فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۸۱ تا ۲٬۷۰۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی مراثی و اشعار عاشورایی شاعران عرب زبان و فارسی زبان، در میان پژوهشگران و ادیبان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در این زمینه، عمده ترین ویژگی محتوایی مراثی عاشورایی، بیان مظلومیت امام حسینع، سختی ها و مصیبت های کربلا و گریه محوربودن آن است . شریف رضی، شاعر عرب زبان قرن چهارم هجری (359 406) و محتشم کاشانی، شاعر فارسی زبان قرن دهم هجری (905 996)، هر دو از شاعران شیعی و دارای اشتراکاتی قابل ِتوجه در زمینه مراثی حسینی و اشعار عاشورایی هستند. مقالة حاضر سعی بر آن دارد تا به روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی تحلیلی، به بررسی مراثی این دو شاعر در مورد امام حسینع و تطبیق وجوه همانندی و ناهمانندی در مضامین مشترک رثای آنها بپردازد. روش تحقیق در این مقاله، براساس بررسی تشابه و تفاوت درون مایه های مشترک مرثیه های عاشورایی دو شاعر است. در نهایت، نتایج به دست آمده در زمینة شباهت ها و تفاوت های مضامین شعری دو شاعر، به صورت جدول ارائه شده است.
تحلیل و بررسی شخصیّت سیاوش در شاهنامه براساس نظریّة ماکس وبر دربارة رهبر آرمانی (کاریزماتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامهدر بردارندة مضامینی ناب است که فردوسی آن را با هنرنمایی پهلوانان گوناگون، منظوم ساخته است. در این میان سیاوش به عنوان تنها شاه زاده ای که نماد پاکیست، بسیار جالبِ توجّه است. او همة خصوصیاتِ یک فرمان روای آرمانی را در اندیشه و گفتار خود دارد. او شاه زاده ایست که می تواند آینه تمام نمای آرزوی دیرینه ملّت های جهان باشد. نگارنده در مقالة پیشِ رو با عنایت به ویژگی های حاکم آرمانی (کاریزماتیک)، بر اساس نظریّه ماکس وبر، بر آن شده است تا به بررسی شخصیّت سیاوش بپردازد.
بررسی و مقایسه تحلیلی وجه دین ناصرخسرو و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و مقایسه تحلیلی آثار بزرگان علاوه بر نشان دادن تأثیرپذیری آن ها از یکدیگر می تواند در طبقه بندی و تقسیم جریان های فکری و ادبی یک فرهنگ مفید باشد. ناصرخسرو قبادیانی و جلال الدین مولوی بلخی ظاهرًا هم در اصول فکری و بنیان های اعتقادی و هم در تمثیل ها، تشبیه ها و تأویل ها همانندی های تأمل برانگیزی دارند. هدف این مقاله نشان دادن این اشتراکات با توجه به دو کتاب وجه دین ناصرخسرو و مثنوی مولوی است. این دو متفکر بزرگ همچنان که خود بیان کرده اند شعر و نثر را در راه بیان اندیشه ها و افکارشان به کار گرفته اند. با وجود تفاوت اساسی در حوزه اندیشه و خاستگاه فکری این دو شاعر، زمینه های مشترکی در آثارشان وجود دارد که توجه به خاستگاه جغرافیایی مشترک، تأویل گرا و معناپرداز بودن هر دو و نیز احاطه مولوی به آثار پیشینیان این اشتراکات را توجیه می کند. مواردی همچون لزوم تمکین و فرمانبری از مردان حق و ضرورت حضور صاحبان باطن برای هدایت خلق، اهمیت باطن و معنا در دوگانه بزرگ ظاهر- باطن (جسم - معنا)، پیوسته دانستن اطاعت از مراتب صاحبان دعوت و مرشدان حق، بلندی مقام علم و شرف آدمی بر دیگران به سبب داشتن علم، اهمیت فراوان جهاد اکبر، نادان دانستن بیشتر خلایق، اکتسابی نبودن علوم اولیا و انبیا، نکوهش تقلید، لزوم دست یابی به باطن قرآن، تقسیم امور به دو وجه کلی علم و عمل، یکی دانستن حقیقت ادیان و کتب آسمانی، وابسته دانستن شریعت های آسمانی به رمز و مثل، نشان حق داشتن همه چیز عالم (حتی جمادات)، تقسیم انسان ها در سه دسته کلی و تقدم شرفی جهان دیگر بر جهان مادی، از جمله این همانندی ها هستند. علاوه بر اشتراک در درون مایه ها، بعضاً تمثیل ها و تأویل ها و استشهادها و به طور کلی مایه های سخن مشابهند مانند تمثیل آیینه ناصرخسرو در برابر تمثیل مشهور شکار سایه مرغ مولوی و تمثیل درخت جوز.
بررسی رابطة زشتی و ویران گری در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی دربردارنده باورها، اعتقادات و اندیشه های مردمان ایران است و می توان هویت ایرانی را در آن بخوبی جست وجو کرد. یکی از مسایل با اهمیّت، رابطه زشت رویی و ویران گری در شاهنامه است. از آن جا که این باور در شاهنامه بارها آمده است، نمی توان بسادگی از آن گذشت. با توجّه به اهمیّت این موضوع، در این مقاله سعی شده است ابتدا ژرف ساخت این رابطه بیان گردد، سپس بازتاب آن در شاهنامه بررسی شود. توأم بودن زشتی و ویران گری، ریشه در دین ها و کیش های مختلف ایران باستان دارد، زیرا وقتی اهریمنِ تیره و بدبو، در جای گاه خالق موجودات معرّفی می شود - آن هم موجودات موذی و مضر- به تبع آن، هر آن چه زشتی، بدی، نقص، کژی و کاستیست، به او بازمی گردد. بنابراین چون اهریمن ویران گر است، مخلوق او نیز ویران گر است. این بن مایه در شاهنامه بارها آمده است و در همه جا افراد زشت روی، اهریمنی و ویران گر شناسانده شده اند. این اندیشه آن چنان در شاهنامه عمیق است که در بسیاری از موارد ویران گران نیز زشت رو و اهریمنی معرّفی شده اند.
نقد تقابلی ترجمه های فارسی الأجنحة المتکسّرة جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، نقدی بر ترجمه های فارسی «الأجنحة المتکسّرة» اثر جبران خلیل جبران است. ترجمه های متعدّدی از این اثر در دست است و نظر به اینکه ناهمسانی هایی در میان ترجمه های این اثر با متن مبدأ مشاهده می شود، در این مقاله به بررسی و مقابلة شش ترجمه (انصاری، حبیب، ریحانی و هانی، شجاعی، طباطبائی و نیکبخت) با متن اصلی پرداخته می شود. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با هدف دستیابی به برگردانی نزدیکتر به متن اصلی، به بررسی و نقد تقابلی ترجمه های فارسی الأجنحة المتکسّرة با متن مبدأ می پردازد. مقابله و ارزیابی نمونه ها در این نوشتار، در چهار سطح «واژگان»، «معنا»، «بافت کلام» و «تأثیر ادبی» انجام می شود. یافته های تحقیق نشان می دهد که بیشترین ناهمسانی ها در حوزة واژگان، معنا، بافت کلام و ادبیّت متن در ترجمة شجاعی مشاهده می شود. روی آوردن به اطناب و تفصیل غیرضروری در ترجمة ریحانی و هانی، بیش از ترجمه های دیگر است. صرف نظر از برخی لغزش ها در حوزة گزینش واژگان، ترجمة انصاری محاسن درخور توجّهی دارد که آن را از دیگر ترجمه های این اثر متمایز می کند. این ترجمه از منظر انتقال معنا، توجّه به بافت کلّی کلام و ادبیّت متن، نزدیکترین ترجمه به متن مبدأ است.
بررسی تطبیقی ریشه ها، درون مایه ها و کارکردهای سیاه بازی ایرانی و امریکایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تطبیقی ریشه ها، درون مایه ها و کارکردهای سیاه بازی ایرانی و سیاه بازی امریکایی از دیدگاه مکتب امریکایی و روش پیشنهادی اِستیون توتوسی و کلودیا گی یِن در مطالعات تطبیقی می پردازد. بر این مبنا، علاوه بر ریشه ها و درون مایه ها، عناصری نظیر چهره سیاه شده، لطیفه گویی، نقیضه پردازی، تمسخر لهجه و نژاد، رقص، موسیقی و آواز، تمسخر و انتقادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تحلیل و مقایسه شده اند. نگارندگان معتقدند به رغم ریشه آفریقایی شخصیت سیاه و تقلید تمسخرآمیز از او در هر دو گونه نمایش، جایگاه و کارکرد آن در ایران با نوع امریکایی آن کاملاً متفاوت است. همچنین، به رغم داشتن تشابهات فراوان و به کارگیری ابزار و تکنیک های مشابه، سیاه بازی ایرانی رویکردی فرهنگی انتقادی و سیاه بازی امریکایی رویکردی نژادپرستانه و ضداجتماعی داشته و از کارکردهای اجتماعیِ کاملاً متفاوتی برخوردارند که این خود نتیجه خاستگاه متفاوت فرهنگی اجتماعی آنهاست. از این رو، می توان گفت که معانی و کارکردهای متفاوت این دو شخصیت و گونه مشابه، وابسته به بستر فرهنگی شکل دهنده آنهاست و کارکردهای اجتماعی آنها نیز ریشه در همین فرهنگ دارد. این در حالی است که نوع ادبی هنری آنها بسترساز تشابهاتشان است.
زندگی عقلانی و معنوی براساس آموزه های مولوی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زیستنی عقلانی و معنوی آرزویی است که بسیاری از انسان ها در جستجوی آن هستند. برای رسیدن به این خواسته ، حفظ زندگی به شیوه معمول، مطلوب نیست ، بلکه تلاش برای ارتقاء کیفیّت زندگی ضروری است . زندگی بر پایه عقلانیّت و معنویّت می تواند انسان را به احساس رضایت از زندگی و آرامشِ خاطر، نزدیک کند. در این راستا ، توجّه به آثار گرانسنگِ ادبِ فارسی که از منابعِ غَنی و سرشار برای آشنایی با عرفان و معنویّت است ،بسیار ضروری و ارزشمند به نظر می رسد. مسلّماً یکی از عارفانی که پیامی معنوی برای تمام جهانیان دارد مولاناست . مولانا کتاب مثنوی خود را کلامی معنوی می داند ،کلامی که از درونِ تجربه ای قدسی و وحیانی برآمده است. در این پژوهش که به شیوة تحلیلی و توصیفی انجام شده است این نتیجة کلی به دست آمد که انسان می تواند بر اساس آموزه های عرفانی مولانا در مثنوی معنوی، به زندگی اصیل و راستیندست یابد که این زندگی، حیاتی نو خواهد بود.
مقایسة خرد در شاهنامه با متون ایرانی پیش از اسلام بر اساس زبانشناسی متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خرد و خردگرایی از مفاهیم و بن مایه های کلیدی و بنیادین شاهنامه است. مسلماًشاهنامه به واسطة اخذ روایات تاریخی از متون ایرانی قبل از اسلام و شاهنامه ابومنصوری و دیگر خداینامه ها و روایات شفاهی مقتبس از موبدان و دیگر مورخان آگاه به علوم زرتشتی، تا حدی از اندیشه های اوستایی و زرتشتی اثر پذیرفته است و مسلماًفردوسی نیز متأثر از عقاید دینی خویش بوده است؛ هرچند تأثیر دیگر نحله های فکری و اجتماعی بر وی نیز نمی تواند دور از انتظار باشد. در این مقاله با شیوة زبانشناسی متنبه مقایسة ابیات شاهنامه با متون ایرانی پیش از اسلام بر مبنای ارتباط اجزای کلام با یکدیگر در محور همنشینی پرداخته ایم. پس از بررسی مشخص شد که بخش عمده ای از جنبه های خرد در شاهنامه هماهنگ با و متأثر از متون ایرانی قبل از اسلام است و بخش های دیگری در شاهنامه دیده می شود که در منابع ایرانی وجود ندارد که مسلماً از نبوغ فردوسی یا متأثر از فرهنگ های دیگر است و همچنین جنبه هایی از خرد در متون ایرانی پیش از اسلام قابل مشاهده است که در شاهنامه ذکر نشده است. این موضوع تا حدی نشان از خردگرایی منحصر به فرد فردوسی است که مشخص می کند خردگرایی در شاهنامه تقلید صرف از یک منبع و مأخذ نیست.
بررسی تطبیقی بسامدهای حکمی شعر متنبی و ناصر خسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متنبی(303-354ه ) و ناصر خسرو(394-481ه ) از جمله شاعرانی هستند که حکمت را در مضامین شعری خود جای داده و مفاهیم آن را به شکل والایی پرورانده اند. این دو شاعر بزرگ که مفاهیم متعالی حکمی را در قصاید خود بیان داشته اند جزء سردمداران این عرصه به حساب می آیند، با وجود شباهت ها، تفاوت هایی در میان آن ها در بیان مضامین حکمی دیده می شود که این پژوهش با بررسی بسامد این مضامین، سعی بر توضیح شباهت ها و تفاوت های موجود در آن دارد. هر دو شاعر در پی تجلی دادن مفاهیم حکمی و فلسفی در شعرشان بوده اند؛ امّا ناصر خسرو با تکیه بر اصول اخلاقی، اعتقادی و عملی از این مفاهیم، بهره برده است. به نظر می رسد که او به حکم رواج اشعار عربی در آن زمان در میان ایرانیان و بنابر شیوه های تعلیمی رایج در عصرخود، با اشعار متنبی آشنا بوده است و - به گونه ای- می توان گفت که به مضمون و حکمت های متنبی نظر داشته است.
بررسی تطبیقی نگاره های وصف طبیعت در شعر ابن رومی و منوچهری دامغانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۳۷
145 - 168
حوزه های تخصصی:
محیط عامل اصلی توصیف طبیعت است. توصیف طبیعت و مظاهر آن همچون باغ و بستان و گل ها و ... در عصر عباسی گسترده تر از عصر جاهلی و اموی می گردد. در عصر عباسی جلوه های تمدن و شهرنشینی به یکباره سر بر می آورد. بنابراین وصف بیش تر با استعاره و تشبیهات رخ می نماید؛ که این خود بیانگر وسعت خیال شاعر عصر عباسی است. شعر پارسی دوره منوچهری دامغانی را باید شعر طبیعت خواند، منوچهری از جمله شاعران طراز اول این دوره است. منوچهری به سبب شیفتگی به ادبیات عرب، به تقلید از شاعران عرب روی آورده، و با وجود نوآوری در شعر طبیعت، بسیاری از تشبیهات و صور خیال که توسط شاعران عصر عباسی از جمله ابن رومی و ابن معتز وارد شعر شد؛ در شعر منوچهری آمده است. شعر توصیفی ابن رومی در این دوره تابلوهایی درخشنده و سرور انگیز از باغ ها و چمنزارهاست. در بیش تر این تصاویر جان بخشیدن به موجودات بی جان و عاقل انگاری نقطه مشترک با اشعار منوچهری است.
بررسی تطبیقی مضامین اجتماعی و سیاسی در شعر جواهری و فرخی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۹
45 - 63
حوزه های تخصصی:
جواهری و فرخی از پرچم داران نهضت ادبی در شعر ملی هستند؛ شعرشان سرشار از مضامین مشترکی است که خود ناشی از داشتن حوزه های مشترک فکری، موضع گیری برخاسته از فرهنگ مشابه و هم چنین سرنوشت تاریخی یکسان است. شخصیت بیگانه ستیز و سیاسی آن دو را نمی توان انکار کرد. هر دو به پهنای کتاب تاریخ معاصر، عصری پرتلاطم، سرنوشت ساز، جنگ های جهانی، حکومت های پر از کودتا و تعویض، هجوم و مقاومت را دیده اند و دریافته اند که در این میان استعمار، کارگردان تمام رنج ها و تاخت و تازها بر پیکره ملت ها است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است.
ادبیّات اعتراض در شعر جمیل صدقی الزّهاوی و ابوالقاسم لاهوتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لاهوتی و زهاوی، دو تن از شاعران برجستة تاریخ معاصرِ ایران وعراق، تقریباً در یک دورة زمانی زیسته اند و شرایط حاکم بر سرزمین دو شاعر، بسیار شبیه به هم است. اوضاع سیاسی و اجتماعی مشابهی که بر ایران و عراق در این برهه از تاریخ حکم فرما بود، سبب شده که مضامین سروده های لاهوتی و زهاوی، با وجود عدم ارتباط مستقیم میان دو شاعر، شبیه به هم باشد. هدف این پژوهش، بررسی اشعار لاهوتی و زهاوی در زمینة نقد واعتراض و بیان وجوه تفاوت و تشابه سروده های آن دو در این مجال و در ورای آن، ایجاد پلی میان ادبیّات معاصر ایران و عراق است. این جستار، توصیفی - تحلیلی، بر مبنای مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی و بر اساس مشابهت های اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران و عراق در دورة مذکور، ضمن بیان این بسترهای مشابه، اشتراکات فکری دو شاعر را در زمینه هایی چون: انتقاد از دستگاه حاکم، اعتراض به حضور استعمارگران، نقد جهل، غفلت، ترس، زبونی ملّت و... بررسی می کند و نشان می دهد که زیرساخت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یکسان، منجر به مشابهت مضمونی سروده های لاهوتی و زهاوی در بیان نقد و اعتراض شده است.
بررسی کارکرد متناقض نما در شعر مشفق کاشانی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صورت و صورتگری، عرصة اصلی آفرینش گری هنری و لذّاتِ ادبی است. از گذشته تا امروز همواره رابطه ای مفهومی میان شعر فارسی و عربی وجود داشته است. مشفق کاشانی و محمود درویش از شاعران معاصر هستند که به کارکردهای زبان؛ از جمله متناقض نما اهمّیّتی ویژه داده اند. هدف آن ها از آفرینش تصاویر متناقض، تأکید بر اهمّیّت محتوای تصاویر خلق شده است. با توجّه به ذهن خلاّق این شاعران بزرگ، یکی از اهداف اصلی ایجاد این نوع از تصویر، اهمّیّت دادن به بافت معنایی و محتوایی شعر است. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، در نظر دارد به بررسی و تحلیل برخی اندیشه های مشترک دو شاعر از طریق متناقض نماها بپردازد، آنگاه با آوردن شواهد شعری، نزدیکی این اندیشه ها را به طور عینی به نمایش بگذارد. از رهاورد پژوهش حاضر می توان به این مهم دست یافت که متناقض نمایی یکی از ویژگی های سبکی اشعار این دو شاعر است. ساختمان متناقض نمایی در شعر این دو شاعر، به دو صورت است: الف: پارادوکس هایی که دو پایه تضاد در آن ها به روشنی آشکار است. ب : پارادوکس هایی که در آن ها به جای یکی از پایه های تضاد، از متعلّقات آن آمده است .
حدیث قبا در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که قرآن و احادیث نبوی دو خاستگاه اصیل معارف عرفان اسلامی هستند، اهل طریقت برای دست یافتن به مطالب بلند، در باطن آن ها غور کرده اند و افزون بر آن دو، با تأمل در احادیث قدسی منقول از نبی اکرم (ص) به معارف والایی دست یافته اند. یکی از آن احادیث، حدیث قدسی قبا است. در متون عرفانی به روایت از پیامبر روایت شده است: «اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری.» از آن رهگذر که نسبت دادن حدیث به پیامبر (ص) از اهمیت حدیث شناسانه والایی برخوردار است، می طلبد در یکایک احادیث مروی از رسول خدا (ص) تأمل، و در صحت وسقم آن ها کنکاش شود و صحیح از ناصحیح آن تمایز صورت گیرد. حدیث قدسی قبا یکی از ده ها سخنانی است که با عنوان حدیث قدسی در متون عرفانی جا خوش کرده است؛ درحالی که اثری از آن در مصادر حدیثی تشیع و تسنن یافت نمی شود. این خود دستمایه ای برای تحقیق در صحت و عدم صحت صدور آن از زبان پیامبر (ص) شده است. با توجه به استنباط عرفا از آیه های قرآن و زایش حدیث، و با توجه به اصحاب سر که در شأنشان خبر وارد شده است، فرصت می یابیم که قائل شویم این سخن از خبر رسول خدا نشئت یافته و سخنی عارفانه است، نه حدیث قدسی.
بهار و ادب عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ای که پیش رو دارید، نگارندگان با در نظرداشتِ پژوهش های پیشین دربارة اثرپذیریِ ملک الشّعرای بهار از قرآن، حدیث، امثال، حکم و متون نظم عربی و به روش توصیفی - تحلیلی، نویافته های خود را در این باره با سامانی دیگر نمایانده اند. در این راستا، نتایج جست وجو در سرچشمه های عربیِ برخی از سروده های بهار و انواع بهره برداری های وی از ادب عربی در سه بخش همسانی های شعر بهار با شعر عربی، تمثّل به امثال و حکم عربی و ترجمة منظوم شعر عربی عرضه گشته است. از مهم ترین یافته های جستار حاضر، می توان به این نکته اشاره کرد که اثرپذیری بهار از ادب عربی غالباً با ابتکار و نوآوری و بازسرایی همراه است و به هیچ روی، بوی تقلید از آن استشمام نمی شود و به همین سبب، بازشناسیِ نمونه های فراگیری او بسیار دشوار است.
اگزیستانسیالیسم در رباعیات خیام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگزیستانسیالیسم (فلسفه اصالت وجود) یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین مکتب های فلسفی و ادبی جهان در قرن بیستم می باشد که مهد پیدایش و رواج آن کشورهای اروپایی و به ویژه، آلمان و فرانسه بوده است. در این مکتب فلسفی ادبی، فرد انسانی به عنوان فاعلی آگاه شناخته می شود که در تجربه هستی و لمس معنای وجود، به طور بی واسطه با حقیقت زندگانی رویا رو شده و پوچی و بی معنایی زندگی خود را درمی یابد، آنگاه با تکیه بر پاسداشتِ گوهرِ «آزادی» و با استفاده از امکان گزینش و انتخاب، هدفی برای خود برگزیده، به این شکل به سلسله رویدادها و حوادثی که «زندگی» نامیده می شود، معنا و مفهوم می بخشد. حکیم عمر خیام، شاعر و دانشمند اندیشه ورز ایرانی در نیمه دوم سده پنجم و آغاز سده ششم هجری (دوازدهم میلادی) را به واسطه طرح پرسش های بنیادین فلسفی در پیوند با هستی انسان و آغاز و انجام کار جهان و نیز باورمندی تلویحی و تقریبی به نقش آفرینی آدمی در تعیین مسیر خویش، با تأکید بر پیام ها و توصیه های پی در پی مبتنی بر «دم غنیمت شماری» در رباعیات منسوب به او، می توان از پیشگامان اگزیستانسیالیسم در سده های میانه به شمار آورد. این مقاله تلاشی در جهت همسو نشان دادن بن مایه های برجسته اگزیستانسیالیسم و اندیشه های فلسفی مطرح شده خیام در رباعیات است.
اولاد: دیو یا انسان؟(بررسی هویّت اولاد بر مبنای نگاره های شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برای حلّ ابهامات متنی شاهنامه، از منابع متعدّدی استفاده شد ه است؛ نظیر متون تاریخی، متون اساطیری، فرهنگ های لغت، متون حماسی و ... . امّا تاکنون به منابع تصویری به مثابة منبعی در شاهنامه پژوهی توجه نشده است. مقصود از منابع تصویری، نگاره های نسخ مصوّر شاهنامه است. این نگاره ها بیشتر با رویکردی تزئینی و هنری بررسی شده و تاکنون از آن ها به مثابة یک منبع پژوهشی استفاده نشده است. این جستار سعی دارد تا به منابع تصویری، با رویکردی پژوهشی نظر کرده و از آن برای رفع ابهامات متنی شاهنامه بهره بگیرد. یکی از ابهامات شاهنامه، هویّت اولاد است. در شاهنامه دربارة هویّت اولاد توضیح چندانی داده نشده است. این ابهام متنی به ابهام تصویری منجر شده به گونه ای که در نگاره ها نیز به تبع متن، اولاد با هویّتی دوگانه ترسیم شده است. این جستار هویّت اولاد را در نگاره های شاهنامه جستجو کرده و سپس به چرایی گزینش هویّتِ دوگانة اولاد در نگاره ها پاسخ می گوید. پژوهش های متنی، اولاد را با هویّت دیو معرّفی می کنند. پژوهش حاضر، ضمن نظر داشتن به پژوهش های متنی، درصدد است تا هویّت اولاد را از لابه لای منابع تصویری جستجو کند. این پژوهش با بررسی قدمت نگاره ها، بررسی قدیم ترین نسخ مصوّر شاهنامه، کمیّت نگاره ها، ارتباط نگاره با متن، تمرکز مکانی نگاره ها و ... هویّت انسان را برای اولاد مکشوف می سازد. همچنین نشان می دهد که خاستگاه هویّت دیو برای اولاد، ایران نیست بلکه این استنباط منشأ هندی دارد؛ حال آنکه تصوّر اولاد به مثابة انسان، دارای خاستگاه ایرانی است.