کهن ترین ترجمه ها و تفسیرهای بازمانده از قرآن کریم به زبان فارسی متعلق است به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری. در این ترجمه ها لغات و ترکیبات نادر و کهن فارسی بسیاری به کار رفته است. از آنجا که پدید آورندگان این گزارش ها در برابر گزینی واژه های عربی دقت فراوان داشته اند، بررسی آنها از نظر تاریخ زبان فارسی فوایدی در بردارد. از جمله ویژگی های زبانی این ترجمه ها، کاربرد واژه هایی در نقش دستوری قید و ادات استفهام است که امروزه شماری از آنها معنای استفهامی خود را از دست داده اند. از آنجا که فرهنگ های فارسی برای شماری از این واژه ها معنی استفهامی ذکر نکرده اند، سعی نویسنده در این مقاله بر آن بوده است که آنها را دسته بندی کند (?ص 143 همین مقاله) و بشناساند.
«را» یکی از حروف اضافه یا وابسته سازهای پرکاربرد زبان فارسی است که در کتابهای دستور زبان فارسی اقسام و معانی گوناگونی را برای آن برشمرده اند. یکی از موارد کاربرد این حرف که دستوریان کمتر به آن پرداخته اند، در جمله های مرکّب است. این قسم «را» مختص جمله های مرکّبی است که در آنها جمله واره پیرو در درون جمله واره پایه و پس از «را» قرار گرفته است؛ اما فعل جمله واره پایه لازم و یا بی نیاز از «را» است؛ مانند «آن را که کمند سعادت کشان می برد چه کند که نرود». در برخی از کتابهای دستور زبان فارسی، همچون دستور زبان فارسی خانلری و دستور نامه مشکور این نوع کاربرد حرف «را» منحصر به نوشته های معاصران و غلط پنداشته شده است؛ حال آن که در متون نظم و نثر قدیم؛ از جمله در گلستان سعدی یافت می شود. در این مقاله به معرفی این قسم از «را» و نقد و بررسی آراء مخالف و موافق در باب آن پرداخته شده، با استناد به شواهدی چند از نظم و نثر فارسی، شیوه به کارگیری آن در جمله های مرکّبی که در آنها جمله واره پیرو در درون جمله واره پایه جای گرفته نموده شده است.
فراهنجاری دستوری، هنجارگریزی، نحوستیزی، کژتابی، عدول از هنجار، برجسته سازی و ... اصطلاحاتی است که طی چند دهه اخیر به محافل ادبی و متون نقد ادبی، راه یافته است. این پژوهش بر آن است که با تعریف این اصطلاحات و ارایه نمونه ها و مصداق های عینی از دو شاعر صاحب سبک ایران، کارکردهای این پدیده را به شیوه ای توصیفی-تحلیلی به نمایش گذارد. احمد شاملو به عنوان شاعری فرانیمایی (جزو شاعران مدرنیست متعارف) و رضا براهنی به عنوان نظریه پرداز و شاعری پست مدرن جهت انجام این تحقیق درنظر گرفته شده اند.از مقایسه ونقد ونظر دیگران نیز به فراخور موضوع استفاده گردیده و سرانجام تئوری این نظریه پرداز (براهنی) باشعر وی انطباق داده شده است.
در این مقاله، آرای سیبویه ـ دانشمند مسلمان و ایرانی ـ دربارهٔ زبان و زبان شناسی بررسی شده است. این عالم بزرگ ایرانی، که از رهبران نحلهٔ بصره نیز بود، در نحو زبان عربی به کمال رسید. کتاب او با عنوان الکتاب از معروف ترین و معتبرترین کتاب ها در زمینهٔ نحو است. الکتاب طرز توصیف دستور زبان عربی را تعیین و تثبیت کرد. تصویری که او از دستور زبان عربی رسمی و کتابتی ترسیم نمود به ذات همان است که امروزیان از آن زبان در ذهن دارند.
نماز ستون دین و نزدیکترین راه به حق است؛ برپا داشتن آن با حضور قلب، موجب دست یابی به گنج های اسرار و حقایق الهی و در نتیجه سبب تقرب به معشوق سرمدی است.
نماز بهترین و کارآمدترین سلاح نبرد با ابلیس و خدعه های اوست. نماز بدرقه آدمی است تا وی را از چنگالِ دیو نفس برهاند و نخستین پیمان بندگی وی با حق را تجدید کند.
فریضه ای که حضرت رسول(ص) آن را «قره العین» خویش شمرده دارای چنان شان و فضیلتی است که برگزاری حتی دو رکعت از آن بر دنیا و امتیازات آن برتری دارد و ترک آن موجب انهدام دین می شود.
مولوی که از سخنوران نامی عرفانی است، برای نماز ظاهر و باطنی قایل است که نمازگزار با توجه به قابلیت خویش و درک حقیقت آن می تواند به اهداف نماز دست یابد و ماجور حق شود.
او نماز عاشقانه را بر نماز زاهدانه اَولی می داند؛ چه زاهد با پای تن و به کندی راه وصال می سپرد؛ ولی عارف با پر و بال عشق هر دم به ساحت محبوب نزدیک می شود.
وی پاک کردن درون را از پندارهای بازدارنده و اَصنام هوا و هوس، ضرورت راه تعالی می داند و با تکیه بر آیات شریف معتقد است که علاوه بر آدمی و پری، حیوان، گیاه و جماد نیز به ذکر و ستایش حق می پردازند؛ لیکن گوش دل باید گشود تا نغمه های پر شور توحیدی آنها شنیده شود.
این پژوهش رویکردی به تجلی عارفانه نماز در آثار مولانا دارد، خاصه بر ابیاتی از مثنوی که بر پایه آیات قرآن کریم و احادیث شریف بنا شده اند؛ همچنین نگارنده در طی این پژوهش نیم نگاهی دارد به سخنان عارفان بویژه آنان که از مقتدایان و پیشروان مولوی محسوب می شوند.