فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر یکی از حکایت های حالت محور مثنوی «محیط اعظم» سروده ی بیدل دهلوی تحلیل و واکاوی شده است. در جریان این بررسی با تمرکز بر عنصر زمان جنبه هایی همچون کانون سازی، ترتیب کارکردها، نشانه های حضور راوی ، سرعت روایت،نقاط تحیرروایی و... بر مبنای آموزه های روایت شناسان ساختگرا از جملهژرار ژنت،رولان بارت و جرالد پرینس، بررسی شده است. با توجه به اینکه مثنوی های بیدل تاکنون حوزه ای تقریباً نامکشوف برای پژوهش های روایی بوده است، یکی از اهداف اولیه ی این پژوهش معرفی و شناسایی ارزش های ویژه ی روایت پردازی بیدل در مثنوی های اوست. پرسش اساسی این پژوهش آن است که روایتگری بیدل تا چه میزان دقیق، هدفمند و در خدمت اندیشه ی اوست؟ و وی چه تمهیداتی برای پاسخ به پرسش های احتمالی مخاطب درجهت رسیدن به خوانش حداکثری اندیشیده است؟ نتایج این بررسی در چشم اندازی کلینشانگر این واقعیت است که بیدل در مثنوی هایش سبکی دیگرگونه و شگردهای روایت گری قابل تأملی اختیار کرده است و به ویژه در حکایت مزبور گرانیگاه روایت وی عنصر زمان است که در انطباق آشکاری با مفاهیم عرفانی و فلسفی وی است.
بررسی و تحلیل سبک شناختی فعل در غزل های تعلیمی سعدی با رویکرد زبان شناسی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث پرکاربرد در زبان شناسی نقش گرا این است که زبان، نظامی اختیاری و قراردادی نیست بلکه طبیعی و پرورده جامعه و انسان است.بر همین اساس در دستور زبان نظام مند نقش گرابرای تحلیل گفتمان،سه فرانقش متنی،بینافردی،واندیشگانی در نظرگرفته می شود. در کارکرد تجربی که زیرمجموعه فرانقش اندیشگانی است، این موضوع مطرح است که تجربیات دنیای درون و بیرونِ کاربرِ زبان از طریق زبان او بیان می گردد.محصول این کارکرد در جمله، گذراییاست که برای مشخص نمودن انواع متفاوت فرایندهادر جمله-که در فعل نمود می یابد-به کار می رود و از این طریق یک فرستنده،تجارب،اندیشه ها و برداشت های خویش را از حوادث، وقایع و پدیده های جهان بیرون و درونش به مخاطب عرضه می کند. لذا با توجه به این مسأله و ارتباط تنگاتنگ ذهن و زبان؛ این مقاله با روش تحلیلی- آماری و استفاده از منابع کتابخانه ای به بررسی سبکی افعال به کار رفته در غزل های تعلیمیِ سعدی با این رویکرد پرداخته است و از رهگذر این بررسی سبکی و ارتباط ذهن و زبان، ضمن ارائه شاخص یا شاخص های سبکی در این گونه غزل های تعلیمی سعدی، اشاره ای نیز به مهمترین و برجسته ترین اندیشه های تعلیمی و برخی ابعاد شخصیتی وی داشته است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که یکی از شاخص های سبکی سعدی با این رویکرد،کاربرد فراوان فرایند رابطه ای است که نقش آن توصیف ویژگی ها و صفات یک موجود یا شناسایی و تعریف هویت آن است. همچنین سعدی در غزل های تعلیمی خود از طریق فرایند رابطه ایِ «وصفی یا هویتی» دو اندیشه تعلیمی را برجسته و مطرح می سازدکه یکی در راستای اندیشه غنایی غزل یعنی «عشق» است که مبیّن شخصیت عاطفی- عاشقانه و اخلاق گرای وی استو دیگری اندیشه فلسفی خیام است که حاکی از بشر دوستی و خیام گرایی سعدی است و نشان می دهد که وی شاعر عشق و زندگی است .لذا می توان گفت سعدی سعی دارد انسان ها را به سوی فلسفه زندگی یعنی تعلیم چگونه زندگی کردن و لذت بردن از آن سوق دهد و به آن دعوت کند.
نظم و کارکرد گفتمان فلسفه ستیزانه خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات در مقام رسانه، حاوی قدرتی غیرمستقیم و هژمونیک است. این ویژگی در همه انواع ادبی ملل وجود دارد. منتهی شدت و ضعف تأثیرگذاری به اقتضای عواملی همچون دوره، موضوع و ژانر متفاوت است. یکی از موضوعاتی که در اشعار اغلب شاعران کلاسیک فارسی نمود یافته و تأثیر بسزایی بر مخاطبان، و بر جریان فکری ایرانیان گذاشته است، بحث های کلامی مبنی بر عقل ستیزی به صورت خاص و فلسفه گریزی یا فلسفه ستیزی در معنای عام آن است. از میان اشعار شاعران کلاسیک فارسی یکی از قصاید خاقانی با مطلعِ «چشم بر پرده امل منهید/ جرم بر کرده ازل منهید» در فلسفه ستیزی جایگاه ویژه ای دارد. در این نوشتار پس از معرفی نظم گفتمانی قصیده مذکور، هژمونی برآمده از آن نظم گفتمانی، در دو سطح «دلالت های معنایی» و «جنبه فنی رسانه» در درک شیوه های اعمال قدرت هژمونیک و درنهایت آسیب شناسی آنها بررسی شده است. اساس تبیین نظم گفتمانی و هژمونی برآمده از دلالت های سطح معنایی، برخی از مفاهیم نظریه تحلیل گفتمان انتقادی «لاکلاو» و «موفه»، و مبنای بررسی کارکرد هژمونیک شعر در سطحِ فنی رسانه، سخنان «جان ب. تامپسون» است
تحلیل شیوه های برقراری ارتباط با مخاطب بر مبنای اقتضای حال در «پیامبر» جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رؤیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار مکتوب محمدرضا شفیعی کدکنی در باب شعر معاصر، همواره تقابلی واضح و روشن با جریان شعر حجم و به خصوص یدالله رؤیایی دیده می شود که این تقایل به شکل های مختلف نمود پیدا کرده است. از حذف عامدانة این جریان در بررسی های تکوینی گرفته تا طعن و کنایه به شعرهای یدالله رؤیایی و استفاده از استعاره های نیش دار در تحلیل های مرتبط با این جریان شعری. در این پژوهش پس از نشان دادن نمونه هایی از این تقابل، به این سؤال پرداخته شده است که دلیل این تقابل آگاهانه و همیشگی چه بوده است؟ و چرا شفیعی کدکنی این گونه در طول سالیان متوالی نقد و نظراتش درباب شعر معاصر را به گونه ای ارائه می کند که یکی از مصداق های بارزش رؤیایی و جریان شعر حجم است؟ در این تحقیق سه عامل اصلی ارائه شده که در ایجاد این موضع گیری نقش داشته است: 1- تفاوت دیدگاه شفیعی کدکنی با رؤیایی در زمینه های زیبایی شناسی شعری و هنری؛ 2- دیدگاه خاص شفیعی کدکنی نسبت به شاعرانی چون رؤیایی و پیروان آنها؛ 3- تفاوت ایدئولوژیک بین این دو (تعهدمدار و تعهدگریز).
اربعین نگاری در عرفان و ادب فارسی و نسخه ای کهن در شرح چهل حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل متون مهاجرت فارسی با رویکرد روایت شناسی پسااستعماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت فارسی بخش مهمی از ادبیات معاصر ایران را تشکیل می دهد که از ژانر روایت برای بیان مسائل و دغدغه های مهاجران در سرزمین میزبان استفاده می کند. این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی روایت شناسی و مطالعات پسااستعماری در تحلیل نوع ادبی رمان مهاجرت فارسی درپی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان متون مهاجرت فارسی را نوعی روایت پسااستعماری دانست و برای بررسی و تحلیل آن از ترکیب روایت شناسی با نظریه پسااستعماری، به تبیین نوع خاصی از روایت شناسی به نام روایت شناسی پسااستعماری دست زد؟ فرض پژوهش بر این است که ادبیات مهاجرت فارسی با توجه به مفاهیم متعدد پسااستعماری مطرح شده در آن، گونه ای روایت پسااستعماری است که در دفاع از گروه اقلیت و به حاشیه رانده شده مهاجران در سرزمین میزبان و دادن قدرت و توانایی سخن گفتن به آنها، با استفاده از واژگان و قالب توانمند روایت، در فضایی موسوم به فضای سوم، به دست نویسنده پسااستعماری مهاجر نوشته می شود. نویسنده مهاجر با انتخاب موضوع ""مهاجرت"" در روایت خود، همه تلاش خود را برای به مرکزآوردن فرد به حاشیه رانده شده مهاجر، مطرح کردن خواست ها، علایق و روایت ویژه او به کار می بندد.
واکاوی جلوه های فرودست پسااستعماری در رمان جای خالی سلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی از آثار برجسته ادبیات معاصر فارسی است که پیامدهای نظام استعمارزده زمان روایت داستان در قالب سازکارهای داستان پردازی آن آشکارا بازتاب یافته است. بُعد اجتماعی و اقتصادی استعمار و سلطه گری که بار اصلی عواقب منفعت طلبی و سودجویی آن بر دوش فرودستان به حاشیه رانده شده است متأثر از بافت اجتماعی برون متنی اثر مبنای روایی رمان را شکل داده است. نقد پسااستعماری از حوزه پژوهش های میان رشته ای است که دورنمای کلی دیدگاه های آن به نظریه پردازی انتقادیِ مربوط به نفوذ استعمار و رهیافت استعمارزدایانه اختصاص دارد. مطالعات فرودستان از شاخه های نظری رویکرد پسااستعماری، به بازاندیشی اجتماع و متون با هدف فاعلیت بخشی به گونه های مختلف اقشار فرودست توجه دارد. این مقاله تلاش دارد روش دولت آبادی در خلق نظام پسااستعماری در گفتمان ادبی، زمینه های سلطه گری، جلوه های فرودست، واکنش شخصیّت ها و پیامدهای عمده استعمار پنهان را در رمان جای خالی سلوچ مورد تحلیل قرار دهد. این بررسی نشان می دهد که دولت آبادی با نگرش استعمارزدایانه و روش واسازانه به بازتاب دادن انتقادی بحران های ناشی از سلطه غیرمستقیم بیگانه در ساختارهای نوظهورِ تقلیدی و وارداتی کشاورزی و اقتصادی در قالب استعاره ماشین، ابزار و روش هایی نامأنوس و نفوذ مخرب آنها به عنوان علل بنیادین فروپاشی نظام روستایی پرداخته است. او با روایتی انتقادی و دیدی متفاوت امکانی برای برجسته ساختن فرودست بومی در داستان فراهم آورده است.
بازتاب فعالیت های سیاسی زنان در ده رمان پس از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان از ابزارهای مهم جامعه پذیری، انتقال ارزش های زندگی و بازتاب دهنده ی مسایل گوناگون اجتماعی است. بر این اساس برای درک نوع نگرش افراد جامعه به مشارکت زنان در عرصه ی سیاست و نحوه ی این مشارکت، ده رمان معاصر فارسی بعد از انقلاب- پنج نویسنده مرد و پنج نویسنده زن- با روش تحلیل محتوا بررسی می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد نویسندگان زن در داستان های خود نه تنها به مسایل سیاسی می پردازند؛ بلکه در داستان هایشان، شخصیت های زن، آگاهی سیاسی بالایی دارند، طرف دار و شرکت کننده در گفتمان ها و احزاب سیاسی هستند و همپای مردان در مسایل سیاسی مانند کودتای بیست و هشت مرداد، حادثه ی شانزده آذر و انقلاب اسلامی مشارکت دارند. در داستان های مردان، شخصیت های زن حضور دارند؛ اما کمتر به مسایل سیاسی می پردازند و بیشتر تأثیر این مسایل بر زندگی آنها نشان داده شده است که به نظر می رسد علتش، بیشتر متأثر شدن از این کلیشه ی جنسیتی است که مردان سیاسی تر از زنان هستند.
بازنمود هویت زنانه در مجموعه داستان حتی وقتی می خندیم فریبا وفی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله کوشیده است تا با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف به بررسی مجموعه داستان های کوتاه فریبا وفی با عنوان حتی وقتی می خندیم بپردازد. در رویکرد فرکلاف یک متن در سه سطح مختلف بررسی می شود. این سه سطح عبارت اند از: 1. سطح توصیف که مبتنی بر تحلیل صوری، دستوری، واژگان، ضمایر، وجه افعال و قیود است. 2. سطح تفسیر که متن را براساس بافت موقعیت و عوامل بینامتنی تحلیل می کند. 3. سطح تبیین که به توضیح چرایی تولید متن و بررسی گفتمان غالب و ایدئولوژی و قدرت حاکم بر متن می پردازد. نگارنده پس از تحلیل متن داستان ها در هر سه سطح به نکات زیر دست یافته است: 1. توصیف ها و به کارگیری واژگان «زن» و «شوهر» و بسامد بالای وجه اخباری در افعال و قیود، نشان دهنده پایبندی نویسنده به حقیقت گزاره های داستان است؛ 2. کاربرد فراوان ضمیر «ما» مبین هم ذات پنداری نویسنده با همه زنان است. 3. در سطح تفسیر این مجموعه تحت تأثیر دیدگاه های فمینیستی نویسندگانی چون ویرجینیا وولف و سیمون دوبووار به وضعیت موجود زندگی زنان معترض است. 4. در سطح تبیین روشن می شود که دنیای زنانه داستان ها به طرز معناداری وابسته به مردان و قدرت پدرسالار است. زنان داستان های کوتاه فریبا وفی گرچه در دنیای امروز زندگی می کنند و از نظر ظاهری از قیدوبندهای جامعه سنتی رها شده اند، درواقع ازنظر روحی و اجتماعی تحت سلطه مردان و سنت های مردسالارند، به طوری که هویتشان در گرو حضور یک مرد مانند شوهر، برادر و نظیر آن است.
متناقض نمای «ناطقِ اَخرس» مولانا و تأثیر هرمنوتیکی آن بر کثرت آفرینندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفایی که سکوت را یگانه راه «گفتن» از خدا می دانند، بیشترین سخن عرفانی را گفته اند. مولانا از «پرگفتارترین خموشان» در پاسخ به چرایی این عملکرد، کثرت آفرینش را ثمره «گفتن» از بحر معنا می داند. بحری که شرط ورودش خموشی است و پس از وصل هم، مقایسه فهم بسیط و پیشامفهومی بحر در مقابل برونداد نارسای زبانی، باعث حیرت و ادامه سکوت است؛ اما «ماهیان» بحر به «ناطقِ اَخرس» موصوف اند. گادامر با متافیزیک زدایی از «کلمه درونی» آگوستین (بحر معانی مولانا) جهان روایی هرمنوتیک را حاصل تقابل دو نطق می داند: نطق درونی که سراسر موضوع یا اسکلتِ خالیِ اندیشه است و نطق بیرونی، که گفتاری است همواره عقب مانده از «قصد» درونی؛ جبران این عقب ماندگی، جستجوی دائم کلمه مناسب (تفکّر) و گفتگوهای گونه گون برای بیان حداکثری ما فی الضمیر (پرکردن اسکلت خالی اندیشه) و حاصل آن خصوصاً در امور «بی تصویر» و «رازآلود» عرفانی، تصویرگری، تمثیل آوری و شرح و بسط کلام و درنتیجه، کثرت آفرینش است
بینامتنیّت و معاصرسازی حماسه در «شب سهراب کشان» بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
. بر اساس نظریّات لوران ژنی، بینامتنیّتیکه در سطح لایه های سطحی متن باقی می ماند، چندان قابل اعتنا نیست و برخلاف آن، نوعی دیگر از بینامتنیّت وجود دارد که به ژرفنای ساختاری و مضمونی متن نفوذ می کند. علاوه بر این، میخائیل باختین در مقام دفاع از ادبیّات داستانی، به عنوان یک نوع ادبی فاخر، این نوع ادبی را با حماسه مقایسه می کند. به عقیدة او، حماسه بازتاب واقعیّتی مربوط به گذشته مطلق بوده که فارغ از هر گونه تطوّر و تحوّل است، امّا رمان بر مبنای اصل صیرورت، واقعیّتی به انجام نرسیده را پیش روی نخستین بار ژولیا کریستوا با تکیه بر آرای باختین اصطلاح «بینامتنیّت» را مطرح کرد. او مناسبات بینامتنی را موجب رهایی متن ادبی از یک نظام معنایی محدود و متصلّب دانست. از آن پس، او و دیگر پساساختارگرایان نظیر رولان بارت، بسیاری از مفاهیم و مبانی مرتبط با مفهوم گفتگومندی و بینامتنیّت را بسط دادند. سرانجام، نسل دوم نظریّه پردازان بینامتنیّت نظیر لوران ژنی و میکائیل ریفاتر، به شکل جدّی به کاربستِ نظریّه بینامتنیّت به متون ادبی پرداختندخواننده قرار می دهد. در نوشتار حاضر، داستان کوتاه «شب سهراب کشان» از مجموعة «یوزپلنگانی که با من دویده اند»، نوشتة بیژن نجدی را برای کاربست تلفیقی این دو نظریّه برگزیده ایم و در پی پاسخگویی به این پرسش ها هستیم که آیا داستان نجدی توانسته با استفاده از مناسبات بینامتنی به بازسازی گذشتة حماسی در متنی از زمان معاصر بپردازد؟ نیز آیا این داستان را می توان به مثابة انتقادی جدّی از فضای تک صدایی در ادبیّات به شمار آورد؟
بررسی تطبیقی قصاید رضویّة ابن یمین و صاحب بن عبّاد با رویکرد بینامتنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد بینامتنی یا ارجاعات میان متنی یکی از مباحث مهمّ و مورد توجّه نظریه پردازان معاصر است. در این رویکرد، فرض بر این است که متون مختلف از دیرباز با یکدیگر تعامل داشته و تحت تأثیر آثار پیش از خود خلق شده اند. از این رو، هیچ اثر مستقلّی را نمی توان یافت که از این تأثیرپذیری و روابط بینامتنی متقابل برکنار بوده باشد. از جمله متونی که در این زمینه قابل بررسی هستند، قصاید فراوانی است که در مدح و ستایش امام هشتم شیعیان به زبان فارسی و عربی به رشتة نظم درآمده اند. با نگاهی به این قصاید ملاحظه می شود؛ اشتراکات معنایی و لفظی بسیاری در آن ها وجود دارد؛ گویی هر یک از آن ها با توجّه به شعر قبل از خود سروده شده اند. در این جستار، کوشش شده است تا دو قصیدة رضویّه از ابن یمین به زبان فارسی و صاحب بن عبّاد به زبان عربی، بر اساس نظریّة بینامتنی مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه، بیانگر این است که قصاید مدّنظر در دو حوزة محتوا و ساختار دارای اشتراکات زیادی است به گونه ای که می توان ادّعا کرد؛ در این دو متن، تعامل و روابط دیالکتیکی و به تعبیر باختین، منطق مکالمه، حکم فرما بوده است.
الگو های ساختارگرایی و روایت های پسامدرن: تعامل یا تباین ( نمونه: تحلیل رمان کولی کنار آتش با الگوی کنشی گریماس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مشهورترین مکتب های روایت شناسی که در بررسی متون ادبی بکار می رود، ساختارگرایی است. این رویکرد در مقام روشی قاعده مند سعی می کند با تقلیل متن به اجزاء سازنده در روساخت و ژرف ساخت و گره زدن آن ها به یکدیگر، به نقطه ای مرکزی در متون دست یابد و از این طریق، ابهام روابی متون ادبی را بگشاید. رسالت و کارکرد ساختارگرایی حاکی از آن است که روش مذکور فقط برای تفهیم ابهام روایی متون مرکزگرا بسنده می نماید و از تبیین معنا یا معانی در متون ساختارستیزی چون روایت های پسامدرن عاجز است. نوشتار حاضر در صدد است تا نشان دهد که با ساختارگرایی می توان به تحلیل و تبیین دلالت های متنی انواع متون ادبی پرداخت. منتهی این شیوه تحلیل، در روایت های مرکزگریزی مانند روایت های پسامدرن؛ علیه خود عمل می کند و به نوعی واسازی دست می زند. به عبارتی دیگر اگر منتقد با الگوی ساختارگرایی به تببین روایت های پسامدرن بپردازد نمی تواند به ساختاری تقابلی و قرینه مند و نیز نوعی مرکز در قالب ژرف ساخت دست یابد. چرا که چنین تلقی ای با رسالت این دسته از متون تباین دارد. برای اثبات این ادعا، کارکرد معکوس الگوی ساختارگرایانه گریماس در مواجهه با روایت پسامدرن «کولی کنار آتش» نشان داده شده است.
تحلیل و بررسی رسالة «عقل سرخ» شیخ اشراق، بر اساس نظریة روایت تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ و مرگ اندیشی در اشعار اخوان ثالث، شاملو و فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ و زندگی پیوسته دو عنصر مهم و برجسته در دیدگاه اندیشمندان بوده است؛ شاعران معاصر ایران به مرگ از چشم اندازهای گوناگون نگریسته اند. در این میان، سه شاعر شاخص پس از نیما، (خوان، شاملو و فروغ) اهمیت ویژه ای دارند.در این جستار به شیوه ی تحلیل محتوای کیفی، اندیشه و احساس سه شاعر معاصر ایرانی، (اخوان، شاملو و فروغ) درباره ی مرگ و زندگی ارزیابی شد؛ به این منظور با جستجو در دیوان این شاعران، همه ی شعرهایی که مضمون مرگ و زندگی در آن ها یافت می شد، واکاوی شد و سپس از این رهگذر، مباحثی مانند تصویر زندگی، مرگ، سیر تحول فکری سه شاعر، دنیای پس از مرگ و سرانجام شهادت و هراس از مرگ بررسی شد. یافته های پژوهش نشان داد که تصویر نازیبای زندگی و بیزاری از مرگ و گاه هراس از آن، در آثار اخوان کم و بیش بدون تغییر نمایان است که گاه ملایم و گاه بی تفاوت و توأم با ریشخند است، اما در نگاه شاملو، زندگی با عشق زیباست و با وجود جان کاهی، چیزی کم ندارد. او زیستن در میان نامردمان و ظلم پذیران جامعه را بدترین نوع مرگ می داند و مرگ در راه عقیده برای او زیبا و تحسین برانگیز است؛ مرگ طبیعی را نیز به اجبار و به عنوان قانون طبیعت می پذیرد. در نگاه فروغ، سیر تحول بیش تر مشهود است. زندگی را با همه ی پوچی اش دوست دارد. در ابتدا اگر خواهان مرگ است به دلیل بیزاری از زندگی است؛ اما کم کم مرگ در نگاه او زیبا می شود و با واژه هایی روشن، شاعرانه، ترسیم می شود.
کهن الگوی ایثار با نگاهی به حلاج در اشعار شفیعی کدکنی و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگو تجربیات مشترک همة انسان ها است که از گذشته ها ی دور در ناخودآگاه جمعی آن ها باقی مانده است. به دلیل فراوان بودن تجربیات انسانی نمی توان تعداد کهن الگوها را مشخص کرد؛ اما شاخص ترین کهن الگوها عبارت اند از آنیما، آنیموس، خود، پرسونا، سایه، پیر فرزانه و مادر. ایثار یکی از مهم ترین کهن الگوها است که در ناخودآگاه جمعی بیشتر انسان ها نهادینه شده است. از دیدگاه روان کاوان، ایثار یکی از مکانیزم های دفاعی انسان در برابر خواسته های نهاد است که به علاقة اجتماعی منجر می شود. کهن الگوها خود را در رویاها، خیال پردازی ها و توهمات نشان می دهند. هنر و به ویژه ادبیات، یکی از تجلی گاه های اصلی کهن الگوها است. کهن الگوی ایثار و ویژگی هایش در آثار هنری فراوانی یافت می شوند. یکی از شخصیت هایی که ملازمات کهن الگوی ایثار در سرگذشت او برجسته است، حسین بن منصور حلاج است. در این نوشته، کهن الگو ی ایثار را با توجه به ویژگی هایش در شخصیت حلاج، در شعر «حلاج» شفیعی کدکنی و سرودة «مرثیة حلاج» آدونیس بررسی می کنیم و نقدی اسطوره ای- کهن الگویی از آن ها ارائه می دهیم.
بررسی تطبیقی مؤلفه های رمانتیک در شعر سهراب سپهری و ویلیام بلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمانتیسیسم از پیچیده ترین و گسترده ترین مکتب های ادبی جهان است که به عنوان پدیده ای انقلابی، در اواخر قرن هجدهم در برابر سنت نئوکلاسیسیسم برآمد. تا به حال تعریف روشن و دقیقی از مکتب رمانتیک به دلیل ماهیت متضاد آن ارائه نشده است. این مکتب در زمانه ا ی طوفانی ظهور کرد که تحولات مهمّ علمی، اجتماعی و سیاسی تمام اروپا را فراگرفته بود. تحولاتی همچون: انقلاب امریکا، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب صنعتی انگلیس، افول جامعه ی فئودالی، جایگزینی طبقه ی متوسط در اروپا و به وجود آمدن مکتب های فکری جدید.
جنبش رمانتیسیسم، نخست در آلمان آغاز شد و سپس در دیگر نقاط اروپا از جمله: انگلیس، فرانسه، روسیه و اسپانیا رسوخ یافت. از میان شاعران رمانتیک انگلیس می توان به وردزورث، کالریج، بلیک، شلی و کیتس اشاره کرد.
در ایران نیز از عهد مشروطه رمانتیسیسم به عنوان رویکردی فکری در ادبیات فارسی مطرح شد. نیما را می توان سرشاخه ی رمانتیسیسم ایران دانست که خود به سرعت از آن فاصله گرفت و فریدون تولّلی پرچم داری این جریان را به نام خود رقم زد. سهراب سپهری امّا، یکی از چهره های شاخص رمانتیسیسم در ایران است. البتّه رمانتیسیسم شعر او با هر دو جریان رمانتیک فردی و اجتماعی آن عصر متفاوت است و همانندی بیش تری با شاعران رمانتیک انگلیس به ویژه بلیک دارد.
این مقاله به بررسی مؤلفه های شاخص رمانتیسیسم هم چون طبیعت، تخیّل، توجّه به احساسات و عواطف، فردگرایی، اندوه و انزوا، آرمان گرایی، کودکی، عشق و مذهب در شعر سهراب سپهری، شاعر معاصر ایران و ویلیام بلیک، شاعر انگلیسی اواخر قرن هجدهم و نیمه ی اول قرن نوزدهم می پردازد.
بررسی محتوایی و سبکی نسخه خطّی «مجمره، رساله در عطرکشی» با نگاهی به تاریخچة عطر و عطرسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل روایی رمان الشحاذ (گدا) اثرِ نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو خوانشی است روایت شناختی از رمان الشحاذ (گدا) اثرِ نجیب محفوظ. در این مقاله، اصلی ترین مؤلفه ها و عناصر روایت شناختی این رمان از قبیل: زاویه دید، کانونی سازی، نحوه ارائه گفتار و افکار، عنوان، توصیف، تشبیه، زمان (زمان روایت و آغاز رمان) و مکان در بوته تحلیل روایت شناختی قرار گرفته است. اصلی ترین نتیجه حاصل از این مقاله این است که رمان گدا با برخورداری از روایتی نسبتاً پیچیده و چندآوا در کنار به کارگیری فن های نوین روایت شناختی (در زمان نگارش رمان) نظیر روش آیینه وار و یا شعروارگی روایت، کامل ترین نمونه از رمان های مرحله سوم حیات ادبی نجیب محفوظ است که از آن به عنوان مرحله رئالیسم فلسفی یا نیمه روان شناختی یاد می شود.