آخرین پادشاه
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
یکی از مهمترین جریانهای فکری که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در ایران شکل گرفت، جریان «باستان گرایی» افراطی بود که اغلب از سوی افرادی که در غرب تحصیل کرده بودند مطرح میشد. خصوصیت بارز این جریان توجه بیش از حد به تاریخ ایران پیش از اسلام بود. با روی کار آمدن رضاشاه در سال 1304 حکومت وی این جریان فکری را همسو با منافع خویش دید و سعی در گسترش و توسعه آن نمود. اوج بهره برداری از این جریان فکری توسط فرزندش محمدرضا پهلوی در جریان برپایی«جشن های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی» نمود پیدا کرد. این مقاله قصد دارد تا با نگاهی گذرا، علتها و نحوه برگزاری این مراسم را مورد بررسی قرار دهد.
علل برگزاری
در سال .ش1350 محمدرضا پهلوی جشنی در کشور برگزار نمود که در طول قرن بیستم بی سابقه بود. این جشن که از تاریخ20تا26 مهرماه به مدت یک هفته در تخت جمشید برپا شد، ایران را به یک مرکز مهم خبرسازی در جهان تبدیل کرد. در این جشن بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، بیست و یک شاهزاده، شانزده رئیس جمهور، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهوری و دو وزیر خارجه از 69 کشور شرکت کردند. از جمله مدعوین این جشن می توان به نیکلا پادگورنی رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی، مارشال تیتو از یوگسلاوی، یحیی خان از پاکستان، ملک حسین پادشاه اردن و هایلاسلاسی امپراتور اتیوپی اشاره کرد. گذشته از مقامات مزبور، دهها تن از شخصیتهای علمی، فرهنگی، هنری و نمایندگان رسانههای خبری جهان و نیز نخبگان ایرانی در این مراسم حضور داشتند. 1
شاه با برپایی این جشن سعی داشت که بر وجود نهاد سلطنت در ایران به مدت دو هزار و پانصد سال و تداوم آن تا فرمانروایی خود تاکید کند. او همچنین قصد داشت به جهانیان بفهماند که ایران کشور بزرگی شده است و او به عنوان پادشاه این کشور، خود را وارث و نگهبان یک تاج و تخت 2500 ساله می داند.2 در اولین جلسه کمیسیون نظام جشن شاهنشاهی هدف از این جشن چنین بیان شده است: «منظور از برگزاری جشن مزبور قاعدتا بایستی شناساندن قدمت شاهنشاهی ایران باشد که مدت 25 قرن تمام، علیرغم تمام سوانح و حوادث تاریخ دوام یافته و پیوسته بر امیال و آرزوهای ملت منطبق بوده است. پس مفهوم واقعی این جشن آن است که شاهنشاه ایران که به حقیقت مظهر کمال آمال و آرزوهای ملت ایران بوده بایستی به همین نحو از طرف تمام ملل عالم شناخته شود.»3 دومین هدف شاه از برپایی این مراسم کسب وجهه بین المللی برای حکومت و تحکیم مشروعیت سلسله پهلوی بود تا بتواند در سایه آن اعتماد دولتمردان بیگانه را برای سرمایهگذاری بیشتر در ایران بدست آورد.4 اهمیت این امر زمانی برای شاه بیشتر آشکار گردید که دولت انگلیس در سال 1347.ش اعلام کرد قصد دارد نیروهای خود را تا اواسط سال 1350 از خلیج فارس خارج کند. از آن تاریخ بود که شاه سرگرم طرح ریزی برنامههایی جهت ورود ایران به صحنه خالی قدرت در منطقه شد. بنابراین با برپایی این ضیافت جهانی، شاه قصد داشت به دنیا نشان دهد همانگونه که میتواند سران کشورها را به مدت یک هفته پذیرایی کند، توانایی کنترل خلیج فارس و دریای عمان را نیز دارد. در اسناد سفارت آمریکا در این رابطه میخوانیم: «شاه از طریق برگزاری این مراسم به جهانیان اعلام کرد که ایران به خانواده ملل مدرن جهان پیوسته است. همچنین او صراحتا اعلام کرد ایران در این بخش از جهان، نقش ایجاد کننده ثبات را ایفا خواهد کرد.»5
خود بزرگ بینی و برتری جویی نیز از دیگر انگیزههای شاه در برگزاری جشن 2500 ساله به شمار میرفت. او در مقایسه با بسیاری از شخصیتهای مطرح جهان نه از نسب و نه از کمال بهرهای داشت. شاه در جهت کسب اعتبار، امیدوار بود که با پیوند دادن خود به تاریخ 2500 ساله پادشاهی و احیای باستان گرایی و با نادیده گرفتن تاثیر عمیقی اسلام در گذشته ایران، خود را در برابر جهانیان به عنوان پادشاهی توانا و بی همتا قلمداد کند.6
نحوه تدارک جشن
پیشنهاد برپایی جشنهای 2500 ساله ابتدا از طرف شجاع الدین شفا مشاور فرهنگی دربار در سال 1337 مطرح شد.7 روز 29 آذر 1337 شجاع الدین شفا در مصاحبه ای اعلام کرد: « به فرمان شاه مراسم یادبود دوهزار و پانصد سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران به دست کوروش بزرگ برگزار خواهد شد.»8 وی همچنین زمان برگزاری جشنهای مذکور را سال 1340 وعده داد.9 پیش از پایان سال 1339 وزارت دربار در اطلاعیه دیگری آورد که نظر به اهمیت موضوع و ضرورت برگزاری جشن به ترتیبی که در خور تاریخ کهنسال و پرافتخار شاهنشاهی ایران باشد به فرمان شاهنشاه، تاریخ برگزاری آن رسما به آبان ماه سال 1346 موکول گردید. سرانجام در تاریخ26/5/1347 بار دیگر وزارت دربار در اطلاعیهای اعلام کرد: «به فرمان مطاع مبارک شاهنشاه آریامهر، جشنهای بیست و پنجمین سده شاهنشاهی ایران به مدت هشت روز از تاریخ 20 مهرماه 1350 برگزار خواهد شد.»10 اصلی ترین علت این وقفه 13 ساله در برپایی جشن، کسری بودجه و فقدان منبع مالی کافی بود که رژیم را به فکر تعویق تاریخ جشن انداخت.11 مسئولیت برگزاری جشنهای شاهنشاهی در ابتدا به جواد بوشهری واگذار شد، ولی چون وی کاری از پیش نبرد پس از مدتی این مسئولیت به عهده اسدالله علم وزیر دربار شاه افتاد.12
بعد از برگزاری مراسم تاجگذاری بیشترین فعالیت رژیم پهلوی به تدارک برپایی این جشن معطوف شد. برای مدتی بیش از چهار سال قسمت اعظم کار سازمانهای دولتی اختصاص به آن داشت که در این جهت بکوشند و برنامه تنظیم کنند. سال 1350 سال کوروش کبیر نام گرفت و همه چیز به آن اختصاص یافت. یک سال تمام آرم و طرح این جشن را به همه جا آویختند و روی جلد کتابها و مجلات و حتی دفترچه یادداشت محصلین چاپ کردند.13
یکصد هواپیمای باربری ارتش و تعداد زیادی کامیون و تریلر در مدت نه ماه کلیه اثاثیه اقامتگاه سران را به شیراز منتقل و از شیراز به وسیله کامیونهای ارتشی به تخت جمشید حمل کردند.14 در همان حال اسدالله علم، با میلیاردها ریال بودجه کار جشنها را پیش می برد. به سفارش او بنایی عظیم در مدخل تهران شبیه برج ایفل و با مخارج هزارها برابر بیشتر ساخته میشد. تشکیلات اشرف - خواهر شاه- نیز با هیاهو و تبلیغات بسیار از هر سرمایه دار سی هزار تومان دریافت کرد تا به نام هر کدام مدرسهای به یادبود این جشنها ساخته شود. براین اساس میبایست 2500 مدرسه ساخته شود که هرگز نیمی از آن هم ساخته نشد.15 برای باشکوه جلوه دادن این نمایش، کمیته برگزاری جشن از تمام موسسات تزئیناتی و آرایشگران و خیاطان طراز اول اروپا دعوت به همکاری کرد. خیلی زود در پایین تخت جمشید، مساحتی حدود 6500 متر مربع را تقریبا هفتاد چادر پوشاند که ژانسن دکوراتور فرانسوی آنها را با کریستال، چینی، آستر ابریشمی، مخمل سرخ و چلچراغ درخشان آراسته16 و خانم مرسیه آنها را تزئین کرده بود.17 البته پیش از آنکه فکر پروژه چادرهای سران مطرح باشد همه امکانات و تلاشها مصروف آن بود تا هتل تخت جمشید آماده و بازسازی شود تا به عنوان اقامتگاه سران مورد استفاده قرار گیرد. اما سرانجام در نیمه اول سال 1349 طرح احداث چادرهای مخصوص سران مطرح شد.18
این چادرها که همگی دارای تهویه مطبوع بودند با کریستالهای«باکارت»، چینی های «لیموژ» و پارچه های نخی«پورتالت» تزئین شده بودند19و در داخل هر چادر ابریشمی، یک اتاق نشیمن بزرگ، اتاق خواب و آشپزخانه وجود داشت.20
آرایشگران طراز اول از سالنهای«کارتیا» و«آلکساندر» پاریس به تخت جمشید پرواز کردند. الیزابت آردن یک نوع کرم صورت تولید کرده و نام آن را فرح گذاشت تا در جعبه های مخصوص به میهمانان هدیه شود. «باکارا» یک گیلاس پایهدار کریستال طراحیکرد و «سرالین» جایگاه مدعوین را از روی طرح سفالهای قرن پنجم پیش از میلاد ساخت. «رابرت هاویلند» فنجانهایی تهیه کرد که در طول جشن فقط یکبار مورد مصرف مهمانان قرارگرفت. «پورتو» نیز که یکی از بزرگترین تولید کنندگان ملافه و رومیزی فرانسه بود، رومیزیهای رسمی و ملافههای مهمانان را تهیه کرد. «لان ون» یونیفرمهای جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که هر یک از این لباسهای مخصوص، حدود پانصد ساعت وقت گرفته و در هر یک از آنها بیش از دو کیلو نخهای ابریشمی به کار برده شده بود.21 همچنین ساخت بیست هزار مدال یادبود به موسسه «آرتوس برتران» فرانسوی سفارش داده شد.22
برای تامین روشنایی محل جشن از تهران و شیراز شش هزار مایل کابل کشی شده و بیست مایل حلقه گل زینتی شامل 000،130 لامپ مصرف گردیده بود. ماکس بلوئه فرانسوی با 259 23 سرآشپز و پیش خدمت ده روز پیش از برگزاری مراسم جشن به ایران آمد و سرپرستی پذیراییها را بر عهده گرفت. همچنین در این مراسم ششصد روزنامه نگار، عکاس، فیلمبردار24 و مفسر از سراسر جهان، که حتی برخی از آنان به هزینه دولت ایران به شیراز آمده بودند، خبرهای این مراسم خیره کننده را به سرعت برای جهانیان مخابره میکردند.25 بعد از تهیه مفصل این همه امکانات، یک چیز بسیار مهم که باید در نظر گرفته میشد، اقدامات امنیتی و محافظت از محل جشن بود. در این مورد سه مرکز نظامی و سازمانهای مهمی از نیروی هوایی، اطراف تخت جمشید را به دقت حفاظت میکردند. در شروع این جشنها عده زیادی محض احتیاط بازداشت شده بودند و چنین به نظر میرسید که تا شعاع 120 کیلومتری تخت جمشید هیچ گونه مزاحمی وجود ندارد. حساسیت نسبت به نگاه خارجیان به قدری بود که حتی فقر را در روستاهای مخروبه تخت جمشید با دیوارهای آجری بلند محبوس و از چشم بینندگان مخفی کردند. 26در شیراز نیز بیش از دویست تن از دانشجویان تحت بازداشت بودند. اقدامات شدید امنیتی در مجموع بر کشور فضایی همچون حکومت نظامی حکمفرا کرده بود. دهکده سران نیز توسط چهار هزار تکاور تفنگدار نیروی دریایی و یک سیستم فوق العاده امنیتی خودکار که به چشم نمیآمد، محافظت می شد. ارتش در تمام مدت برگزاری جشن به حالت آماده باش درآمده بود. صدها هواپیمایی که شاه تا آن زمان خریده بود، آماده محافظت از او بودند که بزرگان جهان را به میهمانی شب تخت جمشید فراخوانده بود.27 اما علی رغم تلاش گسترده رژیم برای جلوگیری از خرابکاری در طول برگزاری جشن، گروههای مخالف طی عملیاتی با منفجر کردن قسمتی از تاسیسات برق پایتخت، برای مدتی برق بخشی از تهران را قطع کردند. آنها حتی سعی داشتند که یک هواپیمای متعلق به شرکت «ایران ایر» را بربایند که متعاقب عدم توفیق در این کار نه تن از مخالفان دستگیر شدند.28
برگزاری مراسم
روز 17 مهرماه 1350 مراسم ویژه ای مقابل کاخ مجلس سنا، در حضور مردم برگزار شد که در آن «پیام ملت ایران» که روی پوست آهو نوشته شده بود، به سوارکاری با لباس دوره هخامنشیان تسلیم شد تا به تخت جمشید ببرد و به پیشگاه شاهنشاه آریامهر تقدیم دارد!29
نوزدهم مهر ماه شاه به همراه خاندان سلطنتی وارد شیراز شد و فردای آن روز به اتفاق تمام مقامات لشگری، دولتی و خانواده خود به پاسارگارد- اولین پایتخت دولت هخامنشیان- رفت و در کنار آرامگاه کوروش نطق معروف خود را ایراد کرد. شاه بعد از انجام مراسم تشریفات، در حالی که سکوت تمام فضا را پر کرده بود، نطق خود را چنین آغاز کرد: «کوروش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه هخامنشی، شاه ایران زمین، از جانب من شاهنشاه ایران و از جانب ملت من بر تو درود باد.» شاه که اصولا مردی کم رو و کم حرف بود در هنگام ایراد این نطق، هیجانی غیر عادی از خود نشان داد و پیش از آنکه سخنانش را خطاب به پادشاه مرده تمام کند، مکث کرد. در نهایت وی سخنانش را با این جملات به پایان رسانید: «کوروش! شاه بزرگ، شاه شاهان، آزادمرد آزادمردان و قهرمان تاریخ ایران و جهان، آسوده بخواب زیرا که ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود.»30 گفته میشود پس از آنکه نطق شاه تمام شد، ناگهان باد شدیدی از سطح بیابان برخاست و گرد و خاک بسیاری در چشم تماشاچیان پاشید. درآن هنگام همه این واقعه را به فال نیک گرفتند!31
روز 21 مهرماه وقت آن فرا رسیده بود که شاه از مهمانان خارجی استقبال به عمل آورد. در برنامه استقبال از مهمانان خارجی، سران کشورها به دو دسته تقسیم شده بودند. دسته نخست در برگیرنده سلاطین و امپراطورانی نظیر هایله سلاسی امپراطور حبشه، قابوس سلطان عمان، ملک حسین پادشاه اردن و… بودند. دسته دوم نیز شامل روسای جمهور، امرا و شیوخ خلیج فارس بود. از دسته اول، شاه شخصا در تخت جمشید استقبال میکرد و در آنجا مراسم سان و موزیک و پرچم اجرا میشد. برای دسته دوم، نخست وزیر در فرودگاه شیراز برنامه استقبال را اجرا میکرد.32 زمانیکه تمام مهمانان به جز نیکسون و پمپیدو روسای جمهور آمریکا و فرانسه (آنان معاونان خود را به این جشن راهی کردند) به تخت جمشید وارد شدند، مراسم ضیافتی در چادر بزرگ و اصلی جشن برپا شد. در ضیافت مذکور شاه نطقی در تمجید تاریخ شاهنشاهی ایران و تلویحا از اقدامات خود قرائت کرد. بعد از آن نیز هایلاسلاسی امپراطور حبشه از سوی مدعوین به خاطر برپایی چنین مراسم باشکوهی از شاه تقدیر و تشکر کرد و پس از آن مهمانان مشغول پذیرایی از خود شدند.
لازم به ذکر است غذاهای ضیافت تخت جمشید را رستوران ماکسیم(گرانترین رستوران فرانسه) تهیه میکرد که چندین موسسه عمده فرانسوی و سوئسی نیز به آن کمک میکردند. صورت غذای ضیافتهای جشن نیز با جوهر سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی صحافی شده بود.»33
غذاها نیز شامل تخم بلدرچین با خاویار، خوراک خرچنگ، کباب بره با قارچ، طاووس بریان انباشته از جگر غاز و دسر شامل: تمشک تازه محصول فرانسه با لعاب انجیر و تمشک مخصوص بود. همچنین رستوران ماکسیم در حدود 25 هزار بطری شراب مخصوص برای میهمانان تهیه دیده بود.34 این در حالی بود که در تمام مدت ضیافت، دسته ارکستر«بلرهاوس» که نیکسون آنرا فرستاده بود برای حاضرین مینواختند.35
در روز دوم اقامت مهمانان در تخت جمشید، شاه بار عام داد و ضیافتی غیر رسمی در چادر بزرگ برپا کرد. سپهبد فریدون سنجر که در این جشن ژنرال آجودانی پادشاه کشور لسوتو را عهده دار بوده است ضیافت آن شب را چنین توصیف میکند: «اوایل شب من و پادشاه لسوتو و همراهان وارد سالن شدیم. میز بزرگ را برداشته و به جای آن تعداد زیادی میز و صندلی در محوطه سالن چیده بودند. من وقتی دیدم که شاه و صدر هیات رئیسه شوروی] نیکلا پادگورنی [ و ملک حسین، مثل سه نفر دوست صمیمی گرد یک میز جمع شده اند، تعجب کردم… خلاصه غوغایی بود. میز به وسیله سران کشورهای عربی وعجمی و سیاه و سفید، آفریقایی و آسیایی و اروپایی، خاور دور و نزدیک اشغال شده بود. صدای قهقهه و بگو بخند فضای سالن را پرکرده بود… در این گیرودار از گوشه سالن دری به روی حضار باز شد و صدای دلنواز تار، آهنگی از آهنگهای اصیل ایرانی را پخش کرد… پس از چند لحظه، اولین دسته از نوازندگان و رامشگران و رقاصه های زیبا روی ایرانی ظاهر شدند. آنها… به همان حال ایستاده، تارها به زیر بغل و ویولونها زیر چانه به ترنم پرداختند. پشت سر دسته اول، دسته دوم و همینطور دسته سوم و چهارم و… ظاهر میشدند و هر دسته در گوشهای، کنار میزی به هنرنمایی و رقص و پایکوبی پرداختند. لازم به ذکر است که تمام این دسته های ساز زن و ضربگیر و رقاصه، ملبس به یک نوع لباس نبودند. بلکه هر دسته، ملبس به لباس محلی مخصوص یک منطقه از کشور بود. از هر طرف سالن صدایی و آهنگی از تار و ضرب و زنگوله دستی خانمهای رقاصه به گوش میرسید. ساعت در حدود یک یا دو بعد از نصف شب بود که محفل عیش و سرور به پایان رسید و حضار با قهقهههای مستانه و تلوتلو خوران سالن را ترک کردند.»36
بعد از ظهر روز 23 مهرماه جشن شاهنشاهی به مرحله حساس خود رسید. قرار بود در این روز سربازان دورههای مختلف تاریخ ایران با لباس همان دوران رژه بروند. برای آرایش این سربازان، پنج هزار کیلو پشم و مو به اندازه مصرف یک سال تئاترهای اروپا37 از خارج آورده شده بود. برای اجرای این برنامه چند نفر کارشناس خارجی که با حقوقها و دستمزدهای گزاف استخدام شده بودند توانستند طرح لباسها، ادوات و تجهیزات این قشون هزار نفری را تهیه و بر اجرای آن نظارت نمایند.38
مراسم روز رژه با ورود شاه و خانواده سلطنتی به جایگاه که پایین دیواره های تخت جمشید بنا شده بود حالت رسمی به خود گرفت و لحظه اجرا با به صدا درآمدن شیپورها فرا رسید. مراسمی که شاه برای آن لحظه شماری میکرد آماده بود تا چشم مهمانان را به خود خیره کند. یکی از نویسندگان غربی که در این مراسم شرکت داشته است صحنه رژه را چنین توصیف میکند: «ریشهای پرپشت و مجعد مادها و پارسها، ریشهای نوک تیز صفویان، سبیلهای چخماقی سربازان قاجار، سپرها و نیزه ها، پرچمهای سه گوشه، قداره ها و خنجرهای جنگجویان باستانی همه در آنجا بود، در زیر آفتاب … ولی در پناه چترهای آفتابی، مهمانان روی تختگاه زیر خرابه های قدرت کوروش نشسته بودند و این رژه احساس برانگیز را تماشا میکردند. در این رژه میشد نگهبانان کاخهای هخامنشی، جنگجویان پارت، سوار نظام خشایار شاه، تخت روانها، ارابه ها، شترهای جمازه، توپخانه فتحعلی شاه، جنگجویان سواحل بحر خزر و خلیج فارس، نیروهای هوایی، تانکها و زنانی که اخیر به استخدام نیروهای مسلح درآمده بودندرا مشاهده کرد.»39
شاه در افتتاح این مراسم گفته بود:« هدف این است که عظمت ارتش ایران در ادوار قدیم و جدید به نمایش درآمده و نشان داده شود که ارتش ایران همانند سپاهیان روزگار هخامنشی، آرمانی را که استقلال و شرافت ملی با موازین اخلاقی و بشری درآمیخته مقدس میشمارند.»40 این نمایش ارتش هزار نفری، حدود یک ساعت مدعوین را سرگرم خود کرد و شاه را راضی نگهداشت.41
روز بعد از رژه، بیشتر مهمانان ایران را ترک کردند و فقط چند نفر از جمله ملک حسین، هایلاسلاسی و فرانکو برای افتتاح میدان شهیاد(آزادی) و ورزشگاه آریامهر(آزادی) نزد شاه ماندند در روز 26 مهرماه شاه جهت مصاحبه در کاخ سعدآباد حضور یافت که یکصد و سی نفر از برجسته ترین خبرنگاران جهان در آن شرکت داشتند. یوسف مازندی خبرنگار سابق یونایتدپرس در ایران طی سوال جنجال برانگیزی از شاه پرسید: « اعلیحضرت، در این هنگام که ایران میلیونها دلار به بانکها و دولتهای خارجی بدهی دارد،42 چطور مبادرت به صرف هزینه ای این چنین سنگین برای جشنهای شاهنشاهی میشود؟ آیا این صلاح کشور و شخص اعلیحضرت بود؟» شاه پس از لحظهای تامل گفت: «می توان مطمئن بود که در سوال شما سوء نیت نیست. باید توجه داشت که برای بزرگداشت و شناساندن تاریخ درخشان یک ملت به جهان، هزینه هرچه باشد، زیاد نیست.»43
خبرنگار دیگری از کشور سوئد از شاه پرسید: «آیا ممکن است شاهنشاه درباره هزینه جشن توضیح دهند؟ به ما ارقام مختلفی از دویست میلیون دلار تا دو میلیارد دلار گفته شده است. شاه در پاسخ گفت: «فکر میکنید همین دو مهمانی دو میلیارد دلار خرج داشته باشد؟ بنابراین به من بگویید که قیمت یک کیلو گوشت چقدر است؟»44
نکته ای که ضرورت دارد در اینجا به آن اشاره شود، وضعیت زندگی مردم ایران در زمان برگزاری جشن است. هنگامیکه مهمانان خارجی در تخت جمشید جگر غاز و خاویار میخوردند، هزاران ایرانی در ایالت سیستان و بلوچستان وحتی در روستاهای فارس گرسنه بودند.45
پرفسور جیمز بیل، استاد و مدیر مرکز مطالعات بین المللی کالج ویلیام ومری آمریکا که یکسال قبل از برپایی جشن به ایران سفر کرده بود در مقدمه کتابش، درباره فقر روستاهای استان فارس(محل برگزاری جشنهای دوهزارو پانصد ساله) مینویسد: «در سال 1970 از ایران بازدید کردم و شاهد فقر مرگبار در روستاهای استان فارس بودم. دوبار با چشم خود دیدم که کودکان گرسنه، علف و ریشه بوتههای مزارع نزدیک روستای خود را می خوردند.»46
دکتر کاتوزیان، استاد اقتصاد دانشگاه کنت انگلستان که یک سال بعد از برپایی جشنهای شاهنشاهی از شیراز دیدن کرده است صحنه های اسفناک حلبی آبادهای شیراز را چنین توصیف میکند: «شهری که محل برگزاری جشنهای سالیانه هنر بود47 سوای محله های متعدد فقیر نشین، دوحلبی آباد بزرگ نیز داشت که به خوبی از انظار پنهان بود… من توانستم به کمک دو راهنما از یکی از این نواحی و نیز یکی از آلونکهای آن دیدن کنم. این آلونک به طور کامل از تکه های حلبی(بشکه های بزرگ و مستعمل نفت) ساخته شده بود. فضای تقریبی آن پانزده متر مکعب بود و یک خانواده هشت نفری شامل شش بچه از شش ماهه تا دوازده ساله و والدینشان در آن ساکن بودند. پدر این خانواده یک کارگر فصلی بود. شغل وی تخلیه چاه فاضلاب محلات فقرنشین بود که لوله کشی نداشتند. او به تریاک معتاد بود زیرا آنگونه که میگفت در غیر این صورت نمیتوانست به این کار بپردازد. همچنین وی اعتیادش را به همسرش منتقل کرده و همسرش نیز به نوبه خود آن را به کوچکترین فرزند خانواده انتقال داده بود. آثار تراخم در چشمان پنج بچه بزرگتر دیده میشد. هیچ نوع اثاث خانهای در این آلونک به جز تکه های بزرگ مقوا، چند دست رختخواب مستعمل و یک منقل برای گرما وجود نداشت. زمستان بسیار سردی بود و برف روی زمین نشسته بود. در هیچ کجای این ناحیه حمام عمومی یا خصوصی و مستراح وجود نداشت. در این منطقه تنها یک کیوسک کوچک شرکت نفت که جایگاه فروش روغن پارافین بود مشاهده میشد. بالای آن، پارچهای آویخته بودند و روی آن نوشته شده بود زنده باد والاحضرت رضا پهلوی، ولیعهد محبوب ما.»48 سال قبل از برپایی جشنهای دو هزار و پانصد ساله، در کشور خشکسالی بزرگی اتفاق افتاد که جان صدها انسان و دام را گرفت. به روایت یکی از روزنامه های آن زمان: «بر اثر خشکسالی تابستان گذشته از فارس تا خراسان، عده زیادی از گرسنگی جان خود را از دست دادند. مزارع مردم سوخت، دامهای آنان تلف شد و دامداران حیوانات خود را در بیابانها رها میکردند تا دست کم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند.»49
در استان سیستان و بلوچستان از جمعیت 167 هزار نفری آن بیش از هشتاد هزار نفر خانه و آشیانه خود را رها کرده به سوی سرنوشت نامعلوم به هر کجا که میتوانستند رفتند. این در حالی بود که روستاییان گاو شیرده خود را به قیمت چهل تومان در معرض فروش قرار میدادند اما کسی حاضر نبود آنها را بخرد. گوسفندان نیز با یک بسته سیگار مبادله میشدند.50
از میان دهها روزنامه نگار و خبرنگاری که جهت پوشش جشنهای 2500 ساله به تهران آمده بودند، تعدادی نیز از مناطق جنوب تهران و زاغه های اطراف آن فیلمبرداری کرده وبه کشورهای خود بردند.51 بعضی از کشورها مانند سوئد و دانمارک در تلویزیونهای خود برنامههایی تنظیم و به نمایش گذارند که قسمتی از این برنامهها، شکوه و جلال جشن را نشان میداد و قسمت دیگر، نمایانگر وضع رقت انگیز مردم ایران بود. صحنه هایی از قبیل خوردن هسته خرما در بلوچستان، نشخوار کودکان در میان خاکروبهها و زندگی مردم در جنوب شهر تهران همگی نشان دهنده ابعاد فقر و فلاکت مردم در این برنامهها بود.52
اسدالله علم در پاسخ به انتقادهای رسانههای خارجی در همین خصوص چنین گفت: «حالا که داریم، اگر نداشتیم هم مردم ایران باید لحاف و تشکهایشان را میفروختند و این جشن را برگزار میکردیم.» این در حالی بود که یک مجله چاپ لبنان در همان زمان نوشت: «با نیمی از هزینه این جشن میشد ننگ زندگی قرون وسطایی را از روستاهای ایران شست.»53
اما مهمترین مخالفتی که علیه برپایی این جشن صورت گرفت و باعث خشم شاه نیز شد، پیام آیت الله خمینی رهبر در تبعید ایرانیان بود. آیت الله خمینی در قسمتی از پیام خود راجع به وضعیت زندگی مردم ایران در هنگام جشن گفتند: «اکنون از منابع مختلف بر وضع دردناک ایران آگاهی پیدا کردهام. یکی از علمای محترم شیراز به من نوشته که قبایل جنوب دچار خشکسالی سختی شدهاند و مردم آنجا ناگزیر گردیدهاند که اطفال خود را بفروشند. یکی از علمای فسا54 در نامه خود، قحطی و فقری را که بر آن منطقه حکمفرماست برایم شرح میدهد… بنابر اخبار رسیده از سیستان و بلوچستان و از منطقه خراسان، روستاییان قحطی زده دامهای بدون چراگاه خود را رها میکنند و به شهرها هجوم میآورند…»
امام خمینی (ره) همچنین در مورد نظام شاهنشاهی در ایران فرمودند: «جنایات پادشاهان، تمام تاریخ ما را سیاه کرده است. مگر پادشاهان نبودند که به قتل عام خلایق فرمان میدادند و بدون کمترین وسواس دستور سربریدن صادر میکردند. به نظر پیغمبر اسلام کلمه شاهنشاه نفرت انگیزترین کلمه نزد خداوند است… آیا نباید علیه این جشنهای ننگین که در خلال آنها حاصل کار و عرق افراد برای مصارف پرخرج به هدر میرود اعتراض کرد؟»55
ایشان در ششم خرداد سال1350 نیز ضمن سخنرانی کوبندهای جنایات پادشاهان را برشمرده و اظهار داشتند: «ما جشن 2500 ساله را نمی خواهیم، ما گرسنه هستیم. گرسنگی مسلمانها را حل کنید. جشن نگیرید، روی مردهها جشن نگیرید… سرمایههای مردم و مسلمین بیچاره را صرف این میکنند و از بودجه ممکلت دهها میلیون خرج یک چنین ملعبه و مضحکهای میکنند. برای چه؟»56
زمانیکه صدای اعتراض امام خمینی (ره) از نجف بلند شد و چند روزنامه خارجی نیز مطالبی برضد این جشن نوشتند، بلند پایگان رژیم، مخصوصا شاه وعلم شروع به دفاع از جشن کردند. به عنوان مثال اسدالله علم برای اینکه به این مراسم حالت مذهبی بدهد، در مصاحبهای اعلام داشت: «از پولی که مردم به طیب خاطر برای برگزاری این آیین باشکوه پرداخته بودند مبلغی هم زیاد آمده که اعلیحضرت همایونی امر فرمودهاند آن را صرف ساختن یک مسجد بزرگ و باشکوه اسلامی کنیم.»57
در نهایت نیز هزینه واقعی این جشن به طور کامل معلوم نشد و بین ارقامی که سران رژیم عنوان میکردند تناقض وجود داشت. امیر اسدالله علم در مصاحبهای هزینه کامل جشن را 8/16 میلیون دلار اعلام کرد. فرح دیبا نیز در مصاحبهای، تنها هزینه مدرنیزاسیون در تخت جمشید را دویست میلیون دلار، تقریبا یک میلیارد و پانصد میلیون تومان برآورد کرد. در این مورد روزنامههای خارجی نوشتند: «رقمی که فرح برای هزینه تلفن تخت جمشید خرج کرده، به تنهایی سیزده برابر رقمی است که علم برای تمام جشن اعلام میکند. مگر علم نمیداند که روزنامه نیویورک تایمز هر صفحهاش را با کاغذ خوب و رنگی جهت تبلیغات یک میلیون دلار میفروشد. در برخی از شمارههای این نشریه ده صفحه برای شاه و فرح تبلیغ شده است. حداقل بیست میلیون دلار فقط نیویورک تایمز بابت تبلیغات برای شاه و جشنهای مذکور پول گرفته است.»58
نتیجه گیری
این جشن را باید بیشتر سرود پیروزی خانواده پهلوی دانست تا پیروزی ملت ایران.59 در مورد شخص شاه نیز رهاورد جشنهای تخت جمشید، جدایی کامل از واقعیات بود.60 به ویژه زمانیکه شاه توانست به کمک آمریکا نقش ژاندارمی خلیج فارس را عهدهدار شود هیچ کس سعی نکرد او را به واقعیات نزدیک کند. اطرافیان شاه تنها تلاش میکردند که از روی تملق به او احترام بگذارند، فکرش را تحسین کنند و اقداماتی را که انجام میدهد، بستایند. این وضع همچنان تا زمان انفجار انقلاب اسلامی ادامه یافت. انقلابی که به کلی تاج و تخت شاهنشاهی را در ایران از بین برد.
در پایان باید گفت که نه فقط شاه، بلکه هیچ یک از مهمانان عالی مقام او هم که در این جشن پرشکوه حضور یافته بودند، هرگز تصور نمیکردند که تاریخ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی ایران به خود محمدرضا شاه ختم خواهد شد و این جشن بزرگ در واقع مراسم پایان عمر بیست و پنج قرن شاهنشاهی در ایران است.61
پی نوشت ها
1- 1- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، خدمات فرهنگی رسا، چاپ سوم، 1373، جلد اول، صص 348و349
2- 2- مختار حدیدی، پهلوی دوم و نمونه اندیشه های باستانگرایانه، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال دوم، شماره پنجم، بهار 1377، ص104
3- 3- صورت جلسات کمیسیون نظام شاهنشاهی تا دویستمین جلسه، برنامه پیشنهادی کمیسیون نظام، شماره1، ص1(موجود در کتابخانه موزه نظامی ارتش جمهوری اسلامی)
4- 4- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان،ص104
5- 5- دانشجویان پیرو خط امام، ایران دربند، بخش اول جلد6، مرکز اسناد لانه جاسوسی آمریکا، زمستان 1369، ص107
6- 6- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان، صص 104و105
7- 7- همان، ص105
8- 8- یوسف مازندی، ایران ابرقدرت قرن، نشر البرز، چاپ سوم 1376،ص538
9- 9- حمید روحانی(زیارتی)، نهضت امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374،جلد سوم ص849
10- 10- همان، صص849 و850
11- 11- برای اطلاع از وضعیت مالی رژیم در طول این سالها، نگاه کنید به : فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان، صص 106-109
12- 12- یادداشتهای علم، متن کامل دست نوشته های امیراسدالله علم، جلد اول، انتشارات کتاب سرا، چاپ دوم1372،ص11
13-سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد دوم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، بیتا، صص 167-169
14-فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان،ص114
15- مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، انتشارات جاویدان، چاپ پنجم،1370،ص559
16- ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه: اسماعیل زند و بتول سعیدی، نشر نور، 1370،ص136
17- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه: سعید آذری، موسسه خدمات فرهنگی رساء، چاپ اول،1372،ص62
18- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان،ص115
19- جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه: مهوش غلامی، نشر کوبه، چاپ اول، 1371، ص295
20- حسنین هیکل، ایران روایتی که ناگفته ماند، ترجمه: حمید احمدی، انتشارات الهام، چاپ اول، پاییز 1362،ص172
21- ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ هشتم، نشر البرز، 1371، صص39و40
22- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان،ص114
23- البته رقم آشپز و سرآشپز در منابع مختلف از 131تا160 نفر ذکر شده است، برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان، ص115و احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین،ص62
24- غلامرضا نجاتی، همان، ص349
25- یوسف مازندی، همان، ص540
26- احمد فاروقی و ژان لورویه، ایران برضد شاه، ترجمه: مهدی نراقی، انتشارات امیر کبیر1358،ص41، همچنین حمید روحانی(زیارتی)، همان،ص878
27- مسعود بهنود، همان، ص566
28- برای اطلاع بیشتر از فعالیت سازمانهای چریکی در این دوره رجوع کنید به: یرواندآبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمدگل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ اول، 1377،ص606
29- یوسف مازندی، همان،ص539
30- متن این خطابه در اکثر روزنامه ها و مجلات آن تاریخ موجود است.
31- ویلیام شوکراس، همان، ص48
32- فریدون سنجر، حاصل چهل سال خدمت 1355-1316، انتشارات پروین، چاپ اول، تابستان1370، ص234
33- ویلیام شوکراس، همان،ص40
34- غلامرضا نجاتی، همان، ص349
35- مسعود بهنود، همان،ص566
36- فریدون سنجر، همان، صص247-249
37- مسعود بهنود، همان، ص568
38- فریدون سنجر، همان،ص250
39- ویلیام شوکراس، همان،ص43
40- یوسف مازندی، همان، ص540
41- به نظر می رسید که تا به اینجا کارها خوب پیش رفته باشد. اما ناهماهنگی ها و بی نظمیهایی نیز در برنامه جشن وجود داشت. از آن جمله در اولین روز ورود مهمانان، برای تیمسارها و سپهبدهای همراه آنان که ایرانی بودند، مکان مناسب و غذای کافی در نظر گرفته نشده بود. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: فریدون سنجر، حاصل چهل سال خدمت، صص238-245
42- برای اطلاع از میزان بدهی ایران به بانک جهانی رجوع شود به: فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان،ص117
43- یوسف مازندی، همان،صص541و542
44- حمید روحانی(زیارتی)، نهضت امام خمینی، جلد سوم، ص873، به نقل از روزنامه اطلاعات، مورخ 27 مهرماه1350
45- غلامرضا نجاتی، همان، ص349
46- جیمز بیل، همان،ص17
47- از سال 1346 به ابتکار فرح هرساله در ماه شهریور، مراسمی تحت عنوان جشن هنر در شیراز برگزار می شد.
48- محمد علی(همایون) کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمد رضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشرمرکز، چاپ سوم، اسفند1372، صص322و323
49- حمید روحانی(زیارتی)، همان، ص865، به نقل از: روزنامه فارس، مورخه 25/2/1350
50- همان، به نقل از روزنامه کیهان مورخه20/1/1350. برای اطلاع بیشتر از وضعیت مردم ایران هنگام برگزاری جشن رجوع شود به منبع فوق،ص836 تا872 و فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر، همان،صص111-120
51- یوسف مازندی، همان،ص541
52- باقر عاقلی، نخست وزیران ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، انتشارات جاویدان، چاپ دوم،1374،ص1022
53- مسعود بهنود، همان، صص568 و569
54- یکی از شهرهای استان فارس
55- سید جلال الدین مدنی، همان، صص166 و167
56- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، همان،ص121
57- سید جلال الدین مدنی، همان، ص172
58- حمید روحانی، همان، صص872 و873 به نقل از روزنامه اطلاعات 2آبان 1350، مجله زن روز26 تیر 1350 و بولتن خبرگزاری فارس شماره136، 12/8/1350
59- ماروین زونیس، همان،ص136
60- ویلیام شوکراس، همان،صص48 و49
61- جمعی از نویسندگان، اعترافات شاه، ترجمه: منوچهر مهرجو، انتشارات هفته، چاپ اول، 1362، ص154