"روی برچسب هایی که بر اطلاعات ما چسبانده شده اند، در کتب برگزیده های ادبی، گاهی از بارس به عنوان فردگرای خودستا سخن به میان می آید، و گاهی از او در مقام استاد مکتب گرا، نویسنده و فعال سیاسی یاد می شود. هر کارتحلیلی یا هر نقدی که به آثار وی ارتباط می یابد با چنین تصورهای نسنجیده و نادرستی سرو کار پیدا می کند.
در این مقاله برآنیم تا به ویژه به وحدت عمیق و ریشه دار میان نوشته های گوناگون او بپردازیم و تعیین کنیم چگونه و در چه قسمت هایی، زندگی و درون نویسنده به علاوه کلیه تاملاتش با فعالیت های سیاسی وی می آمیزند و با مسوولیت هایش به عنوان یک هنرمند متعهد سازگاری می یابند. برای اثبات این مدعا، بیشتر بر نظریات خود بارس تکیه خواهیم کرد. عقاید و اظهارات یک استاد صاحب فن در آینه آثارش: متونی که حکم خودتفسیری را به عهده دارند تا روند دوگانه نوشتار و افکارش، و دل گسستگی ها و دل مشغولی های متعهدانه وی را از طریق «هنر کامل و جامع» نمایان سازند"
"ریموند کنو (1917-1903) قبل از هر چیز به عنوان نویسنده آثار طنز معروف است. با رمان «گل های آبی» که اولین رمان او پس از تاسیس گروه تحقیقی «اولیپو» است، کنو می کوشد تا مثالی ملموس از یک «اثر پتانسیل» ارایه کند که در آن به روایت ساده داستان بسنده نمی شود. در این رمان نویسنده انبوهی از بازی های گوناگون بیانی همچون ایهام، تکرار، درهم آمیختن زبان های گوناگون و سبک های مختلف را به کار می گیرد و خواننده موشکاف را به کشف این بازی های پنهانی دعوت می کند. هدف از این بازی های بیانی که غالبا بر مبنای قراردادهای پذیرفته شده در زبان فرانسه ساخته شده اند این است که اصول ساختاری زبان را زیر ذره بین قرار دهند. بازی های بیانی کتاب، علاوه بر ایجاد لحظاتی دلپذیر برای خواننده، او را به فکر فرو می برند و ضمن معرفی امکانات ساختاری زبان فرانسه، زیر پوشش طنز، از غرایب قراردادی و کلیشه های این زبان پرده برمی دارند.
مضمون نارسیس یکی از انگیزه های ثابت تفکر پل والری می باشد. در واقع تصویر انسانی نارسیس در اثر نویسنده یک نشانه محسوب می گردد و جنبه نمادین دارد. این نشانه نه تنها در آثاری وجود دارد که به اسطوره نارسیس اختصاص یافته است بلکه در مجموعه یادداشتهای پل والری نیز مشاهده می شود که در واقع استفاده شناخت شناسی از خود شیفتگی می باشد و با عناصر «آینه»، «من» و«تصویر من در آینه» نشان داده شده است. در این مقاله تحلیلی ما با ابزار زبانشناسی و نشانه شناسی به جستجوی هویت در آثار پل والری پرداخته ایم. شخصیت «نارسیس» به عنوان«کسی که شیفته خودش» است و خود شیفتگی علاوه بر معنای «عشق به خود» معنای دیگری در آثار نویسنده دارد. این معنی جدید «شناخت خویش» است که نتیجه «عشق به خود» می باشد. به این ترتیب نشان خواهیم داد که جستجوی هویت در والری نه تنها نوعی «خود شیفتگی» بلکه «خود شناسی» می باشد که در آن من نویسنده «درهر لحظه توانایی آن را دارد که راجع به خود قضاوت نماید».
ا Anagramme که در فارسی به آن جناس قلب یا تصحیف گفته می شود، کلمه ایست که با جابجایی حروف کلمه ای دیگر ساخته می شود. این شیوه زبانی که در ابتدا در شعر و برای پنهان ساختن اسمی خاص در بیان ابیات یک قطعه شعر و یا برای ساختن اسامی مستعار به کار برده می شود به مرور در ادبیات رواج یافت. چنان که اکنون می توان در متون برخی نویسندگان مدرن از ساختار جناسی سخن به میان آورد. مقاله حاضر بر آن است که در داستان کوتاه احمد محمود، قصه آشنا، به بررسی این ساختار بپردازد و نشان دهد که چگونه تفکر درباره زبان و کارکرد آن می تواند زمانی در مرکز دل مشغولی های نویسنده ای قرار گیرد که شهرتش عموما به خاطر رویکرد به شیوه های بیان واقع گرایانه و اجتماعی آثارش است.
جنگ، تجربه ای سخت که بر روح و جان ضربه می زند و دیگر به جزیی غیر قابل تفکیک از جهان معاصر ما تبدیل شده است، موضوع آثار فراوانی است که آنها را ادبی خوانده اند چرا که در شکل های مختلف ادبی ارایه شده اند. با استناد بر چهار رمان جنگی که درست بعد از جنگ جهانی اول (1918-1914) منتشر شده اند، مقاله حاضر قصد دارد از ورای تحلیل راهبردهای ساختاری داستان، درجه ادبیت این نوع متون را تعیین کند و نشان دهد تا چه اندازه به خصوصیات اثری ادبی نزدیک شده اند، همچنین به چگونگی آنها در ارتباط با صداقت ادبی که مشخصه روایت خاطرات در متون ادبی می پردازد. خاطرات (شهادت ها) جنگ که به صورت رمان ارایه شده اند از دو دیدگاه غیر قابل تفکیک ادبی و زبان شناسی بررسی شده اند
اگر قلمرو ظواهر، ژنه را مسحور می کرد همان گونه که شور او برای تئاتر موید این نکته است، اما از سر تفنن نبود که او شخصیت های دراماتیک خود را از واقعیت تهی ساخت تا هویتی دیگر را که از قبل ظاهر خویش به دست آورده اند، به آنها ببخشد.
قصد ژنه حرکتی نظام مند در جهت تهی سازی واقعیت بود که همان گونه که میشل کرون متذکر می شود، شخصیت هایی را شکل می دهد که میتوان آنها را «خلاهای منسجم» نامید. به عبارت دیگر ظواهری به وجود می آیند که در هنجارهای روانشناختی نه در تقلید از واقعیت هیچ گونه وجه مشترکی با شخصیت دراماتیکی که تماشاچی عادت به دیدن آن روی صحنه دارد، ندارد.
تشدید این ظواهر در نمایشنامه ها یکی از شیوه هایی است که به ژنه امکان داده است تا تئاتر سنتی را ساختارزدایی کند.
"مائده های زمینی قبل از هر چیز نوعی ستایش زندگی زمینی است که در جستجوی بهشتی خاکی که در آن انسان به آسایشی ابدی برسد سرگردان است. ولی ژید که اسیر در دام تضادهای درونی خویش است گویی این سرزمین بهشتی را به سادگی نمی تواند بیابد. او اجبارا بین قطب های مخالف و متضاد سرگردان می گردد، قطب هایی از دنیای حس و از دنیای نامریی متافیزیک، تا شاید عناصر ملموس و بنیادینی که بتوانند نوعی هماهنگی و همخوانی در خواسته های درونی وی و انتظاراتش برای ساختن بهشت آرمانی این زمینی را برآورده سازند، بیابد.
مسیر جستجوی این بهشت آرمانی زمینی، مسیر زنجیرهای از رویاهای شاعرانه است که به پایانی خوش با افقی جهان نگر و به وحدت کل اجزا در کلمه ای واحد می انجامد: جز واحد."