فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۶۶۱ تا ۵٬۶۸۰ مورد از کل ۱۶٬۴۶۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
ارتباط خرد و شادی در شاهنامه فردوسی و مطابقت آن با شعر چند شاعر فارسی و عربی زبان (عنوان عربی: علاقة العقل بالفرح فی شاهنامه ومقارنتها بشعر عدد من شعراء الفرس والعرب)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که اثر بزرگ ملی میهنمان با نام خداوند جان و خرد آغاز شده است، این آغاز زیبا ارزش و منزلت خرد را از جنبه های مختلف بیان می دارد. حکیم توانا و چیره دست با بینش و اندیشه ای ژرف، زندگی راستین را در صحنه های رزم می جوید و با معرفی و نشان دادن محاسن اخلاقی، و با برحذر داشتن انسانها از رذایل اخلاقی، هدف والای شاد زیستن را جست وجو می کند:جهان چون گذاری همی بگذرد خردمند مردم چرا غم خورد در مقاله حاضر، پژوهشگر درصدد برآمده است ارتباط خرد و شادی را در شاهنامه فردوسی بررسی کند و نتایج حاصل از بررسی را با شعر چند شاعر فارسی و عربی زبان تطبیق دهد و در نهایت، نتیجه مشترک را بیان کند.چکیده عربی:یحاول هذا المقال أن یبحث عن العلاقات الموجودة بین العقل والفرح فی شاهنامه لفردوسی، لیقارن النتائج مع عدد من شعراء الفرس والعرب؛ وأخیرا یتطرق إلی النتیجة المشترکة. وبما أن شاهنامه کنتاج وطنی جلیل یبدأ باسم رب الروح والعقل، فإن هذا المطلع الجمیل یعبّر عن قیمة العقل ومکانته من النواحی المختلفة. یبحث فردوسی، بوصفه حکیما قدیرا یمتلک رؤی عمیقة وأفکارا سامیة، عن الحیاة الحقیقیة فی معارک الحرب کما یبحث عن مسرات الحیاة بالحثّ علی المحاسن الأخلاقیة تارة، وبالکف عن الرذائل الأخلاقیة تارة أخری. وبالنظر إلی أن التعقل یعتبر من الطرق الأکثر سرورا لتقویة الروح، فإنه یسبب الثقة بالنفس ویؤدی إلی التقدم کما یجلب السرور فی الحیاة. وفی ظل التعقل یطیب مقال الإنسان وتحسن فعاله وترحل الأحزان عن کیانه.
بررسی تطبیقی سب رس وجهی با حسن و دل و دستور عشاق سیبک نیشابوری
حوزه های تخصصی:
اسداله وجهی از خاندان وجهی است که همچون دیگر خاندان ایرانی، با شکل گرفتن حکومت قطب شاهیان در جنوب هند و رونق گرفتن زمینه های مختلف فرهنگی و حمایت پادشاهان این سلسله از اشخاص برجسته ایرانی و بعضا غیر ایرانی به دربار خود، راهی دکن شدند. او شاعر و نویسنده والامقام اردو و فارسی بود که به غالب دکن شهرت یافت. وجهی، نخستین نثرنگار اردو است که کتاب سب رس او را نخستین اثر منثور ادبی زبان اردو میدانند. کتاب دیگر او، به نام قطب مشتری، هم سبب شد که او را اولین نقاد ادب اردو بنامند. وی در این کتاب، معیارها و اصول نقد شعر و شاعری را بیان کرده است؛ کتابی که هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است.بررسی محتوای کتاب سبرس-که اولین تمثیل صوفیانه در زبان اردو به شمار می آید-نشان می دهد که نویسنده کتاب کاملا تحت تاثیر دو اثر معروف فتاحی یا سیبک نیشابوری بوده است؛ که نویسنده مقاله حاضر بر آن است این تاثیرپذیری و موارد مشابه را در حد امکان نشان دهد.
گوته و مفهوم ادبیات جهانی و تطبیقی
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر، از ادبیات تطبیقی در کشورهای اروپایی و از آن جمله کشورهای آلمانی زبان استقبال زیادی می شود. این رشته علمی در آغاز سده نوزدهم بنیان گذاری شد و در کشورهای آلمانی زبان نیز فعالیت های علمی بسیاری در این زمینه انجام شده است.گروهی بر این عقیده اند که گوته با طرح مفهوم ادبیات جهانی، از بنیانگذاران اصلی ادبیات تطبیقی بوده است.در مقاله حاضر سعی شده است ضمن معرفی ادبیات ملی، ادبیات سلطه و ادبیات جهانی، منظور واقعی گوته از مفهوم ادبیات جهانی با توجه به ادبیات تطبیقی توضیح داده شود.
دو بانوی عشق مقایسه تحلیلی-انتقادی شخصیت و جایگاه «هلن» و «منیژه» در دو حماسه ایلیاد و شاهنامه
حوزه های تخصصی:
حماسه های بزرگ ایران و یونان -شاهنامه و ایلیاد- از جهات فراوانی قابل بررسی و مقایسه اند؛ از آن جمله جایگاه شخصیت زن در این دو کتاب و به ویژه «هلن» ملکه زیبایی و منیژه بانو فرد دلداده «بیژن».هلن» به روایت «هومر»، زیباترین زن جهان، همسر «منلاس» است که دلداده «پاریس» پسر «شاه پریام» پادشاه «تروا» میشود و به همراه «پاریس» با دستبرد به خزانه پادشاهی به «تروا» می گریزد و زمینه جنگ طولانی و طاقت فرسای یونانیان با «تروا» را فراهم می سازد.اما «منیژه» با آنکه دختر شاه توران زمین است و با عشق خود به «بیژن» -پهلوان ایرانی- به همسری او درمی آید، در پس گرفتاری همسر دلبندش، در کنار او می ماند و برای رهایی همسر و معشوقش، با «رستم» -پهلوان نامدار ایرانی- همکاری می کند. این دو بانو، هر دو، شاهزاده و عاشق پیشه اند ولی یکی همسر و فرزند را به سبب کامجویی با «پاریس» رها می کند و دیگری با رها کردن خانواده شاهی خود، از همسر محبوبش تا پای جان حمایت می کند و اسباب نجات او را فراهم می سازد.این نوشتار، عهده دار بررسی ویژگی های انسانی، اجتماعی و عاطفی این دو بانو در این دو حماسه جاوید است.
ادبیات زیباشناسانه نزد افلاطون و ابن العربی (عنوان عربی: الأدب الجمالی عند أفلاطون، وابن عربی)
حوزه های تخصصی:
جست وجوی زیبایی، پیشه پیشین انسان ها بوده است و آدمیان در اعصار دوردست و قرون گذشته، با روی آوردن به عرصه هنر و زیبایی، جاودانگی را جانمایه خویش ساخته اند. گویی از آن هنگام که بشر، اندیشیدن و عاطفه ورزیدن را آغازیده، هنرنمایی و روی آوری به زیبایی، خواه در شعر، یا در ادبیات، فلسفه، پیکرتراشی و کارهایی از این دست را نیز آغاز کرده است.درباب «حقیقت زیبایی»، پرسش های گوناگونی را می توان مطرح کرد. افلاطون -آن حکیم فرزانه، فیلسوف بی بدیل یونان و شاگرد سقراط- در جای جای آثار خویش، از هنر و زیبایی سخن گفته است. وی پایه گذار و در واقع طلایه دار بسیاری از مباحث عمیق فلسفی است. معرفت شناسی ابن عربی به گونه ای است که پایگاه معرفت را آن گونه که در نزد حکمای مشا متداول بوده است، به مرکز دیگری منتقل می کند؛ یعنی نزد حکما و فلاسفه.چکیده عربی:اعتبر الیونانیون والرومیون القدماء، ثلاثة أمور داعیة لهدوء الإنسان: «الحقیقة»، و «الخیر»، و«الجمال» ظهرت «العلوم» جرّاء بحث الإنسان عن الحقیقة، کما ظهرت «الأخلاق» بعد أن فتّش الإنسان الخیر، وأخیرا ظهر «الفنّ» أثناء البحث عن الجمال.تقودنا حقیقة الجمال نحو الإجابة عن أسئلة کثیرة. تحدث الفیلسوف الکبیر أفلاطون بوصفه مؤسس معظم المباحث الفلسفیة العمیقة، عن الفن واستطاع أن یفتح آفاقا جدیدة فی العلوم الفلسفیة، التی کانت تبحث عن حقائق الأمور حتی ذلک الوقت، کما استطاع هذا الفیلسوف أن یطرح المباحث المعرفیة، والجمالیة لأول مرة. ومن ناحیة أخری قام ابن عربی بنقد الفلسفة، وحاول الحط من درجة الإدراک الإنسانی، من العقل إلی المباحث الکلامیة، وذلک لأنه لایعیر اهتماما بالعقل الفلسفی، ومن هذا المنطلق یری أن العقل، والفلسفة، لیسا صالحین للحدیث عن الفن، وهذا الأخیر فی رأیه من الأمور الإلهیة وعلی مستوی إعجاز الأنبیاء.
بررسی مضامین مشابه در ادبیات استعلایی امریکا و شعر سهراب سپهری (عنوان عربی: دراسة المضامین المشترکة فی أدب أمیرکا الاستعلایی وشعر سهراب سبهری)
حوزه های تخصصی:
شباهت های مضمونی بسیاری میان سپهری و استعلای امریکایی وجود دارد. استعلای امریکایی به صورت جنبشی ادبی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و فلسفی در مقابل قواعد متعارف و نهادینه جامعه، با نویسندگان و شاعرانی مانند رالف والدو امرسون، ناتانیل هاثورن و هنری دیوید ثورو شکل گرفت. ازنظر ادبی، آنان خواستار سبکی آزاد از قید و بند با محتوای طبیعت و ذات طبیعی انسان بودند. از نظر اجتماعی، مخالف زرق و برق جامعه مصرفی بودند. در مقاله حاضر سعی شده است شباهت درونمایه آثار استعلاییان و اشعار سپهری به تفکیک در هفت فصل بررسی شود.چکیده عربی:تتشابه أشعار سبهری، وأدب أمیرکا الاستعلایی من حیث المضامین تشابها کثیرا. ظهر أدب الاستعلاء کنهضة أدبیة، واجتماعیة، وثقافیة، ومذهبیة، وفلسفیة حیال قوانین المجتمع المألوفة، والثابتة، بظهور کتّاب وشعراء، أمثال: رالف والدو إمرسون، وناثانیال هاوثورن، وهنری دیفید ثورو.حاول هذا المقال أن یدرس المواضیع المشترکة بین هؤلاء الأدباء، وأشعار سهراب سبهری وفقا للبنود السبعة التالیة. 1. العقل الشهودی تجاه العقل العلمی والتجربی 2. تعامل أجزاء الوجود، والروح العلیا 3. استیعاب الطبیعة باعتبارها رمزا 4. الاعتقاد بأصالة الخیر فی مقابل الشر 5. رفض المادیة، والثورة الصناعیة الموجودة فی الثقافات الجدیدة 6. الاقتراب من الثقافة العامة 7. الإیمان بالکفاءة الذاتیة، والأخلاق الفردیة.
تطبیق مبحث حروف کتاب نهج الادب رامپوری هندی با مباحث حروف دستور زبانهای فارسی در ایران (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین مباحث الحروف فی کتاب نهج الأدب لرامبوری الهندی وکتب قواعد اللغة الفارسیة فی إیران)
حوزه های تخصصی:
کتاب نهج الادب، تالیف نجم الغنی رامپوری (1339 ه. ق.) است. این کتاب در حکم دایره المعارفی است که تمامی مباحث دستوری را با توضیح و تفصیل بسیار و مثال ها و شواهد متعدد، با استفاده از حدود 300 کتاب، رساله و فرهنگ، در سه باب در خود جای داده است. باب سوم این کتاب، به مبحث حروف اختصاص داده شده است؛ که در آن، پس از تعریف حرف و تقسیم بندی آن به دو دسته حروف مبانی و اصطلاحی، ویژگی های هشت حرف مختص زبان عربی توضیح داده شده است. حروف همزه و الف نیز از ذهن نقاد این نویسنده دور نمانده است.در مقاله حاضر، برای تطبیق مباحث مطرح شده در کتاب با مباحث دستوری جدید، از کتاب های معتبر دستوری، آواشناسی و فرهنگ های گوناگون تالیف شده در ایران استفاده و سعی شده است مباحث و مثالهایی ارایه شود که امروزه در زبان فارسی دیده و شنیده می شوند.چکیده عربی:ألّف نجم الغنی رامبوری عام 1339ق کتابه المسمی بنهج الأدب. هذا الکتاب یمثل موسوعة، تشمل فی ثلاثة أبواب، کافة مباحث علم النحو، بالإضافة إلی الشروح الوافیة، والأمثلة، والشواهد الکثیرة باستخدام 300 کتاب، ورسالة، وقاموس. تم اختصاص الباب الثالث بمبحث الحروف إذ یوضح خصائص ثمانیة حروف تخص اللغة العربیة بعد تعریف الحرف وتقسیمه إلی حروف المبانی، وحروف المعانی. یمثل مبحث مخارج الحروف فی هذا الکتاب علم الصوتیات، وینم عن دقة الکاتب ووفرة معلوماته. یبدأ الفل الأهم فی مبحث الحروف من فصل تصرفات الحروف، إذ یوضح الکاتب من هذا الفرع فصاعدا التغییرات التی تتم فی الحروف والکلمات. حاول هذا المقال لدراسة مقارنة بین هذه المباحث ومباحث علم النحو الحدیثة، استخدام الکتب النحویة، والصوتیة، والمعاجم المختلفة المؤلفة فی إیران، کما حاول أن یقدم المباحث والنماذج الرائجة فی اللغة الفارسیة الحدیثة.
سعدی و لافونتن
حوزه های تخصصی:
در این جستار، شیوة سخنوری دو شاعر بزرگ ایرانی و فرانسوی: سعدی و لافونتن سنجیده و بررسیده آمده است، بر پایهء یکی از فسانههای لافونتن که برگرفته از حکایتی است در گلستان سعدی و نشان داده شده است که حکایت سعدی چگونه سَختهتر و سُتوارتر و هنریتر از فسانة لافونتن است.
سعدی و داستان نویسی ِ معاصر
حوزه های تخصصی:
با جستجو در حوادث و حکایات گلستان میتوان به نکات ارزشمندی از جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی روزگار سعدی دست یافت. در این مقاله کوشیده شده تا بدین امر پرداخته شود تا به جای موزهای کردن آثار کلاسیک، به بهره بردن از آنها برای غنا بخشیدن به ادبیات امروز بیاندیشیم و به دانشگاهها نیز اهمیت این امر را یادآور شویم. همچنین تأثیرپذیری نویسندگانی چون توللی، جمالزاده، حجازی، جلال آلاحمد، چوبک، گلستان، گلشیری، دولتآبادی و... از سعدی در این مقاله مورد بررسی اجمالی قرار گرفته است.
پنبه وسواس بیرون کن ز گوش
حوزه های تخصصی:
هدف غاییعارف از تحمل ریاضت ها و طیسلوک، رسیدن به یقین است که آن را به نام ها و عنوان هایدیگر نیز خوانده اند اما یقین را نه با نام کار است و نه با عنوان، باید دریافت و چشید و فهمید. یقین، به قلب اطمینان، به دل ارامش، به جان قرار و به زندگی، امید میبخشد و مرگ را دروازه ایبه سویارزوها میسازد. جهان آخرت را نزدیک و حب نفس را از ساحت انسانیبه دور میدارد. نقطه مقابل ان وسوسه و تردید است و سیر آن برخلاف یقین. مولانا، دست یابیبه یقین و رهاییاز تردید را موکول به هدایت خداوند و خواست واقعیسالک میداند و غرض از سرودن و ارایه مثنویمعنویرا وصول بدان سرمنزل میانگارد. نگاهیبه تلاش هایمولانا در این جهت، سرلوحه کار این مقاله است که به جایپرداختن به تعاریف و نظرات گوناگون و اغلب تکراری، میکوشد که از بیان شیوا و عاشقانه پیر بلخ یاریجوید. تا چه قبول افتد.
تبیین رابطه «عمل و پاداش» در مثنوی معنوی مولوی
حوزه های تخصصی:
«عمل»، در کنار اعتقاد قلبیو اقرار زبانی، یکیاز سه پایه دین ورزیرا تشکیل میدهد و در واقع بدون آن همه سلوک دینیو معنویانسان مختل میشود. مولانا ازجمله عارفانیاندیش مند است که در سرتاسر کتاب ارجمند خود، مثنویمعنوی، توجهیفراوان به مساله «عمل» کرده است. سخنان او در این باره آن قدر گسترده و ژرف است که طرح همه آن ها در حوصله یک مقاله مختصر نمیگنجد و از آن جا که بخشیعظیم از سخنان مولانا در این مورد، به پاداش عمل اختصاص دارد و او از زوایایمختلف این مساله را بررسیکرده است، در مقاله حاضر مساله «رابطه عمل و پاداش ان» را در مرکز توجه خود قرار داده و کوشیده ایم سخنان او در این زمینه را گرداوری، دسته بندیو تحلیل کنیم. بطور کلیمیتوان گفت که مولانا در مورد رابطه عمل و پاداش آن، مسایل زیر را مطرح کرده است: فناناپذیریاعمال، بیپاسخ نماندن اعمال، یگانگیپاداش و عمل، پیوند رنج ها و قبض هایروحیبا کارهایناپسند، تجسم اعمال، حبط اعمال، کافینبودن عمل برایدستیابیبه حقیقت (ترک عمل)، گسترش مهارناپذیر آثار عمل و بالآخره عمل بلاعوض. پیش گفتار مقاله هم به بحثیآسیب شناسنانه در مورد نگاه جامعه ایرانیبه مساله عمل و پاداش اختصاص یافته و سه اسیب اساسیدر این زمینه را معرفیکرده است: جداسازیعمل از پاداش آن، اعتقاد به ملازمت ایمان و بدبختیدر دنیا و بالآخره بیتوجهیبه فرهنگ کسب و کار.
نفیر مولوی، گوهر مثنوی بررسی تطبیقی مساله «اتحاد عاشق و معشوق» در مثنوی و حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
از بخت شکر دارم و از روزگار هم». خداوند را سپاس گزارم که بار دیگر توفیق هم نشینیبا ملک الخلاق گلستان مثنویرا نصیبم کرد و جام کوچک وجودم را از ان رحیق سرخوشان مشحون ساخت. هدف این مقاله، یافتن این پرسش مهم است که لب لباب مثنویشریف مولانا چیست و به بیانیدیگر، آن «نفیری» که ویدر این عالم سرداد و همه سینه هایشرحه شرحه از فراق را به سویخویش فراخواند، کدام است؟ در این نوشته سعیخواهیم کرد تا با یاریجستن از سه مقدمه فلسفیدر حکمت متعالیه (تئوریحرکت جوهری، مساله نفیو اتحاد عاقل و معقول)، به یافتن پاسخ پرسش مهم مذکور از دیدگاه جلال الدین نایل اییم. امید است که ببار اید و کام همه عاشقان را شکرین سازد: و هذا دعا لا یرد فانه دعا لاصناف البریه شامل
پیوندهای فکری مولانا با بهاولد، افلاطون
حوزه های تخصصی:
آدمیوارث علوم و معارف نیاکان خویش است، اما کم یافت میشود کسیکه دانش مضبوط در ضمیر خود آگاه فردیو جمعیرا در قالب چند ده هزار بیت سطر اشکار کند و قرن ها، عام و خاص را میهمان و مجذوب اندیشه هایالاهینماید و سروده هایمعنویخود را صیقل ارواح بخواند. دریافت خاست گاه فکریمولانا به همان اندازه دشوار است که بخواهیم سرچشمه رودیرا در اعماق جنگلیانبوه جست و جو کنیم، اما ان چه از ظاهر مثنویو ورایصورت آن برمیاید مهم ترین منبع تغذیه روحانیسراینده آن، قرآن و معارف اسلامیاست. برخورداریمولانا از اقبال تلمذ در محضر استادانیچون پدرش، برهان الدین محقق ترمذی، شمس تبریزیو افراد نام دار و بینام عصر خود و بهره مندیاز علوم منقول و مکتوب اعصار گذشته، مثنویرا به منشوریکثیر الوجوه مانند میکند تا باز تاباننده اندیشه هایاسلامی، ایرانی، یونانی، هندیو سامیباشد. مقصود این مقاله یاداوریبرخیپیوندهایفکریمولانا با بها ولد و افلاطون و فلوطین است که به اجمال با ذکر برخیشباهت ها در موضوعات مربوط به خدا ره روی، سنخیت، عشق و موطن اولیه بیان شده است.
انسان کامل از تجلی تا حلول
حوزه های تخصصی:
انسان، علت غاییعالم افرینش است. هر چند به صورت ظاهر در مرحله آخر افرینش قرار گرفته است ولیبه حسب معنی، نخستین خلقت است، زیرا مقصود از افرینش، ظهور صفات و افعال الهیاست و انسان مظهر این ظهور است. به اعتقاد مولانا، اگرچه در ظاهر میوه از درخت پدید میاید، اما مقصود اصلیاز درخت، میوه است. نیز در مورد انسان اوست که علت نهاییو ثمره افرینش است. این انسان که علت غاییافرینش است، محل تجلیصفات و اسما و افعال حقیقت مطلق است، اما دریغا که در تکاپویزندگیمادیاز لطیف ترین حقیقت روحانیخویش غافل گشته و مرات ضمیرش که تماشاگه جلوه هایسرمدیبود، از غبار تعینات مادی، پوشیده گشته است: عشق خواهد کین سخن بیرون بود اینت دانیچرا غمار نیست اینه غماز نبود چون بود زان که زنگار از رخش ممتاز نیست زدودن این غبار، نتیجه شور و شوقیاست که آدمیدر رهاییاز خود و نیل به عالم ملکوت دارد. با این شوق رهاییچنان در عرصه کشاکش تعینات نفس و جان، هم سو با جان به مقابله با نفس برمیخیزد که به مرحله فنا و بیخودیدست مییابد تا این که قبل از آن که بمیرد و قالب تن را رها کند، وجود را با هر چه در آن است از جسم و جان به پرواز در میآورد و مصداق این حدیث میگردد:موتوا قبل ان تموتوا» مولانا نیز با طرح داستان هاییچون بازرگان و طوطیو ... نشان میدهد که غایت سلوک عارف همین مرگ ارادیاست. این همان فنایدر وجود معشوق است که اتصال را برایاو ممکن میسازد. در این مقام است که سالک به شهود میرسد و آن چه میبیند و میشنود و انجام میدهد در حقیقت به حق است نه به خود. به نوعیاستغراق میرسد که ناشیاز حیرت عارف از مشاهده جلال حق است. رو که بییسمع و بییبصر توی سر تویچه جایصاحب سر توی در این مقام اگر عارف بخواهد غوغایدرونش را بازگو کند از آن جاییکه درک این عالم بیمتنها ورایحد آدم خاکیاست و فقط عارف کامل ان را درک مینماید، سخنان او صورت شطحیات بخود میگیرد وگرنه از دید مولانا، نغمه ایکه در درون انسان کامل است، انعکاس نغمه حق است و سخن حلاج در حقیقت اوایمرتعش تارهایوجودش بود، وجودیکه بیخودیرا تجربه میکرد، او نبود، حق بود. برمن از هستیمن جز نام نیست در وجودم جز توایخوش کام نیست به اعتقاد مولانا آن چه در این کمال، عارف بدان میرسد، استغراق در ذات حق است نه حلول زیرا در این مرتبه عارف به حق میپیوندد، جز به کل میرسد نه آن که کل گردد یا حق گردد.
ایرانشناسی و تاریخ از فراسوی آبها
حوزه های تخصصی:
نقد ادبی: حافظ و کاسه گرفتن و کاسه زدن
حوزه های تخصصی:
نگاهی نو به داستان کودک
حوزه های تخصصی: