ادبیات داستانی نوین ایران از بدو شکلگیری فراز و نشیبهای فراوانی را از سر گذرانده است. این نوع ادبی (Genre) بهویژه در ایران، از لحاظ ساختار و محتوا تحت تأثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی بوده است. چنانکه میدانیم کودتای 28 مرداد سال 32 نقطه پایانی بود برای سالها مبارزه استقلالطلبی ملت ایران که با دسیسه قدرتهای خارجی و خیانت عوامل داخلی و نیز بیتجربگی سیاستمداران آن دوره به وقوع پیوست. این رویداد بزرگ سیاسی، علاوه بر عرصههای سیاست و اقتصاد، حوزه فرهنگ و هنر را نیز تحت تأثیر قرار داد؛ تا جایی که جریانهای ادبی پس از این دوران یعنی؛ دهه سی، چهل و حتی دهه پنجاه را تحتالشعاع خویش قرار داد. ادبیات داستانی این دوره از زیر خاکسترهای به جا مانده از کودتا و از زیر آوار یأس و ناامیدی، تیرهاندیشی و مرگباوری سربرآورده و اگرچه در سالهای نخست پس از کودتا علیرغم چاپ و نشر آثار فراوان، کاری جدی ارائه نگردید، اما داستاننویسی پیشرو دهه چهل و پنجاه از همین خرابهها سربرآورد و بوستان ادبیات ایران را به آثاری ارزنده مزین کرد. در این مقاله گرایشها و جریانهای عمده داستاننویسی که پس از کودتا شکل گرفته و تا سال 1342 فعال بودهاند، طبقهبندی و تحلیل خواهند شد.
این مقاله به بررسی گونه های روایتی و دیدگاه (Le Point de vue) بر اساس روشهای علمی پیشرفته درادبیات (روش ژپ لینت و لت) و کاربرد آن بر روی آثار نویسندگان ایرانی و فرانسوی ( بهرام صادقی، محمد هادی محمدی، صمد بهرنگی، هوشنگ مرادی کرمانی و آلبر کامو) می پردازد. قسمت پایانی مقاله ترجمه آزاد از کتاب Essaie de Yypolgie Narrative "point de vue " Le می باشد که البته، ترجمه خط به خط نیست و برای درک بهتر روش لینت ولت صحنه هایی از کتاب « بیگانه» ی آلبرکامو نیز به آن افزوده شده است.
محمّد شیرین مغربی، مشهور به شمس مغربی، یکی از شاعران بزرگ عارف در نیمه دوم قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری است. شهرت اصلی وی به سبب تبلیغ و تفسیر اندیشههای ابن عربی است. اشعار شمس هر چند که در ساحت معنای نخستین خود بسیار روشن و گویا هستند، در دلالت معنا یا معانی ثانویه خود فوقالعاده پیچیده، مبهم و نمادین به نظر میرسند. این ابهام از آنجا ناشی میشود که وی با توجّه به محدودیّت ساختاری غزل، امکان توضیح کامل اندیشهها و واژگان خاص خود را ندارد و از بسیاری واژهها با بار نمادین فرهنگی، شخصی و فرارونده بهره گرفته است. نگارنده با توجّه به همین نکته، در مقاله حاضر سعی نموده یکی از نمادهای مورد علاقه وی، یعنی آفتاب و وابستههای آن را، با توجّه به گستردگی کاربرد آنها در دیوان اشعار شمس بررسی نماید. این واژه کاربرد نمادین خود را از تخلّص شاعر به شمس مغربی گرفته تا تبیین مهمترین اندیشههای مربوط به وحدت وجود، پیوسته نشان میدهد. در این گفتار سعی شده تا با تأویل واژه شمس و واژگان مربوط به آن، راه برای درک دقیقتر گوشههایی از نکتههای ناگفته در متن غزلیات هموار شود و نشان داده شود که چگونه میتوان فضای خالی بین خواننده و متن را پر نمود. تکنیک و روش مطالعه در مقاله حاضر عبارت است از تحلیل محتوا، توصیف و طبقهبندی کاربردها و معانی نمادین این واژه، نویسنده برای دستیابی به اهداف اصلی خود، برخی از معانی نمادین آفتاب را که با وضوح و روشنی بیشتری توسط شاعر ارائه شده، به عنوان کلیدی برای درک موارد کاملا مبهم مورد استفاده قرار داده است.