اختلافات فرهنگی و تابوهایی که از آن ها نشات می گیرند، استانداردها و هنجارهایی در هر جامعه چه سنتی، چه مدرن و پیشرفته به وجود می آورند. هدف این مقاله بررسی موانع و مشکلاتی است که برای انتقال این نوع مسائل فرهنگی و مذهبی بر سر راه مترجم قد علم می کنند خصوصا متون ادبی در برخی از جوامع که تابوها در آن جریان دارند. مسلما در برخورد با چنین قسمت هایی از متن مترجم تسلیم نمی شود و تلاش می کند تا راه حلی مناسب از میان تئوری های ارائه شده بیابد. او بدون اینکه وفاداری خود را زیر سوال ببرد، سعی می کند تا با در نظر گرفتن نیازهای مخاطبان واعتبار نویسنده ترجمه ای معتبر ارائه دهد. یک نگاه تحلیلی بر چند اثر ادبی و ترجمه فارسی آنها نشان می دهد که حتی متون فرانسوی که بار فرهنگی قوی دارند توانسته اند مسیرشان را درانتشارات و بازار کتاب ما باز کرده و دراختیار خوانندگان علاقه مند قرار بگیرند. اگرچه رد پایی از استراتژی های مختلف ممیزی در این متون به چشم می خورد، با این حال با این وضعیت مقابله کرده و به چاپ رسیده اند، اما بیشتر اوقات با صورتی دگرگون و تغییر یافته تا شاید بتوانند پیغام کلی فرهنگ بیگانه و یا نیت ومقصود اصلی نویسنده را منعکس کرده و انتقال دهند.
در نیمه اول قرن بیستم با ترجمه ادب قدیم فارسی، نخستین گام های معرفی شعر و ادب فارسی به جهان عرب برداشته شد و در اندک زمانی شعرهای شاعران بزرگی چون فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی، عطار، نظامی و خیام به زبان عربی نیز ترجمه و منتشر شد، زان پس، مترجمان عربی روی به سوی ترجمه ادبیات معاصر فارسی نهادند. با توجه به این که شناسایی روند ترجمه ادبیات فارسی در دوره معاصر، بیانگر چگونگی عملکرد مترجمان و نمایانگر چالش ها و راهکارهای ترجمه ادبیات معاصر فارسی برای حضور در عرصه جهانی است، پژوهش حاضر بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی، جریان ترجمه شعر معاصر فارسی به زبان عربی را مورد کاوش و بررسی قرار دهد تا بدین وسیله بستر ارتباطات ادبی و فرهنگی بین دو زبان همچون سابق فراهم شود. یافته های این پژوهش بیانگر آن است که شعر معاصر فارسی در سال 1329ه .ش با ترجمه دیوان «پیام مشرق» توسط عبد الوهاب عزام به جهان عرب راه یافت. از سال 1379ه .ش روند ترجمه شعر سرعت گرفت و در سال های 1384ه .ش تا 1388ه .ش آثار بسیاری ترجمه و به جهان عرب ارائه شد؛ البته وضعیت ترجمه شعر در سال های اخیر با ضعف و رکود همراه شده است که توجه و تلاش دانشگاه ها، مراکز فرهنگی و مؤسسات نشر آثار را می طلبد تا به حمایت مترجمان همت گمارند و به ترجمه ادبیات فارسی، بیشتر توجه کنند.
در این نوشتار ابتدا نظری اجمالی در مورد ترجمه ارایه شده است. سپس متن ادبی از دیدگاه شهریار که شعر را به عنوان نمونه ای کامل از متون ادبی معرفی کرده، مورد بررسی قرار گرفته است. به تبع آن شعر از دیدگاه ایشان و دیگر شعرا، به عنوان نمونه ای فراگیر از متون ادبی بحث و پس از آن دیدگاه منتقدانه ادبا در شکل ارتباط بین فردی یک جانبه و دو جانبه در شعر ارایه شده است. به طوری که شعر به عنوان نمود عینی ارتباط بین - فردی بین شاعر و نیرویی ماورا طبیعی و اولین نوع ترجمه ادبی از احساس شاعر برای خود و هم زبانانش معرفی شده است و همچنین ترجمه، در مرحله دوم توسط واسطه برای مخاطب غیرهم زبان شاعر از جنبه های مختلف و با توجه به نظریه پردازی های متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است و رابطه ادیب و مترجم در وهله اول رابطه ای بین - فردی و افقی و در مواردی همراه با چشم داشت از جانب صاحب اثر و از پایین به بالا معرفی شده است.