فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی انتقادی رویکردی نوین در بررسی سبک بر اساس تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، سبکشناسی فارسی به وضعیت رکودی- پژوهشهای منفردی که اغلب سبک را جدا از بافت موقعیتی متن بررسی می کنند- دچار شده که خروج از آن ضروری است. راه حلی که در این مقاله پیشنهاد می شود، معرفی شاخههای جدید سبکشناسی و بازیابی ابزارهای مناسبی جهت تجزیه و تحلیل متون فارسی است. به منظور برداشتن یکی از گامهای نخست در این زمینه، مقالة حاضر به معرفی سبک شناسی انتقادی میپردازد و در معرفی این شاخه از سبک شناسی، به دو پرسش بنیادی پاسخ میدهد: 1. سبکشناسی انتقادی بر چه مبنایی متون را مطالعه و بررسی می کند؟ 2. سبکشناسی انتقادی در تحلیل متن از چه ابزارهایی استفاده می کند؟ در این پژوهش، به مفاهیم «سبک»، «انتقادی»، «ایدئولوژی» و «قدرت» بهعنوان چهار مفهوم پایه در سبکشناسی انتقادی پرداخته می شود و سپس ابزارهایی که صاحب نظرانی ازقبیل فولر، سیمپسون و جفریز ارائه کردهاند، معرفی می شود. در پایان، به زمینههای سبک پژوهی انتقادی در ادبیات فارسی و پژوهشهایی که می توانند انتخابهای زبانی و سبک گسترش یافته در متن را با هدفِ نشان دادن ارتباط های پنهانی و ایدئولوژی پوشیدة متن تجزیه و تحلیل کنند اشاره می شود.
شکل شناسی داستان های کوتاه محمود دولت آبادی
حوزه های تخصصی:
دولت آبادی بی تردید، یکی از پُر کارترین و سخت کوش ترین نویسندگان دو دهه اخیر ایران است. او قبل از روی آوردن به رمان نویسی و خلق آثار بزرگی چون جای خالی سلوچ و کلیدر داستان های نسبتاً بلندی نوشته است که در همان ها هم تمایل او به نوشتن رمان دیده می شود.
آنچه تا به حال درباره آثارش نوشته اند، اندک است و عموماً به محتوای داستان ها و به ویژه رمان های او مربوط می شود. در این مقاله به شکل شناسی چهارده داستان او در ساحت هایی چون طرح یا پیرنگ، زاویه دید، راوی، شخصیت پردازی، آغاز و انجام و... پرداخته ایم. پیش از شروع بحث نیز به اختصار به زندگی و آثار او تا سال 1357 و سپس به آرای محقّقان دربارة شکل و شکل شناسی اشاره کرده ایم.
جایگاه رعایت مقتضای حال و مخاطب در نظریه های ادبی سنتی و نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"رساندن سخن به جایگاه عالی بلاغت و رسایی، امری دشوار است که می توان گفت در طول تاریخ آرزوی همه کسانی بوده است که در میدان سخن وارد شده اند. دست یابی به چنین جایگاهی، چنان دشوار می نموده که حتی برخی گفته اند: «بلاغت کسبی نیست بلکه همینطور که جمال و صوت ودیعه خداوندی است، قوه بیان نیز من جانب اله باشند.» (حالی، 1316:73).
باید عوامل متعدد و بسیاری دست به دست هم دهند تا زمینه ارایه سخنی بلیغ و سلیس فراهم آید؛ یکی از مهمترین عواملی را که علمای بلاغت برای آن در این زمینه نقش مهم و اساسی در نظر گرفته اند، «رعایت مقتضای حال و خطاب» است که اهمیت آن موجب شده که از گذشته های دور، یکی از دانش های ادبی که بعدها دانش معانی نامیده شد، بدان اختصاص یابد.
در این مقاله با یاری جستن از برخی سفارش ها و شگردهای سخن سرایان بلیغی چون سعدی، حافظ، مولوی، بیهقی و عنصرالمعالی در این باب، تلاش گردیده ضمن نگاهی انتقادی به تعاریفی که تاکنون از این مقوله ارایه شده، با نظری نوتر بدین موضوع بنگریم؛ بویژه که محور اصلی بحث برخی از مکاتب و نظریه های ادبی معاصر، همچون «نظریه مرگ مولف»، «نظریه رویکرد به مخاطب»، «هر منوتیک»، «پست مدرنیسم» و «نظریه ای ادبی متن محور»، تا حدود زیادی با این موضوع پیوند می یابند."
مقایسه سبک شناختی غزلی از سعدی و بیدل دهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های نسبتا درست و بایسته در شناخت سبک و سیاق آثار ادبی، بررسی و مقایسه سبک شناسانه آن آثار است.در این مقایسه می توان دو اثر ادبی را در یک سبک دوره (Period style) با هم مقایسه کرد، مانند غزلیات خواجوی کرمانی و حافظ که هر دو در مکتب تلفیق (زیر مجموعه سبک عراقی) قرار دارند و گاهی می توان دو اثر ادبی را که به دو دوره سبکی جداگانه تعلق دارند با هم مقایسه و ارزیابی کرد.در مقاله حاضر غزلی از سعدی به عنوان نماینده سبک عراقی (شعر ایرانی) و غزلی از بیدل دهلوی (نماینده شعر فارسی بیرون از ایران) که شباهتی کامل از نظر وزن و قافیه و ردیف دارند، مورد مقایسه قرار گرفته اند.در این مقاله نشان داده ایم که بیدل هنرمندانه کوشش کرده است مصداقی از «رستاخیز ادبی» را در استقبال هایش از شعر شاعران ایرانی نشان دهد. بنابراین با وجود شباهت های بلاغی و هنری میان شعر او و سعدی برخی تفاوت ها در نوع اندیشه و نگرش و نیز نوع تصویرسازی ها به چشم می آید.نتیجه این ارزیابی و مقایسه، درون مایه های اصیل هر دو سبک و رمز و راز جایگاه ارزشمند دو سبک و دوره مستقل از هم را نشان می دهد.
متن باز - متن بسته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک ، بخشهایی از دانش بشری را به بازنگری واداشته و موجب دگرگونی چشمگیری در نظریه پردازی ادبی شده است . عرصه هرمنوتیک گسترده است است ؛ چرا که از یک سو به مثابه سخنی فلسفی ، در چارچوب هستی شناسی جای می گیرد و از سوی دیگر ، به عنوان روشی خاص در برخورد با متن ، به مباحثی مانند ماهیت متن و تفسیر و تاویل متن از افق نگاه مخاطبان با موضوعی در خور توجه ، یعنی فهم متن می پردازد . تمایز رولان بارث بین « متن خواندنی » و « متن نوشتنی » ، از مباحثی است که در بررسی مساله معنا ، می تواند جایگاه بارزی داشته باشد ...
کنایه لغزان ترین موضوع در فن بیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنایه یکی از زیباترین و دقیق ترین اسلوب های هنری گفتار و رساتر از حقیقت است، زیرا در کنایه ذهن انسان از ملزوم به لازم منتقل می شود و با نوعی دلیل همراه می شود. کنایه از مهمترین شگردهای زیبا آفرینی در شعر و از طبیعی ترین راههای بیان است که در آیات قرآنی، اعتقادات پیشینیان، آداب و رسوم اجتماعی، گفتار عامه، امثال و حکم، تقاضا، انتقاد و در شعر، بخصوص در انواع هجو، نمونه های بسیاری از استعمال کنایه را می توان یافت. در این مقاله با توجه به تاریک و مبهم بودن مرز بیان کنایه، استعاره، و مجاز در کتب بلاغی، تمامی مباحث علم بیان را می توان از نگاهی دیگر در دو حوزه حقیقت و مجاز جای داد؛ اگر تشبیه در گستره حقیقت و استعاره در پهنه مجاز قرار داشته باشد، کنایه در هر دو میدان می تواند جای گیرد. کنایه مانند استعاره از حوزه حقیقت به مجاز راه می یابد با این تفاوت که معنی حقیقی خود را نیز حفظ می کند، به گونه ای که بزرگان بلاغت نیز بر این باورند که اراده معنای حقیقی در کنایه جایز است. بنابراین می توان گفت کنایه نه حقیقت صرف است نه مجاز صرف بلکه برزخی است ما بین حقیقت و مجاز و یکی از عوامل مهم زیبا آفرینی در کلام ادبی. اصولا در کنایه، کلام یکی است اما دو معنی از آن بر می آید. کنایه چون کیمیایی است که مس زبان عادی را به زر شعر مبدل می سازد.
الگوی بررسی زبان حماسی
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوعات نقد جدید، بررسی زبان در آثار ادبی است. الگوی بررسی زبان حماسی، چگونگی زبان شعر حماسی را در سطوح گوناگونِ آوایی و موسیقایی، واژگانی و نحوی، بلاغی و ادبی، محتوایی و درون مایه ای بررسی می کند تا چگونگی تجلّی نوع ادبی حماسه در زبان را کشف و توصیف کند. به همین منظور نگارنده در این مقاله، با استفاده از نظریات نقد جدید، به ویژه صورت گرایی و بر اساس زبان حماسی معیار (شاهنامة فردوسی) یک الگو برای بررسی زبان حماسی در سطوح گوناگون، طراحی نموده است و در هر سطح، شاخص های لازم را تبیین کرده و سپس چگونگی ظهور آن شاخص ها در زبان حماسی را، با بیان شواهدی از متون حماسی، به ویژه شاهنامة فردوسی نشان داده است تا بر اساس آن بتوان اولاً به ویژگی های زبان حماسی دست یافت و ثانیاً این شاخص ها را در متون حماسی منظوم آزمود و به میزان موفقیّت یا عدم موفقیّت شاعران حماسه سرای پس از فردوسی، در به کارگیری زبان حماسی پی برد. بر اساس همین الگو و در این مقاله مشخص شده است که مثلاً باذل مشهدی، به عنوان یکی از مقلدان زبان حماسی معیار، در استفاده از زبان حماسی موفقیّت چشمگیری کسب نکرده است و در برخی از وجوه زبان حماسی از جمله انواع موسیقی شعر حماسی، ترکیب سازی، جزالت شعر حماسی و تصویرسازی دچار ضعف و کاستی است.
سبک شناسی رسایل خواجه عبدالله انصاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به سبک شناسی چند رساله برگزیده از خواجه عبدالله انصاری پرداخته شده است. توجه به ویژگی های سبک شناختی در سده اخیر در میان ادیبان و سخنوران اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه سبک ادبی هر نویسنده نمایانگر طریق به تصویر کشیدن اندیشه سخنور و کلید گشایش اسلوب بیان او در افاده معنا به ذهن مخاطب است. نوع الفاظ و ترکیب ها و جمله بندی ها و طرز تعبیر معانی از مؤلفه های اساسی سبک ادبی است. خواجه عبدالله انصاری، از مشاهیر عرفان و ادب فارسی، تألیفات متعددی دارد که شایسته تجزیه و تحلیل سبک شناختی است. بدین منظور، اسلوب های وی در نگارش آثار تعلیمی صوفیانه بررسی شد، به خصوص در پنج رساله کنزالسالکین، واردات، دل وجان، هفت حصار، قلندر نامه که سرمشق پیدایش آثار پس از آن بوده اند. آهنگین بودن، بسامد بالای جمله های عربی، تلمیح، تناسب، تکرار، تشبیه، استعاره مکنیّه و کنایه از برگزیده ترین آرایه های مورد توجه اوست و نیز به دلیل خطیب بودن خواجه، غرض ثانویه هشدار و ارشاد در آثار او غالب است و از نظر کمیت در سطح زبان، وی تمایل به اطناب غیرممل دارد تا ایجاز
عشق از دیدگاه سعدی و اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی متون ادبی بر اساس دیدگاه های روان شناسی نوین یکی از رایج ترین زمینه های تحقیق دررشته ی زبان وادبیات فارسی است. غزلیات سعدی به عنوان یکی از آثار برجسته در ادب غنایی به بیان ظرایف و دقایق عشق زمینی پرداخته است. از سوی دیگر عشق از مباحث عمده در روان شناسی به شمار می آید و روان شناسان برجسته ای چون اریک فروم، به بحث درباره ی عشق، زمینه ها، کارکردها و انواع آن پرداخته اند. میان دیدگاه سعدی در غزلیات با نظریات فروم ، مشترکات بسیاری وجود دارد که از آن جمله می توان به مواردی چون انگیزه های عشق ورزی، لزوم تواضع ، پاکبازی و تسلیم در برابر معشوق و تأکید بر این نکته که عشق فصل انسان و غیر انسان است، اشاره کرد. در کنار این مشترکات، تفاوت هایی نیز بین دیدگاه سعدی و فروم دیده می شود. روش تحقیق در این مقاله مقایسه ی تحلیلی میان دیدگاه سعدی در غزلیات راجع به عشق با دیدگاه اریک فروم- روان شناس معاصر و بیان شباهت های میان آن ها می باشد.
نقیضه در گستره نظریه های ادبی معاصر
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی جایگاه نقیضه درگستره نظریه های ادبی معاصر پرداخته می شود. برخی از نظریه های ادبیِ معاصر از نقیضه به عنوان گونه¬ای ادبی برای تشریح روندها و سازوکارهای حاکم بر سخن ادبی استفاده می کنند و برخی از آن¬ها نیز همچون نظریه ساخت شکنی، خود به مانند نقیضه عمل می کنند. از نظر فرمالیست¬های روسی، نقیضه در حکم گونه ای ادبی است که دگرگونی و تطوّر انواع ادبی و آشنایی زداییِ متون ادبی را به بهترین وجه به گونه ای آشکار به نمایش می گذارد. میخاییل باختین نیز نقیضه را در بطن منطق گفت وگویی خود می گذارد. از نظر او، هر نقیضه ای آمیزه زبانی مبتنی بر منطق گفت وگویی عامدانه است که در بطن آن، زبان ها و سبک های گوناگونی نهفته است. از نظر ساختگرایان نیز نقیضه از گونه های ادبی ثانویه و پیچیده است که مسئله بینامتنیّت را نمایان می کند. رابطه میان نقیضه و ساخت شکنی نیز به شیوه عملکرد این ها مربوط است؛ هر دوی این ها با رخنه کردن و اقامت گزیدن در متون پیشین باعث نقض و ازهم گسیختن ساختارهای آن ها می شوند.
بررسی سبک نثر شاعرانه در عبهرالعاشقین
حوزه های تخصصی:
روزبهان بقلی شیرازی از پرآوازه ترین عارفان قرن ششم است. یکی از مهم ترین آثار فارسی او عبهرالعاشقین است که جدا از اهمیتی که در شناخت عرفان عاشقانه دارد، از نظر نثر برجسته و شاعرانه اش نیز در خور توجه و تامل است. این مقاله سبک نثر شاعرانه عبهرالعاشقین را از سه منظر موسیقی و نظم در بیان، زبان اسلوب بیان و تخیل ـ که مهم ترین عناصر شاعرانگی کلام محسوب می شوند ـ بررسی کرده و نمونه هایی از کلام شاعرانه روزبهان را در معرض دید و داوری مخاطبان قرار داده است. بر اساس یافته های این پژوهش جلوه های گوناگون موسیقی کلام، صور خیال، عاطفه ای عمیق که بازتاب تجربه های عرفانی نویسنده است، زبان برجسته و خاص و ابهام برخاسته از آن، از جمله عناصری هستند که از نثر عبهرالعاشقین آشنایی زدایی کرده و آن را به نثری شاعرانه مبدل ساخته که در میان تمامی آثار منثور عرفانی فارسی متمایز و برجسته است. روزبهان با استفاده از این عناصر ظرفیت های عادی زبان معیار را برای ثبت یا بیان بخشی از تجربه های روحانی اش که عمدتا منطق گریز و بیان ناپذیرند افزایش داده است. از سوی دیگر به نظر می رسد ذهن و جان زیباپسند روزبهان در این آثار در پی شهود و ادراک زیبایی بر پهنه نثر فارسی نیز بوده است.
از عقل ناصر خسرو تا عقل سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مفاهیم شناور و مورد اختلاف در فرهنگ ایرانی، مفهوم «عقل» است که دایره معنایی وسیع و گاه متناقضی یافته است. ازاین رو، نحله های فکری مختلف برداشتهای متفاوتی از آن ارایه کرده اند. همین موضوع، ما را بر آن داشته است تا به بررسی نحوه نگرش دو نحله متفاوت فکری (یعنی حکیمان و صوفیان) از «عقل» بپردازیم و با بررسی اشعار دو نماینده برجسته آنها (ناصرخسرو و سنایی) نشان دهیم که ناصرخسرو، بدون اینکه در شعر خود به دفاع صوری از این مقوله برخیزد، محتوا، تصاویر و ساختار شعرش، مبنایی عقلانی و منطقی دارد. برخلاف او، سنایی با اینکه در جای جای حدیقه الحقیقه، ابیاتی در وصف عقل و دفاع از آن آورده است چون ساختار ذهن او با منطقِ عقلانی همسو نیست، محصول کارش با عقل، مباینت یافته است. براین اساس می توان گفت که کاربرد صفت «حکیم» برای سنایی - البته در مفهوم مورد نظر ما - جز به تسامح روا نیست، حال اینکه ناصرخسرو «حکیم» به معنای دقیق کلمه بوده است. دلیل این امر، این است که عقل نزد ناصرخسرو هم جنبه مادی دارد و هم بعدی معنوی، حال اینکه، عقل نزد سنایی در مجموع، عقل دینی است و تا حد زیادی از جنبه های مادی فاصله می گیرد
جنسیت در آثار رمان نویسان زن ایرانی
حوزه های تخصصی:
جنسیت در ایران همواره توسط گفتمان های مردان تعریف شده است. تولید نظام های معنایی در طی سده ها در انحصار مردان بوده است. نویسندگان آثار ادبی در ایران همواره مردان بوده اند و جز استثناهایی معدود، صدای زنان شنیده نشده است. اما در سالهای اخیر با رشد حیرت آور زنان نویسنده در ایران مواجه بوده ایم. آثار زنان نویسنده مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته و به بحث های متعددی در حوزه فرهنگی ایران منجر شده است. اکنون زنان ایران توانسته اند خود را ابراز کنند، صدایشان شنیده شود و خود در تعریف و تصویر جنسیت خویش مشارکت داشته باشند. آثار آنان را می توان همچون هرمحصول فرهنگی دیگر به صورت شکلی از بازنمایی نگریست که سرنخ های مهمی درباره نظام عقیدتی فرهنگی به دست می دهد. این مقاله می کوشد از خلال ردیابی نظام های بازنمایی جنسیت در آثار برخی نویسندگان زن ایرانی به این پرسش پاسخ دهد که جنسیت زنانه در آثار زنان رمان نویس ایرانی چگونه تصویر می شود؟ آیا بازنمایی زن در این رمان ها به بازتولید ایدئولوژی جنسیتی مسلط یاری می کند یا علیه آن می شورد؟ و اینکه آیا تفاوتی میان بازنمایی زنان در رمان های مختلف مورد مطالعه وجود دارد؟
رمان های مورد بررسی دو دستگاه متمایز بازنمایی زنانگی را آشکار می کنند که آن ها را می توان «تصویر سنتی زن» و «تصویر زن جدید» نامید. زن سنتی با مفاهیمی همچون خانه، سکون، مصرف، خواندن، کار خانگی، وابستگی و گذشته بازنمایی می شود و زن جدید با مفاهیمی همچون تحرک، تولید، استقلال و آینده. تصویر زن سنتی تصویری در خدمت روابط جنسیتی قدرتی است که ایدئولوژیِ مردسالارِ مسلط سعی در حفظ و بازتولید آن دارد و تصویر زن جدید بدیلی در برابر ایدئولوژی مسلط است. رمان های عامه پسند بازتولیدکننده ایدئولوژی مردسالار مسلط است و رمان های نخبه گرا در برابر آن موضعی برانداز دارند. اما نوع نوظهوری از رمان های زنان که مرزهای میان ادبیات نخبه گرا و عامه پسند را مخدوش کرده اند، بدون گسست از سنت های فرهنگی موجود تلاش دارند تا با برخوردی انتقادی و پرسشگر از این سنت ها موقعیت زن در جامعه را تجدید نظر و بازاندیشی کنند.
رمان پسامدرن چیست؟
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۶ شماره ۲
حوزه های تخصصی:
از چند سال پیش به این سو که نخستین رمانهای پسامدرن در کشور ما منتشر شدند، شناخت ویژگیهای رمان پسامدرن به یکی از مسائل مهم در مطالعات ادبی تبدیل شدهاست. به سبب کاربردهای متعددی که اصطلاح «پسامدرنیسم» در حوزههای گوناگونِ علوم انسانی پیدا کردهاست، هیچگونه اجماعی دربارة تعریف رمان پسامدرن موجود ندارد. مقالة حاضر، با تأکید بر ماهیتِ متکثّر بحثهای نظری که دربارة پسامدرنیسم از منظرهای گوناگون صورت گرفته، صرفاً کوششی است برای تقرّب به یکی از نظریههای تأثیرگذار دربارة رمان پسامدرن که در دو مقالة مشهور به قلم جان بارت مطرح شدهاست. در بخشِ نخستِ مقالة حاضر، بحثی در خصوص زمینههای فکری و فرهنگی و اجتماعیِ پیدایش پسامدرنیسم ارائه میشود. بخش دوم این نوشتار، شرحی است بر تطوّر آراء جان بارت دربارة رمان پسامدرن. در سومین بخشِ مقاله ، بر مبنای دیدگاه جان بارت، بحثی دربارة شیوة روایت در رمان آزاده خانم و نویسندهاش، نوشتة رضا براهنی، ارائه خواهد شد که شالودة آن، تأکید بر ماهیت پسامدرنیستیِ نحوة روایت در این رمان است. بخش پایانیِ مقالة حاضر، به نتیجهگیری از بحثهای ارائهشده اختصاص دارد.
فهرست آثار استاد پرویز ناتل خانلری
حوزه های تخصصی:
بازآفرینی نیما از حکایت «کرم شبتاب» کلیله و دمنه در شعر «مهتاب»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بازآفرینی، هنرمند با الهام گرفتن از اثری کهن و به مدد تخیّل خویش، دست به آفرینش اثری مستقل، تازه و بدیع می زند و بنا به سلایق، خواسته ها و اهداف خویش، موضوعی را از ژانری به ژانر دیگر تبدیل می کند؛ ولی این باز آفرینی ها همیشه آشکار نیست. این مقاله با مقایسه تطبیقی میان دو اثرکاملاً متفاوت ادبی، به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که آیا شعر مهتاب نیمایوشیج، باز آفرینی حکایت تمثیلی شبتاب کلیله و دمنه است؟ بی گمان یکی از آبشخورهای اندیشه نیما، توجه او به ادبیات گذشته ایران بوده است. او بسیاری از مضامین اولیه اشعارش را از آثار کهن ادب فارسی اخذ می کرد؛ ولی همان اندیشه های کهن، در بیرون آمدن از کارگاه اندیشه آفرینش گر نیما، شمایل درونی و بیرونی کاملاً تازه، ابتکاری، متفاوت و امروزی به خود می گرفت. با توجه به همانندی های فراوانی که از حیث شخصیت ها، گفت و گوها، کردارهای اشخاص، حوادث، زمان، فضا و سایر ویژگی ها بین شعر مهتاب نیما و حکایت تمثیلی شبتاب از کلیله و دمنه به چشم می خورد، به این نتیجه می رسیم که نیمایوشیج در سرودن شعر مهتاب، تحت تأثیر حکایت تمثیلی شبتاب از کلیله و دمنه بوده است. به عبارت دیگر می توان گفت شعر مهتاب نیما، بازآفرینی حکایت ""شبتاب"" است.