فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۸۱ تا ۲٬۸۰۰ مورد از کل ۴٬۷۶۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی مخاطرات زمین، لغزش، زلزله، سیل، فرسایش و بیابان زایی در سطح استان گلستان پرداخته است. بدین منظور از نقشه های توپوگرافی رقومی، عکس های هوایی، تصاویر ماهواره ای، نقشه های زمین شناسی و خاکشناسی استان گلستان، آمار مربوط به ایستگاه های آب سنجی و داده های ثبت شده زلزله استان مورد مطالعه در 20 سال اخیر، نقشه های پهنه بندی بیابان زایی و فرسایش استان استفاده شد. برای تهیه نقشه خطر پهنه بندی خطر زمین لغزش استان از روش تحلیل سلسله مراتبی و برای تهیه نقشه پهنه بندی زلزله از خطوط گسل و شدت زلزله، برای پهنه بندی خطر سیل از آمار ایستگاه های آب سنجی و محاسبه ضریب سیل خیزی استفاده شده و برای پهنه بندی خطر فرسایش از مدل پسیاک و نیز برای پهنه بندی بیابان زایی با کمک نقشه اولیه تهیه شده به کار گرفته شد. سپس با همپوشانی لایه هر یک از عوامل به صورت جداگانه با محدوده شهرها و شهرستان ها پهنه های خطر هر مخاطره مشخص و فراوانی و فراوانی نسبی تعداد شهر، روستا و جمعیت در معرض خطر مشخص شد. طبق نتایج نهایی حاصل از نقشه های پهنه بندی هر یک از مخاطرات بیشترین مساحت نسبی که هر یک از مخاطرات در استان گلستان در بر می گیرد عبارتند از: 30.36 درصد سطح استان در پهنه با خطر زیاد زمین لغزش 51.84 درصد از سطح استان در پهنه خطر متوسط زلزله، 28.63 درصد از سطح استان در پهنه با خطر کم سیل، 39.23 درصد سطح استان در پهنه خطر متوسط فرسایش و 43.93 درصد سطح استان در پهنه خطر خیلی کم بیابان زایی قرار دارند. همچنین بررسی مخاطرات طبیعی نسبت به سطح و جمعیت استان نشان می دهد که تعداد 23، 1، 215، 13، 56 روستا به ترتیب در معرض خطر خیلی زیاد بیابان زایی، فرسایش، سیل، زلزله و زمین لغزش قرار دارند. طبق بررسی نتایج حاصل از جداول مساحت و مساحت نسبی هر یک از مخاطرات بر حسب شهر و شهرستان های استان گلستان، از نظر خطر زمین لغزش شهرستان آزاد شهر، از نظر خطر زلزله شهرستان آزاد شهر، از نظر خطر سیل شهرستان رامیان، از نظر خطر فرسایش شهرستان کلاله و از نظر خطر بیابانزایی شهرستان گنبد کاووس نسبت به سایر شهرستانها در معرض خطر بیشتری قرار دارند.
پهنه بندی اقلیمی استان لرستان با استفاده از روشهای آماری و تعیین مناسب ترین روش تجربی
حوزههای تخصصی:
شناخت زیر منطقه های همگن اقلیمی، یکی از نیازهای اولیه در برنامه ریزی های محیطی و آمایش سرزمین است و طبقه بندی اقلیم (یعنی شناسایی پهنه هایی که دارای آب و هوای یکسانی باشند) جهت دستیابی به توسعه همه جانبه در ابعاد مختلف زمانی- مکانی ضروری می باشد.
از این رو برای شناخت مناطق همگن اقلیمی استان لرستان از 331 متغیر هواشناسی در دوره آماری 1388-1378 برای 9 ایستگاه سینوپتیک پراکنده در سطح منطقه مورد استفاده قرار گرفت. داده های بارش با استفاده از 7 ایستگاه باران سنجی وزارت نیرو و 2 ایستگاه باران سنجی سازمان هواشناسی با طول دوره آماری 1387-1357 مورد استفاده قرار گرفت. متغیرهای یادشده به کمک روش تحلیل مولفه های اصلی به 8 مولفه کاهش و با استفاده از چرخش واریماکس چرخش داده شدند. از میان مولفه های بدست آمده با توجه به نمره ها و میزان واریانس، 3 مولفه دما، رطوبت، بارش به عنوان مولفه های اصلی در تعیین اقلیم استان انتخاب شدند. سپس با بهره گیری از روش خوشه بندی سلسله مراتبی به شیوه اتصال کامل ایستگاه های مورد استفاده در این تجزیه و تحلیل بر مبنای مقادیر نمرات استاندارد آنها در مولفه های بدست آمده گروه بندی و به این ترتیب استان لرستان به 4 منطقه اقلیمی تقسیم شد. در آخر نقشه اقلیمی استان بر اساس درخت خوشه بندی در محیط ARC\GIS ترسیم شد. همچنین به منظور تعیین مناسب ترین روش طبقه بندی، استان لرستان با استفاده از روش های تجربی، طبقه بندی شد. نتیجه نشان داد اقلیم این استان با استفاده از روش تحلیل مولفه های اصلی همخوانی بیشتری با واقعیت اقلیمی آن نسبت به روش های تجربی دارد
تحلیل زمانی و مکانی طوفانهای گرد و خاک در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق طوفان های گرد و خاک بر حسب فراوانی زمانی و مکانی برای 50 ایستگاه هواشناسی سینوپتیک در سراسر کشور در طی دوره آماری 1987- 2006 بررسی و تجزیه و تحلیل شد. به این منظور داده های آمار روزانه کدهای پدیده گرد و خاک از سازمان هواشناسی کشور دریافت شد و فراوانی آن ها به صورت سالیانه و ماهیانه محاسبه و برای اطلاعات مذکور نقشه پراکندگی مکانی طوفان ها تهیه و تحلیل شدند. نتایج حاصل از بررسی سالیانه پدیده گرد و خاک معلق در هوا نشان میدهد که ایستگاه زابل با میانگین فراوانی 183 روز بیش ترین تعداد روزها و پس از آن ایستگاه های زاهدان، بوشهر، طبس، بندرعباس، جاسک، ایرانشهر، همدان و اهواز به ترتیب بیش ترین فراوانیها را دارند.
نتایج بررسی فراوانی ماهانه برای پدیده گردخاک معلق در هوا نشان میدهد که بیش ترین فراوانی مربوط به ماه ژولای و کم ترین فراوانی مربوط به ماه دسامبر است. نتایج حاصل از بررسی سالیانه طوفان های گرد و خاک نشان میدهد که به طور کلی ایستگاه زابل بیش ترین فراوانی وقوع طوفان را در طی دوره آماری بررسی شده دارد. از نظر توزیع فراوانی ماهیانه به جز ایستگاه زابل که در ماه ژولای در طی دوره آماری بررسی شده بیش ترین فراوانی رادارد و ایستگاه زاهدان که در ماه های مارس و فوریه هر کدام با میانگین فراوانی یک طوفان بیش ترین فراوانیها را دارند، در سایر ایستگاه ها بیش ترین فراوانی مربوط به ماه می است. در مناطق مختلف کشور از نظر فراوانی وقوع طوفان میتوان به چهار طبقه تقسیم کرد.
تحلیل فضائی حوضه کُر با تکیه بر استدلالهای ژئومورفیک و هیدرولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش های ژئومورفولوژی حوضه ها را می توان از سه دیدگاه مورد مطالعه قرار داد؛ که این دیدگاه ها عبارتند از I. دیدگاه تاریخی (موریس دیویس و طرفداران نظریه او)، II . کاتاستروفیسم (بزرگی وقوع رویدادها با توجه به بسامد این رویدادها) و III. دیدگاه سیستمی (تراز بیلان انرژی و ماده ورودی و خروجی از حوضه های ژئومورفیک). در مقاله حاضر تحولات ژئومورفولوژیکی حوضه کر از دریچه تئوری فضائی مورد پژوهش قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش تعیین وضعیت تعادلی و پایداری حوضه از گذشته تاحال و در آینده می باشد. روش انجام تحقیق تعیین ورودی و خروجی ماده و انرژی (بارش، تابش خورشیدی، تکتونیک و نئوتکتونیک و ...) به حوضه با توجه به سیبرنتیک میان دادی حوضه هم چنین محاسبه بیلان انرژی و ماده در سطح حوضه با توجه به آنتروپی مثبت و منفی در سطح حوضه بوده است. با استناد به یافته های پژوهش حاضر که حاصل برآیند سیبرنتیکی بین فرم و فرآیند در حوضه است، می توان با اطمینان اظهار نمود که حوضه در چه وضعیت تعادلی قرار داشته است که خود این وضعیت تعادلی موجود، برآیند حالت های تعادل ایستا، دینامیکی و یک نواخت است که بر وضعیت ژئومورفولوژیک حوضه مسلط می باشند. بنابراین با توجه به وضعیت سیستم ژئومورفیک حوضه بهترین روش آمایشی حوضه از میان روش های (برنامه ریزی، مدیریت ریسک و مدیریت بحران) در حوضه که هم مستلزم صرف هزینه های گزاف نباشد و هم باعث ایجاد اغتشاش در پایداری و تعادل ژئومورفولوژیک حوضه رودخانه کر نگردد؛ استفاده از شیوه مدیریت بحران می باشـــد.
برآورد نیروی جنگل شهری در ترسیب کربن اتمسفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش گازهای گلخانه ای منجر به تغییرات اقلیمی و گرمایش جهانی شده و آثار زیانباری بر حیات انسان بر روی کره زمین گذاشته است. دیاکسیدکربن عمده ترین گاز گلخانه ای است که جنگل های شهری نیروی بالایی در جذب و ترسیب آن در بیومس و خاک دارند. برای انجام این تحقیق توده های 40 ساله اقاقیا و زبان گنجشک به همراه زمین بایر مجاور (شاهد) در پارک جنگلی چیتگر تهران انتخاب شد و مقدار کربن ترسیب شده در بیومس (هوایی و زیرزمینی)، لاشبرگ و خاک (0تا 15 و 15 تا 30 سانتیمتری) مورد اندازه گیری شد. نتایج نشان داد هر یک از توده های اقاقیا و زبان گنجشک به ترتیب سالانه 63/9 و 5/3 تن در هکتار کربن ترسیب کرده و منجر به افزایش نیروی ترسیب کربن در حدود 5/482 و 140 تن در هکتار شده اند. ارزش اقتصادی حاصل از ترسیب کربن با توده های مذکور به ترتیب 20 و 5/2 میلیون دلار محاسبه شد. بیشترین سهم از ترسیب کربن کل به بیومس تنة درختان (61 درصد در تودة اقاقیا و 51 درصد در توده زبان گنجشک) اختصاص یافت. مقدار اسیدیته، درصد شن و نیتروژن نیز به ترتیب از مهم ترین عوامل مؤثر بر کربن آلی خاک بودند. نتایج این تحقیق نیروی بالای جنگل شهری در جذب و ترسیب کربن اتمسفری را ثابت کرد. بنابراین با توجه به مزایای بسیار زیاد ترسیب کربن و همچنین عضویت ایران در کنوانسیون تغییرات اقلیمی، ضروری است که با مدیریت و محافظت مناسب این جنگل شهری و جنگل های شهری مشابه در تهران و سایر مناطق ایران گام مثبتی به منظور کاهش تراکم کربن اتمسفری و در نتیجه کاهش گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی برداشته شود.
تحلیل نقش عوامل طبیعی در توزیع فضایی محوطه های باستانی استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باستان شناسی به عنوان نظامی علمی برای پردازش مدل ها و ایجاد قیاس های منطقی و بازسازی محیط طبیعی، وامدار جغرافیاست و به صورت جدایی ناپذیری در بازسازی محیط طبیعی گذشته استقرارهای انسانی با چشم انداز و محیط مرتبط است؛ چرا که الگوهای خاص زندگی شکل گرفته بر روی زمین ناشی از تأثیرات متقابلی است که بین انسان و محیط وجود داشته است. این ارتباط به ویژه در زمینه مسائل و موضوعات مربوط به خاک و زمین های رسوبی مؤثر در کشاورزی و یا منابع مورد نیاز برای تهیه غذا یا صنعت، به وضوح نمایان است. تأثیرپذیری انسان از این محیط طبیعی همواره موجبات تمایز فضایی از نظر تراکم جمعیت و سکونت را فراهم آورده و سبب شکل گیری الگوهای خاص سکونت در دوره های باستانی مختلف شده است. این مقاله بر آن است تا عوامل زیست محیطی و نقش آنها را در شکل دهی فضای زیستگاه های انسانی در دوره های باستانی مختلف استان مازندران مورد بررسی و مطالعه قرار دهد. برای دستیابی به این نکته، ابتدا منطقه مورد مطالعه با روش بررسی عمومی مورد بررسی باستان شناختی قرار گرفت. نتیجه این بررسی شناسایی 2475 محوطه باستانی مربوط به دوره های مختلف (پیش از تاریخی، آغاز تاریخی، تاریخی و اسلامی) بوده است که مواد و جامعه آماری را در این تحقیق تشکیل می دهند. در مرحله بعدی که شاکله اصلی این مقاله را در بردارد با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و در قالب نظام اطلاعات جغرافیایی با استفاده از نرم افزار GIS، مطالعات اسنادی و تحلیل های فضایی به منظور شناسایی عوامل مؤثر بر شکل گیری و پراکنش استقرارهای انسانی شناسایی شده در منطقه انجام گرفت. بعد از تشکیل پایگاه داده ای، پراکنش محوطه های باستانی شناسایی شده نسبت به متغیرهای ارتفاع، نوع آب و هوا، آب های جاری، دوری و نزدیکی به رودخانه های اصلی، پوشش گیاهی مرتعی و جنگلی و میزان بارش مطالعه شد. در نهایت، بعد از تجزیه و تحلیل توزیع فضایی محوطه ها، وضعیت توزیع آنها نسبت به این عوامل و تعیین همبستگی میان توزیع آنها با عوامل طبیعی، دو عامل ارتفاع و آب و هوا به عنوان مهم ترین و مؤثرترین عوامل زیست محیطی در شکل گیری استقرارهای باستانی استان مازندران شناسایی شدند.
بررسی تغییرات شوری منابع آب زیرزمینی در دشت سراب (با استفاده از نقشه های کیفی و GIS)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دشت سراب به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژه که در بین تودة آتشفشانی سبلان در شمال و رشته کوه بزقوش در جـنوب قـرار دارد، دارای ذخایر غـنی آبهای زیرزمینـی مـیباشد. ولی این آبها در مسیر حرکـت از پایکوههای پیرامون به سمت مرکز دشت شور میشوند. در این راستا، مطالعه حاضر سعی دارد ضمن ارزیابی کیفیت شیمیایی آبهای زیرزمینی دشت سراب از نظر مصارف کشاورزی، با ترسیم پراکنش مکانی شوری آبهای زیرزمینی، تغییرات شوری آنها را در یک دورة ده ساله (1387-1378) بررسی کند. برای این منظور نتایج تجزیه شیمیایی نمونه آب 45 حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق، شامل پارامترهای (EC)، (SAR) و (Cl) در خرداد ماه 1378 و 1387 مقایسه شدند و با استفاده از نرمافزار Arc/GIS پراکنش شاخصهای کیفی مزبور در دشت سراب با ترسیم نقشههای کیفی (شامل نقشههای هم ارزش EC، SAR و Cl) نشان داده شدند. نتایج این بررسی نشان میدهد که آبهای زیرزمینی با شوری کم و خیلی کم به پایکوههای ارتفاعات اطراف دشت اختصاص دارند و به سمت مرکز و غرب دشت بر میزان شوری آنها افزوده میشود. همچنین تغییرات شاخص EC در منطقه مشخص میکند که میزان آبهای زیرزمینی شیرین از خرداد 1378 تا 1387 تنزل یافته است. در عوض در این مدت مقدار آبهای با شوری کم 5/14 درصد افزایش نشان میدهد. در این دوره از آبهای زیرزمینی شور هم در حدود 7/6 درصد کاسته شده و بر میزان آبهای خیلی شور افزوده شده است.
شناسایی تیپ های هوای سمنان و ارتباط آنها با الگوهای گردشی تراز 500 هکتوپاسکال
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به منظور شناسایی تیپ های هوای سمنان 7 متغیر( که با توجه به ساعات سه گانه دیده بانی مجموعا 18 متغیر را شامل می شود) از اول فروردین ماه 1358 تا بیست و نهم اسفندماه 1382 در ایستگاه سینوپتیک سمنان بررسی گردید. انجام تحلیل خوشه ای بر روی آرایة داده های استاندارد شده(9094×18) و ادغام روزها بر اساس روش «وارد» نشان داد؛ سمنان دارای 5 تیپ هوا می باشد که عبارتند از: 1- تیپ معتدل 2- تیپ گرم و بادی 3- تیپ بسیار سرد، بارشی و مه آگین 4- تیپ بسیار گرم، خشک و بادی و 5- تیپ بسیار سرد و یخبندان. بر اساس یافته های این پژوهش تیپ هوای بسیار گرم، خشک و بادی فراوان ترین و بادوام ترین و تیپ معتدل، کم بسامدترین و کم دوام ترین تیپ های هوای سمنان هستند. در ادامه برای هر تیپ یک روز به عنوان روز نماینده انتخاب گردید. فراوانی ماهانه و سالانه هر کدام از تیپ ها نیز محاسبه و مشخص گردید که فراوانی سالانه تیپ ها در سه دهه گذشته تغییر کرده است. در پایان به بررسی ارتباط این تیپ ها با الگوهای گردشی تراز میانی جو پرداخته شد و آشکار گردید که رخداد هر کدام از تیپ ها متأثر از الگوهای گردشی خاصی است.
مدلسازی تعداد روزهای بارش سالانه براساس رطوبت نسبی و دمای سالانه (مطالعه موردی ایستگاه زنجان)
حوزههای تخصصی:
تعیین گونه های گیاهی معرف برخی خصوصیات خاک در مراتع کوه نمک قم با استفاده از تکنیک رسته بندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به رابطة متقابل گیاه و خاک به عنوان اجزای اصلی اکوسیستم های مرتعی، تحقیق حاضر به شناخت گونه های معرف در شرایط سخت محیطی مناطق خشک و بیابانی به عنوان مهم ترین ابزار در مدیریت اکولوژیک این اکوسیستم ها پرداخته است. به این منظور، مراتع استپی و خشک کوه نمک در استان قم انتخاب شد. پس از تعیین واحدهای همگن اراضی، نمونه برداری در آنها با استفاده از پلات و به صورت تصادفی صورت گرفت. اندازه و تعداد پلات به ترتیب با استفاده از روشهای سطح حداقل و آماری تعیین شد. پس از شناسایی گونه های گیاهی در هر پلات، درصد پوشش تاجی گونه ها و مشخصات توپوگرافی نقطه نمونه برداری ثبت شد. سپس با حفر 10 پروفیل خاک در هر واحد، نمونه برداری در دو عمق 0 تا 20 و 20 تا 50 سانتیمتری خاک صورت گرفته و نمونه ها برای تعیین مشخصه های هدایت الکتریکی (EC)، اسیدیته خاک (pH) درصد گچ (CaSo4)، درصد آهک (CaCo3)، نسبت جذب سدیم (SAR) و بافت خاک به آزمایشگاه منتقل شد. در نهایت، داده های به دست آمده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و با استفاده از تکنیکهای رسته بندی DCA و CCA، روابط گونه های گیاهی و عوامل خاکی تعیین شد. نتایج نشان داد که شوری و بافت خاک از عوامل اصلی محدودکنندة رشد گونه های گیاهی این مناطق محسوب میشوند و فقط دو گونه Stipagrostis plumosa و Tamarix aphylla به ترتیب با شنی و شور بودن خاک واکنش مثبت نشان داده اند. همچنین گونه های موجود در مناطق تخریب یافته، واکنش مشخصی با عوامل خاکی نداشته و به صورت گروه اکولوژیک جداگانه ظاهر شده اند.
تحلیل همدید و آماری مه های فرودگاه اردبیل و ارائه ی ساعات مناسب پروازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، برای تحلیل آماری و همدیدی مه های فرودگاه اردبیل، از آمار پنج ساله ی (2008-2004) ایستگاه هواشناسی همدید فرودگاه اردبیل، شامل متوسّط دمای هوا، دمای نقطه ی شبنم، رطوبت نسبی، سرعت باد، مقدار ابر و تغییرات بیست وچهار ساعته ی فشار جوّ برای روزهای مه آلود با بیست وچهار ساعت قرائت در شبانه روز استفاده شده است. برای مدل بندی پیش بینی مه و بررسی همبستگی آن با دیگر عناصر جوّی، از مدل رگرسیون چندگانه و ضریب همبستگی رتبه ای پیرسون و داده های ساعات 03 و 15 گرینویچ استفاده شد که بیشترین وقوع پدیده ی مه را داشتند و انواع مه از نظر توانایی دید، به رتبه های 2 تا 4 درجه بندی شدند. سپس، نقشه های هم فشار و هم رطوبت سطح زمین، ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال جوّ و سرعت و جهت بادهای آن تراز برای روزهای همراه با مه استخراج و بررسی شدند. با بررسی نقشه های گفته شده برای 500 روز مه آلود، الگوهای همدید مولّد مه، شناسایی و مناسب ترین ساعات پرواز برای ماه های مختلف سال، ارائه شد. در میان عناصر اقلیمی مورد بررسی، رطوبت نسبی، بیشترین همبستگی را با توانایی دید ایستگاه دارد. از کلِّ مه های منطقه، 8/40 درصد تشعشعی، 4/31 درصد جبهه ای و 8/27 درصد فرارفتی هستند. الگوهای همدید مؤثّر در تشکیل مه، نفوذ زبانه های پُرفشار شمالی و شمال غربی در سطح زمین و وجود جریان های کاهنده و فزاینده ارتفاع ژئوپتانسیل تراز 500 هکتوپاسکال بودند. بهترین زمان برای انجام عملیّات پروازی فرودگاه اردبیل در ماه های آوریل، می، سپتامبر و اکتبر از ساعت 08 تا 14 گرینویچ، در ماه های نوامبر، دسامبر، ژانویه، فوریه و مارس از ساعت 09 تا 12 گرینویچ و در ماه های ژوئن، ژوئیه و اوت از نیم روز تا نزدیکی های غروب است.
جداسازی ابر از برف در تصاویر MODIS، با استفاده از الگوریتم Snow Map و الگوریتم ماسک ابر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پوشش برف حدود 50 میلیون کیلومتر مربع از سطح نیم کره شمالی را تشکیل می دهد و بنابراین به خاطر آلبدوی بالا و رسانش گرمایی پایین تأثیر عمده ای در بیلان انرژی زمین دارد. همچنین قسمت اعظم ذخایر آبی مورد استفاده انسان از پوشش برف، به ویژه در مناطق کوهستانی جهان، تأمین می شود. از جمله محدودیت های نقشه های برفی که از باندهای مرئی و مادون قرمز حرارتی استفاده می کند تاریکی ابر است و شناسایی ابرها به دو دلیل لازم است: یکی برای نشان دادن مناطقی که ابر سطح شان را می پوشاند، و دیگری به منظور جلوگیری از خطاهایی که به دلیل شناسایی نادرست ابر به عنوان برف به وجود می آید.
در این مطالعه تصاویر سنجنده MODIS به دلیل قدرت تفکیک مکانی مناسب در برف سنجی، بازنگری زمانی سریع و تعداد زیاد باندهای طیفی مورد استفاده قرار گرفت. منطقه مورد مطالعه محدوده البرز مرکزی و دارای چندین ایستگاه برف سنجی است. با بررسی الگوریتم های مختلف تعیین سطح برف، سرانجام الگوریتم Snow Map بر تصاویر اعمال شد. با توجه به اینکه محدودیت اصلی در الگوریتم Snow Map، عدم توانایی آن در جداسازی برخی ابرهاست، برای رفع این مشکل الگوریتم ماسک ابر لیبرال بر تصاویر اعمال شد و نتایج آن با تصاویر حاصل از اعمال الگوریتم Snow Map بدون ماسک ابر لیبرال با استناد بر داده های ایستگاه های برف سنجی و کمک پارامتر ارتفاع مقایسه گردید. نتایج نشان می دهد که الگوریت Snow Map توانایی جداسازی ابرهای ارتفاع بالا و ابرهای دارای ذرات یخ را ندارد و آنها را به عنوان برف طبقه بندی می کند. بررسی ها نشان می دهد زمانی که ماسک ابر لیبرال استفاده شود، دقت الگوریتم Snow Map در مقایسه با زمانی که ماسک ابر جدید استفاده نمی شود 10 درصد افزایش می یابد و از طبقه بندی برخی ابرها در کلاس برف جلوگیری می کند.
ردیابی آثار یخچال های طبیعی (مطالعه موردی: یخچال طبیعی حوضه تیگرانی ماهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماهیت اکثر اشکال و فرایندهای بیرونی زمین، اساساً تابع شرایط اقلیمی حاکم بر یک منطقـه در طـی زمان می بـاشد. لـذا آثـار و شـواهـد تغییرات اقلیمی دوران چهارم که مهمترین آنها وجود آثار یخچالی باقی مانده از این دوره است توانسته پدیده های متنوع ژئومورفولوژی را در سطح خارجی پوسته زمین بر جای بگذارد و با توجه به این آثار و شواهد می توان شرایط اقلیمی گذشته را بازسازی نمود. در همین راستا، در این پژوهش اقدام به بررسی آثار یخچالی در منطقه ماهان کرمان پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که خط مرز برف دایمی در منطقه مورد مطالعه در ارتفاع 2900 متری و خط تعادل آب و یخ در ارتفاع 1900 متری بوده است. نقشه های رسم شده نشان می دهد که اختلاف دمای حال و دمای گذشته 5/8 درجه سانتی گراد و اختلاف بارش فعلی و گذشته درحدود 300میلیمتراست. همچنین، بر اساس رابطه مانینگ حجم یخ عبوری از دره یخچالی در منطقه مورد مطالعه با سرعتی معادل 3 متر در سال برابر 1305 متر مکعب برابر4/2 لیتردر ثانیه محاسبه شد. نتایج حاصل از بررسی های مورفوسکوپی که بر روی دانه های بسیار ریز انجام می گیرد نیز می تواند بیانگر منشا رسوبات یک منطقه باشد که بر این اساس 6/66 درصد از رسوبات منطقه مطالعاتی را رسوبات زاویه دار تشکیل می دهد که رسوبات یخچالی بوده است و رسوبات آبی 4/33 درصد را در بر می گیرد.
تحلیل سینوپتیک یخبندان شدید، دیرهنگام و فراگیر فروردین ماه 1388(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به منظور بررسی الگوی سینوپتیکی یخبندان شدید و دیر هنگام دوره 23 تا 26 فروردین ماه 1388، نقشه های هواشناسی میانگین فشار سطح دریا، 850 و 500 هکتوپاسکال بررسی شده است، و با استفاده از نقشه های همدیدی، موقعیت و جابجایی سیستم های جوی همچون: سیکلون ها، آنتی سیکلون ها و میدان های باد مطالعه شده است. نتایج نشان دهنده آن است که فعالیت سامانه پرفشاری در شمال دریای خزر سبب ریزش هوای سرد عرض های بالا به کشور شده به طوری که باعث وقوع یخبندان در بیشتر ایستگاه های کشور شده است. و میدان باد ترازهای پایین، نقش مهمی در تغذیه رطوبتی سامانه های جوی داشته است که طی دوره فعالیت این سامانه الگوی مناسب میدان باد ترازهای پایین، سبب تغذیه رطوبتی قابل ملاحظه ای به کشور شده، به طوری که در برخی ایستگاه ها ریزش برف مشاهده شد. همچنین نتایج حاصل از پهنه بندی مقادیر حداقل دمای 24 ساعته، نشان داد که طی این دوره، بخش های غربی و جنوب غربی کشور نسبت به دیگر نواحی یخبندان های شدیدتری را تجربه کرده اند.
پهنه بندی خطر زمین لرزه با روش تحلیل چند معیاره فضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حرکت گسل ها باعث رها شدن انرژی ذخیره شده، بروز زلزله، تلفات جانی و خسارت های مالی فراوان به ویژه در مناطق شهری می شود. در این راستا مدل فضایی چند معیاری، که دارای ساختاری تحلیلی بر مبنای مکان می باشد، می تواند به طور نامحدود متغیرهای رخداد زمین لرزه را با ارایه ی وزن های درون گروهی و بین گروهی بررسی نماید. این مدل بر اساس ارزیابی چند متغیره که در علوم ریاضی و آمار برای تحلیل بین متغیرهای مختلف به کار می رود، فراهم شده است. از آنجایی که در برآورد توان لرزه خیزی یک محیط عناصر و عوامل متفاوت فراوانی تاثیرگذار هستند در نتیجه اثر هر کدام از پارامترها، بر روی توان لرزه خیزی محیط متفاوت است. ارزیابی چند متغیره فضایی، توان همدیده بانی همه ی عناصر و عوامل مؤثر در برآورد توان لرزه خیزی را به صورت یکجا دارا است و نتایج مطلوب و منطقی را به صورت مکانی و نقشه ارایه می دهد. در این پژوهش با استفاده از این مدل و استفاده از اطلاعات زمین مرجع موجود و همچنین استفاده از تئوری های حاکم در خصوص پتانسیل رخداد زمین لرزه در محیط، رخداد زمین لرزه در استان کردستان به تفکیک شهرستان پهنه بندی شده است. در مجموع از تمام مساحت استان 23/26 درصد در پهنه با خطر بالا، 65 درصد در پهنه با خطر پایین قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که نوار غربی در پهنه با خطر بالا، نوار مرکزی در پهنه با خطر متوسط و نوار شرقی در پهنه با خطر کم واقع شده است. پارامترهای مورد استفاده در این پهنه بندی شامل تعداد گسل، فاصله از خطوط گسل، جهت گسل، کانون های رخداد زمین لرزه، بررسی تمام ویژگی های برداشت شده از یک نقطه ی کانونی لرزه ای مانند بزرگای زمین لرزه، عمق رخداد زمین لرزه، تراکم زمین لرزه در یک محیط و وضعیت ساختار لیتولوژیکی می باشد.
مطالعه جابه جایی هسته های زمانی و مکانی دماهای حداقل در غرب و شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر آب و هوا، یکی از چالش های برجسته سده جاری است. در این میان تغییرات دما به عنوان پایه ای ترین عنصر آب و هوایی هر ناحیه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مطالعه، فرضیه جابه جایی هسته های زمانی و مکانی موج های هوای سرد در قالب پایین ترین دماهای ماهانه برای ناحیه کوهستانی غرب و شمال غرب ایران بررسی شد. در جهت دستیابی به این هدف، داده های پایین ترین دماهای ثبت شده ماه های نوامبر تا می برای یک دوره 30 ساله (2005-1976) برای 11 ایستگاه منتخب از سازمان هواشناسی کشور دریافت گردید. سپس با انتخاب موج های شاخص سرماهای سالانه که بر پایه معیارهایی همچون حداقل چهار ایستگاه در قالب یک گروه دارای پایین ترین دماهای حداقل و همچنین دو روز فاصله میان موج انتخاب شده با گروه ایستگاه های قبل، جابه جایی های زمانی و مکانی موج های سرما و روند تغییرات آنها بررسی شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که: یک جابه جایی در هسته های مکانی موج های شاخص سرما در طول دوره مورد مطالعه (2005-1976) از عرض های جغرافیایی حدود 35 درجه به سمت عرض های جغرافیایی بالاتر از 36 درجه انجام شده است. همچنین نتایج حاصل از تحلیل روند هسته های زمانی موج های شاخص نیز نشان دهنده از یک جابه جایی در هسته های زمانی وقوع سرماهای شدید در غرب و شمال غرب ایران است؛ بدین صورت که هسته های زمانی شاخص سالانه ازاوایل ماه فوریه و اواخر ماه ژانویه به سوی اوایل ماه ژانویه و حتی اواخر ماه دسامبر جابه جایی نشان می دهند، اما شایان ذکر است که این جابه جایی ها در سطح احتمالاتی 5 درصد تأیید نشده است. نکته دیگری که از این پژوهش منتج گردیده، این است که با توجه به جابه جایی هسته های مکانی و زمانی موج های سرماهای شاخص در غرب و شمال غرب ایران، دمای موج های شاخص روندی کاهشی داشته اند؛ یعنی به سمت سردتر شدن سوق پیدا کرده اند.
تحلیل مورفولوژی و شیب در ارتباط با فرسایش (نمونه موردی حوضه نچی)
حوزههای تخصصی:
تحلیل لندفرم ها و فرآیندهای هالوکارستی دریاچه ارومیه
حوزههای تخصصی:
محیط های مورفوژنز با توجه به مجموعه عوامل و شرایط محیطی و نقش فرآیند های غالب ژئومورفولوژیکی سیستم های لندفرم ساز را تشکیل داده، که در مکان ها و زمان های مختلف بسیار متنوع و متغیر عمل می کنند. این محیط ها با توجه به شاخص های متغیر مکانی و زمانی نوع خاصی از سیستم های شکل زایی را در چرخه عمل خود پذیرا می شوند. فراوانی، تنوع، اندازه و پیچیدگی لندفرم ها به دوره زمانی فعالیت سیستم های یاد شده بستگی داشته و همچنین متناسب با تداوم و پایداری محیط های مورفوژنز آنهاست. تغییرات دینامیکی محیط های مورفوژنز شرایط و مجموعه ای از فرآیند های جدید شکل زایی را موجب شده و چهره های خاصی از چشم انداز لندفرم ها را بوجود می آورند.
با توجه به تغییرات دینامیکی اخیر (خشک شدن دریاچه ارومیه) عمدتا به دلیل کنترل و مهار آب های سطحی و استقرار فرآیند های جدید شکل زایی، این سوال مطرح می شود که لندفرم ها یاد شده در منطقه (نوار ساحلی دریاچه ارومیه) کدامند؟ چه فرآیندهایی آنها را بوجود می آورند؟ موضوع اصلی تحقیق حاضر مطالعه و شناخت و تحلیل لندفرم ها و فرآیند های آنهاست. محیط های شکل زایی بصورت سیستمی بشکل انحصاری عمل نموده و خروجی این سیستمها، لندفرم های بی نظیر خواهد بود. لذا شناخت لندفرم های نمکی و عوامل سازنده آنها و آثار و شواهد آنها در نوار ساحلی دریاچه ارومیه از اهداف این پژوهش می باشد. از روش مشاهدات مستقیم، مطالعات و بررسی های میدانی، تحلیل و توصیف لندفرم ها و فرآیندهای سازنده آنها استفاده شده است. یافته بدست آمده، حاکی از آن است که فرآیندهای شکل زایی هالوکارستی ساحلی در مقیاس ها و الگوهای متنوع زمانی و مکانی با چهره های خاص و بسیار جالب در دو گروه لندفرم های تراکمی و کاوشی ظاهر می شوند. شناخت الگوهای رفتاری و همچنین روند تغییر و تحولات این لندفرمها نشان می دهد که لندفرم های هالوکارستی ناپایدار بوده و دوره تحولات کوتاهی داشته و در طبقه لندفرم های موقت و ناپایدار قرار می گیرند. با توجه به تغییرات محیط ژئومورفولوژیکی دریاچه ارومیه در چند دهه اخیر، مطالعه و بررسی فرآیندهای مورفوژنز و لندفرم های آن اطلاعات ارزشمندی را در خصوص تحولات سیستم های مورفوژنز هالوکارستی ارایه می دهد. این اطلاعات به توسعه و مبانی نظری و کاربردی این شاخه از علم ژئومورفولوژی کمک شایانی می نماید.
بررسی روش های مختلف برای ایجاد توابع انتقالی خاکهای بخشی از مناطق مرطوب شمال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخمین پارامترهای دیریافت خاک با استفاده از اطلاعات موجود خاک، توابع انتقالی نامیده میشود. جهت توسعه توابع انتقالی میتوان از مدل های رگرسیون چند متغیره، شبکه عصبی مصنوعی و نروفازی استفاده کرد. بنابراین در این مطالعه به منظور مقایسه مدل های مذکور، 153 نمونه جمع آوری شده از ناحیه شمالی شهرستان رشت مورد آزمایش قرار گرفته و درصد شن، سیلت، رس و کربن آلی به عنوان ویژگیهای زودیافت و ظرفیت تبادل کاتیونی به عنوان ویژگی دیریافت اندازه گیری شدند. سپس کل داده ها به دو سری داده، شامل سری آموزش (80% داده ها) و سری ارزیابی (20% داده ها) تقسیم گردید. نتایج ارزیابی نشان داد که مدل نروفازی بر اساس شاخص های ریشه مربعات خطا، میانگین خطا و ضریب تبیین به ترتیب 73/0، 07/0- و 66/0 دارای بالاترین دقت در پیش بینی ظرفیت تبادل کاتیونی خاک میباشد. همچنین این مدل بر اساس شاخص درصد کاهش ریشه مربعات خطا به میزان 14 درصد دقت پیش بینی ویژگی CEC را نسبت به روش رگرسیون خطی چندگانه افزایش داده است. بعد از این مدل، شبکه های عصبی مصنوعی پس انتشار، پایه شعاعی و آبشاری به ترتیب نسبت به معادلات رگرسیونی کارائی بهتری داشته اند.