وقتی عراق می میرد !
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
چندین دهه ظلم و ستم حزب بعث عراق در دوره دیکتاتوری صدام حسین چنان بود که بسیاری از کارشناسان مسایل سیاسی و خبرگزاریهای جهان در هنگام ورود اولین دسته سربازان آمریکایی، انتظار استقبال گسترده و براه انداختن کارناوالهای شادی از سوی مردم عراق را میکشیدند. نیروهای ائتلاف که برخلاف پیشبینیها با هیچگونه خوشآمد گویی از سوی مردم عراق مواجه نشدند سعی کردند سردرگمی و بلاتکلیفی عراقیها درآستانه سقوط صدام و حضور قوای خارجی را به نحوی به حساب استقبال از خودشان بگذارند. امپریالیسم خبری و غولهای رسانهای دنیای غرب نیز در این بین کوچکترین رخداد موافق با اهداف و سیاستهایشان را چنان بزرگنمایی میکردند که گویی مردم ساکن در سرزمین عراق سالهاست که انتظار ورود آنان و نجات و رهایی توسط نیروهای آمریکایی را میکشند. ایالات متحده و معدود همپیمانانش در تجاوز به عراق سعی کردهاند با سانسور خبری هرگونه مقاومت و اعتراض عمومی چنین وانمود کنند که نه تنها هیچ اعتراض مردمی علیه این نیروها در عراق وجود ندارد بلکه اصولا عراقیها کمال رضایت و خوشنودی را از حضور قوای ائتلاف در سرزمینشان دارند. اما اخباری که رسانههای مستقل و شاهدان بی واسطه از عراق به ویژه در ماههای اخیر ارائه میکنند بیانگر واقعیتی جز این است. سرزمین عراق امروز شاهد قیام و مقاومتی همه جانبه و یکپارچه علیه اشغالگری است و به سهولت میتوان این اعتراض گسترده را در تمام ابعاد زندگی آنان مشاهده کرد. حال که حتی قوای اشغالگر و موسسات تحقیقاتی وابسته به آنان نیز وجود مقاومت ملی در عراق را پذیرفتهاند، سعی دارند با گمراه نمودن افکار عمومی جهانیان ریشههای این بیداری و نهضت را به اشتباه تبیین و تفسیر نمایند. اشغالگران چنین وانمود میکنند که مقاومت کنونی مردم عراق امری دفعی، انفعالی، موقت و دارای ریشههای خارجی است. برهمین اساس در این گفتار سعی داریم ضمن بررسی علل شکلگیری قیام کنونی مردم عراق، برطبیعی و ریشه دار بودن این حرکت تاکید نماییم.
انواع مقاومت
پیش از آغاز این بحث بهتر است به سراغ انواع مقاومت در برابر اشغالگری برویم. آگاهی از انواع مقاومت به سهولت میتواند ضمن تبیین موقعیت کنونی، علت عدم تقابل جدی مردم عراق با اشغالگران را هنگام ورود این نیروها به عراق تبیین نماید. ذکر این نکته نیز ضروری است که معمولا مبارزه و مقاومت کشورها در برابر اشغال سرزمینشان تحت تاثیر عوامل منحصر به فردی همچون: دین، فرهنگ، تاریخ و موقعیت جغرافیایی آن مردم است. از سوی دیگر علاوه بر موارد فوق میزان مشروعیت حکومتها نزد مردم نیز یکی از اساسیترین انگیزههای مقاومت و مبارزه علیه اشغالگری محسوب میگردد. بنابراین توضیحات میتوان انواع مبارزه و استقامت در برابر اشغال خارجی را چنین برشمرد:
1-پایداری همه جانبه مردمی: معمولا هنگامیکه نظام و حاکمیت سیاسی کشوری کاملا از سوی توده مردم پذیرفته شده و حاکمیت از میزان مشروعیت بالایی نزد آنان برخوردار باشد و مولفههای وحدت بخش نظیر؛ فرهنگ، تاریخ، زبان و مذهب گستردگی مناسبی داشته باشد، در هنگام بروز تجاوز خارجی چنین ملتی نهایت مقاومت و پایداری را از خود نشان خواهد داد. افراد ساکن درحیطه جغرافیایی چنین سرزمینی در هنگام مواجه شدن با اشغالگری خارجی بدون هیچ چشم داشتی نهایت تلاش و ایثار را جهت حفظ سرزمین و هویت ملی خویش مبذول میدارند. در این حالت مقاومت مردم معمولا در ابتدا با وجود شور و اشتیاق فراوان از نظم و سازمان مناسبی برخوردار نیست و بیشتر شکل خودجوش و تودهای دارد. تاریخ نشان داده است که هرچند این نوع مقاومت در ابتدا با تلفات و صدمات بسیاری روبرو می شود اما در نهایت با افزوده شدن بر میزان مهارت، نظم و سازماندهی آن خواهد توانست بر هر نوع تهاجم خارجی پیروز گردد. نمونه بسیار ملموس این نوع مقاومت را میتوان در کشورمان هنگام تجاوز قوای بعثی مشاهده کرد. ایرانیان با تکیه بر عوامل متعدد وحدت بخش، نیروی برگرفته از اسلام و با پذیرش نظام جمهوری اسلامی توانستند با حضور گسترده خود، ارتش کلاسیک و مجهز عراق را در مرزها زمینگیر کرده و اجازه تصرف سرزمینشان را به آنان ندهند. نمونه دیگر پایداری همه جانبه و تودهای مردم در قبال اشغال خارجی، مقاومت مردم روسیه در جنگ جهانی دوم در برابر نیروهای ارتش رایش سوم به رهبری آدولف هیتلر بود. بنابر شواهد متعدد، روسها در این جنگ با وجود تلفات بیست میلیونی مانع از اشغال سرزمینشان به دست ارتش آلمان شدند.
2- مقاومت غیر مستقیم: این نوع مقاومت در نظامهای پایدار سیاسی که در آنها اصل تفکیک قوا رعایت شده است مشاهده میشود. طبیعی است که چنین ساختارهایی بیشتر بر اصول لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی مبتنی است. در چنین کشورهایی به دلیل وجود قوای مسلح کلاسیک، در هنگام بروز هرگونه تهاجم خارجی، ارتش به تنهایی وارد عمل خواهد شد اما مردم نیز نقش حمایتی و درجه دوم در جنگ دارند. در این حالت که از آن با نام مقاومت غیرمستقیم نام بردیم به ندرت شاهد حضور داوطلبانه مردم در صحنههای اصلی نبرد خواهیم بود. با این وجود حمایت و پشتیبانی از ارتش و قوای مسلح در حد مطلوبی از سوی مردم به مورد اجرا گذارده می شود و حتی ممکن است در معدود مواردی شاهد حضور افراد غیر نظامی نیز در جبههها باشیم اما هرگز نمی توان حضوره تودهای، داوطلبانه و اختیاری مردم را در صحنه مبارزه با اشغال خارجی مشاهده کرد. نمونههایی از این مقاومت در کشورهای اروپایی غربی و به ویژه انگلستان در جنگ جهانی دوم در برابر نیروهای آلمان وجود داشت.
3- مقاومت اجباری: در این حالت، هنگام حمله قوای خارجی مردم نه از روی ایمان و باور حقیقی بلکه تنها به دلیل ترس و اجبار حکومتهایشان مجبور به مقاومت و جنگ میشوند. در این صورت نه تنها مردم بلکه بدنه اصلی ارتش یعنی سربازان و کادرهای پایین نیز میل و رغبتی به جنگ و مقاومت ندارند. دلایل مختلفی چون اختلافات قومی، مذهبی، شکافهای طبقاتی و …در ایجاد این امر دخالت دارند اما تمام پژوهشگران معتقدند دلیل اصلی عدم میل و رغبت به مقاومت علیه تجاوز خارجی، پایین بودن میزان مقبولیت و مشروعیت نظامهای سیاسی در این کشورهاست. در چنین وضعیتی، حکومت به وسیله اعمال خشونت، توده ها را مجبور به جنگ و مقاومت میکند و از سوی دیگر مردم نیز به این دلیل که دفاع و مقاومت را عملا به نفع تداوم حاکمیت میدانند تمایلی به پایداری ندارند. پیوند مردم و ارتش در این صورت تنها یک اتصال مکانیکی بوده و هیچ نظم ارگانیک برهمکاری مردم وقوای مسلح حاکم نمیباشد. درچنین مقاومتی مردم در مقاطع اولیه به دلیل ترس و اجبار و همچنین اعمال سانسور و تبلیغ گسترده حاکمیت، از خود تحرکات و تلاشهایی بروز میدهند اما در ادامه با مشخص شدن ضعف نیروهای نظامی و وقوع اولین شکستها به یکباره صحنه را خالی کرده و پراکنده میشوند. در این حالت فرارهای دسته جمعی نیروهای داوطلب و سربازان امری عادی و روزمره خواهد بود. در صورت عدم کنترل چنین وضعیتی، حتی ممکن است تمایلات ضد حکومتی نیز در مردم شکل بگیرد. همانگونه که ذکر شد دلیل اصلی عدم تحرک و مقاومت این است که مردم هر نوع پایداری را به مثابه کمک به تداوم حاکمیت میدانند. نمونه کاملا گویای چنین وضعیتی را باید عراق در نظر گرفت. مردم این کشور در هر دو جنگ سالهای 1991و2003 به دلیل تنفر از دیکتاتوری صدام حسین عملا هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند و حتی در مقاطعی اقدام به شورشهایی جهت سرنگونی این رژیم کردند. استمرار ظلم و ستم حکومت بعثی و نفرت فوقالعاده مردم از رژیم صدام حسین سرانجام منجر به عدم مقاومت جدی مردم در آستانه تهاجم اخیر آمریکا به این کشور شد. عراقیها که هرگونه مقاومت در برابر اشغال خارجی را به مثابه تداوم دیکتاتوری صدام میدانستند عملا هیچ اقدامی نکرده و تنها به ایستادن و نظاره کردن مشغول شدند. متعاقب این امر نیروهای ائتلاف توانستند با شکستن مقاومت ضعیف و محدود ارتش عراق این سرزمین را در کمترین زمان به اشغال خود درآورند.
اولین مقاومتها در عراق
1- 1- بازماندگان حزب بعث:
با یک نگاه واقع بینانه باید پذیرفت که در اولین روزهای حضور نیروهای آمریکایی در عراق، معدود مقاومتهای شکل گرفته تنها مربوط به بازماندگان حزب بعث و کادرهای بالای ارتش بود. این عده اولا به دلیل توهم ناشی از حکومت چندین ساله، قدرت و توان خود را بسیار بالا ارزیابی کرده و میپنداشتند که مردم نیز به زودی از روی ترس یا میل به آنها ملحق و حکومت بعثی مجددا برقرار خواهد شد. از سوی دیگر بعثیها به خوبی بر نفرت و کینه توده مردم نسبت به خود واقف بودند. سالها حکومت ترور، شکنجه و اعدام رژیم بعثی کینه و نفرتی را در دل مردم مظلوم عراق کاشته بود که آنان منتظر فرصتی جهت انتقام بودند. بنابراین، اعضای رژیم صدام از ترس انتقام جویی مردم ستمدیده عراق به هیچ عنوان خواستار سرنگونی حکومت خود نبودند. این عده با توجه به ارزیابیهای خود، توانستند شبکهای از مقاومت زیر زمینی و ترور را راه اندازی کنند. بازماندگان حکومت بعثی سعی میکردند با کشتار هردو طرف، یعنی آمریکاییان و مردم عراق نظرها را مجددا به خود معطوف کرده، رژیم بعثی را بهترین جایگزین نیروهای اشغالگر معرفی کنند. طرفداران صدام حسین در مقاطعی با اتکا به پول و تجهیزات باقی مانده از دوران حاکمیت بعثی توانستند به اقداماتی محدود دست بزنند، اما در نهایت با عدم استقبال مردم از آنان و فشار نیروهای آمریکایی، عملیات آنها به زودی به حاشیه رانده شد. بازماندگان رژیم بعثی که در ابتدا قصد داشتند قیام واقعی مردم عراق را به نفع خویش مصادره نمایند با هوشیاری توده مردم شکست خورده و بیش از پیش به اقدامات تخریبی روی آوردند. چگونه ممکن است مردمی که به دلیل حضور همین بعثیها در ابتدای اشغال عراق هیچ مقاومتی از خود نشان نداند، این بار به نفع آنان و به دنباله روی از این عده وارد عمل شوند. این ادعا که ریشههای مقامت کنونی در عراق به تحرکات نیروهای بازمانده از ساختار حکومت بعثی باز میگردد حقیقتا جفایی بزرگ در حق مردم رشید عراق خواهد بود.
2- 2- جنگجویان خارجی:
سیاستهای غلط و نادرست واشنگتن در قبال مردم جهان سبب شده است که گروهها و دستههای مختلفی با مرامهای گوناگون علیه این دولت در سراسر جهان شکل بگیرد. نیت اصلی تمام این گروهها ضربه زدن به منافع آمریکا در نقاط مختلف دنیا میباشد. تهاجم ایالات متحده به عراق سبب گردید تا این نیروها فرصت یابند که تقابل و درگیری خود با آمریکا را به داخل عراق بکشانند. القاعده، انصار السلام، جندالسنه و… گروههایی هستند که به کرات نام آنها را در اخبار مربوط به عراق شنیدهایم. هرچند بر کسی پوشیده نیست که این گروهها درعراق دارای تحرکات نظامی هستند اما به هیچ عنوان نمیتوان کمترین میزان همخوانی بین آنان و فرهنگ، مذهب، تاریخ و تمدن مردم فهیم عراق برقرار کرد. مردم مسلمان عراق به ویژه اکثریت شیعه این کشور هیچ رابطهای با تروریسم، عملیات انتحاری کور و حمله به بیگناهان ندارند. تنهاحقیقتی که میتوان در این خصوص گفت این است که، اوضاع نابسامان و ناامن کنونی در عراق فرصت لازم جهت عملیات این گروهها را فراهم آورده و به صورت سیستماتیک پیوندی بین آنان و بازماندگان حزب بعث برقرار شده است. اقدامات کور گروههای پیکارگر خارجی در عراق تنها سبب گردیده است که بهانههای بیشتری جهت تداوم اشغالگری در اختیار نیروهای آمریکایی قرار گیرد. آشفته کردن اوضاع به ضرر مردم مظلوم عراق و به نفع نیروهای ائتلاف تنها ثمره اقدامات این افراد و گروهها تاکنون بوده است. آیا براستی میتوان انفجار معابر و اماکن عمومی را به مثابه یک مقاومت همه جانبه و تودهای در نظر گرفت؟ واضح است که مردم عراق به لحاظ ماهیت، اهداف، نیات و عملکرد اختلافات عمیق و گستردهای با گروههای پیکارگر خارجی دارند که اجازه نمیدهد اعتراض عمومی کنونی در عراق را معلول تحرکات این عده بدانیم.
3- 3- نقش کشورهای دیگر:
ایالات متحده جهت سرپوش گذاردن برضعفهای خود و منحرف کردن توجهات جهانی از قیام گسترده و عمومی مردم مسلمان عراق، قصد دارد پایداری و بیداری کنونی عراقیها را به کشورهای خارجی و عوامل بیرونی مرتبط نماید. در این بین کشور ایران به دلیل برخورداری از اکثریت شیعه و قرابتهای متعدد مذهبی و فرهنگی با مردم عراق بهترین گزینه خواهد بود. متاسفانه مقامات آمریکایی با نادیده گرفتن واقعیات عراق و نارضایتی عمومی در این کشور، جهت توجیه اقدامات خود به فرافکنی روی آورده اند. آمریکا با طرح این موضوع که قیام مردم عراق و به ویژه شیعیان از خارج هدایت می شود سعی دارد ماهیت واقعی حوادث اخیر را از نظر افکار عمومی جهان و منطقه پنهان سازد و از سوی دیگر از این طریق به تسویه حساب با برخی دولتهای منتقد از جمله ایران بپردازد. واشنگتن قصد دارد با معرفی ایران به عنوان عامل قیام اخیر در عراق از این مساله به عنوان اهرم فشاری در خصوص پرونده برنامه های هستهای صلح آمیز ایران استفاده کند و این کشور را در خصوص اتخاذ سیاستهای ضد اسرائیلی درموضع ضعف و انفعال قرار دهد. واضح است که ایران با وجود حمایت از مردم ستمدیده عراق و اصرار برخروج قوای اشغالگر از این کشور هرگز خواهان بی ثباتی و هرج ومرج در عراق نیست. دولت ایران تنها از قیام همه جانبه و گسترده تودههای مردم حمایت میکند و تاکنون بارها هر نوع عملیات تروریستی در عراق را محکوم نموده است. در حالیکه روزانه هزاران ایرانی جهت زیارت اماکن متبرکه شیعیان وارد عراق میشوند آیا منطقی است که بگوییم این کشور از هرج و مرج و اقدامات تروریستی در عراق حمایت میکند. از سوی دیگر وجود مرزهای طولانی بین دو کشور هر نوع ناامنی را به داخل ایران نیز سرایت خواهد داد. حتی پذیرش ادعای آمریکا مبنی بر خواست ایران در به قدرت رسیدن یک حکومت اسلامی مستلزم این پیش فرض است که ثبات در عراق تحقق یابد تا چنین حکومتی بتواند اولا ایجاد و ثانیا به حیات خود ادامه دهد. در بدبینانهترین حالت حتی اگر ایران تنها خواستار کسب منافع اقتصادی در عراق باشد نیز می بایست اوضاع این کشور به سمت تثبیت و آرامش حرکت نماید تا چنین فرصتی برای ایران فراهم گردد. لذا با وجود تمام ادعاهای ایالات متحده، بازهم باید گفت که ایران خواستار ثبات در عراق است. البته این بدان معنی نیست که جمهوری اسلامی از تداوم اشغال این سرزمین حمایت میکند چراکه اصولا ایران ایجاد ثبات و امنیت را در چنین صورتی امکان پذیر نمیداند. ایران تنها خواستار قدرت یابی حکومتی مردمی در عراق است که در سایه آن امکان ایجاد فضای همکاری بین دو کشور همسایه فراهم آید. از زمان اشغال عراق، جمهوری اسلامی ایران صدمات بیشماری از ناحیه اقدامات تروریستی متحمل شده است که شهادت زائران ایرانی در روز عاشورا و شهادت دبیر اول سفارت ایران در بغداد تنها نمونههایی از آن است. از سوی دیگر طبیعی است به دلیل وجود اکثریت شیعه در هر دو کشور، مردم ایران و عراق از فرهنگ دینی تقریبا مشابه و یکسانی برخوردار باشند. آیا به این دلیل که ایرانی ها نیز شیعه هستند میتوان مردم عراق را از بهره برداری از نمادها و سرچشمه های تحرک بخش مذهب تشیع بازداشت؟ پس در این صورت اشتراک مذهب پروتستان در بریتانیا و ایالات متحده را نیز میبایست به معنای دخالت در امور یکدیگر تلقی کرد. واقعیتی که هر دو ملت ایران و عراق را به یکدیگر پیوند داده و سبب ایجاد زمینههای مشترک در آنان میشود اسلام و تشیع است نه چیز دیگر. قیام و بیداری مردم عراق ریشه در باورهای مذهبی اسلامی و شیعی آنان دارد که از قضا مردم کشور همسایه آنان نیز از همین ویژگی برخوردارند. برهمین اساس اگر بخواهیم عامل اصلی بیداری و مقاومت مردم عراق را شناسایی کنیم باید به سراغ مذهب ودین آنان برویم. در این بین تهمت زدن به کشورهای دیگر تنها سرپوشی به اشغالگری و ضعف عملکرد اشغالگران خواهد بود.
عوامل اصلی
همانگونه که توضیح داده شد برشمردن مواردی نظیر؛ باقی ماندگان حزب بعث، نیروهای پیکارگر خارجی، دخالت دولتهای همسایه و… به عنوان عوامل اصلی قیام و مقاومت مردم عراق، غیرمنطقی و اشتباه خواهد بود. در این صورت باید به سراغ پاسخ این پرسش برویم که واقعا دلایل و عوامل شکلگیری مقاومت مردمی در عراق چیست؟ چرا مردمی که در روزهای نخست اشغال کشورشان تقریبا هیچ مقاومتی از خود نشان ندادند اکنون به طور گسترده و در قالب تمام گروههای قومی و مذهبی علیه قوای اشغالگر واکنش نشان می دهند؟ برهمین اساس در ادامه بحث سعی خواهیم کرد به صورت مختصر عمدهترین عوامل شکلگیری مقاومت مردم عراق را ذکر نماییم. هرچند بررسی و توضیح تک تک این موارد مجالی گسترده می طلبد اما هدف ما در این گفتار تنها ذکر و توضیح مختصر آنها میباشد.
1- باور به رفتن صدام:
مردم عراق در ابتدای ورود قوای اشغالگر به سرزمینشان به دلیل تنفر از حکومت دیکتاتوری صدام حسین تمایلی به دفاع از دولت و حاکمیت سیاسی نداشتند. عراقیها به خوبی میدانستند که هرگونه مقاومت و مبارزه در برابر نیروهای ائتلاف درآن مقطع تنها به نفع حزب بعث خواهد بود در حالیکه این مردم سقوط و نابودی حکومت مستبد صدام را امری خوشایند و مطلوب تلقی مینمودند. با این وجود آنان سعی کردند بدون جانبداری از طرفین، تنها نظارهگر تقابل صدام و نیروهای ائتلاف باشند. مردم عراق میدانستند که طرفداری از حزب بعث عملا به ضرر آنان خواهد بود و از سوی دیگر همسویی و حمایت از نیروهای اشغالگر نیز امری ناپسند و ناجوانمردانه تلقی خواهد شد. مردم میدانستند که ممکن است مجددا آمریکا سیاست یک دهه قبل را در پیش گرفته و آنان را در برابر صدام تنها بگذارد. برهمین اساس بود که عراقیها تقریبا مقطع اولیه اشغال کشورشان را با نوعی سکوت و بیطرفی سپری کردند. اما از سوی دیگر ایالات متحده نمیدانست که این حالت موقتی بوده و مردم پس از سقوط صدام دوباره وارد صحنه خواهند شد. سیر تحولات در ماههای اخیر نشان داد که عراقیها با اطمینان از سقوط و محو همیشگی رژیم بعثی به تدریج خواستار خروج نیروهای اشغالگر از کشورشان شدند. مردم عراق به دلیل فشار و سرکوب شدید حزب بعث و عدم توانایی کافی در سرنگونی حکومت صدام، وقایع آوریل سال 2003 را تنها به عنوان کاتالیزور و عامل تسریع کننده سقوط حکومت صدام میدانستند. به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست که بگوییم مردم عراق به چیزی فراتر از این میاندیشیدند و خواستار حضور قوای خارجی و اشغال سرزمینشان بودند. در واقع این همان اصل قدیمی انتخاب بین بد و بدتر بود. با سپری شدن روزهای اولیه و محو کامل حزب بعث، دستگیری صدام و نابودی ساختارهای حاکم پیشین، مردم عراق به تنها چیزی که میاندیشند، خروج نیروهای اشغالگر از سرزمینشان و به دست گرفتن حاکمیت است. اکنون با سقوط صدام تنها دلیل نسبتا موجه برای حضور نیروهای خارجی نیز از بین رفته است.
2- پیشینه تاریخی:
برای بررسی عوامل گوناگون شکلگیری مقاومت مردم عراق باید به سراغ اصلیترین و مهمترین عامل تحرک و تهییج آنان نیز رفت. نگاهی به هویت دینی و تاریخی ساکنان سرزمین عراق گویای آن است که این مردم درهیچ مقطعی به فکر سازش با تسلط خارجی و استعمار نبودهاند. اصولا سلطه ستیزی نه تنها در عراق بلکه در تمام سرزمینهای اسلامی امری طبیعی و عادی است که ریشه در تعالیم مترقی و آزادی بخش اسلام دارد. تاریخ معاصر عراق نیز مشحون از صحنههای درگیری و مبارزه با اشغالگران است. در یکی از مهمترین نمونهها میتوان به قیام گسترده و عمومی مردم مسلمان عراق به رهبری مرجعیت شیعه در دهه های 1920-1930 میلادی اشاره کرد. پس از پایان جنگ جهانی اول مردم مظلوم عراق که تحت استعمار بریتانیا قرار داشتند توانستند طی مبارزه همه جانبه و تقدیم هزاران شهید ضربات مهلکی بر قوای متجاوز بریتانیایی در عراق وارد کنند. در طول سالهای بعد نیز مردم مسلمان عراق با حکومت پادشاهی و پس از آن برای سالهای متمادی با دولت دست نشانده بعثی به مبارزه پرداختند. تاریخ، هویت و باورهای حاکم بر مردم مسلمان عراق به نحوی است که به هیچ عنوان تاب تحمل اشغالگری و تجاوز را ندارند. غیرت دینی و هویت ملی این مردم عراق از کُرد و سنی گرفته تا عرب و شیعه هرگز اجازه نخواهد داد که این سرزمین تحت اشغال و حضور قوای خارجی باقی بماند. بنابر گذشته تاریخی و مذهبی مردم عراق طبیعی است که آنان به تدریج حول محور روحانیت گرد آمده و خواستار خروج نیروهای ائتلاف از عراق گردند.
3- ساختار مبهم:
یکی دیگر از دلایل شکلگیری نارضایتی عمومی در عراق به ارائه ساختار مبهم از نظام احتمالی این کشور باز میگردد. تمام سیاستها و برنامههای پیشنهادی ایالات متحده در عراق تنها ناظر بر روی کار آمدن حکومتی دست نشانده و وابسته در عراق است. برخلاف تمام شعارهای اولیه نیروهای ائتلاف، اکنون مردم عراق شاهد کمترین میزان حضور در سرنوشت و آینده سیاسی و اجتماعی خود می باشند. نیروهای آمریکایی با زیر پا گذرادن تمام شعارهای دموکرات مابانه، علنا از حضور مستقیم عراقیها جهت تعیین آینده سیاسی خود ممانعت به عمل می آورند. این درحالی است که روحانیت شیعه و مراجع عظام در عراق همگی برحق مردم در تعیین سرنوشت خویش تاکید میکنند. درماههای اخیر شاهد طفره رفتن آمریکاییان از برگزاری انتخابات بودهایم و این دولت سعی دارد باتکیه بر قدرت نظامی و حضور سربازان خود، پروسه حضور واقعی مردم و مشارکت سیاسی عراقیها را با تاخیر مواجه کند. بدیهی است مردم خسته و ستمدیده عراق بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک حکومت مردمی و مطابق با ارزشهای ملی خویش هستند که بتواند مشکلات عدیده آنان را رفع نماید. بر همین اساس، جلوگیری از حضور و مشارکت آنان در سرنوشت خود از یکسو و ارائه ساختارهای سیاسی عجیب و تا حدودی مبهم برای آینده عراق از سوی دیگر خشم و ناراحتی گسترده آنان را به همراه داشته است.
4- خواب امنیت:
در طول سالهای حکومت بعثی، شدیدترین فشارها اعم از قتل، شکنجه و زندان بیشتر مردم عراق را تهدید میکرد اما با وجود تمام ظلمهای فوق عراق از یک امنیت عمومی نسبی برخوردار بود. متاسفانه این کشور در حال حاضر حتی از امنیت نسبی اجتماعی نیز محروم است. اکنون گروههای متعدد مافیایی آزادانه جان، مال و ناموس مردم عراق را مورد تعرض قرار میدهند. به دلیل ضعف قوای اشغالگر، گروههای ریز و درشت مافیایی و تروریستی توانستهاند جنگ خود با ایالات متحده را به خاک عراق کشانده و مردم مظلوم این کشور را در کشاکش این ضد و خورد قربانی کنند. واقعیتی که امروز بیش از هرچیز دیگری در عراق یافت میشود دزدی، قتل، تجاوز و ناامنیهای گسترده است. کودکان عراقی حتی جرات رفتن به مدرسه را ندارند و زنان و دختران حتی نمیتوانند از خانههایشان خارج شوند. نیروهای اشغالگر نه تنها هیچ واکنشی در برابر این همه ناامنی ندارند بلکه اجازه حضور عراقیها جهت کنترل امور و برقراری نظم را نیز نمیدهند. در حالیکه نیروهای خارجی قصد خروج از عراق را نداشته و همچنین برنامهای برای برقراری امنیت ندارند طبیعی است که مردم مظلوم این کشور در یک اقدام همه جانبه خواستار خروج آنان از کشور و برقراری نظم و امنیت اجتماعی توسط خودشان باشند.
5- سیاست تجزیه قومی:
نیروهای آمریکایی پس از ورود به عراق سعی کردند از این واقعیت که رژیم بعثی ریشه در اقلیت سنی این کشور داشت به نفع خویش بهره برداری نمایند. قوای اشغالگر با اعلام اینکه شیعیان قربانیان اصلی حکومت صدام هستند قصد داشتند چنین وانمود کنند که شیعیان عراق حامیان اصلی حضور نیروهای خارجی در عراق میباشند. از سوی دیگر آمریکاییان به اقلیت سنی عراق چنین القا کردند که در صورت خروج نیروهای آمریکایی، اکثریت شیعه حکومت و قدرت در عراق را قبضه خواهد کرد. ایالات متحده از لحاظ استراتژیک میخواست با تعقیب این سیاست اولا دایره مقاومت را از میان شیعیان خارج کرده و آنرا در محدوده اقلیت سنی محدود نمایند و درثانی به تعارضات و اختلافات میان این دو گروه مذهبی در عراق دامن بزند. در صورت عملی شدن این سیاست مقاومت عراقیها تضعیف و محدود شده و در ضمن آمریکاییان خود را ضامن امنیت و حافظ منافع طرفین معرفی می نمودند. استمرار اجرای این سیاست در عراق نه تنها به سود ایالات متحده تمام نشد بلکه سبب گردید، شیعیان و اهل سنت جهت مبرا کردن خویش از شائبه همکاری با قوای اشغالگر، در مبارزه و مقاومت از یکدیگر سبقت گیرند. اکنون هر دو گروه سنی و شیعه در عراق در کنار هم و با یک وحدت عملی در برابر قوای اشغالگر قرار گرفتهاند. در حقیقت یکی از دلایل مقاومت کنونی مردم عراق به اجرای سیاست اشتباه آمریکا مبنی بر تفرقه افکنی میام مردم مسلمان این کشور باز میگردد.
6- منطق چماق بزرگ:
نیروهای اشغالگر علیرغم ژستهای بشر دوستانه اولیه در عراق به تدریج در مواجه با خواستهای واقعی مردم و مقاومت و پایداری آنان نه تنها از خود هیچ نرمش و همکاری نشان ندادند بلکه سعی کردند با اعمال خشونت وحشیانه، هر نوع اعتراض و نارضایتی را سرکوب کنند. جرج بوش، دونالدرامسفیلد وپل برمر بارها در سخنان خود اعلام کرهاند که با هر نوع اعتراض مردم عراق با تمام قوا مقابله کرده و هرگز اجازه نخواهند داد اوضاع از کنترل آنان خارج گردد. برهمین اساس آمریکا قتل عام زنان و کودکان، حمله به اماکن غیرنظامی، عبور تانک از روی شهروندان ، بمباران مناطق مسکونی و شکنجه زندانیان را توجیه مینماید. با این حال آیا میتوان مقاومت و اعتراض مردم به این همه ظلم و کشتار و نقض حقوق بشر را امری غیرطبیعی و مولود عوامل بیرونی دانست؟
7- اقتصاد نابسامان:
براساس جدیدترین تحقیقات و ارزیابیها، عراق ثروتمندترین کشور منطقه خاورمیانه برآورد شده است. کشوری که برخوردار از منابع عظیم زیر زمینی چون نفت، گاز، معادن و … است اکنون با فقر و فلاکت عجیبی دست به گریبان میباشد. آیا سزاوار است مردمی که میتوانند با تکیه بر ثروتهای سرشار خدادادی به بهترین نحو ممکن زندگی کنند چنین اوضاعی را از سر بگذارند. نیروهای اشغالگر در ابتدای ورود به عراق اعلام می نمودند که قصد دارند به سرعت اوضاع اقتصادی مردم را سامان داده و آنان را از فلاکت دوره حکومت بعثی نجات دهند. اما اکنون کار بجایی رسیده است که مردم این سرزمین ثروتمند حتی برای سیر کردن شکم خود با مشکل مواجه هستند. کسانیکه سالها با محاصره اقتصادی عراق و اعمال تحریمهای مختلف باعث مرگ و نابودی هزاران کودک عراقی شدند، اکنون نیز با تسلط بر عراق نه تنها به فکر ایجاد زیرساختهای مناسب اقتصادی نیستند بلکه تنها در فکر غارت منابع طبیعی و عقد قراردادهای یکطرفه به سود شرکتهای غربی و آمریکایی هستند. مردم فهیم عراق که از حیث دانش و تحصیلات اجتماعی، طبق آخرین برآوردها حتی با برخی کشورهای غربی برابری میکنند این توانایی را دارند تا به دست خود به تدریج اقتصاد کشورشان را سامان دهند. اکنون عراق شاهد تودههای گسترده فقیر شهری، روستاییان بیکار، ظهور پدیده گسترده قاچاق و بازار سیاه است که در موارد متعدد، این اعمال با مشارکت و همکاری نیروهای اشغالگر صورت میگیرد. مردم به ستوه آمده عراق از شرایط نامساعد اقتصادی، چارهای جز مبارزه جهت خروج قوای اشغالگر و به دست گرفتن قدرت جهت ساماندهی امور اقتصادی ندارند. تنها تصویری که امروز حتی در رسانههای آمریکایی از عراق میبینیم شامل: کمبود شدید آب و برق، انبوه زباله در خیابان ها، انفجار لوله های نفت و هدر رفتن آنها، قاچاق کالا و… میباشد.
8- همیاری و همفکری مردم جهان: قبل از شروع جنگ عراق و پس از اشغال آن اکثریت مردم جهان در تمام نقاط دنیا، به طرق مختلف، مخالفت خود را با تهاجم آمریکا نشان دادند. اکنون مردم عراق به خوبی میدانند که مردم جهان با اشغالگری آمریکا مخالف هستند. این پشتوانه عظیم فکری و تبلیغاتی آنان را تهییج میکند که با سرعت و شتاب بیشتری به سمت آزادسازی سرزمین خود حرکت کنند. وقوع برخی رخدادها و همچنین فشار شدید افکار عمومی، حتی سران برخی کشورها نظیر اسپانیا را مجبور ساخت تا سربازان خود را از عراق خارج کنند. در حال حاضر در مورد سیاستهای جنگ طلبانه، آمریکا با اتحادیه اروپایی، چین و روسیه و تمام کشورهای مسلمان دارای اختلافات اساسی است. حتی معدود دولتهای طرفدار حمله آمریکا به عراق اکنون در یک وضعیت بیتفاوتی قرار گرفتهاند و عملا هیچ حمایتی از آمریکا نمیکنند. بدیهی است مردم مظلوم عراق در چنین وضعیتی بر دامنه مبارزات خود خواهند افزود. هرچند دلیل اصلی مقاومت کنونی مردم عراق را باید در خود عراق جستجو کرد اما منطقی است که حمایت معنوی خارجی در سطح جهانی را در این امر موثر بدانیم.
9- عبرت از فلسطین: با وجود حمایت همه جانبه مسلمانان و مردم جهان از مردم مظلوم فلسطین آنان هنوز نتوانستهاند اشغالگران را از سرزمینشان خارج کنند. این حقیقت درس عبرتی برای مردم عراق شده که با اتکای به عامل وحدت بخش و قدرت آفرین اسلام و با تکیه بر نیروهای داخلی سعی کنند تا مساله اشغال در سرزمینشان را هرچه سریعتر به پایان برسانند. مردم عراق اکنون بیش از هر زمان دیگری اخبار فلسطین را تعقیب میکنند و هوشیارند تا به سرنوشت مشابهی دچار نگردند.
10- دولت دست بسته:
آمریکا بارها اعلام کرده است که به زودی قدرت را به یک دولت انتقالی در عراق منتقل خواهد کرد. اما در این خصوص نیز سوالات و اشکالات متعددی به چشم میخورد. اولا واضح است که مردم در تعیین دولت انتقالی هیچ نقشی ندارند و از سوی دیگر نحوه دقیق ساختار، عملکرد و حوزه اختیارات دولت موقت نامشخص و مبهم میباشد. این در حالی است که مقامات واشنگتن به کرات اعلام کردهاند که انتقال قدرت در عراق حتی در موعد مقرر نیز به معنای انتقال کامل قدرت به مردم نیست. بنابر صلاحدید آمریکا، دولت آتی در عراق تنها بر بخش کوچکی از نیروهای مسلح نظارت خواهد داشت و همچنین اختیار لغو قوانین مصوب حاکم آمریکایی از این دولت گرفته شده است. ایالات متحده اعلام میکند که دولت جدید حق تایید یا رد هیچگونه عملیات نظامی توسط نیروی آمریکایی را ندارد. همچنین تدوین و اجرای سیاست خارجی عملا در اختیار قوای آمریکایی باقی خواهد ماند. در واقع انتقال قدرت به عراقیها با وجود تمام اشکالات اساسی تنها یک انتقال محدود خواهد بود. پل برمر- حاکم عراق- نیز بارها اعلام کرده است که اسلام تنها یکی از منابع تهیه قوانین در عراق میباشد نباید به عنوان منبع اصلی وتنها مرجع اخذ قوانین در نظر گرفته شود. مردم عراق، بدبین از انتقال ظاهری قدرت و ناامید از شکل گیری ساختاری مناسب جهت اداره کشور، شاهدند که اشغالگران از استقرار نظام سیاسی مطلوب که همان ساختار مبتنی بر اسلام است جلوگیری میکنند. در چنین حالتی که مردم عراق اعتراض همه جانبه جهت تحقق اهداف خود را آغاز کردهاند هر روز شاهد کنارهگیری تعداد بیشتری از اعضای شورای حکومت انتقالی، نیروهای پلیس و کارمندان بخشهایی هستیم که توسط آمریکاییان ایجاد و کنترل میشوند.
11- تهدید هویت و ارزشهای عراقی:
علاوه بر تحمل فشارهای نظامی و اقتصادی مردم عراق اکنون هویت و ارزشهای خویش را نیز در معرض خطر و نابودی میبینند. عراقیها با این حقیقت تلخ مواجه شدهاند که اشغال سرزمینشان به عنوان لکه ننگی بزرگ بر دامن هویت تاریخی آنان باقی مانده است. از سوی دیگر مردمی که از تاریخ و تمدن باستانی برخوردارند شاهدند که آمریکاییان درصدد نابودی و تضعیف بنیانهای تاریخی، اجتماعی و ارزشهای ملی و مذهبی آنان میباشند. اشغالگران اکنون درصدد ایجاد دگرگونیهای زیربنایی در ساختارها، ارزشها، الگوهای رفتاری و حتی بینش مردمی هستند که از قدیمیترین تمدنهای جهانی به شمار میرود. در حقیقت آمریکا علاوه بر بعد نظامی، حمله همه جانبه به فرهنگ و هویت تمدنی عراق را نیز شروع کرده است. هدف از این تهاجم تولید نوعی نظم اجتماعی مبتنی بر باورها و ارزشهای غربی است تا مردم عراق نه تنها در برابر اشغال سرزمینشان مقاومتی نشان ندهند بلکه آنرا موهبتی الهی جهت پیشرفت کشورشان بدانند! آمریکایها در تلاشند تا انگارههای ذهنی موجود در عراق و حتی سایر کشورهای منطقه را از نقطه نظر کارکردی با الگوهای مستقر در حوزه آمریکا همسو سازند. مردم فهیم و آگاه عراق شاهدند نظمی در کشورشان در حال شکلگیری است که الگوهای سنتی برگرفته از فرهنگ و مذهب آنان را به چالش گرفته و با سازماندهی و اعمال فشار بیرونی خواستار محو ارزشهای حیات بخش آنان است. این بخش از تهاجم آمریکا هرچند ماهیت نظامی ندارد اما خطر آن کمتر از حمله نظامی نیست. از همان روزهای نخست اشغال عراق سربازان آمریکایی، NGOهای وابسته به ایالات متحده، طرفداران حقوق بشر صهیونیستی و … تلاش خود را جهت حذف و محو فرهنگ اصیل و دینی مردم عراق آغاز کردهاند. در چنین حالتی طبیعی است که با بیداری مردم و به ویژه روحانیت و مراجع بزرگ شاهد اعتراض و مقاومت مردم عراق در برابر اشغالگران باشیم.
نتیجه گیری
ایالات متحده قیام مردمی در عراق را تنها محدود به ناحیه و اقلیتی خاص میداند. علاوه بر این آمریکاییها به شدت تمایل دارند که اقدامات و قیام همه جانبه و گسترده مردم عراق را حملاتی پراکنده در شکل چریکی عنوان کنند. واضح است که این ادعا دروغی بیش نیست و عراق، اکنون در یک قیام گسترده و تودهای متشکل از تمام اقشار و اقوام روبروست. جهت رد ادعاهای آمریکاییها میتوان دلایل ذیل را برشمرد: الف- تغییر در حوزه گستردگی اعتراضات: درحالیکه سران کاخ سفید معمولا ناحیه سنی نشین عراق به ویژه مثلث مرگ (شامل شهرهای بغداد، فلوجه و تکریت) را کانون اصلی مقاومت علیه اشغالگری معرفی میکنند اما اکنون مدتها است که مناطق شیعه نشین نیز به مناطق ضد اشغالگری اضافه شدهاند. در حال حاضر تمام شهرهای شیعه نشین عراق از جمله عتبات عالیات شاهد قیام مردم علیه اشغالگران است که این خود دلیلی بر ادعای ناقص و اشتباه آمریکامیباشد. ب- تغییر در شکل مبارزه: در روزها و ماههای اولیه اشغال، بیشتر مقاومتها به شکل چریکی و مسلحانه و به صورت ترور و بمبگذاری بود که به هیچ وجه قدرت بسیج مردم را نداشت. با تداوم اشغالگری اکنون تودههای مردم وارد صحنه شدهاند و مقاومت شکل علنی، همه جانبه و تودهای به خود گرفته است و دیگر نمیتوان برآن نام چریکی و محدود گذاشت. اکنون در عراق تمام مردم، گروهها و اقوام به یک نتیجه رسیدهاند که آن مقاومت و مبارزه همه جانبه با قوای اشغالگر میباشد. عراقیها دریافتهاند که آزاد سازی کشورشان تنها از عهده خودشان برخواهد آمد.
اشغالگران باید با درک ماهیت اصلی قیام و مقاومت همه جانبه مردم عراق با واقعیات روبرو شده و سعی نمایند تا خود را از عواقب چنین حالتی دور نگاه دارند. ایالات متحده باید بپذیرد که تنها مرجع رسیدگی به موضوع عراق مردم این کشور میباشند. اشغالگران باید با احترام به حاکمیت عراق و با سپردن تعیین حق سرنوشت به آنان لااقل بخشی از اشتباهات خود را جبران نمایند. در این بین سازمان ملل متحد نیز میتواند با تشکیل کنفرانسی بزرگ با حضور همه نیروها و گروههای موجود در عراق و همچنین با حضور نمایندگان کشورهای همسایه اقدام به برنامهریزی در خصوص آینده سیاسی و اجتماعی عراق بنماید. لازمه هر راه حل و برنامهای برای آینده عراق در درجه نخست خروج نیروهای آمریکایی از عراق است. علاوه بر خروج نیروهای ائتلاف، آمریکا میبایست دست از حمایت برخی افراد و گروههای بی پشتوانه در عراق بردارد. ایالات متحده باید با کنارگذاشتن نگاه استعماری، حل بحران عراق را به مردم فهیم و رشید این سرزمین واگذار نماید. براستی حق تعیین سرنوشت مردم عراق برعهده آمریکاست یا عراقیها؟ ایالات متحده باید بداند با اتخاذ سیاستهای غلط و نادرست که به تعدادی از آنها در این گفتار اشاره شد، مقاومت و مبارزه همه جانبه مردم مسلمان عراق را علیه خود موجب شده است. این قیام یک حرکت راستین و برخواسته از عمق باور وارزشهای جامعه عراق است. آمریکا با متهم کردن کشورهای دیگر یا اعلام نیروهای باقی مانده حزب بعث یا تروریستهای خارجی نظیر القاعده به عنوان عاملان این قیام فقط خود را فریب داده است. به یقین میتوان گفت ایالات متحده با عدم درک واقعیات عراق و مقاومت اسلامی مردم این سرزمین، سرانجام در بحرانی عمیق که بسیاری از آگاهان مسائل سیاسی از آن به عنوان «ویتنام بوش» نام میبرند گرفتار خواهد شد.