فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۸۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی نوشتار حاضر، پرسش از نسبت اخلاق و سیاست است. در جستجوی پاسخ مناسب، پس از مطالعه روابط چهارگانه (جدایی اخلاق و سیاست، تبعیت اخلاق از سیاست، دوگانگی اخلاق و سیاست و یگانگی اخلاق و سیاست) نشان داده می شود که چگونه در طول تاریخ تحول در معنا و مناسبات قدرت و سیاست از یک سو و اخلاق و قانون از سوی دیگر و سیر طولانی یگانگی در سال های متمادی، در مرحله ای که سخن از جدایی بوده است، سیاست با «قانون» اخلاقی می شود؛ ولی به دلیل کافی نبودن قانون برای اخلاقی کردن سیاست، بازگشت تدریجی به مسیر یگانگی اخلاق و سیاست مطالبه عمومی بر می انگیزد وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 در این روند نقش بسزایی دارد. امروز بیش از هر زمان دیگری این ضرورت احساس می شود که تا چه میزان سیاست و اخلاق به یکدیگر نیازمندند. تجربه طولانی تاریخی به بشر آموخته است که انسان را نه گریزی از اخلاق است و نه راه فراری از سیاست و نیاز متقابل این دو ضرورت را به یکدیگر وابسته می سازد. البته بر خلاف سیاست داخلی که در آن چنین روندی قابل تشخیص و قابل مطالعه است، سیاست و اخلاق در عرصه بین الملل مسیری موازی و دوگانه را طی می کنند.
«در » و «با » سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه عقلانیت ارتباطی با عقلانیت وحیانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دقیقه ای در باب نسبی گرایی، مطلق گرایی و عینیت باوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبی گرایی، مطلق گرایی و عینیت باوری، مفاهیمی هستند که در تاریخ فلسفه به طور عام و فلسفه علم به طور خاص بسیار مورد رجوع و بحث بوده اند. مقاله حاضر پس از ذکر مقدمه ای، به معرفی مفاهیم مذکور از مناظر گوناگون پرداخته و هر تعریف در هر منظر را ارزیابی نموده است. مقاله نشان داده است که دامنه نسبی گرایی، بسیار مبسوط است و شاید تنوع آن به هزار نوع برسد و چه بسا به نحو مضمون و ناآگاهانه بر عادات شناختی پژوهشگر مؤثر شود. مقاله به عینیت باوری (که در تقابل با نسبی گرایی بوده و گونه ای مطلق گرایی است) نیز پرداخته و نشان داده که این گرایش، میراث تفکر نیوتنی ـ دکارتی است و گرایش های جدید فلسفه علم، آن را پشت سر گذارده است. در پایان مقاله، مصادیقی از مطلق گرایی و نسبی گرایی ذکر گردیده است.
«پارادایم قدرت» به مثابه رهیافت نظری جدید و جایگزین نظریات «دولت» و «نظام سیاسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«نظریه دولت» و برداشت های مختلف و متعارض از آن، رهیافتی مسلط در دانش سیاسی معاصر به شمار می آید. الگوهای مختلف لیبرالی، مارکسیستی و جهان سومی «نظریة دولت» ، همواره بازتاب گسترده ای در مطالعه سیاست در جوامع مختلف غربی و غیر غربی داشته و تئوری مرکزی غالب بویژه در ادبیات اقتصاد سیاسی، جامعه شناسی سیاسی و جامعه شناسی تاریخی بوده است. موضوع و هدف اصلی این مقاله، تلاش در جهت صورت بندی یک رهیافت نظری جدید و جایگزینِ نظریات «دولت» و «نظام سیاسی» به گونه ای است که این رهیافت نظری جدید (تحت عنوان رهیافت «پارادایم قدرت») در عین اجتناب از برخی تقلیل گرایی های موجود در نظریات «دولت» و «نظام سیاسی» ، از قابلیت ها و مطلوبیت های معرفتی، روشی و نظری بیشتری برخوردار باشد.
نظریه های مختلف دولت سازی: به سوی یک چارچوب بندی نظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دهه 1970 به این سو ما شاهد رشد ادبیاتی هستیم که بازگرداندن دوباره دولت به مطالعات علوم سیاسی را دنبال می کند. در این ادبیات به طور خاص، نظریه های دولت سازی اهمیت بالایی یافته اند. همین اهمیت باعث شده است تا ما با تعدد و تکثر نظریه های دولت سازی مواجه شویم که ادبیات مربوطه را دچار نوعی آشفتگی متنی ساخته است. بدین سان در مطالعات جدید دولت سازی این ضرورت وجود دارد تا از طریق یکی از شیوه های چارچوب بندی یعنی رهیافتهای نظری، آشفتگی متنی مزبور را سامانی تئوریک داده و سازه های نظری منسجمی را در حوزه نظریه های دولت سازی بنا نهیم. در شیوه ای که نظریات بر اساس استدلا لهای تقریباً مشابه، برنامه های پژوهشی و نیای نظری مشترک دسته بندی می شوند، مقاله نظریه های دولت سازی را از حالت پراکنده به شکل چهار رهیافت نظری که به ترتیب بر متغیر جنگ، متغیر بحران ها و پویایی های اقتصادی و اجتماعی فئودالیسم، متغیر های فرهنگی و نهایتاً موضوعات مربوط به جهان سوم تاکید می کنند، متحول می سازد. در مرحله بعد و پس از ایجاد این رهیافتهای نظری، با نقدی آسیب شناختی از نظریه های دولت سازی موجود، بایسته های تئوریکی را به بحث می گذاریم که این سازه های نظری بدان نیازمند هستند. در این آسیب شناسی مشخص می سازیم که نظریه های دولت سازی در غرب باید رویکرد تک علیتی در نظریه های دولت سازی را به نفع رویکرد چند علیتی وانهند. همین طور با نگاهی آینده پژوهی و برای تکمیل نظریه های دولت سازی در کشورهای جهان سوم، نوعی دستورکار پژوهشی تدارک می بینیم.
پرسش های اساسی رابطه اخلاق و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در صورت مشتمل بودن فعل اخلاقی بر ابعاد مثبت و منفی، از پیوند اخلاق و سیاست، گریزی نیست. توصیه های مثبت و منفی اخلاقی، برای سیاست، در عمل، از اجتناب ناپذیری پیوند مزبور حکایت می کند. اما به نظر می رسد منظور مدافعان جدایی اخلاق و سیاست، پیوند وجه مثبت و مطلق ارزش های اخلاقی با افعال اقتضایی سیاست باشد. شاید این پاسخ، حالتی از موجه نمایی را در صورت، حفظ کند، اما در برابر سؤال اساسی علل و عوامل شکاف میان افعال اختیاری (اخلاقی و سیاسی) و سطوح مختلف حیات فردی و اجتماعی و پایایی این شکاف، بی پاسخ می ماند. بهترین پاسخ به سؤال رابطه اخلاق و سیاست، مشابه دانستن این دو در یک سطح (اختیاری بودن) و دفاع از حیات یکپارچه انسانی و متفاوت دیدن آنها در سطحی دیگر، هدف فی نفسه اخلاق و ارزش های متعالی، به رغم توجه به ضرورت هستی شناختی و غایت شناختی آن (تقدّم ارزشی) و مشروط و وسیله بودن افعال سیاسی یا قدرت (تقدّم رتبی) است. از میان گونه شناسی قدرت، اگر فعل مشروط سیاسی یا قدرت، به طور عمده بر مدار اقناع و نفوذ باشد، گرایش آن به اخلاق، در مقایسه با زمانی که بر مدار زور، تهدید و اغوا دایر باشد، بیشتر است. اطمینان از جهات اخلاقی سیاست نیز در گرو نقد فعّال و نظارت مستمر نهادهای مدنی، به ویژه اخلاقی و دینی در جامعه است.
معرفی کتاب: آفت های قدرت (ارزیابی و نقد کتاب «محدودیت های قدرت»)
حوزه های تخصصی:
مطالعه فرهنگی، پروژه انتقادی
حوزه های تخصصی:
سخنی در «منطق انتخابات» و گزینش «رییس جمهور»
حوزه های تخصصی:
مدرنیته و پسامدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث کنونی بر این نظر استوار است که ضمن طرح مبانیِ جهان بینیِ مدرن، مؤلفههای اساسی رویکردِ نقادانة پسامدرن را به بررسی گذارد. در گفتار نخست، دربارة خردگرایی و انسان باوریِ مدرن؛ دو اصل محوری مدرنیته بحث می شود و تاثیر آنها را در تشکیل جهان، جامعه و انسان مدرن میسنجد. در خلال بیان این دو اصل و در ذیل آنها به برخی دیگر از اصول مدرنیته بنابر ضرورت، تناسب و پیوستگی با این اصول اشاره می شود. در گفتار دوم، رویکرد پسامدرن در مواجهه با مدرنیته به بحث گذاشته شده است. رویکردِ نقادانة اخیر در نقد فراگیر و ساختارشکنانه از کلیت عقلانیت مدرن، از سنت اندیشة خردگراییِ انتقادی میگسلد و با لحنی آخرزمانی دربارة مدرنیته، هرگونه امکان عرضة بدیلی در قالب پروژة مدرنیته را منتفی می شمارد.
تأثیر متقابل انگیزش درونی و تحریک بیرونی در پیروزی انقلابها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ضمن مطالعه تطبیقی دو انقلاب پیروز مشروطیت ایران و استقلال ایالات متحده تلاش میکند تا از میان عوامل مختلف که بر پیروزی انقلاب اثرگذار است دو عامل انگیزش درونی و تحریک بیرونی را بررسی و تأثیر متقابل هر یک از این دو عامل را تحلیل نماید. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانهای و شیوه بررسی توصیفی و تحلیلی تلاش میکند در کنار توجه به اوضاع و احوال داخلی که به خودانگیختگی ملل تحت ستم انجامیده است، برنامهریزی قدرتهای بزرگ برای به بر هم وضع موجود در کشور انقلاب زده را تشریح نماید و نتیجه تأثیر متقابل این دو عامل را بر پیروزی انقلاب و پیامدهای بعدی آن تحلیل نماید.
اندیشه های فرهنگی و فلسفه انتقادی
حوزه های تخصصی: