فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۷٬۱۹۵ مورد.
حوزه های تخصصی:
مولانا، عارف بزرگ ایران در قرن هفتم هجری، پیش از حشر و نشر با بزرگ مردانیچون شمس تبریزی، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی، در میان مردم، هم چون پدرش، بهاولد، از پایه و مقامیخاص برخوردار بوده، همواره در مجالس وعظ او شرکت میجسته و او را فرمان میبردند، لیکن پس از اشناییبا شمس دگرگون شد و پس از مرگ شمس هم روحیات مولانا به آن چه که در گذشته بوده بازنگشت، اما پس از ان صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبیجایشمس را به نوعیپرکردند. در این مقاله تاثیر و خدمت بزرگ حسام الدین چلبیبه ادبیات فارسیو ایرانیان، محور اصلیبررسیاست که از میان سخنان مولانا نکاتیمفید و قابل تامل در این باب استخراج شده است.
ریشه شناسی واژه های آب و آتش و باد در فرهنگ و ادبیات ایرانیان از دیدگاه زبانشناسی زیست محیطی
حوزه های تخصصی:
بررسی تعامل زبان و محیط جغرافیایی و اکولوژیکی و ارتباط فعال بین آن دو یکی از رویکردهای جدید در مطالعات زبانشناسی است. وجود اقلام زبانی در هر محیط جغرافیایی و فرهنگی می تواند شباهتها و تفاوتهای نگرش اقوام مختلف را نسبت به پدیده های طبیعی و اکولوژیکی نشان دهد. این اقلام زبانی از فرهنگ، نیاز، شناخت و عوامل انسانی و محیطی گرفته شده است؛ لذا در زبانهای مختلف، واژگان و مقولـه بندیها و طبقه بندیها در تعامل با محیط اکولوژیکی متفاوت عمل می کنند. هر عنصر واژگانی انعکاس یک جهان بینی فرهنگی و محیطی در یک جامعه زبانی قلمداد می شود؛ لذا، برای آنکه فرهنگ قومی را دریابیم باید نخست معلوم سازیم که قدرت زندگی بخش واژگان چگونه با ساختار دنیای پیرامون آنها ارتباط می یابد و چگونه آن را شکل می دهد. این مقاله در پی آن است که با بررسی و تحلیل برخی از واژه ها مانند آب و آتش و باد در فرهنگ بومی ایرانیان و نیز استعاره ها و عبارتهای مشتق از آنها، ارتباط بین ویژگیهای محیطی و زبان و چگونگی تکوین و شکل گیری نگرش مردم نسبت به پدیده های طبیعی را نشان دهد.
قصیده بحتری راجع به ایوان مداین و ترجمه آن به نثر وقال یصف ایوان کسری
حوزه های تخصصی:
جمال الدین محمد عبدالرزاق اصفهانی، شاعری در کشاکش بوده ها و بایدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرن ششم، گویی عصر شاعران متلون و متزلزل و بی بهره از پشتوانه های قابل اتکای اجتماعی، اقتصادی و فکری و عقیدتی است. این شاعران نه مثل برخی از اسلاف خود – مانند رودکی و عنصری – از صله ها و حاتم بخشی های بی پایان ممد وحانشان برخوردارند و نه مثل بعضی از اخلاف کریم طبع و بلند نظر خود – همانند عطار و مولانا – به دور از محیط دربار، در پی کشف و تجربه آفاق و قلمروهای ناشناخته انسانی، هنری و سخنوری اند.جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، یکی از نمونه های بارز شاعران این دوره است. او هم دل در گرو معتقدات دینی و ارزشهای اخلاقی دارد و هم در اثر ناگزیری یا فزون طلبی، عملا آنها را نادیده می گیرد. هم مدح و غزل می سراید و هم خود را به سبب سرودن آن ملالت می کند. هم از حکمت و معرفت نشان دارد و هم آثار تزلزل و تلون در وجنات سروده هایش هویداست و این همه، چنان نیست که بتوان آن را به تنوع طلبی و عادت گریزی ذاتی شعر و هنر نسبت داد و دامان شاعر را از اتهام آلودن گوهر هنر به هوسها ونیازهای حقیر، مبرا دانست؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که شعر این دسته از شاعران، بیش از آنکه سند تغیر احوال و بی ثباتی شخصیت آنان باشد، آینه بی غبار روزگارانی است که در آن مسندنشینان ناسزاوار حکم می رانند و جریان شعر و هنر را بر بستر هوسها و امیال خام خود به هر سو می کشانند.
نقد و بررسی کتاب: تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام (نوشته احمد تفضلی)
حوزه های تخصصی:
مضمون، مایه غالب، و نماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعریف مفهوم مضمون دچار مشکلاتی است نه تنها ناشی از خلط مضمون و اسطوره، که رفته رفته در کار رفع شدن است، بلکه همچنین ناشی از تداخل واژگان نقد ادبی و نقد هنری به ویژه نقد موسیقی. می توان پنداشت که کاربرد مفهوم لایت موتیف (مایه مکرر) - اصطلاح موسیقایی - در نقد ادبی کار را به چنین مقاربه ها و خطاها کشانیده و مرزهای مضمون و مایه غالب را بر هم زده است. شاید بهتر آن باشد که استفاده از مفهوم leitmotiv را به اپرانامه ها محدود سازیم - که البته از آثار ادبی اند اما نوع خاصی از این آثارند - و در پی آن نباشیم که leitmotiv (مایه مکرر) و motif (مایه غالب) را معادل بشماریم. همچنین پیشنهاد من این است که مفهوم مضمون را ابتدا با رجوع به ریشه آن تعریف کنیم. مفهوم مایه غالب در رابطه با مضمون به دست می آید، همچنان که معنای نماد در نسبت آن با مضمون و مایه غالب بهتر فهم می شود.
سید صدرالدین حسینی و آثار او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"در این نوشته تلاش شده است تا گوشههایى از زندگى و شخصیت ادبى سید صدر الدین ابو الحسن على بن ناصر حسینى، نویسنده زبده التواریخ شناسایى شود.اطّلاعات به دست آمده از منابعى که مىتوانست به این جستجو کمک نماید گویاى آن است که وى یکى از اعمال دولت خوارزمشاهیان بوده و شغل استیفاى(اخذ مالیات)نیشابور را به عهده داشته، اما سرانجام از کار دیوانى کناره گرفته و به تألیف آثار خود پرداخته است.از جمله تألیفات وى کتاب«زبدة التواریخ»و«شرح اعلام نهج البلاغه»را مىتوان نام برد.کتاب دیگرى نیز به نام«تاریخ اسکندر»دارد که وقایع و رویدادهاى زمان سلطان محمد خوارزمشاه، ملقب به«اسکندر ثانى»را در آن بیان کرده است و فعلا اثرى از آن در دست نیست.
"
قصیده شافیه ابوفراس حمدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنی عباس در سال 132 ه با شعار حکومت خاندان پیامبر(ص) قدرت را در سرزمینهای اسلامی به دست گرفتند . اما پس از تحکیم پایه های حکومت خود ‘ دست به کشتار نوادگان پیامبراکرم (ص) در گستره زمین و درازای زمان زدند . ابوفراس شاعر‘ گوشه ای از این جنایات بنی عباس را فهرست وار در لابه لای قصیده ای 60 بیتی گنجانده است و بدین گونه دلهای دردمند شیعیان اهل بیت پیامبر(ص) را شفا بخشیده است که این قصیده را از همین روی ((قصیده شافیه )) نامیده اند . در این مقاله ‘ به ترجمه کامل و شرح لازم و مناسب اشعار ‘ و ذکر حوادث تاریخی آن ‘ پرداخته شده است
عجایب نامه: محمدبن محمود همدانی
منبع:
سوره ۱۳۷۸ شماره ۷۴
حوزه های تخصصی:
رویکرد ملک الشعرای بهار به دین و عرفان
حوزه های تخصصی:
این مقاله که گوشه ا ی از یک پژوهش دانشگاهی با عنوان «جامعه شناسی ادبیات در دیوان ملک الشعرای بهار» است، از چگونگی بازتاب مسایل دینی و عرفانی در شعر بهار سخن می گوید.
بهار در آغاز شاعری، به اقتضای وظیفه ملک الشعرایی آستان قدس رضوی، قصاید دینی بسیاری سروده است. اما بعدها هم که به تهران تبعید و در آن جا ساکن می شود، به رغم غلبه گرایش های سیاسی و کم رنگ شدن عنصر دین در ساختار فکری اش، بر باورهای دینی تاکید می ورزد و هم چنان «دین را اساس تمدن جهانی بشر می داند».
او به خدایی که «بیرون ز حد» است و «ارغنون جهان را می نوازد» باور دارد و از ما می خواهد که «یک لحظه در هر کار» از وی غافل نشویم. به قرآن که می تواند ابزار اتحاد و اتفاق مسلمانان باشد ولی اینک فروغی ندارد هم اعتقاد دارد.
بهار به مثابه مسلمانی شیعه، غالب حساسیت های شیعه را دارد. او در بلندترین قصیده دیوانش به حاکمیت شیعه در عصر صفوی اشاره کرده، آن را« رسمی همایون» دانسته است.
در باور بهار «مسند شرع و سریر حکم» توامان اند و با جدایی «دین که هم کاسه سیاست بود و به قهر از آن جدا شد»، موافقت ندارد. او عامل اصلی این جدایی را سرمایه داری دانسته، معتقد است اینان سبب شدند که دین به دست عوام که «عدوی دین و کتاب پیمبر» و «بدعت آوردند»، بیفتد.
او در یک قصیده طنز آمیز، استفاده ابزاری از دین را محکوم می کند و از کسانی که به مخالفان خود به جرم پرداختن به «کار ادارات دولتی» «وکیل شدن و از مشروطه حرف زدن» یا «روزنامه نویس و چیز فهم شدن» حمله می کنند، انتقاد می کند. او در جای جای دیوانش به اختلاف مسلمانان اشاره می کند و از «اخلاق تباه مرد و زن» سخن می گوید.
بهار، به رغم مشغله های سیاسی بسیارش که او را به آدمی برون گرا و اجتماعی تبدیل می کند. به مثابه انسانی متامل از لحظه های شهودی و عارفانه غافل نمی ماند و هرگاه فرصتی می یابد، چونان «سلطانی نامور بر تختگاه تجرد» تکیه می زند و خود را «سلطان ملک فنا و منصوردار بقا» می یابد و « از دیده، طریق دل می بندد و از اشک روان به گِل» می نشیند.
ابن عربی، بنیانگذار جهان بینی عرفانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نکته ای نو در باره شاعری کهن(تخلص پنهان سنایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالمجد مجدود بن آدم، سنایی غزنوی، شاعر دوران ساز و صاحب سبک قرن پنجم و ششم، متخلص و مشهور به سنایی است. او با توجه به پیچیدگیهای خاص ذهنی خود و شرایط و ویژگیهای منحصر به فرد عصری که می زیسته است، دست به نوآوریهایی از لحاظ سبکی و معنایی زده که امروزه از او به عنوان شاعری صاحب سبک و کسی که توانسته است دورانی جدید(پدر شعر عرفانی) از ادبیات ایران را رقم بزند، نام برده می شود. هرچند از زندگی پر رمز و راز او اطلاعات کمی در دست است، با به دست دادن نشانه هایی، می توان به واقعیتهای زندگی این شاعر نام آور نزدیک تر شد. بسامد واژگانی، تاکید، تکرار و اصرار بر آوردن واژه« رهی» به عنوان نام شاعرانه یا تخلص پنهان سنایی که در سرتاسر اشعار او به صورتی معنادار وجود دارد، نشانه ای ویژه در شناخت او، همچنین نشانه ای از ساختی نوین(تخلص پنهان) در شعر آن دوران است که می تواند برای پژوهشگران، در بررسیهای تازه تر روی اشعار او مفید باشد.
او خود را رهی و رهین، بنده، غلام و دربان درگاه حضرت دوست نامیده است و شاید به همین مناسبت، «رهی» را برای تخلص پنهان خویش برگزیده و در بطن بسیاری از آثارش آورده است. این پژوهش با مطالعه در اشعار او(دیوان اشعار- حدیقه الحقیقه و طریقه الشریعه) به کشف و تفسیر بیشتر این موضوع می پردازد.
شعر صائب :محصول پیوند فرهنگی ایران و هند
حوزه های تخصصی:
صائب تبریزی درخشانترین و نامدارترین شاعر سبک هندی در شعر فارسی است. او در سفر طولانی خود به هندوستان، شناخت و آگاهی عمیقی از فرهنگ آن سرزمین به دست آورد و افزون بر آن، در سراسر عمر پربار خود، در دیوانهای شاعران پارسی گوی ایران و هند، با دقت فراوان تتبع کرد و با تلفیق این دو فرهنگ اصیل، سرمایه بزرگی از معانی و مضامین والای انسانی فراهم ساخت و در اشعار خود از آن بهره بسیار برد. بنابراین، دیوان صائب تبریزی را می توان از یک دیدگاه، عصاره این دو فرهنگ دانست. در این گفتار، این مطالب با شواهد و دلایلی گوناگون بررسی و اثبات می شود.
جامع التواریخ حسنی
حوزه های تخصصی:
تحلیل نسبت میان جهان درون و جهان برون از دیدگاه مولوی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که عشق، شیرازه اندیشه و نظام معرفتی مولوی را شکل می دهد و ظهور و بروز هر خطاب و اظهاری در آثار مولوی بر پایه عشق بنا نهاده شده است در این جستار، تحلیل ارتباط جهان درون و جهان برون در مثنوی نیز بر مدار نگاه خالق آن درباره عشق صورت می گیرد. این نگاه بر این فرض استوار است که عشق در نظر مولوی، برزخ میان جهان درون و جهان برون است و آنچه آن را در قالب تعبیرات و اصطلاحاتی مانند تناظر آفاق و انفس، شهود و غیب، ظهور و بطون، عین و ذهن، ملک و ملکوت، خاک و افلاک، جسم و روح و ... می خوانند از دیدگاه آفریدگار مثنوی به عشق و جلوه و مظهری از آن وابسته است. بر اساس این نگاه، دوست داشتن و عشق خداوند به شناخته شدن، انگیزه حرکتی ایجادی شده است که به موجب آن، صورت از بی صورتی، متناهی از نامتناهی و ابد از ازل بیرون آمده و شاید بتوان گفت کل آفرینش خلق محقق شده است.
این پژوهش، می کوشد تا جلوه هایی از این باور را در مثنوی مولوی بکاود و آن را تبیین کند. روش پژوهش، توصیفی - تحلیلی است که با توجه به عنوان و اقتضائات تحقیق با رهیافت هرمنوتیک بخشهایی از متن مثنوی تاویل و تحلیل شده است.
اجمالا نتیجه پژوهش نشان می دهد ذیل باور عمومی عارفان مبنی بر اینکه انسان آیینه حق و خلیفه خداست در نظر مولوی، عشق در وجود آدمی، بسان برزخی می ماند که اندیشه را به عرصه ظهور و بیان می کشاند. بدین ترتیب می توان عشق را از دیدگاه هستی شناسی همچون آیینه ای دانست که بودهای آن جهانی را در نمودهای این جهانی منعکس می سازد.