نویسنده مقاله براین نظر است که برآمدن گورباچف در شوروی اثبات می کند که بر خلاف باور اکثر شوروی شناسان ، جامعه شوروی جامعه ای ایستا نبوده و توانسته عواملی را که باعث تغییرش شوند را در درون خویش تربیت کند . به این اعتبار، استبداد سیاسی نتوانست جلوی آن تغییراتی را که زمینه های اجتماعی دموکراسی خواهد شدند، بگیرد . کاری که استبداد سیاسی کرد فقط این بود که این تغییرات کندتر و ناموزون تر به وقوع بپیوندند و زمانی که به حوزه سیاست بروز کردند، جامعه از نهادهای لازم همچون احزاب، سندیکاها و سایر نهادهای جامعه مدنی برای بهره برداری بهینه از این تحول برخوردار نبود و در نتیجه نتوانست از آن بهره ببرد .