این مقاله پس از بررسی علل و اهداف طرح خاورمیانه ای جرج بوش به اثرات عملی سیاست های وی در طی هشت سال گذشته خواهد پرداخت. سپس تحلیلی از سه معضل سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه – عراق، ایران، و لبنان - ارائه خواهد کرد. آنگاه مواضع اعلامی باراک اوباما را درباره خاورمیانه و نیز جهت گیری احتمالی او را در قبال بحران های فوق بررسی خواهد کرد. پیش بینی این مقاله آن است که سیاست خاورمیانه ای اوباما بازگشت به سیاست کلی دموکرات ها و به خصوص بیل کلینتن، خواهد بود. این مقاله مدعی است حل هر سه بحران جز با مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با ایران امکان پذیر نیست.
با گذشت حدود شش سال از حملات 11 سپتامبر2001 و اجرای نقشه های از پیش تعیین شده حمله به افغانستان و عراق در راستای تغییر رژیم و ایجاد دولت های جدید طرفدار غرب، هنوز شاهد تشدید بی ثباتی و ناامنی گسترده در منطقه می باشیم. سیاست گذاری سریع قوه مجریه همراه با تصمیم کنگره مبنی بر تایید سیاستهای ضد تروریسم کاخ سفید بدون در نظر گرفتن این واقعیت که منافع حاصله از اقدامات مربوط به "جنگ علیه تروریسم" بسیار کمتر از هزینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آنها خواهد بود، مشکلات بیشماری به ارمغان آورده است. این نوشتار به سه بخش به ترتیب زیر تنظیم شده است: مباحث نظری در مورد اهمیت و چگونگی کاربرد "تحلیل هزینه- منفعت" به عنوان ابزاری در سیاست گذاری عمومی؛ تحلیل پیامدهای سیاست ضدتروریسم دولت بوش از دیدگاه شهروندان آمریکایی و جامعه جهانی؛ نتیجه گیری و پیشنهادهایی برای مطالعات آینده در این زمینه سیاست گذاری.