صدای تاریخ بوشهر
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
ایران برای استعمارگران بریتانیایی در حوزه خاور زمین، همواره مورد توجه بوده است. قلمروی ایران، به ویژه بخش جنوبی آن، همان حلقه مورد نیازی بود که آسیای صغیر را که زیر نفوذ انگلستان قرار داشت، به هندوستان پیوند میداد. اما در داخل ایران تهاجم قوای دشمن زنگها را به صدا درآورد. میهنپرستان که نمیتوانستند اشغال سرزمینشان را تحمل کنند و در برابر آن بیتفاوت بمانند به زودی کانونهای مقاومت علیه اشغالگران ایجاد و پرچمداران فداکار و از خود گذشته انقلاب در مقام تجهیز و بسیج نیرو و انجام عملیات تهاجمی و جنگی برآمدند. این عده که آشکارا دست به اقدام خطرناکی زده بودند، راه مبارزه خونین را به عنوان مسیری برگشت ناپذیر انتخاب کردند. با این وجود به نظر میرسید جز این هیچ راه و چاره دیگری وجود نداشت.
عملکرد استعمار انگلستان در ایران و مبارزات جنوب
تمام کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین به طور مستقیم یا غیرمستقیم مستعمره کشورهای صنعتی بودهاند. سیستم استعماری مانع هرگونه توسعهای در این کشورهای میشد و بهبود وسایل تولید و در نتیجه استفاده صحیح از نیروی کار این کشورها را غیرممکن میساخت، به گونهای که نمیتوان تصور کرد بدون استعمار این کشورها، مسالهای که امروزه تحت عنوان«توسعه کشورهای صنعتی» مشاهده میکنیم، به چه شکلی خود نمایی میکرد.
این خداوندان حرص و جویندگان طلا، الماس، نفت، مروارید و مواد خام، با بیرحمی و قساوت، سایههای پلیدشان را به همه جا گستردند. سیاه آفریقایی را به بردگی کشاندند، سرخ آمریکایی را به گلوله بستند، برده فروشی کردند و ننگها آفریدند که این ننگ استعمارگران غارتگر بر تاریخ بشریت جاودانه باقی خواهد ماند.1 در مورد عوامل شکلگیری نظام استعماری لازم به ذکر است که پایههای نظام فکری، اعتقادی آن بر سه اصل ذیل استوار است:2
الف- اعتقاد به برتری نژادی و ذاتی: واژههای نژاد پرستی، نژاد باوری و برتری نژادی(Racism) جهت تبیین عقیدهای به کار میرود که میان گروههای انسانی، به دلیل اختلافات وراثتی و نژادی تفاوت قایل است و آنها را دارای اهمیتی تعیین کننده در ایجاد اختلافات فرهنگی و تاریخی میان جوامع و تمدنهای بشری میداند. این نوع تفکر بین خصوصیات نژادی و وراثتی گروههای بشری و میزان درجه هوشمندی و خلاقیتهای فرهنگی آنان رابطهای مستقیم میبیند.
ب- انکار واقعیتهای جهان: عامل دیگر شکلگیری استکبار عدم اعتقاد به واقعیتهای جهان و به عبارت دیگر انکار حقایق و قوانین و سنتهای الهی است. به طوریکه مستکبران از آنچه در اطرافشان و در جهان میگذرد غافلاند و توجهی به آنچه در عالم واقعیت وجود دارد، ندارند، بلکه تنها منافع و مسایل خود را به عنوان واقعیت فرض میکنند.
ج- جاذبیت حکومت و قدرت مادی: از جمله عوامل شکلگیری استکبار، میتوان از امکانات مادی و حکومتی نام برد. به طور مسلم ایران نیز در دایره این توسعهطلبی قرار داشت و با توجه به این امر از آغاز سده نوزدهم، در معرض تاثیر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای استعماری قرار گرفت و بیش از پیش به حوزه سیاست بینالمللی و سپس به بازار جهانی کشانیده شد. این انگیزهای بود برای دگرگونیهای چشمگیر در ساخت اجتماعی- اقتصادی ایران، به طوریکه در پی رقابت کالاهای ارزان اروپایی، پیشهوری و صنایع محلی نابود شد، تقاضا برای مواد خام کشاورزی کاهش یافت و نوع تولیدات کشاورزی تغییر کرد. مالیه ایران، یکسره به دولتهای بیگانه وابسته شد و دولتهای امپریالیستی، ایران را رفته رفته به سرزمینی نیمه مستعمره بدل ساختند.3 از طرف دیگر، خلیج فارس برای قدرتهای بینالمللی به عنوان منطقهای که خطوط ارتباطاتی بسیار ارزشمندی از آن میگذشت، اهمیت فراوانی داشت. به خصوص برای انگلستان که ارتباط آن با دنیای شرق از این آبراه تامین میگردید. اما دور نمای توسعه شبکه راه آهن ارتباطات خلیج فارس را برای سایر قدرتها نیز بسیار با اهمیت کرد. داد و ستد تجارتی دنیای خارج برای قدرتهای محلی- که به شدت وابسته به واردات کالا از هند و بعدها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم متکی به صادرات مروارید و فروش آن در بازارهای جهانی بودند- از اهمیت و ارزش فزایندهای برخوردار بود.4 انگلستان همچنین خلیج فارس را ملک مطلق و قرق شده خود میدانست تا جاییکه لردلندز داون رسما در سال 1903.م این موضوع را به آگاهی جهانیان رساند.5
توسعهطلبی انگلستان در خلیج فارس باید علاوه بر چارچوب نقشههای لندن برای تحت انقیاد درآوردن مشرق عربی، از منظر گسترش وسیع فعالیت انحصارهای بریتانیا در خاورمیانه نیز بررسی شود. در دهههای 60-70 قرن نوزدهم(1862/1865/1872) انگلستان امتیاز ساختمان و بهرهبرداری خط تلگراف خانقین، تهران، بوشهر را از دولت ایران گرفت که در بوشهر این خط به کابل زیرآبی انگلیسی بوشهر، جاسک، مسقط و کراچی میپیوست. بدین ترتیب تلگراف هند- اروپا احداث میشد که سیمهای آن نه تنها لندن را به بمبئی مربوط میساخت، بلکه مانند تارعنکبوت به دور ایران و شیخ نشینان خلیج فارس تنیده شده و باعث وابستگی اقتصادی و سیاسی تمام این کشورها به انگلستان میگردید.6
در ایران، انگلیسیها تا نهضت ملی شدن نفت نقش نخست را در سیاست ایران ایفا میکردند و در انواع توطئهها برعلیه استقلال و حاکمیت ملی ایران دست داشتند. قراردادهای تقسیم ایران به مناطق نفوذ در سالهای 1907 و1915 و قرارداد استعماری 1919.م با حکومت وثوق الدوله و همچنین نقشی که انگلیسیها در کودتای 1299.ش و روی کار آوردن رضاخان بازی کردند و بالاخره مشارکت با روسها در اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی نمونههایی از دخالتهای دولت بریتانیا در امور ایران است.7
باید توجه داشت که بیشترین مرز مشترک با خلیج فارس متعلق به ایران است و تنگه هرمز که تا غربیترین نقطه، در کوتاهترین فاصله 805 کیلومتر درازا دارد در قلمروی ایران قرار دارد.8 انگلستان در قسمتهای مختلف این مرز طولانی جهت حفظ ارتباط با هندوستان نمایندگی تاسیس نموده بود که هریک در زمانی خاص صاحب اعتبار و شهرت بودهاند.
یکی از مناطق مورد استفاده انگلستان استان بوشهر میباشد که 625 کیلومتر مرز مشترک با خلیج فارس دارد که در امتداد این ساحل نسبتا طولانی بیش از سی و یک بندر کوچک و بزرگ قرار گرفته است.9 با توجه به موقعیت بوشهر در خلیج فارس، انگلیسیها در سال 1762 میلادی/1141 هجری شمسی، نمایندگی بریتانیا در بوشهر را تاسیس کردند،10 و در سال 1763 میلادی با شیخ بوشهر قراردادی بستند که تجارتخانهای در آنجا تاسیس نمایند و تجارت بندر را منحصرا در دست خود بگیرند.11 همچنین در سال 1190 هجری شمسی/1812 میلادی شاهد گشایش اولین کنسولگری بریتانیا در بوشهر میباشیم.12
لردکرزن که در سال 1306 قمری/1889 میلادی در ایران به عنوان خبرنگار روزنامه تایمز مشغول بوده درباره بوشهر چنین مینویسد:«بوشهر عمدهترین لنگرگاه ایران در کرانه جنوبی است، این شهر از دریا چشمانداز جالبتری نسبت به دیگر بنادر سواحل شمالی خلیج فارس دارد… و با بناهای دو طبقه و ساحل نسبتا برجسته خود از سطح آب بالاتر مینماید.» 13 تجارت انگلیسیها در خلیج فارس چه در بوشهر و چه در بصره از وضع نسبتا مطلوبی برخوردار بود.14 تجارت اسلحه در دهه هشتاد قرن نوزدهم به گونهای آرام و بیصدا در بوشهر پاگرفت و در پایان دهه قرن نوزدهم این تجارت چندان گسترش یافت که هریک از افراد قبایل جنوب ایران، عراق و عربستان مرکزی توانستند برای خود قبضهای تفنگ و دست کم قطاری فشنگ، دست و پا کنند.15
با توجه به این موقعیت، انگلیسیها خلاصهای از فعالیتهای تجارتی بوشهر را به شرح زیر اعلام کردند:16
صادرات به |
روپیه |
واردات از |
روپیه |
بمبئی |
000/000/1 |
بمبئی |
000/700/3 |
جاوه |
000/350 |
جاوه |
000/000/1 |
جدو Jedd0 |
000/180 |
|
|
جمع تقریبی صادرات |
000/530/1 |
جمع کل واردات |
000/700/4 |
به این ترتیب، بوشهر پایگاه اصلی تجارت ایران در جنوب به شمار میرفت که در ابتدای مسیر تجاری خلیج فارس، شیراز، اصفهان و تهران قرار داشت. اهمیت موقعیت بوشهر با گذشت زمان برای انگلیسیها نه تنها کم نمیشد بلکه افزایش نیز یافت به طوریکه در سالهای آغازین قرن بیستم میلادی، بوشهر مرکز قدرت بریتانیا در جنوب ایران، بود. آنان در این شهر علاوه بر تاسیسات وسیع اقتصادی و مراکز سیاسی، پادگان بزرگی نیز با هزاران سرباز و افسر هندی و انگلیسی ایجاد کرده بودند. یک گزارشگر فرانسوی که در سالهای آغازین انقلاب مشروطه ایران به بوشهر سفر کرده بود، درباره نفوذ و موقعیت انگلستان، در این شهر مینویسد:«… بوشهر در حقیقت مرکز اصلی موسسات انگلیس در جنوب است. خانه نماینده انگلستان در سبزآباد، ساختمانها و تاسیسات تلگراف، کشتی و مراقب بندر که در لنگرگاه این بندر کوچک لنگر انداخته است و آثار دیگری از این دست، همه نشان دهنده قدرت و نفوذ انگلیسیها در این منطقه است. بوشهر تنها شهر ایران است که در آن زبان انگلیسی رواج دائمی دارد. بازرگانان ارمنی و زردتشتی، کارکنان هندی، زمینداران بزرگ جنوب ایران، حتی گاهی بعضی از سران ایلها، تحت نفوذ انگلیسیها هستند.» 17
در طول سالهای جنگ جهانی اول عملیات نظامی بریتانیا در بین النهرین از طریق بوشهر هدایت و تدارکات میشد. لذا بریتانیا تلاش بسیاری برای تسلط بر آن داشت. به همین جهت در اولین روزهای اشغال آن شهر، مبارزان و وطنخواهان بوشهر را دستگیر و به هندوستان تبعید نمود. همراهی آزادیخواهان بوشهر اعم از روحانی، تاجر و معلم و… با مبارزان جنوب از نگرانیهای بزرگ بریتانیا در خلیج فارس به شمار میرفت.18 تمام این اقدامات نشان میداد که بریتانیا در صدد است با اعمال فشار سیاسی و نظامی و در تنگنا قراردادن ایران از نظر اقتصادی با اشغال مهمترین شهر بندری آن به خواستهای خود برسد.19منطقه بوشهر از مدتها پیش اسباب دلهره و نگرانی انگلستان را موجب شده بود، زیرا موفقیتهای سیاسی و اقتصادی آلمانها از سالهای پیش از جنگ، عرصه را بر انگلیسیها در آن منطقه تنگ کرده بود. با شروع جنگ جهانی و آغاز عملیات نیروهای انگلیسی در جبهه بینالنهرین، اهمیت بوشهر به عنوان ستاد فرماندهی خلیج فارس برای انگلستان افزونتر گردید و این در حالی بود که موقعیت امنیتی بوشهر برای انگلیسیها سخت نامساعد جلوه میکرد. زیرا فعالیتهای آزادیخواهان و وطندوستان بوشهر، تلاشهای پیگیر و مداوم رئیسعلی دلواری، کوششهای مامورین آلمانی از جمله واسموس، همکاری خوانین ضد انگلیسی مانند میرزا محمدخان برازجانی، شیخ حسینخان چاکوتاهی و زائر خضرخان اهرمی با یکدیگر، شرایط سیاسی جنوب فارس را به ضرر انگلستان تغییر داده بود. این در حالی بود که برای عملیات در بینالنهرین و سراسر خلیج فارس، بوشهر پایگاه اصلی اداری، ارتباطی، تدارکاتی و فرماندهی انگلستان محسوب میشد. با این حال در یک ساله اول جنگ هدف اصلی انگلستان در جنوب ایران حفظ و حراست پایگاه حیاتی بوشهر بود که خصوصا زیر ضربات پی در پی رئیسعلی دلواری قرار داشت.20
در این راستا، مردم این منطقه علیه خصلتهای امپریالیستی بریتانیا قیام میکنند و مبارزهای را شروع مینمایند که طبیعتا تا زمانیکه سلطه وجود داشته باشد، ادامه خواهد داشت. این جنبشها در حقیقت آگاهی مردم در جهت تحقیر آنهاست و به قول فرانتس فانون:« خشونت سرکوبی ناپذیر… همان انسان است که خود را باز میآفریند و از راه خشم دیوانهوار است که نفرینیان خاک میتوانند انسان شوند.»21
ژان پل سارتر هم در این مورد مینویسد:«کشتن یک اروپایی با گلوله مانند این است که با یک تیر دو نشان بزنیم… به جا میماند یک انسان مرده و یک انسان آزاد.» 22 به این ترتیب با ورود نیروی نظامی انگلیس به بوشهر، بوشهریها و تنگستانیها مبارزه سخت و پردامنهای را علیه قوای انگلیس آغاز کردند. به کاروانهای انگلیس حمله شد و کالاهای آنها مصادره گردید. طی چند عملیات، برخی از نیروهای بریتانیایی در جاده بوشهر- شیراز ترور شدند. سیمهای تلگراف بوشهر- شیراز تخریب شد. راههای عبور، بسیار ناامن گردیده، و مهاجمین امنیت را از انگلیسیها گرفته بودند.23
طبق گزارشهای سالانه سرپرسی کاکس سرکنسول انگلیس در بوشهر:« جنبش ملی به طرق زیاد بر منافع انگلستان تاثیر معکوس داشته است. در راههای تجارتی ناامنی به وجود آمده و از طرفی به سبب رفتار و نگرش ضد اجنبی انجمنها و روزنامههای محلی، کم کم اقتدار مقامات رسمی دولت تضعیف شده و وادارشان مینمایند تا بر خلاف سابق در رفتارشان با ما کمتر موضعی آشتی جویانه داشته باشند.» 24 انگلیسیها تا جنگ جهانی اول سه بار به بوشهر هجوم آوردند که بار اول در سال 1254 قمری در زمان سلطنت محمدشاه قاجار بود که یک فروند کشتی انگلیسی در برابر بوشهر لنگر میاندازد و پانصد نفر پیاده میشوند و در کوتی که خانه بالیوز انگلیسی در آنجاست منزل نمودند.25دومین لشکر کشی در سال 1272 قمری/1856 میلادی در زمان ناصرالدین شاه صورت گرفت که در این مورد نیز، نیروهای تنگستانی و قشقایی به همراهی نیروهای دولتی با انگلیسیها جنگیدند.26 سومین پیکار مردم بوشهر با قوای انگلیس در آغازین سالهای جنگ جهانی اول و به دنبال اشغال بوشهر در هجدهم اوت 1915 میلادی/ بیست و ششم رمضان1333 هجری قمری واقع شد که مبارزات شهید رئیسعلی دلواری در این دوران، برگ زرینی بر تاریخ مبارزات این خطه از میهن است.27 به گفته واسموس:«رئیسعلی دلواری توانست این افتخار را نصیب خود کند که او انگلیسیهای هراسانگیز را شکست داده باشد. بدیهی است که آنچه شد، از زد و خوردی تجاوز نمیکرد، اما در قوه تخیل نیرومند ایرانیها به پیروزی بزرگی با صدها کشته تبدیل شد. بدین ترتیب بود که میخواستند به خود دل بدهند زیرا در باطن عزل بریتانیا را ملاحظه میکردند. اما به هر تقدیر اکنون سرّ، باطل شده بود و با چشمان خود دیده بودند که سواران انگلیسی چگونه خائب و خاسر فرار را بر قرار ترجیح دادهاند.»28
رئیسعلی دلواری سمبل قیام ضد انگلیسی و دشمن سرسخت اجانب که جریان فداکاریهایش در جنگ دلوار و شبیخونهای متوالی به اردوگاههای افراد نیروی خصم بسیار مشهور است به نمایندگان حیدرخان که برای میانجیگری و اتخاذ بیطرفی بین او و انگلیسیها وارد گفتگو شده بودند میگوید:«چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالیکه استقلال ایران دچار مخاطره شده است. انگلیسیها بروند این دام را بر مرغ دگر نهند که عنقا را بلند است آشیانه، عطایشان را به لقایشان بخشیدم، کشتن و کشته شدن شعار من است و تا آخرین قطره خونم را نثار راه استقلال و تمامیت وطنم خواهد نمود. هیهات، هرگز اجازه نخواهم داد انگلیسیها در منطقه نفوذم نیرو پیاده کنند.» 29 در رابطه با مبارزات مرحوم آیت الله سیدعبدالله بلادی بوشهر با انگلیسیها باید گفته شود که روحانیت مبارز بوشهری همواره با انگلستان و منافع اقتصادی و سیاسی این کشور در خلیج فارس و جنوب ایران مبارزه کردهاند. در جنگ جهانی اول روحانیون بوشهری در کنار نیروهای انقلابی بوشهر و تنگستان قرار داشتند و با اعلام جهاد علیه انگلیسیها به ستیز با آنان پرداختند. یکی از روحانیون برجسته که نبرد خستگیناپذیری را علیه اشغالگران انگلیسی در بوشهر، رهبری کرد آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری میباشد.
ستمهای انگلیسیها در نواحی جنوبی ایران موضوعی نبود که از دید آیت الله بلادی دور ماند. وی در مجالس و مواضع گوناگون به انگلستان و اهداف استعماری و ضد ایرانی این دولت حمله میکرد و برای گسترش مبارزه با انگلیس، روابط ویژهای با رئیسعلی دلواری برقرار نمود و رئیسعلی را در حرکتهای ضد انگلیسی یاری نمود.30
به تدریج منزل آیت الله بلادی واقع در محله بهبهان بوشهر مرکز مبارزه با انگلیسیها و اهداف شوم و پلید آنان شد. وی در سخنرانیهای عمومی خود در مساجد و منابر شدیدا به انگلستان حمله میکرد و مردم را به مبارزه با نیروهای انگلیسی و هواداران آنان تشویق مینمود. وی در منابر رسما انگلیسیها را متجاوز خواند و مردم را برای مقابله با آنها برانگیخت. در آستانه آغاز جنگ جهانی اول، آیت الله بلادی به عنوان برجستهترین رهبر روحانی و مذهبی مخالف اهداف انگلیس در بوشهر و نواحی جنوب ایران به شمار میآمد. آیت الله بلادی مبارزه را تنها در صدور اعلامیه، منحصر نکرد، بلکه در راستای نبرد با امپریالیسم متجاوز انگلستان و عوامل ایرانی آن، تلاشهای وسیعی انجام داد. آیت الله بلادی برای آنکه توجه علمای جهان اسلام را به مظالم انگلیسیها جلب کند، با فرستادن نامه و تلگرافهای فراوان و متعدد به مراجع تقلید در عراق و ایران، آنان را از ستمی که بر مردم بوشهر میرفت، آگاه کرد.31 آن مرحوم در کتاب لوایح و سوانح در این باره مینویسد:«احقر برحسب تکلیف دینی خود از بدو ورود به بوشهر و عودت از نجف اشرف چون این دخالت من غیر الحق را و دخالت مسلحانه را در ایران و بوشهر میدیدم به قدر امکان مشغول به نطق بر منابر و خطابات در محافل و تلگرافات به مرکز دولت و ملت و خطوط به عراق و علما مینمودم. این معنی بیشتر اسباب عداوت آنان ]انگلیسیها[ و اتباعشان با احقر گردید.» 32 آیت الله بلادی در مبارزه با انگلیسیها، به مناطق مختلف بوشهر سفر میکند و آنها را دعوت به اتحاد و مبارزه برضد انگلیسیها مینمود. وی در این مورد مینویسد:«قبل از مهاجرت از بوشهر به فاصله یک سال، احقر مخصوصا بدیدن این خوانین در مقر حکومتشان فرد فرد رفتم و لساناً همه گونه نصح و انذار کردم. همه تصدیق میکردند و وعدههای خوب میدادند، لکن بعد از رسیدن مقام و مرحله امتحان قلّ الدِیانون. بالجمله اگر موافق نشدند ولی مخالف هم نشدند. به این معنی که در مقام مجاهدین دشتی و تنگستانی به مساعدت دشمنان آشکار صف آرایی و عرض اندام هم نکردند، ولی تا آخر نفس هم دست از دوستی انگلیسها و خزعل که ابلیس آنها بود برنداشتند.» 33 شیخ عبدالله بلادی در یکی از سخنرانیهایش درباره قدرتهای استعمارگر میگوید:«ملاحظه بفرمایید چه قدر از ممالک مسلمانان را بردهاند. مملکت مراکش را بردهاند، مملکت طرابلس را بردند، جبل الطارق را بردند، جبل الاسود را بردند، تونس را بردند. اندلس را بردند، قفقاز را بردند، مصر را بردند، حبشه و زنگبار را بردند، هندوستان را بردند، عمانات را بردند، بلوچستان را بردند، ترکستان، خوارزم و خیوه و بخارا را بردند، قبرس را بردند، الجزیره را بردند. فقط مملکت ایران و عثمانی باقی مانده بود. امروز از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب با این دو دولت اسلامی در مهاجمهاند. بنادر ایران و عراق عرب را هم اشغال نمودهاند و حاضر شدهاند که اسلامبول و تهران که عاصمه این دو مملکت و دولت اسلامی است را هم قبضه کنند تا آنکه قلب مملکتین را هم گرفته باشند، که خدای نخواسته یک مرتبه نبض مملکتین ساقط و ساکن شود و به کلی جسد هر دو مملکت از حرکت بیفتد.» 34
آیت الله بلادی در جای دیگر مظالمی که انگلیسیها در مورد ایران روا داشتهاند را متذکر شده و میگوید: «انگلیسیها بدانند امروز نوعا مبغوض و منفور نوع بشر، شدهاند. خیال میکنند مردم ایران همه غافلند و فراموش کردهاند تعدیات او را نسبت به ایران. ابتدا در جدا کردن افغانستان از ایران و کذا بردن بحرین و بلوچستان ایران و کذا جنگ شصت سال قبل او با ایران و بمباران بوشهر و محمره و کذا بستن معاهدات با حکام مامور ایران مثل خزعل و خوانین جزء در بنادر و کذا مساعدت با روس در معاهده 1907 و کذا اخراج شوستر خزانهدار مستشارمالیه ایران و کذا دخالت مسلحانه او در ایران در این جنگ عمومی و به اسیری بردن ایرانیان بدون حق مشروع و تغییر بیرق ایران و قبضه بوشهر و بمباران دلوار و تنگستان و عزل و نصب ایلخانی و خوانین جزء و به دست گرفتن قشون نظامی ایران و تصرف کردن جهازات بحری ایران و منع تجارت ایران با دول غیر از خود و منع دولت از عزل و نصب حکام ولایات داخله و امثال اینها که همه کشتن استقلال ایران است. معاهده بستن ایران با او مانند معاهده گوسفند است با گرگ»35 سپس در بیانیهایی که صادر میکند چنین میآورد:«آیا میتوان ساکت ماند به آنکه تقریبا دوازده هزار قشون هندی به سرکردگی مامورین نظامی اروپایی در تمام بنادر و ولایات و ایالات جنوب حکفرما شوند؟ آیا میتوان ساکت نشست آنکه دولت انگلیس تمام جزایر خلیج فارس را که بعضی از آنها در حقیقت فوق العاده اهمیت سیاسی دارند، تصرف نموده و استحکامات سازند؟ آیا میتوان ساکت ماند که دولت انگلیس به همدستی حکام خائن مثل خزغلها و دریا بیگی ها و حیدرخانها و اسماعیلخانها و نام داری، کل قشون جنوب را به اسم اس. پی. آر ]پلیس جنوب [36در کف سیاسی خود بگیرند؟ آیا میتوان به اهمال گذرانید آنکه دولت انگلیس مستقیما حریتخواهان و استقلالطلبان صفحه جنوب را بعضی به قتل و بعضی به حبس و بعضی به نفی و بعضی به اسارت بردن به هندوستان از خانه و لانه تارو مار و آواره و اعدام نمایند؟ آیا میتوان برخود هموار داشت آنکه رعایای ایران در ولایات و ایالات جنوب مطلقا قادر بر ابراز مکتوبات لازمه خود به توسط پستخانه دولتی و ارسال مراسلات به واسطه سانسور سخت دولت انگلیس در داخله ایران نباشند؟ آیا سزاوار است دولت و ملت ایران در مثل این دوره طلایی دنیا که میتوانند به خوبی از موقع استفادههای سیاسی نمایند به اهمال بگذرانند و یک وقت ملتفت شوند آنکه از قسمت جنوب ایران به کلی بینصیب شدهاند؟»37 به دنبال این اعلامیهها و سخنرانیهای شدید اللحن و آتشین آیت الله بلادی علیه انگلیسیها و عوامل داخلی آنها، اوضاع شهر بوشهر متشنج گردید و مردم در مساجد گرد آمده و علیه بریتانیا شعار داده و قصد حمله به آنان را نمودند. در روز بیست و پنجم ربیع الثانی 1333قمری آیت الله بلادی و جمعی از علمای دیگر به مسجد نو واقع در محله شنبدی رفته و سخنرانیهای فراوان علیه انگلیس نمودند. مردم پس از شنیدن این سخنان تهییج شده و سر به شورش برداشته و خود را آماده یورش به کنسولگری انگلیس واقع در محله کوتی نمودند. موقر الدوله حاکم بوشهر که خود در مسجد حضور داشت به هراس افتاد و به هر نحوی که بود علما را راضی نمود تا مردم را آرام نمایند.38 این بیانیهها و سخنرانیها نشان دهنده روحیه آشتیناپذیر آیت الله بلادی با استعمار انگلستان است و مشخص مینماید که هیچ نکته مشترکی بین این دو وجود ندارد تا جاییکه فتوای تاریخی خود علیه انگلستان و ارتش متجاوز او را صادر میکند. در قسمتی از این اعلامیه جهاد آمده است:«دولت جبار و ستمگر انگلیس قصد حمله به خاک ما را دارد. بر ما واجب است که از خاک خود دفاع کنیم.» 39
وی اضافه میکند:« ای مردم جهاد دری است از درهای بهشت که خدا به روی گزیده دوستان خود گشوده است و جامه تقوی است، که بر تن آنان پوشیده است. زره استوار الهی است که آسیب نبیند و سپر محکم دولت که تیر در آن نشیند. هرکه جهاد را ناخوشایند بداند، خدا جامه خواری برتن او پوشاند و فرج بلا بر سرش کشاند و در زبونی و فرومایگی بماند.»40 این حرکات انقلابی، مقامات انگلستان را سخت خشمگین کرد و آنان درصدد برآمدند تا با ترور آیت الله بلادی از دست وی خلاص شوند. از این روی با همکاری برخی عناصر خائن نقشه ترور و از میان برداشتن آیت الله بلادی را طرح کردند. ابوالمحاسن بلادی درباره این نقشه شوم بریتانیا مینویسد:«خلاصه اینگونه امور باعث شد استعمارگران در صدد ترور آیت الله بلادی برآیند. علاوه براینکه جریان از چند طریق به اطلاع ایشان رسید، نامههایی از علمای طراز اول شیراز، روسای عشایر و سران نهضت مانند زائر خضرخان و شیخ حسینخان چاهکوتایی و رئیسعلی دلواری و… برای ایشان ارسال شد که بیم ترور ایشان و از بین رفتن یا از هم پاشیدن نهضت وجود دارد و لذا ضمن تایید جریان ترور معظم له، از او خواسته شده بود هرچه زودتر عازم شیراز شوند.» 41 اما آیت الله بلادی فردی نبود که به این سادگی از میدان به در رود و با وجود خطر حتمی ترور، بلادی مدتی دیگر در بوشهر ماند و به مبارزات ضد انگلیسی ادامه داد. با افزایش خفقان سیاسی و گسترش حضور نظامیان انگلیسی در بوشهر، آیت الله بلادی ناچار شد که بوشهر را ترک کرده، به شیراز مهاجرت نماید. از این روی چندماه قبل از اشغال رسمی بوشهر، با کمک رئیسعلی دلواری شبانه از بوشهر خارج شد و پس از مدتی خود را به شیراز رساند.42 خود ایشان در مورد مهاجرت به شیراز در کتاب لوایح و سوانح مینویسد:«متاسفانه مددی از ملت و دولت ندیدم و روز به روز قوه و قدرت آنها زیاد میشد تا آنکه تکلیف شرعی خود به مفاد آیه کریمه الم تکن ارض الله واسعه فتهاجرو فیها(آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن مهاجرت کنید؟) و ابای نفس و منع شرع از ماندن در بلدهای که در تحت سیطره اجانب باشد، مجبور به مهاجرت و جلاء وطن شدم. لذا در روز شنبه دوم ماه جمادی الاخر سال 1333هجری ترک خانه و لانه و اهل و اولاد و جنبیات شخصی گفته به شیراز آمدم.» 43 در زمان حکومت جناب مخبرالسلطنه آیت الله بلادی پس از مهاجرت به شیراز دست از مبارزه و افشاگری علیه دولت انگلستان برنداشت و با نوشتن مقالات آتشین در روزنامههای محلی شیراز، سخنرانی در مجامع مردمی و دینی و ارسال نامه و تلگراف به دولت مرکزی و مجلس شورای ملی و نگارش اعلامیههای شدید اللحن و همچنین مکاتبه و تماس با برخی خوانین و سران دشتی و دشتستان به نبرد بیامان و خستگیناپذیر خود با امپریالیسم بریتانیا و مزدوران داخلی آن ادامه داد. آیت الله بلادی پس از جنگ جهانی اول نیز پس از خبر انعقاد قرارداد1919 اعلامیه شدید اللحنی علیه انگلستان و احمدشاه صادر نمود:«عجب آن است که در این اواخر با آن همه تطاولات ظالمانه انگلیس، دولت ایران بدون مراجعه به ملت، عقد معاهداتی جدید با انگلیسیها بسته است که هر مادهاش جداگانه تیشهای است که بر ریشه اساس سیاست و استقلال ایران میزند و اگر به جریان آیند مسلما ایران به کلی از استقلال ابدا محروم خواهد شد. احمدشاه مسافرت به اروپا بدون مراجعه به ملت میکند و در مجلس ضیافت شاه انگلیس در لندن، مشغول استماع و تصدیق حکمات محیلانه پادشاه انگلیس میشود که میگوید: از یکصد سال به این طرف دولت انگلیس کمال رعایت دوستی را نسبت به ایران داشته است! خیال میکند مردم ایران همه غافلند و فراموش کردهاند تعدیات او را نسبت به ایران.» 44
در دوره رضاشاه هم این رویه ضد اجنبی از طرف مرحوم بلادی دنبال گردید. به طوریکه در سفری که رضاشاه به بوشهر داشت حاکم بوشهر برای مراسم استقبال از رضاشاه، از آیت الله بلادی نیز دعوت مینماید. ایشان در پاسخ چنین میگویند:«به این شرط حاضرم در مراسم شرکت کنم که یک ساعت تمام به من فرصت دهید تا درباره ظلم و ستمهایی که انگلیسیها بر این مردم بینوا روا داشته اند سخنرانی کنم.» 45 حاکم بوشهر به شدت با این پیشنهاد مخالفت میکند، آیت الله بلادی نیز برافروخته شده و میگوید:«پس زنجیر بر گردنم بسته مرا کشان کشان ببرید.» 46 بالاخره اصرارهای فراوان حاکم و مقامات بوشهر فایده نمیبخشد و ایشان در مراسم استقبال شرکت نمیکنند. به جرات میتوان ادعا کرد که آیت الله سید عبدالله بلادی در زمان رضاشاه از جمله معدود علماء و روحانیون بزرگ ایران بود که در دفاع از حجاب اسلامی و ارزشهای ناشی از آن نه یک رساله بلکه شش رساله مستقل کوچک و بزرگ به زبانهای فارسی و عربی تالیف کرد و افزون بر طرح ایدئولوژی حجاب و مبانی آن، نقشههای شیطانی رضاخان و اربابان او را نیز با شهامت افشا کرد. نفرت از اعمال ضد اسلامی رضاشاه تا اندازهای آیت الله بلادی را فراگرفته بود که در شرح زندگینامه خود که به سال 1348 قمری تالیف کرده درباره رضاخان و رژیم او مینویسد:«و رضا نام را یکی از فقرات قشونی سیاه کوه را سلطنت دادند و فعلا در عهد سلطنت رضاشاه پهلوی است که هزار و سیصد و چهل و هشت قمری است تا بعد خدا چه خواسته باشد از دوام این سلطان یا خلع او و انتقال به دیگری. و در عهد این مرد تغییر کلی در امور جامعه دیانت و اخلاق عمومی واقع گردید. حتی البسه را تغییر و عمامهها را به کلاه برگردانید و امر گرفتن عسکر اجباری صادر کرد و غیرها و توهین به علما و اهل دین و ظلم برعموم رعایا در عهد این سلطان مصنوعی جاهل بیعلم و جسور واقع شد.» 47 پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیکی اسلام و دفاع از ارزشها و احکام اسلامی تنها در مرزهای ایران برای آیت الله بلادی خلاصه نمیشد بلکه در سرتا سر جهان اسلام و در هر منطقهای که مسلمانان زندگی میکردند، گسترش داشت. وی تنها به مسایل سیاسی و اجتماعی داخلی ایران بسنده نداشت بلکه دیدی جهانی و بینالمللی داشت و کلیه مسایل مسلمانان را مورد توجه و عنایت قرار میداد. در زمان رضاشاه جمعی از وهابیان عربستان سعودی طی یورش وحشیانه، چند نفر از زائران خانه خدا را که ایرانی بودند به قتل رساندند. این عمل در ایران موجی از نفرت و انزجار ایجاد کرد و علماء و روحانیون ایران و نجف اشرف، تنفر خود را از این عمل ابراز داشتند. آیت الله بلادی نیز افزون بر همراهی با این موج، رسالهای به نام تشجیع دلیران یا نهضت آزادی تالیف کرده و ضمن افشای ماهیت ارتجاعی وابسته به حکومت عربستان، خواستار بین المللی کردن دو شهر مکه و مدینه شد. از دیگر کارهای ارزنده و ماندنی این عالم روحانی و مجاهد انقلابی تالیفات بسیار زیاد او میباشد. او علاوه بر حضور مستمر، قوی و موثر در صحنههای سیاسی، لحظهای از نوشتن پژوهش دور نماند. وی در زمینههای مختلف اصول و علوم اسلامی صاحب نظر بوده و تالیفات عمیق و با ارزشی از خود به یادگار گذارده است. مرحوم بلادی نزد اساتید و مجتهدان درجه اول جهان تشیع همچون آیت الله آخوند خراسانی صاحب کتاب معروف و معتبر کفایه و آخوند یزدی مولف کتاب فقهی پر ارزش عروه الوثقی درس خوانده و سالها نزد این بزرگان تلمذ و شاگردی نموده بود. همچنین با مجتهدان و بزرگانی چون آیت الله سید محمد حسین بروجردی و آیت الله سید حسن مدرس و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی همدرس و هم حوزه بوده و با این بزرگان مراوده داشته است.48 تالیفات و کتابهای آیت الله بلادی در حدود بیش از هشتاد جلد میباشد. او در حوزههای مختلفی چون تاریخ سیاسی معاصر ایران و جهان، تاریخ اسلام، سیره رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، علم انساب، فقه، اصول، منطق، فلسفه، احکام، عبادات، دعا، نجوم و پزشکی تالیفاتی دارد که به شرح زیر میباشند:49
1- طرق الواعظ فی المواعظ 2-اربعین حدیث با شرح 3- کشکول جلد اول 4- کشکول جلد ثانی 5- البصر الحدید فی الهیئه الجدید 6- ترجمه البصر الحدید فی الهیئه7- نجمیه مثلثه مقدمه الهیئه 8- مختصر مفید در شواهد توحید 9- ضیاءالمستضیئین در صلواه مستحبه 10- مظهر الانوار فی احوال ائمه الاطهار 11- الغصن الثالث فی نسب سلسله البلادیه 12- سلوه الحزین منظومه هدهدیه مرموز 13- خطب اربعه تعقیب صلواه العیدین 14- راحله الجنان فی اعمال الملوان 15- پنجاه سوال در تعلیم اطفال شرعیات 16- محفظه الانوار فی بعض کلمات القصار 17- ایقاظ الحبیب فی مظالم الصلیب 18- تذکره الالباب فی علم الانساب 19- الغیث الزابد فی ذریه محمد العابد 20- سوانح و لوایح در تاریخ توقف شیراز 21- تشجیع دلیران یا نهضت ایران 22- مقامع حدید یا زاجر قوم جدید 23- رّد ابن تیمیه در اثبات خلافت بلافصل علی(ع) 24- رحله الحرمین مناسک حج 25- الشمس الطالعه فی شرح الجامعه، شرح جامع کبیر 26- روح النور فی معرفه رب الغفور و نخبه از آن دعوات نوریات 27- سراج الصراط فی فضائل امیرالمومنین(ع) 28- آیات تکوین در شرح بعض آیات تکوین، مقرون به کشفیات جدیده، جلد اول 29- مقالات عشر در سیاسات اسلامی 30- سدول الجلبات فی وجوب الحجاب 31- الماثور من الدین فی تخدیر نساء المسلمین 32- وجوب با برهان در تحجب نسوان 33- حکم الصلوه فی العرفات 34- بروج الفحول فی علم الاصول 35- توضیح المارب فی احکام اللحی والشوارب36- مسائل اربع در توحید و نبوت و امامت و ذم شورای امت 37- فصول خسمه در اخلاقیات امور مهمِه 38- سوال و جواب از بعض مسائل مهمه مثل شق القمر و معراج و معاد جسمانی و غیرها 39- رساله عربی در مساله تعلیم بنات در رّد و بحث اقوال 40- فوائد موائد در اطعمه و اشربه 41- اصول ثلاثه فارسی کوچک 42- لایحه جهادیه فارسی کوچک 43- ترجمه روایت جابر در ملاحم 44- همین کتاب مستطاب و مسمی کتاب الابرار 45- دعوات نوریات منتخب از روح النور 46- کشف الاسرار فارسی در مقتل 47- عناوین المواعظ 48- کتاب الکهف الحصین فی دین المبین سه جلد فارسی؛ جلد اول در توحید، جلد دوم در نبوت، جلد سوم در امامت 49- مقاله جواب از سوال در حجاب به پزشک 50- لایحه فارسی در اثبات وجود تحفظ بر عفت نساء در رد مقاله شفق50 51- رساله کلام وجیز فی تمرین المتسجیر در طی صد و بیست سوال و جواب و مرثیه شهادت علی اصغر(ع) و مقاله علاج عاجل در رد وهابیه و مقالات و لوائح دینیه متعدده و منظومه فارسی غزل52- رساله و کتاب نوادرالماثر در اسئله و اجوبه نافعه در امور مختلفه 53- رساله حب الله تعالی 54- کتاب ملاک القضا در قضا و شهادات 55- جواب از اسئله جوادیه دارابی 56- رساله صید و ذباحه و سبق و رمایه 57- پنج رساله عربی در رّد ابن تیمیه 58- تذکره اللبیب در طب 59- کتاب آیات تکوین جلد دوم.
پی نوشتها
1- صادق جلالی، برضد استعمار، تهران، جاویدان، 1352، ص2
2- جواد منصوری، شناخت استکبار جهانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1367، صص25،26 و27
3- کولاگینا لودمیلا، استیلای امپریالیسم بر ایران، ترجمه: سیروس ایزدی، تهران، علم، 1359، ص6
4- پاپ ملکم و کوپربوش بریتون، خلیج فارس در آستانه قرن بیستم، ترجمه: حسن زنگنه، تهران، نشر به دید، 1380، صص11-10
5- ویلیام جی اولسون، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه: حسن زنگنه، تهران، نشر شیرازه،1380، ص22
6- سیدعلی موسوی، خلیج فارس در گذر زمان، تهران، بنیاد نبوت، 1366، ص137
7- محمود طلوعی، ترس از انگلیس، تهران، انتشارات هفته، 1369، پیشگفتار
8- پیروز مجتهدزاده، خیلج فارس کشورها و مرزها، تهران، عطایی، 1379، ص28
9- احمد دشتی، جنبش جنوب ایران با تکیه بر مردم تنگستان و دموکراتهای فارس، قم، هفته نامه خلیج فارس بوشهر، 1379، ص41
10-عبدالکریم مشایخی، سالشماری وقایع جنوب ایران از 1114هـ.ش/1735میلادی تا 1308 هـ.ش /1927میلادی، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری، ص278
11-آرنولد ویلسن، خلیج فارس، ترجمه: محمد سعیدی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348، ص209
12-عبدالکریم مشایخی، همان، ص279
13-رضا دشتی، تاریخ اقتصادی- اجتماعی بوشهر، تهران، پازینه، 1380، صص61-60
14-امین، منافع انگلیسها در خلیج فارس، ترجمه: علی میرسعید قاضی، تهران، انتشارات زرین، 1367، ص115
15-فیلیپ گریوز، ماموریت سرپرسی کاکس در حوزه خلیج فارس و ایران، ترجمه: حسن زنگنه، تهران، نشر به دید، 1380، ص17
16-حسن زنگنه(گردآوری و ترجمه)، جنوب ایران به روایت سفرنامه نویسان، شیراز، نوید، 1379، ص153
17-احمد دشتی، همان، ص101
18-عبدالرسول خیراندیش، زمینه های اداری و اقتصادی قیام ضد استعماری مردم بوشهر، تنگستان، دشتی و دشتستان، مجموعه مقالات رئیسعلی دلواری، کنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیسعلی دلواری، 1373، ص186
19-عبدالرسول خیراندیش، اهمیت قیام استعماری مردم تنگستان، دشتی و دشتستان در حفظ استقلال و تمامیت اراضی ایران، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری، همان، ص172
20-همان، صص170-169
21-هانا آرنت، خشونت، ترجمه: عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمی، 1359، ص27
22-همان، ص28
23-احمد دشتی، همان، صص152-151
24-حسن زنگنه(مترجم)، گزارشهای سالانه سرپرسی کاکس- سرکنسول انگلیس در بوشهر- ص28
25-سید محمدحسن نبوی، نقش روحانیون در قیام ضداستعماری مردم جنوب ایران، مجموعه مقالات رئیس علی دلواری، همان، ص208
26-احمد دشتی، همان، ص56
27-عبدالکریم مشایخی، بوشهر در انقلاب مشروطیت ایران، مرکز ایران شناسی بوشهر، 1381، ص7
28-فن میکوش داگوبرت، واسموس، ترجمه: کیکاووس جهانداری، قم، مرکز بوشهرشناسی با همکاری انتشارات همسایه، 1377، ص168
29-علیمراد فراشبندی، گوشه ای از تاریخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان، دشتی و دشتستان علیه استعمار، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1312، ص22
30-احمد دشتی، همان، ص157
31-سیدقاسم یاحسینی، نگاهی به مبارزات و اندیشه های آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری، بوشهر، نشر شروه،1371، ص29
32-آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری، لوایح و سوانح، اسنادی درباره جنبش روحانیت جنوب ایران در جنگ جهانی اول، کنگره بزرگداشت رئیسعلی دلواری، 1373،ص39
33-همان، ص65
34-همان، صص48-47
35-همان، صص117-116
36-The South persian rifles
37- همان، صص86،87 و88
38- سید عبدالله بلادی، همان، صص17-16
39- سیدقاسم یاحسینی، همان، ص21
40- سیدعبدالله بلادی، همان، صص49-48
41- سیدقاسم یاحسینی، همان، صص32-31
42- احمد دشتی، همان، ص161
43- آیت الله سیدعبدالله بلادی، همان، ص39
44- همان، ص116
45- سیدقاسم یاحسینی، همان، ص41
46- همان، ص41
47- آیت الله سیدعبدالله بلادی، چند رساله سیاسی، به کوشش سیدقاسم یاحسینی، بوشهر، انتشارات بوشهر، 1382، صص38-37
48- همان، ص42
49- الابرار، زندگینامه آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری، به کوشش عبدالکریم مشایخی، بوشهر، انتشارات بوشهر، 1382، صص51،52،53 و54
50- مقصود روزنامه شفق سرخ است که مدیر مسئول و صاحب امتیاز آن علی دشتی بود.