رئالیسم، در مفهوم عام به معنی علاقه و تمایلی بنیادین به عین موضوع خارج از ذهن است و از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول داشته است. ارسطو در هنر شاعری، آثار هنری را محاکات از طبیعت دانسته است و پس از او همواره این اندیشه با فراز و فرودهایی تداوم یافت، تا آنکه در سده نوزدهم، نخست در فرانسه و سپس در دیگر کشورها مکتب و جنبشی پدید آمد که در پی تثبیت اصول و مبانی رئالیسم بود. نویسنده رئالیست در قلمرو ادبیات داستانی همواره با ترفندهای روان شناختی مجاب کننده ای، انگیزه های درونی و بیرونی کنش شخصیت های داستان را در عرصه زندگی فردی و اجتماعی به تصویر می کشد. در این پژوهش پس از توضیح و تبیین رئالیسم، چه در مفهوم عام آن، و چه به مثابه مکتبی معروف در سده نوزدهم، مبانی و ساختار رئالیسم و انواع مهم آن در ادبیات داستانی نقد و بررسی شده است.
" دیوان خاقانی از این ویژگی برخوردار است که مضامین دینی را در آیینه خود می نمایاند. شکوه و صلابت اشعار خاقانی و عناصر تشکیل دهنده آن که در بسیاری از موارد از باورهای دینی سرچشمه می گیرد، دریایی مواج را در ذهن خواننده تداعی می کند که امواج نیرومند آن، کاربرد هنرمندانه آن باورهاست. ماجراهای زندگی حضرت موسی (ع) یکی از آن مضامین دینی است که در جای جای دیوان خاقانی ظهور و تجلی یافته است. موضوعاتی چون تولد موسی (ع)، پرورش وی در درگاه فرعون، برگزیده شدن به پیامبری، فراخواندن فرعون به حق و مبارزه بر ضد وی و خلاصه تمامی مطالبی که در قرآن کریم، تفاسیر و قصص در مورد حضرت موسی نقل شده است، دستمایه شعر خاقانی می شود؛ بطوری که گاهی در یک بیت از چند تلمیح برای ارایه تصویر هنری پرداخته شده در ذهن خود استفاده می کند. از آنجا که خاقانی شاعری آفرینشگر و نوآور است و بر سخن و سخنوری تسلطی شگرف دارد، مضامین مذکور را چنان در اشعار خود درهم می تند و به کار می برد و بعد زیبایی شناسی سخنانش چنان ژرفایی می یابد که می توان گفت در میان شاعران پارسی گوی بی مانند است و همین ویژگی ها مزیت خاقانی بر دیگر شاعرانی است که به این موضوعات پرداخته اند.
در این مقاله نمونه هایی از موضوعات گوناگونی که به زندگی حضرت موسی (ع) مربوط است و در اشعار خاقانی به کار رفته، از منظر زیبایی شناسی و ابعاد مختلف آن بحث و تحلیل شده است و سعی شده معیارهای زیبایی های شعر خاقانی و لایه های پنهان آن در موضوع فوق روشن شود.
"
ا Anagramme که در فارسی به آن جناس قلب یا تصحیف گفته می شود، کلمه ایست که با جابجایی حروف کلمه ای دیگر ساخته می شود. این شیوه زبانی که در ابتدا در شعر و برای پنهان ساختن اسمی خاص در بیان ابیات یک قطعه شعر و یا برای ساختن اسامی مستعار به کار برده می شود به مرور در ادبیات رواج یافت. چنان که اکنون می توان در متون برخی نویسندگان مدرن از ساختار جناسی سخن به میان آورد. مقاله حاضر بر آن است که در داستان کوتاه احمد محمود، قصه آشنا، به بررسی این ساختار بپردازد و نشان دهد که چگونه تفکر درباره زبان و کارکرد آن می تواند زمانی در مرکز دل مشغولی های نویسنده ای قرار گیرد که شهرتش عموما به خاطر رویکرد به شیوه های بیان واقع گرایانه و اجتماعی آثارش است.
نهج الخاص اثر ابو منصور معمر بن احمد بن محمد بن زیاد اصفهانی (متوفی 418) کتابی مختصر و موجز در شرح اصطلاحات عرفانی است. هدف مولف از تالیف این کتاب، بیان مراتب احوال و مقامات است تا احوال سالکان و یا به تعبیر خود او «سایرین الی اله» و درجات ایشان در هر مقام آشکار گردد. اگر چه کتاب، مختصات یک فرهنگ تمام عیار را دارا نیست، با توجه به اینکه مولف، مفهوم بیش از 120 اصطلاح عرفانی را با روشی تازه و بدیع برای مخاطبان شرح داده است، یکی از اولین فرهنگهای تخصصی عرفانی به شمار می آید. این کتاب با اینکه از لحاظ قدمت زمانی بر بسیاری از فرهنگها پیشی جسته، متاسفانه هنوز برای بسیاری از پژوهشگران ناشناخته مانده است. پژوهشگر در این تحقیق کوشیده است تا بر اساس معیارهای سنجش فرهنگها از نظر یاکوف مالکیل با سه سنجه گستره واژگانی، دیدگاه نویسنده، شیوه عرضه اطلاعات، روش فرهنگ نویسی را در این کتاب بررسی کند.