فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۰۱ تا ۸۲۰ مورد از کل ۲٬۱۵۶ مورد.
نقد و تحلیل حکایت شیخ صنعان براساس نظریه «فرآیند فردیت» یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از منظر نقد کهن الگویی، حکایت شیخ صنعان، داستان برخورد خودآگاه پیری زاهد و عناصر فراموش شده ای از ضمیر ناخودآگاه اوست، که با نمادهایی از تابوشکنی آشکار می شود. چالشِ پیش آمده، با ایجاد دگرگونی در نگرش و زندگی پیر صنعان، سبب می شود که او به بازشناسی و پذیرش این جنبه های واپس زده بپردازد. جلوة کهن الگوهای آنیما، پیر دانا، قهرمان، و نیز مفاهیم مرتبط با آن همچون سایه، سفر و ولادت مجدد، حکایت شیخ صنعان را از ظرفیت بالای تأویل بر مبنای نظریات روان کاوانة یونگ برخوردار نموده است.
در پژوهشِ پیش رو براساس نظریة فرآیند فردیت ـ فرآیندی که به توصیف سیر تکامل شخصیت می پردازد ـ حوادث داستان بررسی و نشان داده می شود که چگونه پیر صنعان از این رهگذر، به بازشناسی بخشی از غرایز فراموش شده و تمایلات پنهان در ضمیر ناخودآگاه می پردازد. گذشته از طرح این نظریه، تأویل های متناسب با منظومه فکری عطار، بیان و به موارد تمایز و هماهنگی توجه می شود.
بهره برداری از عناصر پرکاربرد اسطوره ای شاهان و پهلوانان ایران باستان در شعر شاعران برجستة مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های شعر دورة مشروطه، بهره برداری شاعران از عناصر اسطوره ای است. شاعران با اشاره به نام و وقایع زندگی شاهان و پهلوانان ایران باستان، کوشیده اند مخاطبان خویش را به تحرک وادارند. هر چند شاعران برجستة عصر مشروطیت کمابیش به این امر توجه داشته اند، اما شیوة برخورد آنها با عناصر اسطوره ای یکسان نیست. در این میان، شاعرانی چون ادیب الممالک و بهار با برداشتی کلاسیک گونه و معتدل در معرفی اساطیر ایرانی و استفاده از آنها برای آگاهی مردم از شرایط نابسامان دورة مشروطه، کوشیده و شعرایی چون عارف قزوینی، نسیم شمال و میرزاده عشقی بنا بر اقتضای اجتماع دوران خود به صورت افراطی اساطیر را وسیلة بیان مسائل وطنی و اوضاع آشفتة عصر خویش قرار داده اند. برخی مضامین اسطوره ای در شعر این دوره صورت کلیشه ای دارد و پیوند معناداری با جریانات سیاسی ـ اجتماعی عصر مشروطه ندارد.
زایش اسطوره ای نو در اودیسة هومر از اسطوره ای کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هومر در حماسة اودیسه به روایت ماجراهای قهرمان جنگ تروا یعنی اولیس و حکایت سرگشتگی های او به هنگام بازگشت از آن نبرد به سوی زادگاهش، پرداخته است. در این روایت آنچه بیشتر نظر خواننده را به خود جلب می کند، حمایت های بی دریغ آتنا از اولیس است. علت اساسی این همه حمایت آتنا از اولیس چیست؟ برای دست یابی به علل حمایت های آن زن ایزد از اولیس، می توان چندین احتمال را طرح کرد. در این گفتار نخست به علت یابی اسطوره شناختی و سپس به طرح علل فلسفی پرداخته ایم. از منظر نخست، با همانندی هایی که میان آتنا و پنلوپ، همسر اولیس، و خود اولیس با هفائیستوس ایزد آتش زمینی حاکم است، می توان چنین تصور کرد که آتنا با حمایت از اولیس نمودگار زمینی هفائیستوس می خواهد وفاداری و دلدادگی خود را به هفائیستوس برساند. از منظر دوم، با عنایت به اینکه آتنا برای مردم یونان، ایزد عقل و دانایی است و اولیس نیز همواره به خردمندی توصیف وستایش شده است؛ می توان چنان پنداشت که حمایت آتنا از اولیس ، نمودِ روایی حمایت و تأیید عقل کل و آسمانی از عقل زمینی و جزوی بشری باشد.
سرچشمه های فکری رمز و تصویر در معارف بهاءولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهاء ولد به منظور بیان تجربههای عرفانی خویش، تصاویر و رمزهای خاص خود را ابداع کرده است. تخیلات مصور شده او را میتوان حاصل حالات و رویدادهای خلوت و به عنوان دریافتی شهودی از عالمی مثال گونه قلمداد کرد که در روان شناسی تجارب عرفانی، از آن به دیدار با خویشتن تعبیر میشود. این جستار در تحلیل و ماهیت شناسی رمزهای بهاءولد در معارف و در مسیر شناخت سرچشمه های تخییل و خاستگاه های جوشش این تصاویر، نشان می دهد مبنای تصویرها و رمزهای بهاء ولد معیت الله با اوست. وی با درک این معیت، به حال اتحاد می رسد و با دیدگاهی کل نگر، ضمن تعمیم این حال به جهان بیرون، خوشی و لذت ناشی از آن را نیز به همة عناصر هستی نسبت میدهد. او در حقیقت، مزه گرفتن خود در این تجارب را نموداری از همراهی و یگانگی صانع خاص با مصنوع عام میداند. مستند بهاءولد در این باره نظریه ای است مبتنی بر کمال که نوعی تکلیف فراگیر از سوی حق برای اجزای هستی است.
بررسی تطبیقی نمادینگی عناصر طبیعت در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطورة طبیعت، نماد دوران پیش از دانش و صنعت، و نشان مشخّص روزگارانِ باستان است. طبیعت همواره در پیدایش تحولات مذهبی مردمانِ باستان و به ویژه آریایی های ساکن ایران و هند، نقشی بی بدیل داشته است. اعتقاد به قوای طبیعت به مرور زمان در میان آریایی ها، به صورت اعتقاد به خدایان مختلف در آمد و کم کم برای عناصری چون خورشید، ماه، ستارگان و باد، علائمی را اختراع کردند و آنها را قوای خدایی نامیدند. اهمیت چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک ـ بارزترین مظاهر طبیعت ـ از آن نظر بوده که بنابر کهن ترین عقاید و باورهای پیشین، این عناصر نمایندة پاکی و سرچشمة زندگی در هستی بوده اند. تعمق در شاهنامه مؤیّد تأثیرپذیری فردوسی و غور و تفحص وی در متون کهن ایران باستان و ملل دیگری چون هند، چین و یونان ـ که وجوه اشتراک اساطیریِ بسیاری با ما دارند ـ است. عناصر طبیعت در شاهنامه، بنیانی اساطیری و هویتی منحصر به فرد دارند و صاحب روح هستند که در جای جای داستان، یاریگر قهرمان حماسه اند.
بررسی محیط شهری و عناصر آن در داستان های کودک و نوجوان از سال 1360 تا 1369 هجری شمسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی سیمای شهر و ویژگی های آن در داستان های کودک و نوجوان دهه شصت است. به این منظور محتوای 335 داستان کودک و نوجوان، از 40 نویسنده برجسته که برای نخستین بار در سال های 1360 تا 1369 انتشار یافته اند، به شیوه کمی و کیفی بررسی شد. نتایج این بررسی نشان داد که شهر به عنوان محیط اصلی 195 داستان و بخشی از محیط 21 اثر دیگر، در مجموع با 64 درصد، محیط غالبِ داستان های کودک و نوجوان دهه شصت است. سیمایی که از شهر و شهرنشینان در داستان های دهه شصت ارائه شده، به توصیف عناصری معین و زندگی طبقاتی خاص از جامعه سطوح کم درآمد و فقیر، محدود شده است. از این رو، در بیش تر داستان ها، مکان ها، عناصر محیطی و شخصیت هایی محدود و کلیشه ای به تصویر کشیده شده است و زندگی بخشی دیگر از مخاطبان که اندک هم نیستند، نادیده گرفته شده است. این موضوع از عوامل گوناگون مانند فضای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه در دهه های پنجاه و شصت، شرایط زندگی خالقان آثار، گرایش بسیار نویسندگان به خلق داستان های واقع گرا و هم چنین دفاع آنان از طبقات محروم جامعه تاثیر پذیرفته است.
مضامین حرکت در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حرکت از اساسی ترین مولفه های شعر حماسی است. فردوسی در شاهنامه با استفاده بجا از کلمات، وزن، عناصر حرکتی و تصاویر گوناگون مرتبط با حرکت مهارت خود را در توصیف حالات و عواطف شخصیت های شاهنامه در موقعیت ها و صحنه های مختلف رزمی- حماسی و بزمی- غنایی به نمایش گذاشته است. زمان و مکان در شاهنامه اغلب ذهنی و درونی است تا واقعی و کمی و طبعاً حرکت نیز تابع این شرایط است. واژگان و افعالی که در بیان حرکات؛ بخصوص در صحنه های نبرد به کار رفته است، اغلب پویا و متحرک هستند. در ساختمان این نوع کلمات از واج هایی که شدت و صلابت را القا می کند، استفاده شده است تا جنبش و حرکت را بیشتر به مخاطب منتقل کند. برعکس، واژه هایی که در صحنه های بزمی و عاطفی به کار رفته انتقال دهنده حالات نرم و لطیف روحی است. صور خیال و عناصر داستانی همچون طرح، نقشه، توصیف و... نیز در ایجاد پویایی یا ایستایی حرکات و اعمال شخصیت ها در موقعیت های مختلف دخیل اند. هرچند قسمت عمده ای از تحرک کلام در شاهنامه مدیون لحن حماسی آن است که حتی در موقعیت های عاطفی نیز تغییری نمی پذیرد.گاهی معانی درونی کلمات نیز حرکات بیرونی را تفسیر و توجیه می کنند، مانند کلمه « اژدها» که حالت جنبش و پیچ و تاب آن بیانگر حرکت پر پیچ و خم نیزه و شمشیر است
شطحیات عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شطحیات محصول نگاه تازة گویندة آن به خدا، انسان و شریعت و بازگویی تجربه های خاص روحی اوست و از آنجا که افق جدیدی در برابر خواننده متجلی می سازد، با بیان پارادوکسی همراه است و اعجاب و شگفتی را در خواننده بر می انگیزد و او را با معنایی خلاف انتظار روبه رو می سازد. از سوی دیگر، چون این معنی در یک ساختار منظم زبانی عرضه می شود، زبان شطح ارزش والایی می یابد. این پژوهش برآن است به بررسی شطحیات عین القضات به عنوان یکی از مصادیق سطح تناقضی زبان عرفانی او بپردازد، که در آن امری متناقض با ظاهر شرع بیان می شود. توحید ابلیس، رؤیت خداوند، کفر و ایمان، فنا و بقا و... از جمله شطحیاتی هستند که قاضی پرشور همدان به سبب بیان آنها جان باخت.
بررسی و تحلیل ساختار روایی هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، داستان هفت خوان رستم از منظر ساختارگرایان، تحلیل و بررسی شده است. در بررسی ساختار روایت و داستان، ضمن پژوهشِ روابط حاکم میان اجزای روایت، به شناخت سازه های داستانی و دریافت الگوی مشترک و محدود می توان دست یافت. در این مقاله، داستان هفت خوان رستم از منظر سه تن از روایت شناسان ساختارگرا؛ یعنی پراپ، گرماس و تودوروف بررسی شده است. در روش پراپ جستجوی خویشکاری ها و حوزه های عمل اشخاص برجسته تر است. از نظر گرماس داستان ها دارای کنشگرهای شش گانه و سه زنجیره اجرایی، میثاقی و انفصالی هستند. تودوروف نیز در بررسی روایت، تمام داستان ها را به قضایا و جمله هایی تقلیل می دهد که شامل یک نهاد و یک گزاره است، نهاد نقش عامل را دارد و اغلب معادل یک اسم خاص است، گزاره نیز شامل یک صفت یا فعل است. هفت خوان رستم از منظر پراپ دارای مراحل آغازی، میانی و پایانی است و هفت حوزه عمل و خویشکاری های متعددی در آن دیده می شود؛ شش کنشگر مورد نظر گرماس عبارتند از: فرستنده: زال + فاعل: رستم+ هدف: نجات کیکاووس + یاریگر: جهان آفرین، رخش و اولاد( بعد از اسیر شدن) + رقیب: همه نیروهای شرور در هفت خوان اعم از شیر، اژدها، تشنگی، زن جادوگر، اولاد، ارژنگ دیو و دیو سپید +گیرنده: کیکاووس؛ از منظر تودوروف این داستان را به قضیه های زیر می توان تقلیل داد: Kشاه است؛ R پهلوان است؛ D دیو و نیروهای شرور است؛ K گرفتار D می شود؛ R، D را می کشد؛ R، K را از دست D نجات می دهد.
تشبیهات اقلیمی در داستانهای شمال و جنوب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت، اقلیم و شرایط زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی محل زندگی هر شاعر و نویسنده، خاستگاه اصلی صور خیال خلق شده و به کار رفته در سخن اوست و هیچ شاعر و نویسنده ای نمی تواند خود را کاملاً از تاثیر آن دور نگه دارد؛ براین اساس، گذشته از این که اقلیم، کم و بیش مورد توجه بیشینه بلاغیون قرار گرفته و در بررسی، فهم و تفسیر درست سخن ادبی بر آن تاکید شده است، متون معتبر ادبی نیز از این حیث قابل تامل اند و با نگاهی به آثار برجسته ادبی می توان بر این نکته صحه گذاشت که ناب ترین صور خیال در شعر و حتی گونه های منثور سخن ادبی، انواعی بوده اند که از بوم و اقلیم و محیط زندگی شاعر و نویسنده الهام گرفته و برخاسته اند. تشبیه یکی از انواع اصلی صور خیال است و می توان به اعتباری، آن را اساس بلاغت و وجه تمایز ادبیات از غیر ادبیات دانست و با نظری کلی، دیگر صورتهای خیالی را مبتنی بر آن و متاثر از آن به حساب آورد. تشبیه نیز مانند دیگر صورتهای خیالی و بلکه از جهاتی بیش از آنها تحت تاثیر اقلیم قرار می گیرد؛ چنانکه در بررسی متون ادبی به تشبیهات فراوانی برمی خوریم که می توان با توجه به مشبه به و وجه شبه اخذ شده از آن، آنها را تشبیهات اقلیمی نامید. در این مقاله، پس از توضیحاتی درخصوص ادبیات اقلیمی، داستان اقلیمی و تشبیه اقلیمی، گونه های تشبیه اقلیمی در برخی داستان های اقلیمیِ نویسندگان شمال و جنوب بررسی و مقایسه شده است.
خلع نعلین در تفسیر عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گفت وگویی که حضرت موسی(ع) در کوه طور با باری تعالی داشت، خداوند به او امر کرد که «فاخلع نعلیک، انّک بالواد المقدس طوی». این دیدار که در سورة طه گزارش شده، از دیرباز در میان مفسران و عارفان مجال بحث یافته است. این بحث ها بیشتر بر دو محور جریان داشته است؛ نخست اینکه به طور اساسی فلسفة این فرمان مبنی بر خلع نعلین چه بوده است و دیگر آنکه نعلین در این آیه، استعاره از چه مفاهیمی می تواند باشد. مفسرانی که مسلک عرفانی داشته اند، در چرایی این امر الهی، لطایف و اشاراتی بلند یافته اند و نعلین را نیز نمادی از مفاهیمی انتزاعی همچون خوف و رجا، تعلقات کونین، طبیعت و نفس، اسباب تلوین، صفات و افعال، محل الفصل و الوصل، قوة اتصال و انفصال، اشتغال به اهل و ولد، و ... دیده اند.
در این مقاله، پس از بیان پیشینة داستان که ریشه در عهد عتیق دارد، اصل دیدار براساس قدیمی ترین مآخذ تفسیری نقل شده است. سپس درباره فلسفة خلع از منابع کهن، اطلاعاتی ارائه و آن گاه به ترتیب موضوعی به تنوع معانی استخراج شده از نعلین پرداخته می شود.
الگوی ساختاری - ارتباطی حکایت های حدیقه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حدیقه اولین منظومه مهم تعلیمی- عرفانی در زبان فارسی است. سنایی در این اثر ارزشمند، علاوه بر پرداختن به موضوعات عرفانی و بیان معارف اسلامی، از حکایت و داستان برای مستند و مستدل ساختن مطالب و قابل فهم ساختن آن ها برای عامه استفاده کرده است. در این مقاله، برای رسیدن به پاسخ این پرسش که حکایات حدیقه، چه نقشی در تحقق اهداف تعلیمی این منظومه عرفانی دارند؛ الگوی ارتباطی رومن یاکوبسن، ادیب و زبان شناس روسی، اساس کار قرار گرفته است. یاکوبسن در هر ارتباط کلامی، شش عنصر فرستنده، گیرنده، پیام، زمینه، رمز وتماس را دخیل می داند. از دیدگاه وی، در فرآیند ارتباط این عناصر، تعیین کننده کارکردهای زبان هستند و در هر ارتباط کلامی، همواره یکی از این کارکردها برجسته تر است. بررسی عناصرِ فرستنده، گیرنده و زمینه و کارکردهای این عناصر در حکایات حدیقه نشان می دهد که در حدیقه، کارکرد ارجاعی مهم ترین و پربسامدترین کارکرد است و در جهت توضیح وتبیین زمینه معنایی متن عمل کرده است. کارکردهای کنشی و عاطفی در مراتب بعدی قرار می گیرند و بر تأثیر و نفوذ کلام راوی می افزایند.
انواع، مراتب و کاربردهای نور در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نور، یکی از مباحث مهم و کلیدی در عرفان اسلامی و از پرطرفدارترین، مباحث نظری- کلامی در میان متکلّمان و فلاسفه است. در میان عارفان مسلمان، مولوی در شمار کسانی است که بسیار به مبحث نور پرداخته و از آن برای بیان مقاصد مختلف معرفتی و توحیدی بهره برده است. او با تأثّر از فرهنگ اسلامی و منابع اصلی آن (قرآن و حدیث)، به بررسی انواع و مراتب نور (انوار پایدار، و انوار ناپایدار) پرداخته است. نگارندگان دراین مقاله، ضمن تبیین این موضوعات، به بررسی فواید و کارکردهای دنیایی و آخرتی نور در مثنوی و تطبیق اندیشه نوری مولانا با سایر عارفان، و نیز تبیین برخی مشترکات و اختلافات آنها پرداخته اند. نویسندگان نشان دادهاند که مولانا چگونه با بهرهگیری از این عنصر مهم و محوری عرفانی و به کمک تجارب شخصی، توانسته است مباحث سنگین و دشوار معرفتی را بصورتی آسان و قابل فهم برای مخاطبان خود تبیین و تشریح کند و آنان را به کسب نور و خویشتنشناسی و معرفتآموزی، برای پیمودن مسیر دشوار طریقت ترغیب نماید.
نظام داستان پردازی در حکایت های کوتاه کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به شناخت بهتر بخشی از ادبیات داستانی گذشته فارسی می پردازد؛ بخشی که در متون عرفانی بازتاب یافته و از ویژگی ایجاز و سادگی بیان برخوردار است. هدف آن نیز تشریح و تبیین ساختار روایی حکایت های کوتاه کشف المحجوب هجویری است. برای این منظور، 160 حکایت کوتاه از این کتاب انتخاب شد. سپس، با درنظر گرفتن ویژگی های داستان های مینی مالیستی، میزان توجه هجویری به عناصر داستانی در حکایت پردازی، مورد بررسی قرار گرفت. در این نوشتار، شیوه هجویری در داستان گویی، شخصیت پردازی، صحنه پردازی، انتخاب زاویه دید، ایجاد گفت و گو، لحن، درون مایه و... بررسی و تحلیل شده است.
این پژوهش نشان می دهد که در بسیاری از حکایت های کوتاه عرفانی کشف المحجوب، می توان ویژگی هایی را یافت که با ویژگی های سبک مینی مالیسم معاصر همخوانی دارد. گزینش لحظه ای خاص از هر موقعیت و روایتِ بُرشی از آن لحظه، طرح ساده، ایجاز و کوتاهی روایت، محدودیت صحنه پردازی، کم بودن تعداد شخصیت ها، محدودیت تعداد وقایع، روایت به زبان ساده و پرهیز از عبارت پردازی، از جمله این ویژگی هاست.