جناب آقاى ملکیان در این مقاله سعى وافرى را مبذول داشتهاند تا اثبات کنند پافشارى و جزماندیشى نسبت به یک عقیده به منزله پرستیدن آن عقیده است و از آنجا که پرستیدن غیرخدا امرى نکوهیده است، عقیدهپرستى نیز، در حقیقت، نوعى بتپرستى است.
به نظر آقای ملکیان، نظام مردمسالار هم الزام معرفتشناختی دارد و هم الزام اخلاقی؛ اما این مقدار کافی نیست و باید برای جبران عیوب آن، معنویت را نیز افزود. مقصود از معنویت هفت ویژگیِ خیرخواهی عام، نظارت درونی نسبت به خود، آزاداندیشی و... است.
آقاى ملکیان به دو نوع عقلانیت نظرى و عملى اشاره مىکنند و مىگویند عقلانیت نظرى در زمینه اتخاذ راى و نظر دخالت دارد و عقلانیت عملى به مقام عمل و تصمیمگیرى ارتباط پیدا مىکند . ایشان عقلانیت نظرى را شش قسم، و عقلانیت عملى را سه قسم مىداند .
در ابتدای سخن دو سه نکته مقدماتی را از آن جهت که لازمه ورود به بحث است ذکر میکنم، بدون اینکه برای آنها دلیلی اقامه کنم؛ چرا که دلیل هر کدام از آنها بسیار بسیار مفصلتر از آن است که در این سخنرانی بیاید
این مقال بر آن است تا ترجمة یکی از کتابهای مهم در حوزة فلسفه اخلاق، یعنی نظریه اخلاقی کانت را نقد و بررسی کند.
این کتاب را بروس اونی. استاد دانشگاه ماسوچوست به انگلیسی نگاشته است که دو تن از مترجمان یعنی آقایان علیرضا آلبویه، و مصطفی ملکیان آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کردهاند. ناقد ترجمة این کتاب، چند صفحه از متن انگلیسی را به اجمال بررسی، و خطاهای فاحشی را در آن مشاهده کرده است. امید است که این نقد، تذکاری برای دقت هر چه بیشتر مترجمان و اصلاح چاپهای بعدی این کتاب باشد.
از نظر آقاى ملکیان، مطالعهى تاریخ هر علمى براى فهم بهتر آن علم ضرورى است و این ضرورت، در فلسفه، فزونى مىیابد. به گفتهى ایشان ما نیازمند نهضت ترجمهایم و براى ما زمان تألیف فرا نرسیده است. فلسفه، به دلیل لزوم آزادىاش، نمىتواند متصف به اوصاف اسلامى، یهودى، مسیحى و... شود؛ به همین دلیل، آنچه به نام فلسفهى اسلامى شناخته شده است، در واقع، الاهیات است. البته باید پذیرفت که مواضع فلسفى، دینى و هنرى ما به سنخ روانى ما وابسته است.
به نظر آقاى ملکیان، دین بر تحول درونى تاکید دارد و آن را منشا تحول بیرونى مىداند . بدفهمىهایى که از دین صورت مىگیرد عبارتاند از: 1 . دیندارى را به معناى مالکیتحقیقتبگیریم; 2 . تعبد; 3 . تلقى صرفا منطقى از بحث توحید; 4 . حجره حجره کردن دین و خلاصه کردن آن در یک یا چند حجره; 5 . مطلوبیت ذاتى قائل شدن براى عبادت و 6 . بىصداقتى . این بدفهمىها منشا رفتارهاى نادرست اجتماعى است .