و تحلیل اثرات متقابل به وسیله نرم افزار MICMAC عوامل کلیدی مؤثر در افزایش تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات شناسایی و تحلیل شده اند. جامعه آماری پژوهش 50 نفر که شامل 29 نفر از دهیاران و اعضای شوراهای اسلامی روستاهای مورد مطالعه و 21 نفر دیگر نیز شامل افراد متخصص در حوزه مورد بررسی می باشند. براساس نتایج به دست آمده 16 عامل بالا بردن همکاری و همگرایی مردم در زمان مخاطره، مسئولیت پذیری سازمان های دولتی و نهادهای محلی، مشارکت میان جوامع، بخش خصوصی و مقام های محلی، اتخاذ تدابیر لازم برای حفظ روستا از خطر مخاطرات توسط مدیریت محلی، بناهای مستحکم جهت استفاده در زمان خطر، اعطای اعتبارات و وام به آسیب دیدگان، هماهنگی میان نهادهای مختلف و رسیدگی به موقع جهت کمک رسانی، افزایش درآمدهای غیرکشاورزی روستاییان، استفاده از GIS در مدیریت مخاطرات طبیعی توسط سازمان های ذی ربط، آگاه سازی مردم از راه های مقابله با وقوع حوادث، مقاوم سازی واحدهای مسکونی با مشاوره معماران محلی و مهندسین، استفاده از ابزارهای اطلاعاتی از سوی نهادهای ذی ربط، دسترسی به سازمان ها برای مدیریت بعد از وقوع حوادث، آموزش مردم جهت ساخت وسازهای مقاوم، ایجاد پوشش بیمه ای در جنبه های مختلف، آموزش و اجرای مانور توسط دستگاه های دولتی مهم ترین عوامل کلیدی مؤثر در افزایش تاب آوری سکونتگاه های روستایی در برابر مخاطرات محیطی شهرستان فریمان محسوب می شوند.
بررسی نقش فرایندهای ژئومورفیک در مورفولوژی نبکاهای مناطق نیمه خشک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
93 - 105
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش چگونگی عملکرد فرایندهای آبی و بادی در تحول مورفولوژی ساختمان نبکاهای مناطق نیمه خشک نشان داده شده است؛ ازاین رو 9 نبکا انتخاب و نمونه برداری از عمق 10-0 سانتی متری رسوبات در موقعیت های مختلف ساختمان نبکا شامل رأس نبکا، دامنه های رو به باد و پشت به باد، حاشیه نبکا و فضای بین نبکا انجام شد. تغییرات معنی دار در توزیع اندازه ذرات بیانگر روش های متفاوت عملکرد باد در حمل و تراکم رسوبات است. ذرات ماسه به طور معنی داری در قسمت رأس نبکا افزایش یافته که نتیجه جابه جایی ذرات به وسیله فرآیند جهش و خزش بادی است. افزایش ذرات ریزتر مانند سیلت متوسط و سیلت درشت در دامنه های رو به باد و پشت به باد حاکی از غلبه فرآیند حمل رسوبات بادی به صورت جهش و تعلیق در این موقعیت هاست. نتایج این مطالعه همچنین نشان داد که افزایش معنی دار رسوبات رس در حاشیه نبکا می تواند نتیجه عملکرد رواناب هایی باشد که قادر به حمل رسوبات ریزدانه از فضای بین تپه ها به سمت موقعیت های حاشیه ای نبکا هستند؛ شرایطی که با تجمع ذرات ریزدانه منجر به افزایش ظرفیت نگهداشت رطوبت در موقعیت های حاشیه شده که می تواند به نوبه خود منجر به گسترش جزایر حاصلخیز در حاشیه نبکا نسبت به سایر موقعیت ها گردد.
شبیه سازی انتقال فلزات سنگین در آب زیرزمینی آبخوان معدن سنگ آهن گل گهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مخاطرات محیط طبیعی سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
15-34
حوزههای تخصصی:
ناحیه معدنی گل گهر در ۵۳ کیلومتری جنوب غرب شهر سیرجان در استان کرمان واقع شده است و یکی از بزرگترین معادن روباز کشور می باشد. در پی بهره برداری از ماده معدنی، تراز کف پیت به زیر سطح ایستابی رسیده است. درحال حاضر عملیات زهکشی در محل اجرا می شود و آب های پمپاژ شده و پساب کارخانه معدن به مناطق خارج از محدوده ی معدنکاری پیت منتقل می شوند. احتمال داده می شود آبهای مذکور با نفوذ در عمق از دیوار شرقی وارد پیت شوند. از طرفی دیگر آب و پسابهای مذکور دارای مواد حل شده و معلق فراوانی هستند و با نفوذ به زمین می توانند سبب آلودگی آب زیرزمینی منطقه شوند. در این راستا منطقه ای که حدودا 4 کیلومتری نسبت به پیت فاصله دارد، جهت ساخت سد رسوبگیر در نظر گرفته شده است. در این تحقیق بررسی آلودگی نیکل در آب زیرزمینی منطقه با استفاده از آزمایش ایزوترم و مشخص کردن پلوم آلودگی فلزات سنگین با کمک نرم افزار FEFLOW انجام شده است. آزمایش جذب ایزوترم نشان می دهد که مقدار Kd فلز مس در هر دو حالت خطی و غیر خطی بیش از Ni و Co است و از طرفی دیگر، در مدل غیر خطی فرندلیچ، مس از نوع با توان بیش از 1 و Ni وCo از نوع با توان کمتر از 1 می باشد؛ بنابراین ظرفیت جذب مس بسیار بیشتر از دو فلز دیگر است. لذا در حالتی که سه عنصر مذکور به محیط وارد شوند، مس در مقایسه با دو فلز دیگر، بیشتر در دام ذرات جاذب گرفتار می شود و آلودگی مس در محیط آب به مراتب کمتر خواهد بود. همچنین توانایی جذب فلزات سنگین توسط سنگ های منطقه در حالت پودر شده، کمتر از خاک های منطقه است. نتایج شبیه سازی جریان و انتقال جرم در محدوده ی پیت نشان می دهد که به دلیل زهکشی، یک زون تسخیر در محدوده ی پیت ایجاد شده است. لذا این سبب شده است ابر آلودگی فلزات سنگین به سمت پیت و چاه های پمپاژ حرکت کرده و از نشر آلودگی به مناطق دورتر از پیت به طریق انتقال فررفت جلوگیری نماید. همچنین مدلسازی آلودگی آب زیرزمینی در محدوده ی سد رسوبگیر نشان می دهد که به دلیل هدایت هیدرولیکی پایین، شیب هیدرولیکی کم و در نتیجه سرعت پایین آب زیرزمینی، زمان ماندگاری آلودگی نیکل در محدوده ی سد رسوبگیر طولانی خواهد بود و احتمال نشت آلودگی به پایین دست اندک باشد.
بررسی الگوهای همدیدی آلودگی های شدید هوا، در لایه وردسپهر زیرین کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
1 - 20
حوزههای تخصصی:
آلودگی هوا امروزه یک مشکل اساسی در کلان شهر تهران محسوب می شود. هدف این تحقیق معرفی الگوهای همدیدی پر تکرار و شایع در بروز آلودگی های شدید و بحرانی شهر تهران است. برای این منظور ابتدا داده های مربوط به آلودگی هوا در بازه زمانی (2017-2007) دریافت و سپس براساس شاخص AQI روزهای خطرناک در هر یک از ایستگاه های سنجش آلودگی شناسایی گردید. در ادامه از داده های بازتحلیل پایگاه NCEP/NCAR با قدرت تفکیک افقی 5/2 در 5/2 درجه برای ترازهای 1000،925،850 و 700 هکتوپاسکال دریافت شد. پس از ترسیم نقشه های همدیدی ترازهای فوق، الگوهای همدیدی غالب و پرتکرار شناسایی شد. در طول دوره آماری 157 روز همراه با آلودگی شدید و خطرناک شناسایی گردید. از میان آلاینده ها تأثیرگذار بر روی شهر تهران بیش ترین میزان تأثیرگذاری آلاینده ها مربوط به آلاینده های PM10،PM2/5 و NO2 می باشد. در مجموع 5 الگوهای همدیدی آلودگی شدید شناسایی گردید. الگوی پرفشارهای مهاجر، پرفشار سیبری، الگوی ترکیبی پرفشار سیبری و پرفشار عربستان و کم فشار پاکستان. سه الگو از پنج الگوی فوق بیش ترین تکرار را داشتند. در یک الگو که عموماً در دوره گرم سال رخ می دهد، کم فشار پاکستان مهم ترین نقش را در ایجاد بادهای شدید در بیابان های اطراف تهران داشته و بیش ترین آلاینده ها در این گونه آلودگی ها ذرات ریزگرد PM 10 و PM 2.5 می باشد. الگوی دوم مرتبط با آلودگی های دوره سرد سال می باشد. در این الگو پرفشار سیبری در لایه زیرین وردسپهر با فرارفت سرد عامل اصلی پایداری و انباشت آلاینده ها و در ترازهای بالاتر پشته ای از پرفشار عربستان باعث تشدید پایداری و ماندگاری شرایط جوی است. در الگوی غالب سوم پرفشار عربستان و زبانه آن در تمام لایه های جوی سبب پایداری خیلی شدید و ماندگاری آلودگی و پایداری هوا می شود. در این الگو به دلیل ماهیت دینامیکی سامانه علیرغم پایداری، دمای هوا به تدریج افزایش یافته و شرایطی کاملاً متفاوت از شرایط فصلی حاکم می شود.