در بینش عمومی شهروندان آمریکایی تا قبل از حملات یازده سپتامبر این گونه تعریف شده بود که تروریسم پدیده ای غیرمهم و نادر در این کشور است. ولی حقیقت آن است که از دو قرن پیش بویژه بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا به میزان قابل توجهی حضور گروه های تروریستی داخلی - خارجی و حملات آنها را تجربه کرده است و اگرچه به نسبت کشورهای غربی از قبیل اسپانیا، ایتالیا و انگلیس کمتر از این پدیده آسیب دیده است ولی این یک اشتباه جدی تاریخی خواهد بود که تروریسم را به عنوان یک پدیده جدید بعد از حملات یازده سپتامبر در تاریخ این کشور ملاحظه نمائیم. در این پژوهش قصد داریم علاوه بر بررسی پایگاه های اجتماعی و اهداف گروه های تروریستی داخلی و خارجی در آمریکا، تاثیر سیاست های ضد تروریسم آمریکا بر گروه های تروریستی دست راستی را مورد ارزیابی قرار دهیم.
این مقاله پس از بررسی علل و اهداف طرح خاورمیانه ای جرج بوش به اثرات عملی سیاست های وی در طی هشت سال گذشته خواهد پرداخت. سپس تحلیلی از سه معضل سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه – عراق، ایران، و لبنان - ارائه خواهد کرد. آنگاه مواضع اعلامی باراک اوباما را درباره خاورمیانه و نیز جهت گیری احتمالی او را در قبال بحران های فوق بررسی خواهد کرد. پیش بینی این مقاله آن است که سیاست خاورمیانه ای اوباما بازگشت به سیاست کلی دموکرات ها و به خصوص بیل کلینتن، خواهد بود. این مقاله مدعی است حل هر سه بحران جز با مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با ایران امکان پذیر نیست.