فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱۱٬۲۷۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی شاخص ها و استانداردهای شعر کودک ونوجوان در حوزه انقلاب اسلامی، دفاع مقدس پرداخته است. عناصر اصلی شعر کودک، موضوع، تخیل و فانتزی، زبان، اندیشه و ... است که این پژوهش برای تبیین استانداردهای این عناصر در اشعار کودک ونوجوان جنگ است. نتایج نشان داد که شعر کودک ونوجوان باید زبانی ساده و طبیعی داشته باشد. استفاده از زبان محاوره ای در شعر کودکان ممنوع است؛ زیرا کودکی که در حال یادگیری زبان ادبی است، دچار دوگانگی زبان محاوره و ادبی می شود. شاعر کودک باید از تصاویر و آرایه هایی استفاده کند که برای کودک آشنا و قابل درک باشد و در عین سادگی باید متناسب با تجربه زیسته کودکان ونوجوانان باشد. عدم طرح حوادث بنیادین و پرجاذبه در اشعار روایی دفاع مقدس سبب شده است تا خوانندگان نتوانند رابطه حسی مناسبی با این گونه آثار پیدا کنند و لاجرم درصد خوانندگان آثار دفاع مقدس بسیار کمتر از دیگر شاخه های ادبیات کودک باشد.
تحلیل انتقادی مبانی دستوری- صرفی رساله مفاتیح الدریه فی اثبات القوانین الدریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار بر آن است تا با بررسی و تحلیل رساله دستوری مفاتیح الدریه از مصطفی سیواسی (م ۱۲۴۰ ق) تصویری روشن از این رساله و رویکردهای نظری آن در زمینه صرف و نحو فارسی ارائه نماید. با توجه به این که مفاتیح الدریه از نخستین دستورهای متقدم به حساب می آید، شناخت آن برای دریافت پییشینه دستوری زبان فارسی و ارائه تصویری کامل تر از سیر تحول دستور تاریخی، بسیار سودمند است. این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی بر اساس منابع کتابخانه ای و از جمله نسخه های خطی، با بررسی و توصیف و تحلیل به سامان رسیده و الگوی دستوری این اثر در این پژوهش معرفی گردیده است. در نتیجه این تحقیق، آشکار می گردد که رساله مفاتیح الدریه تا حدود زیادی تحت تأثیر قواعد عربی بوده و از مقوله صرف و اشتقاق کلمات در فارسی فراتر نرفته است. نویسنده این رساله، ضمن بیان قواعد در هر یک از موضوعات صرفی به مثال هایی درخور موضوع مبادرت ورزیده است اما به واحد جمله و نقش آن در ساختار صرف و نحو فارسی توجهی نشده و در مبحث صرف نیز انواع کلمه بر سه نوع «اسم» و «فعل» و «حرف» انگاشته شده و در مبحث انواع فعل ماضی به سه مورد از انواع بسنده شده و در انواع مضارع نیز نوع مضارع التزامی و مضارع مستمر ملموس مورد توجه قرار نگرفته است. در ادامه به تقلید از صرف عربی برای امر فارسی، نوع امر غایب در نظر گرفته شده و به نوع فعل مستقبل با فعل کمکی خواستن هیچ اشاره ای نشده است.
تحلیل و بررسی صامت های میانجی در زبان فارسی با رویکرد زبان شناختی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، نظام بسیار پیچیده و گسترده ای است که از طرح ها و الگوهای خاصی پیروی می کند تا در محور زنجیری یا همنشینی، با ترکیب واج ها و خلق واحدهای زبانی بزرگتر، بتواند ایجاد ارتباط را در بین گویشوران ممکن سازد. یکی از مهمترین الگوهای حاکم بر همنشینی واج ها، حضور واج های میانجی، هنگام ترکیبِ تکواژها با یکدیگر است. نظر به این که موقع ترکیبِ تکواژها، در جایگاه های مختلف، واج های میانجی خاصی ظاهر می شود، این پرسش پیش می آید که علت حضور میانجی ها در این موضع چیست؟ چرا در جایگاه های مختلف، از واج های صامت مختلف و متفاوتی به عنوان میانجی استفاده می شود؟ و خاستگاه تنوع حضور واجی های میانجی چیست؟ جستار حاضر در پی آن است که به شیوه توصیفی و تحلیلی با رویکرد زبان شناختی و تاریخی این مقوله را مورد کندوکاو قرار دهد. نتایج به دست آمده، نشان می دهد که در زبان فارسی ده واج میانجی وجود دارد که برخی از آنها، میانجی مرده و نارایج محسوب می شوند، برخی از دوره رشد و تکوین زبان فارسی رایج و متداول بوده است و برخی نیز، ریشه در زبان محاوره دارند، و علت حضور میانجی ها را باید در قاعده التقای مصوت ها و تنوع کاربرد صامت های میانجی را هم در فرایند فرسایش کناری در زمان های گذشته، و نیاز به احیایِ واج حذف شده به خاطر التقای مصوت ها جستجو کرد.
مرگ، موقعیت و موقعیت های مرزی در شعر معاصر ایران؛ مطالعۀ موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۱۴۱-۱۱۱
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم از گرایش های فلسفی مهم معاصر است که به طور گسترده در ادبیات نیز بازتاب یافته است و موقعیت، وضعیت های مرزی و مرگ از مفاهیم عمده اگزیستانسیالیستی هستند. در این مقاله بازتاب این سه مفهوم اگزیستانسیالیستی در اشعار شمس لنگرودی بررسی شده است. نتایج و شواهدِ مثالِ متعدد حاکی از آن است که اولاً، هر سه مفهوم عمده وجودی بازتاب زیادی در اشعار این شاعر داشته اند؛ ثانیاً، انعکاس این مفاهیم از مجرای منطق هنری و تمهیدات شعری بوده است؛ و ثالثاً، رویکردهایی در این میان پررنگ تر بوده اند. چهار زیرشاخه را در بین اشعارِ منعکس کننده مرگ می توان بازشناخت که به ترتیبِ بسامد بیشتر عبارت اند از: ۱. مرگ فروپاشنده، پایان دهنده و نابودگر؛ ۲. مرگ، یک واقع بودگی و یک وضعیت مرزی؛ ۳. مرگ و دل شوره آن؛ ۴. مرگ و بیهودگی و یأس. در میان وضعیت های مرزی، وضعیتِ رنج بردن حضوری قابل توجه در اشعار دارد. شاعر در بازتاب این مفاهیم وجودی، دیدگاه های متنوعی در نظر داشته است و بنابراین رویکرد اگزیستانسیالیستی اشعار انطباق کامل با متفکری خاص ندارد.
مطالعه تطبیقی انسجام بخشی آرایه مراعات نظیر در مراثی حسینی اشعار سید بحرالعلوم و میر عزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
111 - 127
حوزه های تخصصی:
رثای امام حسین(ع) و اشعار عاشورایی در ادبیات عربی و فارسی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ تاآنجاکه شاعران به زوایای مختلف آن پرداخته اند و تعزیه سرایان نیز چشمگیرترین بخش از اشعار خود را به آن اختصاص داده اند. مقاله حاضر با تمرکز بر اصل انسجام که مهم ترین معیار شکل گیری متن است و به روابط موجود در متن اشاره می کند، سعی در بررسی تناسب میان عناصر متن از طریق مراعات نظیر دارد. سید بحرالعلوم و میرعزا از این آرایه ادبی که باعث تناسب میان اجزای متن، تداعی معانی، مضمون پردازی ادبی و در نهایت انسجام متن می شود، بسیار بهره برده اند. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، کارکرد صنعت مراعات نظیر و انسجام حاصل از آن را، در اشعار این دو سراینده به صورت تطبیقی مورد بررسی قرار می دهد. از دستاوردهای پژوهش این است که هر دو شاعر با توجه به مضامین گوناگون (ستایش امام حسین(ع)، ماتم اهل حرم، اندوه قدسیان، عظمت روز عاشورا و...)، مراعات نظیر را از طریق تلفیق با آرایه های ادبی دیگر مانند: تشبیه، تضاد، استعاره، کنایه و تلمیح در جهت ایجاد هماهنگی و تناسب معنایی، به کار می گیرند. هر دو شاعر، متنی منسجم دارند اما اشعار میرعزا با توجه به اینکه مخاطب اشعارش از نوع عوام است، عاطفه حزن درآن نمود بیشتری دارد و ابیات نیز ساده تر و روان تر از ترکیب بند بحرالعلوم است.
کهن الگوی ضد قهرمان، قهرمانِ شعر پست مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
66-39
حوزه های تخصصی:
در نقد کهن الگویی شعر پست مدرن، می توان نشانه های واضحی از ضمیر ناخودآگاه جمعی را مشاهده کرد. ازجمله این نشانه ها، کهن الگوی ضدقهرمان است. کهن الگوی ضدقهرمان در شعر پست مدرن به صورت های مختلف به خصوص «آنیما»، «آنیموس» و «خویشتن» چنان پررنگ و متنوع حضور یافته است که گاه خواننده را در تشخیص جایگاه قهرمان از ضدقهرمان دچار تردید و سردرگمی می سازد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، سعی کرده است تا جایگاه و کارکرد کهن الگوی ضدقهرمان را در جریان روایت شعری پست مدرن مشخص کند. نتایج این بررسی نشان داد که شاعران پست مدرن تا زمانی که کهن الگوی ضدقهرمان در برابر شرایط اجتماعی دست به اعتراض می زند، مورد ستایش قرار گرفته و در زمره قهرمانان از او ستایش می شود، اما زمانی که این نقش سبب آسیب دیدن کهن الگوی خویشتن یا سایر کهن الگوهای مثبت فرد می شود، دیگر مورد حمایت قرار نمی گیرد.
شگردهای شاملو در کاربرد تشبیه مرکب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
1 - 24
حوزه های تخصصی:
تشبیه مرکب از فاخرترین گونه های تشبیه است که تصویر کاملی از هیأت دو یا چند چیز را ارائه می کند. تشبیه مرکب از دوره های اول شعر فارسی همواره موردتوجه بوده و در شعر معاصر نیز جلوه ی خاصی یافته است. شاملو یکی از برجسته ترین شاعران معاصر است که شعر منثور (شعر سپید) با نام او رقم خورده و در موارد متعدد و با هنرنمایی از تشبیه مرکب بهره ی بسیار برده است. در این تحقیق که کتابخانه ای است و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، تشبیهات مرکب در اشعار شاملو بررسی می شود تا شگردهای هنری اش در ساختار تشبیه مرکب، نقش آرایه های بدیعی در کنار تشبیه مرکب و اغراض تشبیه مرکب معلوم شود. نتیجه ی تحقیق نشان داد که تعدّد مشبه و مشبه به، مقدّم آوردن مشبه به و مقیّد کردن تشبیه مرکب از ویژگی های ساختاری تشبیه مرکب در شعر شاملو است که از هریک از این ویژگی ها برای تقویت موسیقی شعر و نیز روشن کردن مفهوم و محتوای شعر استفاده شده است. اغراض تشبیه نیز در شعر شاملو قابل توجه است. با توجه به اینکه شعر شاملو شعری اجتماعی- انتقادی است و شاعر در بیشتر اشعارش لحنی اندرزگویانه و منتقدانه دارد، «تقبیح و زشت جلوه دادن مشبه» و «استدلال برای بیان امکان مشبّه» از اغراضی است که در تشبیهات مرکب او دیده می شود.
تحلیل و بررسی و مقایسۀ تطبیقی مؤلفههای ادبیات پلیسی و کارآگاهی در آثار آگاتا کریستی و اسماعیل فصیح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۲۳۹-۱۸۳
حوزه های تخصصی:
اسماعیل فصیح از نویسندگان صاحب نام و پرکار در زمینه ادبیات داستانی به ویژه ادبیات پلیسی و کارآگاهی است که شماری از آثار وی مانند شهباز و جغدان، شراب خام، درد سیاوش، دل کور و... بیشتر جنبه پلیسی و کارآگاهی دارند. با وجود شهرت این نویسنده، همان طور که نتایج این پژوهش نشان می دهد، او تا حد زیادی تحت تأثیر آگاتا کریستی و رمان های جنایی او بوده است؛ به طوری که با مقایسه تطبیقی آثار پلیسی این دو نویسنده می توان به بسیاری از مؤلفه های مشترک در زمینه ادبیات پلیسی در آثار ایشان دست یافت. اسماعیل فصیح نه تنها در انتخاب زبان راوی و نوع شخصیت پردازی بلکه حتی در انتخاب پی رنگ برخی داستان ها نیز تحت تأثیر آگاتاکریستی بوده است. این ادعا را می توان از طریق مقایسه متن آثار هر دو نویسنده اثبات کرد. نویسندگان کوشیده اند در این پژوهش به صورت توصیفی تحلیلی و با شیوه اسناد کتابخانه ای میزان تأثیرپذیری فصیح را از آگاتا کریستی تبیین و اثبات کنند. کاری که تاکنون از سوی پژوهشگران و ناقدان ادبیات داستانی صورت نگرفته است و در نوع خود تازگی دارد.
بررسی و تحلیل شعر کارگری در دهه های پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
25 - 50
حوزه های تخصصی:
شعر کارگری از زیرمجموعه های شعر متعهد است که از دوران مشروطه تا انقلاب اسلامی، در آثار برخی از شاعران رواج داشته است. ازآنجاکه بعد از پیروزی انقلاب با تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی، جامعه ی ایران دچار تحول و ادبیات نیز دستخوش تغییراتی شده؛ بنابراین سیر تحولات این نوع شعر در دوران پس از انقلاب با توجه به این تغییرات قابل بررسی است. به منظور انجام این پژوهش، آثار شاعران کارگری پیش از انقلاب که در طول نزدیک به سه دهه پس از انقلاب اسلامی شعر سروده بودند و همچنین مطرح ترین مجموعه شعرهای شاعرانِ پس از انقلاب در قالب های گوناگون به روش توصیفی- تحلیلی و متکی به فرآورده های پژوهشی که از مطالعه در کتابخانه و فیش بردای به دست آمده ، بررسی شده است. بر اساس یافته های پژوهش شعر کارگری پس از انقلاب تا پایان دهه ی هشتاد، دچار رکود شده است و نه تنها از سوی شاعران تازه ی این دوره استقبال نشده، در اشعار شاعران کارگری پیش از انقلاب هم ادامه نیافته است؛ اما در دهه ی نود شاهد رونق نسبی شعر کارگری نسبت به سایر دهه های پس از انقلاب تاکنون هستیم. نکته ی قابل توجه در شعر کارگریِ دهه ی نود آن است که ازنظر محتوا و مضمون نسبت به اشعار کارگری دوران پیش از انقلاب دچار تغییراتی شده که این تغییرات با ذکر نمونه هایی از شعر کارگری دهه ی نود و مقایسه ی آن با شعر کارگری پیش از انقلاب نشان داده شده است.
مقاله کوتاه: «این عروس» یا «إبن عِرس»؟ تصحیح بیتی از دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
169 - 174
حوزه های تخصصی:
در شعر خاقانی به سبب وفور واژه ها و ترکیبات و اطلاعات گونا گون، گشتگی ها و خوانش های اشتباه بسیاری رخ داده که برخی از این تصحیف ها همچنان تا به امروز ازنظر شارحان و مصححان دیوان خاقانی پنهان مانده است. یکی از همین تصحیفات جالب توجه در بیتِ «چنانک این عروس از درم خرّم است/ به زر بود خرّم روان عنصری» رخ داده که نگارنده در این جُستار، پیشنهاد تصحیحِ قیاسیِ مصرع نخست را به صورت «چنانک إبن عِرس از درم خرّم است» مطرح کرده است. «إبن عرس» واژه ای است به معنی راسو و چنان که در این مقاله نشان داده شده از حیواناتی است که بنا بر اطلاعاتی که از برخی کتاب های حیوان شناسی به زبان عربی به دست آمده است، علاقه ی بسیاری به جواهرات به ویژه پول های دینار و درهم داشته و از جمع آوری آن ها لذتی می یافته است. در این تحقیق به اجمال این تصحیف در دیوان خاقانی بررسی و تحلیل شده است.
شیوه های تأکید در قصاید ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
200 - 221
حوزه های تخصصی:
هر شاعری بر موضوعات و مفاهیم خاصی تأکید می کند . ناصرخسرو قبادیانی از نخستین شاعران زبان فارسی است که شعر را محمل تبلیغ و تبیین عقاید مذهبی و سیاسی خود کرده است. تأکید، موضوعی است که دو سویه دستوری و بلاغی دارد و در دو بخش تأکید عام و خاص مطرح می شود. در این مقاله با روش استقرا، هر دو بخش شیوه های تأکید در شعر ناصرخسرو استخراج، دسته بندی، توصیف و تحلیل شده است. تأکید عام در قصاید او شاملِ تکرارِ عین لفظ، ترادف، وصف عطف، وصل، مبالغه، تضاد و قصر است. همچنین تأکید خاص شامل شیوه های تأکید اسم، ضمیر، صفت، قید، فعل و جمله است. هدف عمده تأکیدهای او تبیین و برجسته کردن موضوع ها و مفهوم هایی است که در نظر او حقیقت شمرده می شود و با استفاده از آن شیوه ها می خواهد زمینه اقناع و پذیرش مخاطب را فراهم کند. به لحاظ بسامد تأکید از طریق تکرار، جناس و تصدیر در میان آرایه های بدیعی بیشتر دیده می شود. در تأکید خاص، تأکید فعل و جمله در شعر او جایگاه خاصی دارد. این بررسی گویای آن است که ناصرخسرو در بیشتر موارد چند شیوه تأکید را همزمان به کار می گیرد و این موضوع تسلط بی نظیر او را بر فنون شاعری، شیوه-های مناظره، وعظ و تبلیغ نشان می دهد. همنشینی شیوه ها بر شدت و حدت تأکیدهای او افزوده و باعث انسجام در سخن او شده است. ضمن آن که فکر او نیز منسجم و مشخص است و چند موضوع محوری را که در نظر او بیشتر اهمیت دارد، با شیوه های متنوع تکرار و تأکید می کند.
مقایسه ساختاری و محتوایی مقدمه داستان بیژن و منیژه با مقدمه رستم و اسفندیار در شاهنامه
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ششم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۹
116 - 137
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی تفاوت ها و اشتراکات ساختاری و محتوایی مقدمه های دو داستان بیژن و منیژه و رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی پرداخته می شود. هدف از این مقاله پی بردن به این نکته است که با وجود تمایزِ داستان رزمی-تراژدی رستم و اسفندیار با داستان عاشقانه بیژن و منیژه؛ چرا فردوسی برخی واژه ها، ترکیبات و مفاهیم در مقدمه این داستان ها را به صورت مشابه و نزدیک به هم به کار برده است. مسأله اتفاقی بودن یا هدف مند بودن این اشتراکات؛ نگاهِ ویژه به سبک و علاقه مندی فردوسی به مضامین و موضوعات به کاربرده در درآمدهای این دو داستان و نیز دستیابی به چند دلیل برجسته درباره ماندگاری ابیات این مقدمه های داستانی از فرضیات مطرح شده در این پژوهش است. در این مقاله به روش تحلیل بنیادی و مقایسه کمی و کیفی به کمک منابع موجود کتابخانه ای سعی شده است تا ابعاد مختلف موضوع، واکاوی شود. پس از مقدمه و کلیات کار و بیان مسأله و پیشینه پژوهش، تحلیل و بررسی مجزای هر مقدمه با شرح و تفسیر مختصری از ابیات آمده است. در ادامه وجوه تمایز و شباهت این دو مقدمه بیان شده است. در پایان بحث نیز ضمن پاسخ به مسائل و فرضیه های طرح شده، درمی یابیم که با وجود تفاوت های چندبُعدی این دو مقدمه؛ فردوسی احتمالاً به دلایلی همچون ایجاد انگیزه و جذب مخاطب، استقلال محتوایی در درآمدهای داستانی و تازگی و دوری از کهنگی سخن در هر برهه از زمان، به سرودن مقدمه های شاهنامه با وجوه اشتراکی قابل تأمل همت گماشته است.
بررسی استعاره ی فضایی و طرح واره های تصویری در غزل های حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
147 - 176
حوزه های تخصصی:
معنی شناسی شناختی با مطالعه ی معنی به چگونگی عملکرد ذهن و تجربه ی انسان در درک مفاهیم ازطریق زبان دست می یابد. چکیده ی کلام این رویکرد این است که استعاره امری صرفاً زبانی نیست، خاستگاه اصلی استعاره ذهن است؛ اما برای پیدایش و ظهور خود، به بسترهای مناسب زبانی، فرهنگی و اجتماعی نیاز دارد و رابطه ی استعاره با ذهن، اجتماع و فرهنگ ، رابطه ای دوسویه است. استعاره ها کمک می کنند تا حوزه های انتزاعی بر اساس حوزه های عینی درک شوند. طرح واره های تصویری ازجمله ساخت های مفهومی هستند که در این حوزه به آن توجه شده است و با زیربنایی استعاری ساخته می شوند تا به منزله ی پلی برای ارتباط میان تجربه های فیزیکی ما با حوزه های شناختی پیچیده تر محسوب شوند و به درک مفاهیمی کمک کنند که به لحاظ جوهری حجم ناپذیرند. جستار حاضر می کوشد با روش توصیفی تحلیلی و با استناد به نظریه ی معنی شناسان شناختی به تحلیل استعاره های فضایی و طرح واره های حجمی، حرکتی و قدرتی در غزل های حسین منزوی بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که منزوی برای تجسم مفاهیمی چون عشق، تردید، آرزو، بغض، غم، طاقت، شادی، جنون و... از طرح واره های تصویری استفاده کرده و تجسّم این مفاهیم، نقشی اساسی در قدرت عاطفی غزل وی، تمایز تخیل و محتوای آن داشته است. استعاره های مفهومی او نشان می دهند که عشق، جنون، مستی، شرم و مهربانی در دنیای ذهنی شاعر و در فرهنگ زیسته ی او جایگاه والایی دارند، عشق از قدرتمندترین اندیشه ی او و مسلّط بر همه چیز است و بعد از عشق، تفرقه، تقدیر و غم ازنظر قدرتی در سطح بالایی قرارگرفته اند.
ابن عربی و استعاره؛ بررسی روش شناسی ابن عربی در تبیین عالمِ صغیر با تأکید بر نظریه استعاره جرجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات مهم در حوزه عرفان و تصوف اسلامی، مسأله عالم صغیر و عالم کبیر است. این موضوع یکی از مهم ترین حوزه های مورد بحث در عرفان ابن عربی را تشکیل می دهد و نقشی حیاتی در عرفان او و پیروانش دارد. از آنجایی که نوشته های شیخ اکبر مبتنی بر نوع ویژه ای از زبان شناسی است که شاید در بیان هیچ کدام از عرفا به کار گرفته نشده باشد، توصیف و تبیین پژوهشگر عرفانِ او نیز باید مسایل مربوط به زبان و متعلقات آن را به عنوان یک فرض پیشینی در نظر داشته باشد. بررسی کتاب التدبیرات الهیه ابن عربی نشان می دهد که او در تبیینِ چگونگیِ تطبیقِ جهان کبیر و صغیر بر یکدیگر، از استعاره کمک می گیرد. ابن عربی در ابتدای کتاب، تعریفی از استعاره ارائه کرده که دقیقاً مطابق با تعریف نظریه پرداز استعاره در بلاغت اسلامی، یعنی شیخ عبدالقاهر جرجانی است. عنصر حیاتی در این تعریفِ همانند از استعاره را باید در «جامع» جستجو کرد که متضمن شکل گیری و ماندگاری استعاره است. پس از مقایسه تعریف ابن عربی و جرجانی از استعاره و بررسی نمونه هایی از تطبیقات عالم کبیر و صغیر این نتیجه به دست آمده است که شیخین نه تنها در تعریف استعاره و تأکید بر مسأله أخصِّ صفاتِ مشبه به در شکل گیری استعاره اتفاق نظر دارند، بلکه ابن عربی این نظریه را در بعد عملی و در ساحتی هستی شناختی نیز به کار گرفته و از آن نتایج مطلوبی به دست آورده است.
نقشِ خرده فرهنگ های منحرف قلندریّه درعزلت آنان براساسِ رباعیّاتِ قلندرانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
135 - 168
حوزه های تخصصی:
قلندریّه یک گروه خاص با خرده فرهنگ های خاص است و عزلت با وجود حضور در متن جامعه جزو مهم ترین آن هاست. چگونگی تحقّق خرده فرهنگ مزبور وظیفه ی جستار حاضر است که در حوزه ی مطالعات بینارشته ای ادبیّات صوفیانه و جامعه شناسی فرهنگی است و برپایه ی مطالعات کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و با کمک رهیافت تحلیل محتوا انجام شده. به دلیل اهتمام ویژه ی متصوّفه به قالب رباعی، پیکره ی متنی پژوهش حاضر را رباعیّات فارسی شکل داده است. بازه ی زمانی از آغاز تا قرن هشتم (ه.ق.) و بستر موضوعی محدود به حوزه ی جامعه شناسی فرهنگی، منهای مؤلّفه های اعتقادی است. یافته ها نشان می دهد که عزلت خاص قلندریّه که عزلتی در میان مردم است، به وسیله ی خرده فرهنگ های منحرف آن ها نسبت به فرهنگ حاکم بر جامعه ی اصلی و فرهنگ جماعت صوفیان غیرقلندر محقّق می شود. خرده فرهنگ هایی که در انحراف زندگی قلندران از عرف و عادات اجتماعی مردم نقش دارند، عبارت اند از: زبان دیگرگونه و غیرقابل درک برای عوام و آمیختگی آن با شطح و طامات، کم حرفی و خاموشی افراطی، بدنامی و ملامتجویی قلندران در عین تلاش برای بی آزاری نسبت به خلق و شادسازی دیگران و حتّی ترجیح ستم کشی بر ستمگری، تجرّد و پشت کردن به فرهنگ ازدواج و تشکیل خانواده، سفرهای پی درپی و آوارگی دائمی و پرسه زدن های بی هدف در اسواق و اماکن مختلف، زندگی دیوانه وار و به خصوص نعره زدن های بی دلیل قلندرانه، رفتارهای مرموز همراه با حیله گری و زیرکی، تکدّی گری باوجود ادّعای استغنای از خلق و مصرف بی پروای بنگ و تریاک و شراب.
تطور مطالعات ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۳
۲۰۹-۱۷۹
حوزه های تخصصی:
رشته ادبیات در دانشگاه های معتبر دنیا با سرفصل هایی به روز و کاربردی پیش می رود. دانشگاه در عصر جدید به نهادی تبدیل شده است که بر کارآفرینی، تولید فکر، نوآوری، ایده محوری و خلاقیت محوری، استفاده از ظرفیت های بینارشته ای و برخوردار از تفکری در تعامل با جهان تأکید دارد. در این میان رشته دانشگاهی ادبیات نیز در بسیاری از دانشگاه های پیشرفته در تلاش است خود را به رویکردهای جدید دانشگاه نزدیک کند؛ موضوعی که بررسی سرفصل های ادبیات در این دانشگاه نمایانگر آن است. با وجود این، این دانشگاه ها همچنان به دنبال کسب مشروعیت آکادمیک بیشتری هستند. بحث هایی که از 150 سال پیش در زمینه هایی همچون تعریف ادبیات به مثابه رشته ای آکادمیک و ماهیتِ علمیِ پژوهش های ادبی آغاز شد، هنوز هم ادامه دارد. استین هاوگم اولسن استاد ادبیات انگلیسی و نویسنده کتاب ها و مقالات زیادی در مجلات معتبر جهان در زمینه فلسفه ادبیات، زیبایی شناسی ادبی و ... است. او در این مقاله بر آن است که سیرِ تطور «مطالعات ادبی» را بررسی کند و این بحث را از گفت وگوهایی که در دهه 1880 در دانشگاه های آکسفورد و کمبریج در زمینه ماهیتِ آکادمیک رشته ادبیات و نقد ادبی آغاز شد تا دهه های اخیر دنبال می کند. تأکید مقاله اولسِن بر این است که مطالعات ادبی اگر بخواهد به دنبال کشف معنای آثار ادبی باشد، این معنا را از هر راهی با هر نظریه ای بخواهد به دست بیاورد، درنهایت چیزی است که هر خواننده خوبی می تواند انجام دهد.
بررسی جلوه های عنصر زمان در مقامات حریری بر اساس ساختارهای نظریّه گفتمان روایی ژرار ژنت
حوزه های تخصصی:
زمان تنها عنصر تأثیرگذار در منطق روایت نیست؛ امّا در روایت گری نقشی اساسی دارد. زمان در روایت شناسی بر اساس فرایندهای نظم و ترتیب، تداوم روایت و تکرار یا بسامد بررسی می شود و ژرار ژنت از بزرگترین نظریّه پردازان در زمینه زمان در گفتمان روایی است که به طور کامل به این جنبه ها پرداخته است. رویکرد این پژوهش، بررسی عنصر زمان در مقامات حریری و تأثیر آن بر گفتمان روایی مقامه ها بر اساس روش نقدی ژرار ژنت است. این واکاوی با بررسی رابطه میان طول زمان داستان و طول زمان گفتمان به این نتایج دستیافت که اغلب روایت ها زمان پریشی دارند و زمان پریشی ها بیشتر از نوع پس نمایی هستند و حدود «33/10 %» را به خود اختصاص داده اند و گاهی زمان داستان بر زمان سخن پیشی می گیرد و کاربرد آن حدود «84/0 %» است. سرعت روایت ها بر اساس سه حالت «شتاب مثبت، واشتاب و شتاب ثابت» بررسیشد و نشان داده شد که شتاب ثابت بیشترین میزان کاربرد را در مقامات حریری با «45/43 %» دارد. و پس از آن حدود «44/12 %» از مقامات حریری به خاطر بهره گیری از تلخیص و حذف با شتاب مثبت پیش می رود. و عامل شتاب منفی مقامه ها توصیف های جزئی و پی درپی در سراسر روایت هاست که «14/18 %» را به خود اختصاص داده اند. و تکرار روی دادها در یک سیر حرکت نمی کند و از انواع بسامد برای بیان روی دادها بهره گیری می شود که برخی از آن ها خاصّ سبک حریری است. بسامد بازگو «04/8 %» و مفرد «58/3 %» به ترتیب بیشترین کاربرد را دارند و بسامدهای شباهت «42/0 %»، چندگانه «05/1 %» و تکراری «68/1 %» به ترتیب کمترین کاربرد را به خود اختصاص داده اند.
تحلیل خلاقیت های زبانی روزبهان بقلی در «شرح شطحیات» با تکیه بر الگوی ارتباطی یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
149 - 164
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف شناسایی ویژگی های زبانی و نیز خلاقیت های بیانی روزبهان بقلی شیرازی، به تحلیل «شرح شطحیات» با تکیه بر «الگوی ارتباطی» رومن یاکوبسن (1982-1896) پرداخته است. نتایج تحلیل نشان می دهد که روزبهان در فرایند ارتباط میان خود و انواع مخاطبان خویش، از ظرفیت های زبان در نقش های شش گانه آن، شامل: ارجاعی، عاطفی، ترغیبی، همدلی، فرازبانی و ادبی (شعری) بهره گرفته است. در این میان، به دلیل این که هدف نویسنده رمزگشایی از شطحیات عارفان نامدار بوده، «نقش ارجاعی» و گزاره های خبری بیشترین فراوانی کاربرد را به خود اختصاص داده است. روزبهان همچنین با بهره گیری گسترده از آیات قرآن و احادیث از جهت اشتراک فکری و عقیدتی، با مخاطب همدلی ایجاد کرده است. این ویژگی اگرچه در حوزه مفهومی «نقش همدلی» الگوی یاکوبسن قرار دارد، اما متفاوت از این الگو و در زمره خلاقیت های زبانی روزبهان محسوب است. «نقش ترغیبی» شرح شطحیات به شکل خطاب قرار دادن تمام پدیده های هستی نمود یافته و «نقش فرازبانی» در شرح شطحیات برای شرح بیش از 200 اصطلاح علمی تصوف به کار رفته است. «نقش ادبی/ شعری» پیام در این اثر بسیار پربسامد است و به دلیل برخورداری روزبهان از تجربیات ناب شخصی و شهودی و تعبیرهای خلاقانه وی، ذهنیت استعاره گرا بر شرح شطحیات حاکم شده است. با این حال، از میان انواع نقش ها «نقش عاطفی» به دلیل این که زبان حال گوینده و احساس خاص او درباره گفته هایش است، نمود بارزتری یافته، به گونه ای که بر تمامی گزاره ها و حتی گزاره های ارجاعی تسلّط دارد.
کاربرد عوامل انسجام در ابیات تخلص قصاید منوچهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۷)
53 - 82
حوزه های تخصصی:
انسجام از دیدگاه زبان شناسی سیستمی - نقشی برای به وجودآوردن متن های یکپارچه مهم است. عوامل انسجام به دو دسته ی دستوری و واژگانی تقسیم می شوند و هر دسته زیرمجموعه هایی را دربرمی گیرد. کاربرد عوامل انسجام در متن ادبی به لحاظ کمّی و کیفی با متون دیگر تفاوت دارد؛ بااین حال بخش هایی از متون ادبی ازجمله بیت تخلص قصیده این تفاوت را بیشتر نشان می دهند که شاعر در این بیت می کوشد هرچه بیشتر آغاز قصیده را با بدنه ی آن پیوند بزند. در پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی، کاربرد عوامل انسجام در بیت تخلص قصاید منوچهری به عنوان یکی از نمایندگان سبک خراسانی تحلیل شده است. همچنین تلاش شده تا با تکیه بر پژوهش های پیشین، الگویی فارسی برای بررسی انسجام در شعر ارائه شود که مشخص شد در دیوان منوچهری از میان 57 قصیده، 41 قصیده بیت تخلص دارند. به طورکلی در محدوده ی تخلص قصاید منوچهری 1007 مورد گره انسجامی یافت شد که بسامد عامل انسجام واژگانی (32/82%) بیشتر از عام ل دستوری (67/17 %) بود. در میان عوامل زیرمجموعه ی عامل دستوری، ارجاع (81/11%) بیشترین نقش و عامل ربط (89/0%) کمترین نقش را در انسجام دادن به تخلص های این شاعر سبک خراسانی داشت. در میان عوامل انسجام واژگانی، عامل باهم آیی (54/50%) بیشترین بسامد و عامل تقارن نحوی (29/1%) کمترین بسامد را داشت.
تجدد ادبی در عصر مشروطه و مسئله میراث ادبی کلاسیک (تحلیل از منظر نظریۀ جامعۀ کوتاه مدت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۱
۱۸۲-۱۴۳
حوزه های تخصصی:
با وقوع انقلاب مشروطه بحث در ضرورت تحول فرهنگی و نوسازی ادبی و کیفیت آن رونق گرفت. یکی از محورهای مهم این بحث تعیین نسبت ادبیات کهن ایران با وضع جدید بود. نوگرایان این عصر، سنت ادبی را فاقد زایندگی می دیدند و به جای تلاش برای بازخوانی، به حذف آن کمر بستند. در مقابل، سنت گرایان با تقدیس سنت، نگاهی پرستش گرایانه را پی گرفتند که هرگونه نقد بر سنت کلاسیک را تقبیح می کرد. در این مقاله، پس از ارائه گزارشی تاریخی، سرفصل های نقد جریان نوگرا بر سنت کلاسیک فهرست شده است. این سرفصل ها عبارت اند از: زبانِ تاریخ گذشته، نخبه گرایی، نگاه محدود و منطقه ای، ناتوانی در قبال مقتضیات و نیازهای جهان جدید، توجیه کردن قدرت استبدادی، بی توجهی به کارکرد اجتماعی ادبیات و ماهیت غیرانقلابی و سازش کارانه. سپس این نگاه تخریب گرانه از منظر نظریه جامعه کوتاه مدت تحلیل شده است. این تحلیل نشان می دهد که نقد بی رحمانه تجددگرایان، مصداق بی توجهی به ضرورت انباشت سرمایه است. ضمن این که از فقدان مقوله نقد و نقش حیاتی آن در توسعه و پیشرفت فرهنگی حکایت دارد. همچنین این نقادان به ماهیت استبدادی حکومت که هیچ بدیلی برای آن متصور نبود توجهی نداشتند؛ همان طور که از نقش کلیدی نهاد قدرت در حیات اقتصادی جامعه فرهنگی غافل بودند.