حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

در شماره قبل، قسمت اول از مقاله‌ای که پیش رو دارید تقدیم گردید و طی آن با چگونگی دست اندازی استعمار انگلیس بر هندوستان و انقراض امپراطوری اسلامی تیموریان آشنا شدید. در این شماره قسمت دوم آنرا ملاحظه خواهید نمود و با مطالعه آن ماجرای «تنخواه هند» یا درآمد موقوفات منطقه زرخیز اود و چگونگی و علل برخورد بزرگانی همچون شیخ مرتضی انصاری(ره) و صاحب عروه (ره) با این وجوهات را که در آن زمان به دست انگلیسیها جمع آوری و توزیع می‌شد، اجمالا درخواهید یافت.

منشا موقوفه اود، و هدف بانیان آن

دکتر هولیستردر کتاب«تشیع در هند» ضمن اشاره به موقوفه اود اظهار می‌دارد که درآمد آن اختصاص به برخی امور مذهبی در مکه، مدینه، کربلا و نجف داشته است. به نوشته او: «پادشاهان اود، مبلغی در حدود سی کرور و نیم روپیه یا برابر سه و نیم میلیون لیره استرلینگ برای اعضای خانواده و وابستگان خود سهام دولتی خریداری کردند. بازماندگان آنها با نرخ بهره اولیه، سالیانه مبلغی بیش از 14 لک روپیه برداشت می‌کنند. برخی از افرادی که این مستمری را می‌گیرند مبالغی از آن را به اماکن مقدس مکه، کربلا و نجف اشرف می‌فرستند و چون برخی از آنها وصیت نداشته‌اند مستمری ایشان به این اماکن مقدس فرستاده می‌شود.» 1

 

سرآرتورهاردینگ، سفیر انگلستان در ایران (1901-1905) با اشاره به موقوفه اود می‌نویسد: «آخرین سلطان ایالت اود (واقع در هندوستان) که شیعی مذهب بود (واجد علی شاه) آن را برای تامین هزینه تحصیل طلاب شیعه که در کربلا و نجف درس می‌خواندند تخصیص داده بود؛ به این منظور که این طلاب بعدها به اخذ درجه اجتهاد در الهیات و فقه شیعی نایل شوند.»2 میس بل، دیپلمات مشهور انگلیسی در بغداد در خلال جنگ جهانی اول نیز ضمن بحث درباره موقوفه مزبور، واقف آن را سلطان غازی الدین حیدر معرفی می‌کند که مبلغی معادل 121 هزار روپیه در سال وقف افراد مستحق در کربلا و نجف کرده بود.3

 

از آنچه گفتیم کاملا روشن می‌شود که بانیان این موقوفه، اشخاص گوناگونی از سلسله شیعه اود می باشند و بنابراین، شایعاتی از قبیل انتساب خیریه اود به فلان فاحشه هندی! تحریف آشکار حقیقت و نوعی دسیسه بازی سیاسی است که به دلیل برخی اغراض خاص استعماری از سوی انگلیسیها مطرح شده است.4

 

سابقه پخش موقوفه اود در کربلا و نجف

حال که منشا موقوفه اود و هدف واقفان آن مشخص شد، ضروری است خاطرنشان سازیم که از موقوفات مزبور با عناوینی چون«تنخواه هند» نیز در بعضی کتب قدیمی یاد شده است. مرحوم میرزا محمد تنکابنی در شرح حال استادش آیت الله سید ابراهیم قزوینی مشهور به صاحب ضوابط(متوفی 1264ق/ 1848م) در کربلا، می‌نویسد: «هر ساله تنخواهی بسیار از موقوفات هند می‌فرستادند که به دستیاری ایشان به فقرا و تعمیرات مشاهد مشرفه مصروف می‌گشت.» 5

 

تنکابنی در مورد شرح حال صاحب ضوابط همچنین آورده است: «از مراتب زهد استاد اینکه، با رسیدن تنخواه هند به دست او که زیاده از بیست هزار تومان بود  و با وجود رسیدن وجوه بسیار از ایران و عربستان به دست او، بسیار فقیر بود و جز گذران یومیه با نهایت قناعت چیزی نداشت و دولتی جمع ننمود.» 6

 

شعاع مرجعیت صاحب ضوابط از فقهای بنام شیعه در اواسط قرن 13 هجری که به یک نسل پیش از شیخ انصاری تعلق داشت تا هند گسترده بود.7 چنانکه گذشت، صاحب ضوابط با دو فقیه بزرگ هند- سید العلما و سلطان العلما- روابط صمیمانه‌ای داشت و آنان واسطه اخذ و دریافت کمکهای نقدی سلاطین وقت اود به صاحب ضوابط به شمار می رفتند.

 

 ج.ر. کلو درباره محمد علی شاه(1253-1258ق/1842-1837م) یکی از پادشاهان اود، چنین می‌نویسد: «اهتمامی دقیق به انجام خدمات اجتماعی دینی داشت. وی ساختمانی جدید برای برگزاری مراسم عزای ائمه علیهم السلام و نیز مسجدی نو بنا نهاد و با این عمل، ارادت و اخلاص خود نسبت به مذهب شیعه را آشکار ساخت. کار دیگر او افزایش مستمری علما بود. کما اینکه ثروت اود]ظاهرا مقصود، همان موقوفه اود می‌باشد[ زمینه تقدیم مبالغی پول به حضور مجتهدین در کربلا و نجف را فراهم می ساخت. علمای شمال هند در نامه مورخ 1839م]1255ق[  به مجتهدین عراق خبر دادند که پادشاه جدید اود نظر به علاقه‌ای که به اماکن مقدسه و ساکنان آن دارد مایل است کانال آصفیه که شنیده است خشک شده، تعمیر و اصلاح شود. بدین منظور امر کرده است مبلغ 150 هزار روپیه به دو شهر کربلا و نجف فرستاده شود تا توسط حاکم عثمانی در عراق به مصرف مورد نظر برسد…در سال 1841م(1257ق) مجددا محمد علی شاه مبلغ 26 هزار روپیه دیگر برای انجام امور دینی به کربلا ارسال داشت… »8

 

سابقه کمکهای نقدی اود به نجف و کربلا از عصر صاحب ضوابط نیز فراتر می‌رود. به نوشته کلو: «در اواخر 1780م(1195ق) وزیر آصف الدوله- حسن رضاخان- کانالی در نجف بنا کرد تا به نجف آب برساند و مبلغ 500 هزار روپیه را نیز برای مجتهدان عراق ارسال داشت.9 این اقدام به سفارش پدر سلطان العلما آیت الله سید دلدار علی ]شاگرد برجسته وحید بهبهانی، مرجع متنفذ هند[ و به منظور تقویت فقهای اصولی در برابر گروه اخباری انجام گرفت. تفضل حسین خان کشمیری، وزیر حکومت اود در سالهای 1795-1789م، مبلغ هنگفتی را به محضر آقا سید علی طباطبایی(پدر سید مجاهد، و داماد وحید بهبهانی) تقدیم داشت که بین فقرا و علمای کربلا تقسیم کند.»10

 حال در ادامه بحث ببینیم این پول چگونه به دست انگلیسیها افتاد و به چه ترتیب پخش آن در عراق را کنسول دولت بریتانیا در بغداد (محمد حسن خان کابلی و بعدها کلنل نیومارچ)11 به عهده گرفتند؟

سلطه انگلیس بر اود و سرنگونی حکومت آن

استعمار انگلیس در قالب عنوان کمپانی هند شرقی، از اوایل قرن 17 میلادی به داخل هند نفوذ کرد و با نیرنگ و تزویر و به آهستگی سلطه شوم و زیانباری را بر آن کشور زرخیز و پهناور گسترد. نقطه اوج این امر، سیاست غارتگرانه‌ای بود که لرد دالهوزی-فرماندار انگلیسی هند- تحت عنوان «دکترین لپس» نسبت به حکومتهای محلی مستقل هند در پیش گرفت و متعاقب آن قدرت و دارایی های آنان را وقیحانه در اختیار کمپانی انگلیسی حاکم بر هند قرار داد. وی این سیاست را نخستین بار در 1264ق/1848م(همزمان با درگذشت صاحب ضوابط و دومین سال سلطنت واجد علی) به مورد اجرا گذاشت . طبق سیاست جدید، با مرگ هر شاه و امیری که  وارث مستقیم نداشت، حکومت وی ضمیمه متصرفات انگلستان می‌گردید.

ساتارا، سمبل پور، جهانسی، ناگپور و کچار شمالی از جمله مناطقی بودند که به استناد این قانون در فاصله سالهای 1854-1848 ضمیمه متصرفات انگلیس شدند. بر مبنای همین سیاست در 1272ق/1856م به واجدعلی شاه پیشنهاد شد که به ازای دریافت سالانه 12 لک روپیه برای خود و 3 لک روپیه برای خدمتکارانش، حکومت اود را به کمپانی واگذار نماید. اما چون واجد علی شاه این پیشنهاد ننگین را نپذیرفت، انگلیسیها او را دستگیر و به کلکته تبعید کردند و حکومت وی نیز در فوریه 1856م(جمادی الثانی 1272ق) به متصرفات دولت انگلیس اضافه شد.12 دالهوزی، پس از اشغال اود چنین اعلام کرد: «مالکیت ما بر اود، یک میلیون و 300 هزار لیره استرلینگ بر درآمدهای پیشین ما در آن سرزمین افزوده است.»13  واجد علی پس از این رویداد 31 سال در کلکته (مقر اصلی کمپانی) تحت نظر دولت انگلستان قرار داشت و سرانجام به سال 1305ق/1887م در آن شهر درگذشت. مزار او، در کلکته هم اینک زیارتگاه شیعیان است.14

قیام ضد استعماری اود و سلطه مجدد انگلیس بر آن

اقدام غیر قانونی انگلیسیها به تبعید پادشاه غیور و دین مدار اود به کلکته و اشغال آن سرزمین، برای مردم اود حادثه‌ای بس تلخ و ناگوار بود که نشان از آینده‌ای سیاه داشت. زمانی که سیپای (سپاهیان هندی در خدمت کمپانی) با پشتیبانی بخش عظیمی از مردم هند در سال بعد (1273ق/1857م) برضد استعمار انگلیس بپا خاستند ساکنان اود نیز همگام با آنان مردانه قیام کردند. مردم اود در همان گام نخست، پس از درهم شکستن قدرت مقاومت سرهنری لورنس و اروپاییان همراهش، برجیس قدر فرزند 11 ساله واجد علی شاه را تحت سرپرستی مادر شجاع و توانایش- حضرت محل- بر تخت قدرت نشاندند.15 قیام ضد استعماری مردم هند در سالهای 1857-1858م در تاریخ به «شورش سپاهیان» یا «نبرد استقلال» معروف است و همان‌گونه که مورخان انگلیسی نیز تصریح دارند، شدت آن قیام در هیچ نقطه‌ای از هند همچون سرزمین اود وسیع و فراگیر نبود. به عنوان مثال ویلیام هوارد راسل، درباره بیگم حضرت محل می‌نویسد: «این زن، تمامی اود را برای حمایت از سلطنت پسرش تهییج و جنگی تمام ناشدنی را علیه بریتانیا اعلام کرد.» پیتر هاردی، مورخ معاصر انگلیسی،ضمن نقل سخن فوق از راسل، خاطرنشان می‌سازد که: «وقایع حومه شهر(اود) نیز از خصوصیت اسلامی آن قیام حکایت داشت. روستاهای مسلمان نشین دوآب و اهالی مجاور(علیگره) بدبخت‌ترین مردم آن ناحیه تا آن زمان بودند. چنین به نظر می‌آید که آنان به اشاره ای قیام کردند.»16 مورخ دیگر انگلیسی به نام دولافوز نیز تصریح دارد: «در اود، عموم مردم در شورش شرکت داشتند ولی در سایر ایالات فقط سپاهیان وارد شورش شده اما مردمان شهر و اهل قرا و قصبات برکنار می ماندند.»17 در واقع باید گفت که در منطقه اود، این تشیع بود که همچون شیری خشمگین به استعمار چنگ و دندان نشان می‌داد.

شهر دهلی که نبض نبرد استقلال درآنجا می‌زد و به عنوان مرکز مهمات هند محسوب می شد، در اواسط سپتامبر 1875 .م پس از حدود سه ماه محاصره، سرانجام با یک حمله سخت پنج روزه از سوی قوای انگلیس سقوط کرد و بهادرشاه پیر، واپسین سلطان تیموری، دستگیر و به منطقه‌ای دور از هند تبعید شد. اما لکهنو پایتخت و کرسی نشین حکومت اود گذشته از مقاومت مردانه‌ای که پیش از سقوط دهلی از خود نشان داد و دوبار حمله سخت قشون بریتانیا را شهر دفع کرد، پس از سقوط دهلی نیز ماهها پایداری ورزید. انگلیسیها علی رغم تلاش بسیار و با وجود از دست دادن صاحب منصبان مشهوری چون سرهنری لورنس، ژنرال نیل(مشهور به نیل وحشی) و ژنرال هاولوک در حومه لکنهو، تا اواخر مارس سال بعد نتوانستند آن شهر قهرمان خیز را از چنگ حریف قدرتمند خویش(همسر و فرزند شاه تبعیدی اود) بیرون آوردند.18 محمود محمود در مورد حجم نبرد می‌نویسد: «انگلیسیها متجاوز از سی هزار قشون در اطراف شهر لکهنوگرد آورده بودند و یک ماه تمام حمله متوالی می‌نمودند. در مقابل و به قول مورخین انگلیسی، انقلابیون یک صد و بیست هزار نفر قشون در لکهنو حاضر داشتند.»19

یک مورخ اروپایی نیز تصریح دارد: «ملکه اود یعنی مادر پادشاه اود که در واقع ریاست یاغیان را داشت، به سپاهیها اظهار نمود تا وقتی که یک نفر انگلیسی در این طرف]رودخانه[ گنگ باقی بماند به شما مواجب نخواهم داد. از آن رود، یاغیان حمله‌های سخت می‌آوردند.» 20

روشن است که آن بانوی شجاع شیعه که زینب وار بر یزیدیان عصر شوریده بود جز با همدلی و همراهی جدی مردم و روحانیت منطقه نمی‌توانست چنین حماسه درخشانی از خود برجای گذارد. پیش از این در شرح حال سلطان العلما و سید محمد عباس شوشتری، شرکت فعال سلطان العلما و بستگان وی در آن قیام عام را دیدیم به نحوی که انگلیسیها پس از سرکوب قیام، بارها سلطان العلما را احضار کرده و مورد بازجویی قرار دادند. همچنین مرحوم شوشتری مفتی و قاضی بزرگ عصر حکام اود، پس از سلطه انگلیسیها بر آن سرزمین دیگر هیچ مقامی در رژیم جدید نپذیرفت و حتی حاضر نشد ارتباط خود را با سلطان تبعیدی اود قطع کند.

با این وجود انگلیسیها، با استفاده از نقاط ضعف مردم هند در«نبرد استقلال» و تکیه بر وحدت فرماندهی و تسلیحات برتر جنگی خویش و به ویژه بهره‌گیری از نیروهای هندی وفادار به خود نظیر سیکها و گورخه ها، آن قیام را در سراسر هند با وحشیگری تمام به خاک و خون کشیدند. پس از آن غالب نقاط هند به طور رسمی جز قلمروی امپراتوری انگلیس و زیر نظر یک نایب السلطنه انگلیسی قرار گرفت. در چنین اوضاع سخت و ناراحت کننده‌ای طبعا تکلیف حکومت شیعی و ضد استعماری اود معلوم بود. با سقوط لکهنو (7شعبان 1274/23 مارس 1858)21 بیگم اود همراه فرزندش برجیس قدر به نپال رفت22 و با رفتن وی از لکهنو، سرجیمز اوترام(فاتح لکهنو، که پیشتر در مناقشات نظامی انگلستان و ایران بر سر هرات نیز شرکت داشت) فرمانده کل اود شد و مقام سرتیپی یافت. 23 بدین شکل بهترین فرصت برای انگلیسیها فرا رسید تا کینه وحشیانه خود نسبت به اسلام و تشیع را در شهر لکنهو به نمایش بگذارند. گرت پاچنسکی نویسنده آزادیخواه و ضد استعمار آلمانی، شرح گویا و جانسوزی از تجاوز و غارت ارتش انگلیس در لکهنوکه به نوشته وی مورخین آن را یک غارت بزرگ تاریخی خوانده اند به دست داده است.24 وی سخن خویش درباره شدت جنایت و  غارت انگلیسیها در نبرد استقلال هند را با این جملات از فردریش انگلس(دوست معروف کارل مارکس) آغاز می کند «اگر اعمال آدم‌کشان خونریز و سفاک مغول و تیمور را که چون انبوه ملخهای گرسنه به شهری هجوم می‌بردند و همه چیز را در سر راه خود نابود می‌کردند با اعمال انگلیسیهای انسان دوست، متمدن و مسیحی کنار هم بگذاریم، ناچار خواهیم بود مغولان و تیموریان خونخوار را فرشتگان آسمانی بخوانیم!‌» شدت وحشیگری دولت بریتانیا تا آنجا بود که حتی چهل سال پس از آن فاجعه نیز کنسول وقت ایران در هند(کاشف السلطنه چایکار) که در جریان مامورت خویش در هند گذری بر شهر لکنهو داشت، از خرابی هولناک شهر و فقر شدید مردم آن سامان و تبدیل مساجد و حسینیه‌های بزرگ شهر به سرباز خانه و ادارات دولتی سخن می‌گوید.25

به هرروی انگلیسیها پس از سرکوب قیام اود، برمقدرات آن کشور و از آن جمله بر موقوفات چنگ انداختند و کنسولگری انگلیس در بغداد رسما مسولیت پخش موقوفات اود را در عراق به عهده گرفت. باید توجه داشت که در این زمان، دولت انگلیس با خلافت عثمانی از روابط صمیمانه‌ای برخوردار بود و در مساله اختلافات دولت عثمانی با ایران و روسیه، آشکارا جانب عثمانی را می‌گرفت. ذکر این نکته نیز حایز اهمیت می باشد که در آن زمان مرجعیت عامه تشیع در حوزه مرکزی نجف برعهده شیخ انصاری قرار داشت.

مطامع انگلیسیها از وساطت در پخش موقوفه اود در عراق

انگلیسیها، پس از سلطه بر اود و قبضه مقدرات آن، اقدام به قطع ارسال وجوهات موقوفه مزبور به عراق نکردند. زیرا چنانکه دیدیم پخش «تنخواه هند» در کربلا و نجف سابقه‌ای دیرین داشت.  لذا قطع آن در زمان سلطه رسمی و خون آلود انگلیس بر هند به حیثیت سیاسی انگلیسیها صدمات فاحشی زده و نام آن دولت را در لیست دزدان متمدن! ثبت می‌کرد. علاوه براین، انگلیسیها که برای نفوذ و سلطه بر مقدرات ملل شرق(به ویژه مسلمانان) و پیشبرد اغراض استعماری خویش از تشبث به هیچ وسیله‌ای نمی‌گذرند، سعی داشتند بدین وسیله ضمن نفوذ به درون دژ استوار و مقاوم روحانیت شیعه، نام خود را در ذهن برخی ساده لوحان به عنوان قدرتی بی ضرر و حامی اسلام و مسلمین رقم بزنند.

بدیهی است عمال استعمار انگلیس زیر نقاب تداوم تحویل وجوهات موقوفه اود به علما و پخش آن در بین طلاب موذیانه به دنبال پیشبرد اغراض شوم خویش بودند. دولت بریتانیا این مساله را وسیله مغتنمی برای حفظ تماس و تقویت روابط حسنه با علمای بزرگ دین و ابزاری نیرومند جهت اعمال نفوذ در میان روحانیت می‌دانست.26  قصدی که به هیچ عنوان در ذهن دیپلماتهای انگلیسی وجود نداشت، اجرای منظور اصلی واقفین آن خیریه بود.

موید این امر گذشته از رفتار زشت انگلیسیها با بانیان موقوفه اود، آن است که دولت بریتانیا بنابر مصلحت خویش و در دفعات متعدد شکلی تازه به نحوه توزیع موقوفه داده و از مفاد وقفنامه تفسیری نو می‌کرد تا بتواند با افراد بیشتری به عنوان متصدیان پخش موقوفه در بین طلاب تماس بگیرد.27 سرانجام نیز پس از آنکه بریتانیا در اواخر جنگ جهانی اول به اشغال نظامی عراق اقدام کرد، با این بهانه که پول مزبور را «مجتهدین به فقرای طلاب نمی‌دهند و من به دست خود تقسیم می‌کنم» اداره‌ای بازکرده و خود مستقیما پخش وجوهات را به عهده گرفت.28 نویسنده معارف الرجال می‌نویسد: «… دولت اشغالگر انگلیس در سال 1333‌.ق خیریه هندی مشهور به موقوفه اود را مخفیانه جهت خاموش کردن آتش احساسات در قلب برخی از مسلمین که از اشغال کشورشان توسط اجنبی ناراحت بودند به کار گرفت و گفته می‌شود که این گونه برخی کسان با رجال انقلاب همراهی نکردند.»29 شاهد عینی دیگری می‌گوید: «انگلیسیها در زمان حیات مرحوم مغفور آیت الله نجفی یزدی(صاحب عروه) وقتی که پول هند را حضور آن مرحوم فرستادند، ایشان قبول نفرموده روی پاکت مرقوم داشتند: قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون. مامور خبیث انگلیس عصبانی شده اظهار داشت چهار پنج نفر از بازاریها را که با سیاست ما همراهند ملبس به عمامه نموده با همین پول جلو آورده آنان را به جای علمای صالح می‌اندازیم. همین کار را هم کردند. ولی ملت بین النهرین خوب ملتفت شده این اشخاص فاسد را به عموم معرفی نموده به سزای اعمال و افعال زشت خود رساندند.»30

 

با ملاحظه همین جهات بود که مراجع هوشیار و محتاط شیعه همچون شیخ انصاری و صاحب عروه از همان آغاز نسبت به پول مزبور که واسطه توزیع آن، کنسول انگلیس در بغداد بود حساسیت داشتند و از قبول آن امتناع کردند. این عمل در نگاه دقیق و محتاط آنها، گذشته از اینکه عملا نوعی امضای سلطه انگلیسیها بر هند و نافذ شمردن تصرف نامشروع آنان در اموال مسلمانان محسوب می‌شد، در حکم باز گذاشتن راه دخالت دستهای مشکوک در امور حوزه‌های علمیه محسوب می‌گشت و این چیزی بود که آن بزرگواران به درستی نسبت به آن حساس بوده و از آن پرهیز داشتند. حتی اگر اشکال نخستین را می‌شد با جلب مستقیم رضایت واقفین برطرف ساخت، خطر گشوده شدن راه نفوذ استعمارآن هم در شکلی ظاهرا موجه و مشروع در امور اداره حوزه‌های علمیه چیزی نبود که بتوان به آسانی از کنار آن گذشت.

 

امتناع شیخ انصاری از قبول عواید موقوفه اود

تصریح دارد.34

خان ملک ساسانی، مورخ پر اطلاع معاصر با تصریح بر این نکته که روحانیون حقیقی و طلاب متدین هرگز وجوه اوقاف هند را قبول ننمودند داستان جالبی را از روشن بینی شیخ انصاری بدین شکل نقل می‌کند: «مرحوم حاجی محمد صالح کُبه، وکیل و پیشکار مرحوم شیخ الطائفه حاج شیخ مرتضی انصاری که خود نیز از نیکان و اخیار بود31 برای پدرم حکایت کرده بود که روزی قنسول انگلیس در بغداد به منزل شیخ انصاری در کاظمین آمد، سلام ملکه ویکتوریا را رسانیده و خواهش کرد که از وجوه اوقاف هند قبول بفرمایند. عادت شیخ بر این بود که هر وقت می‌خواست تقاضایی را نپذیرد به درون آستین راست خود نگاه می‌کرد و جواب می داد. همین که شیخ به درون آستینش نگاه کرد ما متوجه شدیم. پس از لحظه‌ای سر برآورد و فرمود: تکلیفم نیست.»

خان ملک در ادامه می‌افزاید:«از مرحوم آقا حسین نجم آبادی شنیدم که می‌گفت: یکی از روحانیون عالی مقام که در عتبات عالیات مجاور بود شب در خواب دید که فاحشه‌ای از آسمان بر سرش تَغَو‏ط32 می‌کند. فردا صبح از طرف قنسولگری انگلیس در بغداد از وجوه اوقاف هند مبلغی برایش آوردند. او خندید و قبول نکرد.»33 علامه سید محسن امین نیز درکتاب اعیان الشیعه به امتناع شیخ انصاری از قبول «فلوس هند» از دست قنسول انگلیس پیش از این و در ابتدای این گفتاراصرار بالیوز انگلیس در بغداد برای دیدار با شیخ انصاری و امتناع شدید شیخ از دیدار با وی را دیدیم دور نیست که اصرار مزبور نیز در ارتباط با همین گونه امور بوده باشد. دکتر ضیاءالدین سبط الشیخ، حفید شیخ انصاری برپایه اظهارات بزرگان فامیل خویش با اشاره به پول هند آورده است که:« این پولها توسط کنسول انگلیس در بغداد بدون سروصدا و باواسطه پرداخت می‌شد. شیخ که هنوز از جریان قضیه بی اطلاع بود به وکیل خود محمد صالح کُبه در بغداد امر کرد تا آنها را دریافت کند و هفتصد تومان حق او را میان طلاب کاظمین که برای آنها سهمی معین نشده بود تقسیم نماید. شیخ یک بار این وجوه را قبول کرد، اما برای بار دوم اجازه دریافت آنها را به وکیل خود نداد و به بعضی از دوستان خود گفت: از این پولها بوی سیاست بیگانه را استشمام می‌کنم. شیخ بوی سیاست را هنگامی استشمام کرد که متوجه شد پولها را کنسول انگلیس در بغداد پرداخته است و پس از آن تا آخر عمر از گرفتن پول هند خودداری کرد.» سبط الشیخ همچنین می‌نویسد: «طلاب از نپذیرفتن پول هند به شیخ اعتراض کردند. شیخ با ناراحتی روی منبر درس‌گفت: شأن علما و طلاب اجل از آن است که این گونه مطالب را اظهار کنند. شما برای استنباط احکام شرع در اینجا گرد آمده‌اید نه برای امور مادی. شما طالبان علم باید منیع الطبع باشید و تمام هم‏ خود را صرف درس و بحث و مطالعه کنید. من در دوران تحصیل پولی نداشتم تا لوازم پختن غذا را تهیه کنم و از کثرت درس و مباحثه وقتی نداشتم تا برای خود غذایی بپزم.»35 گفتنی است که در آن روزگار طلاب و فضلای حوزه از نظر معیشت، نوعا در وضع سختی قرار داشتند و آن گونه که از زندگینامه برخی از شاگردان شاخص شیخ نظیر میرزا حبیب الله رشتی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی برمی‌آید گاه حتی قادر به خرید آب آشامیدنی روزانه یا تهیه یک وعده غذا در شبانه روز نیز نبودند. شهریه مستمری که اکنون در حوزه‌های علمیه دایر است، درآن روزگار به این شکل رایج نبود یا استمرار نداشت و گذران معمول طلاب از پولها یا حواله هایی بود که بعضی اوقات می‌رسید و به سرعت تقسیم و مصرف می‌شد و دیگر خبری نبود تا مگر مجددا فرجی رسد. یکی از رجال عهد ناصری که در 1272‌.ش به نجف رفته و با شیخ نیز دیدار کرده بود می‌نویسد: «فی الحقیقه در کربلای معلا و در نجف مردمان مقدس و صالح و مستحق و گرسنه بسیارند، احدی را نمی‌شناسند و اکثر شبها گرسنه می‌خوابند. در هر سه چهار ماه گوشت خالی نمی‌یابند.36» عضدالملک، نایب السلطنه احمدشاه نیز که در 1283.ش (دو سال پس از مرگ شیخ) در دیدار از عتبات می نویسد: «گذران طلاب زیاده از حد به عسرت است و معاش و زیست رعایا  و تبعه دولت (ایران) در آن صفحات به  اشکال و سختی است…. بر طلاب بسیار سخت و تلخ می‌گذرد. اغلب اوقات یک روز دو روز گرسنه می‌مانند و بر علمای بزرگ از این معنی بسیار بد می‌گذرد.»37

در چنین وضیعتی پیداست که بودجه ثابت و مستمری چون موقوفه اود (که هدف واقفین آن، چیزی جز رفع همین مضایق مالی از حوزه ها نبود) تا چه میزان برای طلاب جاذبه داشت. بر این اساس بعید نیست که یکی از علل ساده زیستی عجیب شیخ انصاری در زمان مرجعیت خویش، همین بوده است که با زندگی بسیار ساده و کم خرج خود، مایه تسلایی برای طلاب و فضلای حوزه شود و از این طریق زمینه بی نیازی و مناعت آنان در قبال این گونه پولهای مشکوک و وسوسه انگیز را فراهم سازد.

امتناع شیخ، درسی برای دیگران

امتناع شیخ از قبول موقوفه‌ای که انگلیسیها در پخش آن دست داشتند درسی برای دیگران شد که در این گونه قضایا هرگز جانب احتیاط را فرونگذارند. یکی از شخصیتهای ارزشمندی که  به تبع  شیخ   از قبول وجوه مزبور امتناع ورزید، فقیه اهل بیت علیهم السلام مرحوم آیت الله صاحب عروه است.38  پیش از این، سخن خالصی زاده را در باب امتناع وی از قبول پول هند خواندیم و بنده- نویسنده- نیز خود نزد مرحوم حاج سید عبدالعزیز طباطبایی(حفید صاحب عروه) نامه یکی از کارگزاران هندی انگلیس به آن مرحوم را دیده‌ام که در آن ضمن اشاره به امتناع مرحوم سید از قبول مرقوفه اود، بدین صورت التماس می‌کند که اکنون دیگر آن ایرادات و اشکالات پیشین مرتفع شده و شما این وجه را بپذیرید. همچنین مرحوم آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی نیز از کسانی است که تاریخ، پرهیز شدید وی از دریافت وجوه موقوفه هند را ثبت کرده است.39

البته برخی، به رغم پرهیز مدبرانه امثال شیخ انصاری و صاحب عروه، قبول این موقوفه را(لابد به اعتبار اصل و اساس مشروع موقوفه و نیاز شدید حوزه ها به آن) عملا مجاز می‌شمردند و ابایی از وساطت در پخش آن بین مستحقان نداشتند. به مرور ایام بر اثر آن پرهیزهای روشن بینانه و نیز نمایان تر شدن چهره کریه استعمار انگلیس برای عموم(به ویژه در جریان اشغال نظامی عراق در جنگ جهانی اول) گرفتن پول مزبور آن چنان موهون گشت که «تقبل دراهم هندیه» در حوزه‌ها مایه افول شان و جایگاه گیرنده و انزوای وی می‌شد.40 چنانکه دکتر عبدالهادی حائری مورخ معاصر در خاطرات خویش آورده است، پدر پارسای وی که تحصیلات طلبگی را در کربلا گذرانده بود دهها سال پس از هجرت از آن خاک پاک و سکنی گزیدن در شهر مقدس قم، از احتمال اینکه مبادا بخشی از شهریه ایام جوانی‌اش از پولی باشد که انگلیسیها به نحوی در توزیع آن دست داشته‌اند با صدای بلند در روزهای آخر عمر می‌گریسته است.41

آری، همین گونه احتیاطها، پرهیزها، مناعتها و تقیدها بود که نهاد روحانیت شیعه را در طول تاریخ دسیسه بار دو قرن اخیر، آلوده مطامع استعمار نساخت. برهمین اساس بود که روحانیت در جریان جنگ جهانی اول و پس از آن در انقلاب 1920‌.م عراق(ثوره عشرین) بزرگترین سد در برابر استعمار انگلیس و صهیونیسم جهانی گردید.42  در عصر کنونی نیز که دوران سیطره سیاه و فزاینده استکبار بر شرق و غرب جهان است، روحانیت بر چکاد رهبری بزرگترین قیام ضد استبدادی و ضد استعماری منطقه نشسته است. باید بدانیم که علت «دوام» هر چیز، چیزی جز علت«ایجاد» آن نیست. هر گروهی که در کوران حمله دشمن آن هم دشمن طاووس رنگ و مارکرداری چون استعمار صلیبی سپر حزم و احتیاط را بر زمین بگذارد، بی‌گمان از شبیخون سخت خصم مصون نخواهد بود و به همین علت است که سفارش فقیهان و از آن جمله شیخ انصاری در اجازه اجتهاد به شاگردان خویش، همواره سلوک طریق احتیاط در احکام و موضوعات بوده و هست.43

پی نوشت ها

1-     تشیع در هند، صص 186-185

2-     خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ…، ترجمه دکتر جواد شیخ الاسلامی، ص 254

3-     موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ص216

4-     دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، خان ملک ساسانی

5-     قصص العلما، تنکابنی، ص 7

6-    همان، ص 10، نیزر.ک به: جنگ مطالب متفرقه، خطی، به خط آیت الله سید محمد صادق طباطبایی، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی(بهارستان)، ش1131 طباطبایی، صص 46-45

7-     ر.ک: تذکره العلما،ص 28

8-     الموسم، عدد 20، ص28

9-    درآن روزگار، مرحوم وحید بهبهانی مجتهد اصولی معروف شیعه پرچم مبارزه با اخباریگری را در عراق برافراشته بود و نیاز به تایید و تقویت مادی و معنوی داشت.

10-  الموسم، عدد 19،ص329

 

11-  تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، محمود محمود، جلد6، ص335

12- تشیع در هند، هالیستر، صص 184-185، نیز ر.ک به: شورش سپاهیان در هند، عطا الله حسنی، مندرج در کیهان فرهنگی، سال 6،ش2، اردیبهشت 68، صص 26-25

 

13-  الموسم، عدد20، ص97

14-  از اظهارات جناب شیخ عزیز الله عطاردی که بارها سفر علمی و تحقیقی به هند داشته اند.

15-  شورش سپاهیان در هند، ص 25، نسبنامه خلفا و شهریاران، ص 445

16-  مسلمانان هند بریتانیا، ترجمه: حسن لاهوتی، صص97-96

17-  تاریخ هند، ترجمه: سید محمد تقی فخر داعی، ص334

18-  دائره المعارف بریتانیکا در ماده(Indian Mutiny or sepoy Mutiny) می نویسد: لکنهو در ژوئن 1858.م و اود در اوایل 1859 م فتح شد. عملیات اطراف لکهنو به رهبری سرکالین کمبل در زمستان 1857.م و عملیات انهدام نهایی به فرماندهی سرهوگ روز در بهار 1858.م انجام یافت.

19-  تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، محمود محمود، ج 2، ص749

20- شورش هندوستان 1857م، ترجمه:آوانس ماسئیان، به کوشش صفاءالدین تبرائیان، با مقدمه ایرج افشار، ص95، این کتاب ماخذ خوبی برای مطالعه در باب قیام ضد استعماری اود و مقاومت بی نظیر لکنهو(تحت رهبری بیگم اود) در مبارزه با قشون انگلیس است(ر.ک، ص 69و77-76و88-97)

21-  تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19،همان

22-  شورش سپاهیان در هند، حسنی، ص25

23-  مسلمانان هند بریتانیا، همان، ص130(توضیحات مترجم)

24-  سفیدها چه کردند؟ صص 207-202

25-  حاجی محمد میرزا کاشف السلطنه… صص226-225، اسامی بلاد در ترجمه فارسی کتاب فوق بعضا اشتباه ذکر شده بود که اصلاح شد.

26-  خاطرات سیاسی سرآرتور هاردینگ، صص254-253

27- محمود محمود می نویسد: «در ابتدا امر]تقسیم[ درآمد موقوفه یا به اصطلاح عامه پول هند از طرف قنسول انگلیس به این طریق عمل می شد که چون در وقفنامه کلمه مجتهدان مقیم کربلا و نجف به معنی تثنیه ذکر شده، پس باید درآمد موقوفه نصف به مجتهد مرجع تقلید شیعه مقیم کربلا و نصف به مرجع تقلید مقیم نجف داده شود…]با امتناع شیخ انصاری از قبول موقوفه[ حضرات پنج هزار روپیه سهم ماهیانه کربلا را به مجتهد درجه دوم آن وقت یعنی سید علی بحرالعلوم واگذار نموده و پنج هزار روپیه سهم ماهیانه کربلا را هم به میرزا علی نقی طباطبایی دادند… پول هند تا سال 1318ق هر سه ماه به سه ماه یعنی 15 هزار روپیه سهم نجف و 15 هزار روپیه سهم کربلا به توسط قنسول انگلیس مقیم کربلا که مدتی محمد حسن خان کابلی بود، به طریقی که در بالا ذکر شد تقسیم می گردید تا اینکه در سال 1318ق کلنل نیومارچ به سمت قنسول انگلیس در بغداد تعیین گردید و ترتیب پرداخت پول هند بکلی به هم خورد. بدین معنی که قنسول جدید نظر به مقتضیات زمان، کلمه مجتهدان را این طور معنی نمود که مجتهدان تثنیه عربی نیست بلکه جمع فارسی است یعنی مجتهدها و به جای اینکه پول به یک مجتهد در کربلا و یک مجتهد در نجف پرداخت شود باید پول را به ده نفر مجتهد مقیم نجف و ده نفر مجتهد مقیم کربلا به عنوان مقسم وجوه اختصاص داد و به هر یک از آنان در ماه پانصد روپیه پرداخت…(و چنین نیز کرد). پس از فوت آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در سنه 1330 باز دوباره ترتیب مقسمین دهگانه نجف و کربلا بکلی تغییر کرد و تبدیل به کمیته گردید و باز هم در اطراف کلمه مجتهدان تعبیرات و تفسیرات زیادی به عمل آمد و بالاخره قنسول انگلیس وقفنامه را این طور تعریف و توجیه نمود که نظر واقف این است که موقوف علیهم باید علمای مجاورین مقیم کربلا و نجف باشد و پس از مدتی که به این طرز عمل می شد گفته شد که باید علما و مجاورین باشند نه علمای مجاورین و پس از چندی فقرای اهل علم و پس از آن موقوف علیهم را فقرای اهل علم تفسیر و عمل کردند…»  (تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، 6/337-334). بدین ترتیب می بینم که به مرور زمان، محمد حسن خان کابلی(کنسول انگلیس مقیم کربلا) بدل به سرهنگ نیومارچ (ژنرال کنسول انگلیس در بغداد) شد و شمار مقسمان نیز از دو تن مجتهد در کربلا و نجف به 20 تن و پس از چندی به 40 تن(دو کمیته بیست نفره) درآن دو شهر افزایش یافت و در نهایت چنانکه در متن آورده ایم، انگلیسیها مجتهدان مقسم را کنار زده و خود مستقیما به پخش وجوه در بین طلاب پرداختند. با این حساب آیا شیخ انصاری و امثال وی از همان آغاز حق نداشتند نسبت به وساطت انگلیسیها در این کار ظنین و حساس باشند؟!

28-  سیاحت شرق یا زندگی نامه آقا نجفی قوچانی…، تصحیح شاکری، ص577

29-  معارف الرجال،جلد1،ص 248، پاورقی

30- 

مواعظ اسلامی… آیه الله خالصی زاده… در تهران در ماه ذیحجه الحرام1341هجری، با مقدمه احمد دهقان، ص57

31- کُبه یکی از بازرگانان ایرانی ساکن بغداد بود که در گرفتن خمس و سهم امام و غیره از جانب شیخ وکالت داشت(زندگینامه استاد الفقها…، زیر نویس ص126)

32-  در اصل: تقوت

33-  دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، خان ملک ساسانی، صص 104-103

34-  اعیان الشیعه جلد دهم،ص118 

35-  زندگینامه استاد الفقها…، صص124-123، ونیز گفتگو با دو تن از نوادگان شیخ، صص16-15

36-  میراث اسلامی ایران، مجموعه مقالات، به کوشش رسول جعفریان،جلد اول، ص53

37-  سفرنامه عضدالملک به عتبات، به کوشش حسن مرسلوند، صص 152-151

38-  ر.ک: حقوق بگیران انگلیس در ایران، اسماعیل رائین، صص369-375 و شرح حال رجال ایران…، مهدی بامداد،جلد 6، ص251-250

39-  زندگانی سردار کابلی، کیوان سمیعی،ص231

40-  علمای معاصرین،ص104

41-  آنچه گذشت… نقشی از نیم قرن تکاپو، دکتر عبدالهادی حائری، ص160-159

42- «ثوره عشرین» توطئه دشمنان اسلام مبنی بر تحت الحمایه ساختن عراق و اجرای نقشه صهیونیستی«از نیل تا فرات» را خنثی ساخت و استقلال آن کشور مهم اسلامی را تضمین کرد. ثوره عشرین که تبعید شمار بسیاری از علما و مراجع تقلید مقیم عراق همچون آیات عظام آقا سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی را دربرداشت، پاسخی دندان شکنی به لاف وگزاف کسانی است که در نگارش خویش مدعی شده اند که انگلیسیها با پول اود، عراق را خریدند و هرچه خواستند کردند!

43- برای نمونه، ر.ک، اجازه اجتهاد مرحوم شیخ انصاری به مرحوم آیه الله شیخ محمد باقر نجفی اصفهانی، پدر آقا نجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی (اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی، بی نا، تهران، بهار69،ص29)

 

تبلیغات