آنچه از شاعر بزرگ توس فردوسی در اذهان توده مردم جای گرفته است رزم است و میدان است و هیاهو و فریاد، دستی که از تن جدا می شود و پایی که از رفتن باز می ماند تن های بی سر و سرهای بی پیکر، چکاچک شمشیرها و برق نیزه ها، از هم دریدن جوشنها و نشستن سنانها در سپرها. اما خواص می دانند که این همه هست و چیزهای دیگر نیز. حکمت است و معرفت، خردورزی است و عبرت آموزی تامل است و تفکر در این مقال سعی بر آنست که پرده از گوشه ای از دنیای خردگرایی فردوسی برداشته شود و چهره این بزرگ مرد شیعه وطندوست چنان که هست نمایان شود تا بیشتر حرمت نهنند و این «دانشی مرد نیکی شناس» را.
گفتاری که در پیش روست نقد و بررسی مقاله ای است تحت عنوان:«مویی به ریسمان تصحیح چند بیت از شاهنامه»این نقد و بررسی دور دو محور می چرخد: یکی، زدودن غبار ره از تارهای موی سخن که «قلم» آن را در پیچ و خمهای سفر کوتاهش به بار آورده است، و تبیین و توضیح ابهاماتی در این زمینه.دیگری، به نقد کشیدن معیارهای تصحیح متون کهن و ارایه پیشنهادهایی در این راستا.