نوشتن تذکرة شعرا در حوزة رواج و گسترش زبان فارسی، بیش از همه در فرارودان و هند، سابقه و روایی دارد. پس از تألیف لباب الالباب، وقفة طولانی در نوشتن تذکره روی داد و در قرن نهم فقط تذکرة الشعرای دولتشاه نوشته شد، اما از اواخر قرن دهم تذکره نویسی به ویژه در هند رونق گرفت؛ در آنجا به دلیل وجود حکومت های ایرانی، محیط مناسبی برای حضور شاعران و نویسندگان فارسی زبان فراهم آمده بود. یکی از تذکره های مهم که در این دوره تألیف یافت، مجمع الفضلای محمد عارف بخارایی است که متأسفانه تاکنون تحقیق بایسته ای دربارة احوال مؤلف و کتابش انجام نگرفته است و اکثر محققان صرفاً به نقل سخنان عبدالحی حبیبی و علیرضا نقوی پرداخته اند و چیزی بر آنها نیفزوده اند. یکی از دلایل گمنامی مجمع الفضلا و مؤلفش، کمیابی نسخه های آن است. از این تذکره تنها دو نسخة شناخته شده وجود دارد؛ یکی در دانشگاه پنجاب لاهور و دیگری در دانشگاه تهران. در این مقاله کوشش می شود تا ضمن تحلیل و نقد تحقیقات پیشین دربارة تذکرة مجمع الفضلا، این تذکره بر اساس نسخة موجود در دانشگاه تهران، بررسی و معرفی شود.
شناخت گرایی ادبی، چنان که من آن را می فهم، دو دعوی عمده دارد: (1) برخی از آثار ادبی می توانند شناختی غیرپیش پاافتاده را به خواننده منتقل سازند و (2) ارزش شناختی اثر ادبی، بخشی از ارزش زیبایی شناختی آن است. در این مقاله، من از دعوی نخست دفاع می کنم. برای انجام این کار، نخست به سراغ افلاطون می روم و طرحی را از اشکالات معرفت شناختی او بر آثار ادبی که از موضع ضدشناخت گرایانه مطرح شده اند به دست می دهم و با صورت بندی مجدد آن ها از چشم اندازی تازه، زمینه ای را برای پژوهش معرفت شناسانه خود فراهم می آورم و سپس روند و روال هایی را که آثار ادبی از رهگذر آن ها، شناخت گزاره ای و غیرگزاره ای (شامل شناخت مبتنی بر چشم انداز، شناخت هم دلانه و شناخت چگونگی) را برای خوانندگان پدید می آورند، شرح و بسط می دهم. دفاع من از شناخت گرایی ادبی انواع متفاوتی از شناخت را از آثار ادبی قابل حصول می داند اما آگاهانه و عامدانه-برخلاف نظر نوام چامسکی و مارتا نوسباوم- از برتری بخشیدن آثار ادبی بر آثار فلسفی و علمی در ارائه نوعی خاص از شناخت پرهیز می کند.
مقالة حاضر دربارة رابطة صادق هدایت و حزب توده ایران و تاثیر گفتمان چپ به واسطه این حزب بر آثار دورة دوم هدایت، یعنی آثاری که در دهة 1320 نوشت، به خصوص حاجی آقا است. در این مقاله، نشان میدهیم که چگونه گفتمان حزب توده در زمینه سرمایه داری بر نحوة شکل گیری شخصیت حاجی آقا در مقام تیپ سرمایه دار مؤثر بوده است. به عبارتی، چگونگی برساخته شدن یک شخصیت را از خلال گفتمانی مسلط نشان میدهیم و مشخص میکنیم که آنچه در این رمان خلق میشود، نه بازنمایی آدمی مشخص در واقعیت بیرونی، که بازنمایی قواعد چگونه دیدن چنین آدمی است. در این مقاله، نشان میدهیم که چگونه گفتمان حزب توده در زمینه سرمایه داری بر نحوة شکل گیری شخصیت حاجی آقا در مقام تیپ سرمایه دار مؤثر بوده است. به عبارتی، چگونگی برساخته شدن یک شخصیت را از خلال گفتمانی مسلط نشان میدهیم و مشخص میکنیم که آنچه در این رمان خلق میشود، نه بازنمایی آدمی مشخص در واقعیت بیرونی، که بازنمایی قواعد چگونه دیدن چنین آدمی است.
نگارنده در این مقالت برآن است که به معرفی کتابخانه های ایرانیانی که در قرون اخیر و دوره معاصر در شهرهای ایران‘ یا در حوزه مدرسی فرهنگ ایرانی بنیاد نهاده شده‘ بپردازد. وبدین مهم اشارت کند که برخی از کتابخانه های شخصی عالمان‘امیران و وزیران ایرانی مایه ایجاد کتابخانه های بزرگی مانند کتابخانة مجلس‘کتابخانه ملی‘کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه های دیگر شده است. تحقیق رامصلحت چنان دیده آمد که موضوع بحث بر محور کتاب طبقات اعلام الشیعه‘ تألیف منیف العلامه المغفورله‘الشیخ آقا بزرگ الطهرانی باشد و نیز کتابخانه هایی را که بعد از رحلت آن آیت تابان در ایران دایر گردیده است و مرجعیت برای پژوهندگان معاصر یافته دربرگیرد.
بدیع الزمان همدانی در آخرین مقامه خود از شاعری به نام ""بشر بن عوانه"" یاد و قصیده ای منسوب به او را با عنوان ""قصیده بشریه"" در همانجا نقل می کند؛ این قصیده را محمد حسین شهریار شاعر معاصر ایرانی با شیوه ای زیبا به شعر فارسی کلاسیک ترجمه کرده و توانسته است جوانب مختلف و مهم شعریت متن - و از همه مهمتر ""موسیقی"" شعر - را به متن مقصد انتقال دهد.
مهم ترین یافته های این تحقیق نشان می دهد که عنصر موسیقی در هر دو متن اصلی و مقصد به خوبی به شاعر کمک کرده است تا مفاهیم و معانی مورد نظر خود را به مخاطب القاء کند، لذا گاهی فضای موسیقی با فخر و حماسه مناسبت دارد و گاهی هم با فضای غزلی و عاطفی. در همین راستا موسیقی وزن و بحر با حماسه و موسیقی قافیه با غزل تناسبی تام دارد؛ این مهم در مورد موسیقی معنوی داخل ابیات هم صادق است.