One of the basic tenets in recent international trade literature is about the effect of trade integration on business cycle synchronization (BCS) among trading countries. The objective of this paper is to explore the main determinants of business cycle synchronization، with emphasis on trade integration. To this end، we have specified two simultaneous regression equations which were estimated by weighted least squares method. The sample used data for the Organization of Islamic Countries for two consecutive periods; 1980-89 and 1990-2005. The empirical result showed that trade integration is significantly the major factor of business cycle synchronization in Islamic countries، particularly during 1990-2005 period. In addition، it was shown that similarities in both fiscal and monetary policies as well as economics structures have had considerable influence on their BCS.
انسان، در طول حیات طولانی خود، همواره رویای خلق موجودی با تواناییهای مشابه و یا برتر از خود را در سر میپرورانده است. در انتهای قرن بیستم با دستیابی به مدل ریاضی و منطقی شبکهی عصبی مصنوعی برای یادگیری (شبیه مغز انسان)، او را به این مسیر کشاند که خود خالق هوشی مجازی باشد، هوشی که با کمک آن یک ماشین میتواند مانند انسان بیندیشد و همچون او محیط پیرامونش را درک کند، آنچه را که نیاز دارد، بیاموزد و بتواند از تجربههای گذشته استفاده کند و فراتر از آن، نگاهی به آینده داشته باشد. در این مقاله با استفاده از روش شبکهی عصبی مصنوعی، برخی از شاخصهای جهانی شدن مربوط به بخشهای عمدهی کشور (کشاورزی – صنعت و معدن – خدمات و ساختمان) طی سالهای 80-1338، مورد محاسبه و بررسی و برای سالهای 81 تا 88، مورد پیشبینی قرار گرفته است. پیشبینیهای انجام شده نشان میدهد که هر چند میزان شاخص ادغام تجارت بینالملل(LIT) در بخش صنعت نسبت به بقیهی بخشها بالاتر است، ولی روند کاهش آن نشان از تضعیف این بخش در طول زمان، در عرصهی تجارت جهانی دارد. از سوی دیگر، سایر بخشها نیز افزایش شاخص جهانی شدن در طول برنامهی چهارم توسعه را نشان میدهند.
هدف این مطالعه بررسی تاثیر تشکیل یک پیمان تجاری منطقه ای شامل ایران و کشورهای خاورمیانه بر گسترش روابط تجاری و همگرایی درآمدی این کشورها است. بدین منظور از یک مدل جاذبه تجاری که امکان برآورد جریانهای تجاری دو جانبه را با بکارگیری عوامل تاثیرگذار اقتصادی و غیراقتصادی هر جفت شریک تجاری؛ از قبیل ویژگیهای ساختار اقتصادی، سطوح روابط سیاسی و مراودات فرهنگی، دین، خط و زبان، شاخص توسعه انسانی، فاصله جغرافیایی و همچنین عامل یکپارچگی کشورهای مورد نظر در قالب یک اتحادیه منطقه ای را فراهم می آورد، استفاده شده است. از آنجایی که در این مطالعه از داده های اقتصادی دوازده کشور شریک تجاری ایران در دوره زمانی 1993 تا 2003استفاده شده است، برآورد مدل به روش داده های تابلویی صورت گرفته است. نتایج برآوردی نشان می دهند که یکپارچگی اقتصادی در بین کشورهای مورد بررسی می تواند حجم جریانهای تجاری دو جانبه آنها را افزایش دهد، اما همگرایی درآمدی میان آنها را به دنبال ندارد.
One of the specific aspects of our time is the existence of World Trade Organization as an important international center. This organization regulates the commercial laws among the countries، and tries to provide a suitable environment for trade by eliminating the subsidies using protection policies and making a better condition for competition. In order to achieve this objective، the economic sectors of countries should move towards the production of commodities which show the comparative advantages. In order to analyze the economic potential of Iran، those fields which have comparative advantage should be recognized. One of the driving factors of comparative advantage for the Iranian petrochemical industry is oil and gas resources availability. In this research، the competitive capability، comparative advantage، as well as protection policies of selected petrochemical productions are analyzed by using Policy Analysis Matrix (PAM method).