دیپلمات درباری
آرشیو
چکیده
متن
حسنعلی منصور سردمدار حزب ایران نوین یکی از ماسونهای ایرانی است که به سرعت راه ترقی را پیمود و در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی به نخستوزیری رسید و یکی از بازیگران اصلی آن دوران گشت. او که پدرش نیز از طریق وزارت خارجه با دولتهای بیگانه بهویژه انگلیس حشر و نشر یافته بود، بهتدریج در تحت توجهات لژهای ماسونی به تکمیل تحصیلات و درجات پرداخت. در دوران نخستوزیریاش لایحه کاپتولاسیون به تصویب رسید و سرانجام به دست فداییان اسلام ترور شد اما این سیاستمدار کهنهکار و دوست صمیمی هویدا توانسته بود به اندازه کافی در پیشبرد اهداف بیگانگان و حرکت چرخهای حکومت ستمشاهی نقش ایفا کند که تا سالها پس از آن هم نتیجه و ثمراتش برقرار باشد. مهمترین لطمه او به ایران و ایرانیان، همان لایحه کاپیتولاسیونی بود که با جدیت آن را دنبال کرد تا سرانجام به تصویب مجلس رسید و ایران و ایرانی را در چشم تاریخ به حقارت و کوچکی کشاند. از سوی دیگر رهبر و مرجع بزرگوار اسلام حضرت امام خمینی(ره) را تبعید و بسیاری از روحانیون را مورد تعرض و تنگنا قرار داد. مقالهای را که پیشرو دارید شخصیت و عملکرد او را از دیدگاه اسناد برجایمانده شرح میدهد که امیدواریم مورد علاقه و مطالعه شما واقع گردد.
بررسی عملکرد نخبگان سیاسی پهلوی دوم با تاکید بر اسناد روشنکننده ساختار قدرت و تحول آن در ایران معاصر و چگونگی اجرای سیاستهای آمریکا توسط نخبگان سیاسی این دوره، بخشی از زوایای تاریک و مبهم تاریخ معاصر محسوب میشود. مطالعه تاریخ زندگی، سابقه و عملکرد حسنعلی منصور با توجه به اسناد، تاسیس کانون مترقی، حزب ایران نوین، نخست وزیری، عضویت او در مراکز ماسونی، تصویب کاپیتولاسیون، تبعید امام و ترور منصور توسط محمد بخارایی از جمله موضوعهای مورد توجه نگارنده در این مقاله است.
حسنعلی منصور، پسر رجبعلی منصور از فرزندان میرزا علیاکبر آشتیانی بود. مادرش، فرنگیس دختر ظهیرالملک رییس، نخستین زن فارغالتحصیل مدرسه آمریکایی در ایران بود. حسنعلی در اردیبهشت ماه سال 1302 ش در تهران متولد شد. پدرش کارمند وزارت امور خارجه بود که به سمت ریاست اداره تحریرات انگلیس رسید و در این سمت بود که لقب منصورالملک را دریافت کرد. او بیش از چهار سال نداشت که پدرش به مقام استانداری آذربایجان منصوب شد و تا بهمن 1307 در این مقام باقی ماند. منصورالملک در حالی تبریز را ترک کرد که در تهران به سمت وزارت کشور رسیده بود. حسنعلی، تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان جمشید جم آغاز کرد. دو سال از تحصیل او نگذشته بود که پدرش در فروردین 1312 در کابینه مهدیقلی هدایت (فجرالسلطنه) به وزارت راه منصوب شد و در کابینه محمدعلی فروغی نیز عهدهدار این مقام گردید.
حسنعلی، تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر،1 دبیرستان 1 و دبیرستان فیروز بهرام گذراند.2 همزمان با شروع تحصیلات دبیرستانی وی، پدرش در تلاش برای تصویب لایحه سازمان راهآهن دولتی ایران در مجلس شورای ملی بود که با تغییر دولت، موقعیت خود را در وزارت راه از دست نداد و در کابینه محمود جم نیز به عنوان وزیر راه به مجلس معرفی شد و در این مقام بود که به اخذ رشوه و زیان رساندن به خزانه دولت متهم گردید و توانست تبرئه شود؛ اما این امر باعث شد که برای مدتی خانهنشین گردد و بیشتر وقت خود را وقف تربیت فرزندان خود کند و مراقب پیشرفت درسی و تحصیلی آنان باشد؛ اما این وضع بیش از دو سال و نیم دوام نیاورد و در شهریور 1317 به عنوان وزیر پیشینه و هنر به حضور شاه معرفی شد و در سال 1320 مامور تشکیل کابینه گردید. در پایان نخستین سال نخست وزیری رجبعلی منصور، دنیا شاهد دومین جنگ جهانی شد و ایران نیز قربانی اتحاد شوم انگلیس و شوروی گردید. منصورالملک در پنجم شهریور استعفا کرد و طولی نکشید که رضاخان نیز مجبور به استعفا و ترک ایران گردید.
در این زمان، حسنعلی منصور بعد از اتمام آموزش دبیرستانی وارد دانشکده فنی شد و پس از یک سال تحصیل، انصراف داده، در رشته حقوق و علوم سیاسی به تحصیل پرداخت و رسالهاش را در زمینه «مصونیت سیاسی» به پایان رسانید. به احتمالی فریدون هویدا در تکمیل و تدوین این رساله، منصور را یاری کرده بود.3 بعدها این رساله به چاپ رسید و او در سال 1324 موفق به دریافت لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران شد و در مهرماه همان سال به دلیل نفوذ پدرش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. لازم به یادآوری است که منصور کار در این وزارتخانه را قبل از این تاریخ و با کار آموزشی شروع کرده بود و این امر، نخستین گام او برای ورود به کادر دیپلماتیک به شمار میرفت. آشنایی منصور با زبانهای انگلیسی و فرانسه یکی از علل موفقیت وی محسوب میشد؛ البته او تا حدودی با زبان آلمانی نیز آشنا بود.4 نخستین سمتی که به طور رسمی در وزارت خارجه به منصور محول شد، کارمندی اداره اطلاعات بود و پس از آن به اداره سوم سیاسی منتقل گردید.5
وی در اواخر سال 1324 قبل از اینکه پدرش برای بار دوم به مقام استانداری آذربایجان منصوب شود، به عضویت هیات علمی نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس درآمد و در سال 1325 وابسته سفارت ایران در فرانسه شد. او فرصتی برای تکمیل تحصیلاتش بهدست آورد و وارد دانشکده حقوق دانشگاه سوربن گردید و تحصیلات خود را در رشته اقتصاد و حقوق بینالملل ادامه داد.6 در همین ایام او فعالیتهای غیرقانونی هم داشت در پاریس در فهرست بازداشتیهای قاچاق ارز و طلا نام حسنعلی منصور نیز به چشم میخورد.7 وی بعد از مدتی، منشی وزیر خارجه و رییس اداره سوم سیاسی گردید و سپس در سفارت شاهنشاهی ایران در آلمان غربی مشغول به کار شد.
منصور در اشتوتگارت با هویدا همخانه شد و وظیفه رسیدگی به امور دفتری کنسول را بر عهده گرفت و زیر نظر هویدا کار میکرد؛ اما چگونه توانست به مراتب بالاتر و ریاست دست یابد، شاید در دوستی او با جان مککلوی8 معنا پیدا کند. مککلوی از مردان پرقدرت آمریکا در سالهای بعد از جنگ بهشمارمیرفت که چندی معاون وزارت دفاع بود. او با شکست آلمان به ریاست حکومت اشغالی آلمان منصوب شد. بسیاری از محققان نوسازی اقتصاد آلمان را حاصل سیاستهای وی میدانند.8
در این زمان، بار دیگر ایران در آستانه بحران عمیق و تحولات ژرفی قرار گرفت. رجبعلی منصور برای بار دوم و برای چند هفته به صدارت رسید. یکی از علل اصلی گزینش مجدد منصورالملک در این زمان، مساله نفت بود که تلاش وی برای جلب رضایت شخصیتهای بانفوذی مانند آیتالله کاشانی، دکتر مصدق و جبهه ملی به نتیجه نرسید و قرارداد الحاقی نفت در مجلس با مخالفت روبهرو شد. رجبعلی منصور، مجبور به استعفا گردید. شاید یکی از علل ترقی حسنعلی منصور در این زمان، علاوه بر روابط نزدیکش با آمریکاییها، موقعیت پدرش در داخل ایران بود.
حسنعلی با پایان یافتن ماموریتش در آلمان به تهران بازگشت و در اداره رمز وزارت امور خارجه مشغول به کار شد. در کابینه رزمآرا که محسن رییس ـــ دایی حسنعلی منصور ـــ منصب وزارت امور خارجه را داشت، او نیز به ریاست دفتر اختصاصی وی منصوب شد و تا اوایل 1330 در این سمت باقی ماند.
بعد از ترور رزمآرا و بحران سیاسی ناشی از نفت، او در کابینه زودگذر حسین علا به ریاست دفتر نخستوزیری برگزیده شد و با رویکارآمدن دولت مصدق به وزارت امور خارجه برگشت و معاون اداره اول سیاسی گردید و چندی هم رییس دفتر وزارتی بود. منصور مدتی عضو علیالبدل هیات نمایندگی ایران در نهمین دوره اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود. پس از پایان این ماموریت در تهران، سرپرست اداره سازمانهای بینالمللی شد و سپس، به ریاست اداره چهارم وزارت امور خارجه منصوب گردید. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به سمت مشاور سفارت ایران در واتیکان برگزیده شد و در این زمان، با دختر تیمورتاش ازدواج کرد؛ ولی این ازدواج بیش از شش ماه دوام نیاورد و به طلاق انجامید.
حسین علا در سال 1334 برای بار دوم به نخستوزیری برگزیده شد و در تمام این مدت، ریاست دفتر نخستوزیری بر عهده حسنعلی منصور بود. در این هنگام، او به فکر ازدواج مجدد افتاد و با فریده امامی آشنا شد و تصمیم به ازدواج با وی را گرفت. فریده، دختر ملکخانم و نوه وثوقالدوله بود که یکی از سه بانی قرارداد شوم 1919 به شمار میرفت. پدر فریده، نظامالدین امامی از خانوادههای پرقدرت و مشهور بود. وی پسر روحانی سرشناس آذربایجان بود و اغلب، مشاغل حساسی را بر عهده داشت. منصور علاوه بر فریده امامی همسر دیگری هم داشت که بعد از مرگش معلوم شد که وی پیشتر با منشی خود به نام مهین آهی ازدواج کرده و از وی صاحب فرزندی نیز بوده است.10
منصور در زمان صدارت دکتر منوچهر اقبال به معاونت وزارت بازرگانی رسید و سپس قائممقام دبیرکل شورای اقتصاد شد و پس از مدتی، به سمت دبیرکل شورای عالی اقتصاد منصوب گردید. در یکی از اسناد مربوط به ساواک در مورد او چنین آمده است: «علت ترقی بیجهتی که منصور نموده، نفوذ پدرش و این که دکتر اقبال نسبت به پدر او مدیون بود، او را به این سمت منصوب کرد که مورد تنفر قاطعه جوانان قرار گرفت.»11 به هر ترتیب، تدارک صورتجلسه، نظارت بر کار اجرای مصوبات شورا و توصیه راهحلهایی برای مسایل اقتصادی کشور از جمله وظایف او محسوب میشدند.12
در مورد عملکرد حسنعلی منصور در شورای عالی اقتصاد منابع کمتری در دسترس است؛ ولی او (با داشتن عنوان معاونت نخستوزیر) چند بار در کنفرانسهای عمومی سازمان اقتصادی آسیا و خاور دور (اکافه) شرکت داشت و عهدهدار ریاست هیات نمایندگی ایران بود.13 وی در این سمت، در مورد خروج سرمایههای ایران و جلب آنها به کشور گزارشی تهیه کرد. در تاریخ چهارم آبان 1338 موفق به دریافت نشان درجه دوم همایون گشت و در همان ماه از طرف دکتر اقبال به وزارت کار معرفی شد و طولی نکشید که شغل او در کابینه تغییر کرد و به وزارت بازرگانی منتقل گردید و در این سمت، مامور تکمیل مذاکرات بازرگانی ایران و آمریکا شد و به تصویب دولت، هیاتی به ریاست وی برای تکمیل یا امضای موافقتنامه و یا قرارداد نهایی به آمریکا اعزام گردید.
منصور در دوره صدارت مهندس جعفر شریفامامی، همچنان دبیرکل شورای اقتصاد بود. اواخر دهه سوم و اوایل دهه چهارم از جهت سیاستهای داخلی و خارجی برای ایران دوران پرتشنجی محسوب میشود. در سال 1339 شاه به فکر برپایی یک نظام سیاسی «دو حزبی» در چارچوب قانون اساسی موجود افتاد؛ چرا که وی برای خشنود کردن آمریکاییان به حزبسازی و تظاهر به طرفداری از دمکراسی نیاز داشت. در این زمان، سیاست خارجی آمریکا به دلایلی چند در کشورهای جهان سوم و از آن میان در ایران تغییر کرده بود. در همسایگی ایران حوادث مهمی به وقوع پیوست، رژیم سلطنتی وابسته به غرب با کودتای عبدالکریم قاسم در عراق سرنگون شد، دولت مستبد پاپا مندرس به وسیله کودتای نظامی در ترکیه سقوط کرد و ترس از بروز یک انقلاب کمونیستی که میتوانست در اثر اوضاع بد اقتصادی و با حمایت شوروی اتفاق بیفتد؛ میتوانند دلایل مناسبی برای تغییر سیاست خارجی آمریکا باشند.
در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا جان افکندی از حزب دمکرات بر ریچارد نیکسون از حزب جمهوریخواه ـــ که از دوستان نزدیک شاه بود ـــ پیروز شد. کندی با ابراز تمایلات بشردوستانه اعلام کرد، قصد دارد به ملتهای فقیر و زیرسلطه دیکتاتوری کمک کند؛ اما مهمترین دلیل او در ایجاد اصلاحات اجتماعی و پیشرفت اقتصادی، مقابله با تهدید کمونیسم برای رسیدن به هدف کاهش کمکهای نظامی، سرمایهگذاری و کمک در امر توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورهای جهان سوم بود. «حفظ رژیم شاه، اجرای برنامه اصلاحات اجتماعی و تقسیم اراضی بین روستاییان»14 از اصول سیاستهای دولت جدید آمریکا بود.
با پایان یافتن مجلس نوزدهم و شروع انتخابات دوره بیستم، ایران صحنه ناآرامیها و تظاهرات سیاسی از سوی مخالفان بود. این انتخابات برخلاف وعدههای پهلوی دوم در مورد آزادی، تفاوتی با ادوار گذشته نداشت. دو حزب ملیون به رهبری دکتر اقبال و حزب مردم به رهبری اسدالله علم ـــ وزیر کشور ـــ اقدام به جذب نامزدهای نمایندگی کردند. هرچند نامزدهای منفرد هم در این انتخابات شرکت کردند؛ ولی احزاب مزبور حتی بر نمایندگان مجلس نیز تاثیری نگذاردند و در انتخابات به همان روال سنتی خود به کار ادامه دادند.
جبهه ملی به دلیل آزاد نبودن انتخابات و اسدالله علم، رهبر حزب اقلیت نسبت به بینظمیهای دکتر علی امینی15 به عنوان رهبر نامزدهای مستقل، منوچهر اقبال ـــ نخست وزیر ـــ را متهم کردند که با سهلانگاری در اداره امور مملکت نسبت به تمایلات و خواستهای شاه خیانت کرده است. شاه نیز که از انتخابات راضی نبود، دستور توقف آن را صادر کرد و به این ترتیب، منوچهر اقبال استعفا داد و جعفر شریف امامی، وزیر صنایع و معادن به نخست وزیری منصوب شد. در این دوران، حسنعلی علاوه بر دبیرکلی شورای اقتصاد، سمت معاونت نخست وزیر را هم برعهده گرفت. در زمان وی نیز انتخابات مجلس بیستم برای بار دوم انجام گرفت و برخلاف تظاهرات اعتراضآمیز مردم، انتخابات مجلس به روال گذشته انجام شد. گشایش مجلس با اعتراض طبقات مردم و تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران روبهرو گردید. در پی این حوادث، فرهنگیان پایتخت در اعتراض به شرایط کار و کمی حقوق خود، اعتصاب کردند و ماموران برای متفرق کردن تظاهرکنندگان به سوی آنان تیراندازی کردند و در نتیجه یک تن شهید شد. بحران گسترش یافت و در 16 اردیبهشت همان سال، شریف امامی برکنار و دکتر علی امینی به نخست وزیری رسید. انتخابات به دستور امینی مخدوش و غیرآزاد معرفی شد و شاه به درخواست وی فرمان انحلال مجلس بیستم را صادر کرد. منصور در دوران نخست وزیری دکتر امینی به وزارت امور خارجه برگشت و همزمان، سمت دبیرکلی شورای عالی اقتصاد را حفظ کرد و بار دیگر، ریاست هیات نمایندگی ایران در کنفرانس اقتصادی آسیا و خاور دور را برعهدهگرفت.
انتقاد به دولت دکتر امینی به دلیل خودداری از انجام انتخابات مجلس شورای ملی و محدودیت در آزادی اجتماعات از سوی جبهه ملی صورت میگرفت. مهمترین برنامه رفرم اجتماعی دولت دکتر امینی، اصلاحات ارضی و تقسیم زمین بین کشاورزان بود که یک طرح دیکته شده آمریکایی به شمار میرفت16 و نتیجه آن بیکار شدن کارگران کشاورز و سرازیر شدن آنها جهت کاریابی به شهرها بود.
واقعه اول بهمن دانشگاه تهران17 و حمله کماندوها به آنجا که در تاریخ دانشگاهی بیسابقه بود، به احتمالی توسط مخالفان دکتر امینی و در راس آنها تیمور بختیار ـــ رییس سابق ساواک ـــ اسدالله رشیدیان، فتحالله فرود و با موافقت و دستور محمدرضا پهلوی اجرا گردید که مهمترین دستاورد آن تضعیف و براندازی دولت امینی بود. اسدالله علم، فرد مورد اعتماد شاه در اواخر تیر ماه 1341 فرمان نخست وزیری را گرفت. از این زمان و به طور رسمی راه برای زمامداری حسنعلی منصور فراهم شد و او برای رسیدن به این هدف از هر فرصتی استفاده کرد. در این هنگام، منصور به ریاست هیات مدیره و مدیرعامل شرکت سهامی بیمه ایران منصوب گردید.
کانون مترقی
حوادثی که در اواخر دهه سی در کشورهای مختلف جهان اتفاق افتاد، باعث شد تا آمریکاییان نسبت به سیاستهای خود در کشورهای جهان سوم و به خصوص ایران بازنگری کنند. آنها به این نتیجه رسیدند که حمایت از حکومتهای استبدادی در درازمدت، نتیجه مطلوبی نخواهد داشت و خطر کمونیست را در این کشورها افزایش خواهد داد. آمریکاییها سعی کردند با وادارکردن شاه به انجام اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، نه تنها مانع بروز کودتا، رشد طرفداران جبهه ملی، خطر کمونیسم و . . . شوند؛ بلکه به حفظ رژیم طرفدار خود با ایجاد وحدت میان شاه و طبقه متوسط نیز کمک کنند. از برنامههای دیگر آنها تدارک احزاب و نهادهای لازم برای بسیج نخبگان نوخاسته تکنوکرات بود18
منصور در فضای بهوجود آمده، گروهی متشکل از تکنوکراتها و مدیران ایرانی تشکیل داد. کار این گروه، مطالعه مسایل اجتماعی و اقتصادی ایران و یافتن راهحلهایی برای این مشکلات بود. منصور برای تشکیل این گروه از امیرعباس هویدا کمک خواست. ریشه گروه به «دورهایی» بازمیگشت که منصور در سال 1338 به راه انداخته بود. وجه اشتراک 9 عضو اولیه گروه، همان تعلقات حرفهای و اجتماعی آنها بود، همه این افراد جوان به شمار میرفتند. میانگین سنی آنها سی و هفت سال تخمین زده میشد. این افراد اصلاح طلب میخواستند در چهارچوب رژیم کار کنند و در عین حال، همه در پی منافع شخصی خود هم بودند. بعد از حدود دو سال، دوره منصور به شکل «کانون مترقی» درآمد19 سوابق اعضای گروه «موسس کانون مترقی» که در چهاردهم اسفند 1340 از سوی شهربانی کل کشور ثبت شده، بدین شرح آمده است:
«1ـــ حسنعلی منصور فرزند رجبعلی منصور (منصورالملک) متولد اردیبهشت 1302 تهران، شمارهشناسنامه 220 دبیرکل شورای عالی اقتصاد، تحصیلات لیسانس حقوق و علوم سیاسی، آشنا به زبانهای فرانسه، انگلیسی و آلمانی، مولف کتاب مصونیتهای سیاسی، در گذشته وزیر بازرگانی، وزیرکار، معاون نخستوزیر، رییس مخصوص دفتر وزیر امور خارجه.
2ـــ محسن خواجه نوری فرزند حاج محمدعلی، متولد 1295 تهران، شمارهشناسنامه 23666، کارمند وزارت کار با رتبه 9 اداری، تحصیلات لیسانس حقوق و علوم عالی تجارت، آشنا به زبانهای فرانسه و انگلیسی مترجم کتب نیز میباشد. در گذشته، ناظر دولت در بیمههای اجتماعی کارگران و مدیرعامل سازمان بیمههای اجتماعی بوده است.
3ـ منوچهر شاهقلی فرزند امامقلی، متولد 1302 تهران . . . تحصیلات دکترا در طب، متخصص در جراحی پلاستیک و ترمیمی، آشنا به زبان انگلیسی و مولف کتاب درمان سنت آدم.
4ـــ فتحالله ستوده فرزند علیاکبر، متولد 1299 تهران . . . مدیرعامل شرکت سهامی کارخانجات ونک، مهندس برق ماشین، فوق لیسانس در رشته مهندسی صنعتی آمریکا، آشنا به زبان انگلیسی، در گذشته شش سال در کارخانجات آمریکا بوده، مهندس مشاور در هیات جرج فرای، استاد دانشکده صنعتی.
5ـ امیرعباس هویدا فرزند حبیبالله، متولد 1298 تهران . . . عضو هیات مدیره شرکت ملی نفت ایران، تحصیلات لیسانس علوم اجتماعی، آشنا به زبانهای فرانسه و انگلیسی، در گذشته کارمند وزارت امور خارجه و کارمند سازمان ملل متحد بوده است.20
این گروه توسط محمدنقی سرلک، وزیر سابق صنایع و معادن، دکتر تیمور کلالی (منوچهر کلالی) معاون سابق وزارت کار، دکتر حسین هدایتی، استاد حقوق در دانشگاه تهران، مهندس فریدون ستوده از وزارت صنایع و معادن، دکتر ضیاالدین شادمان از وزارت دارایی و دکتر رضا نیکپی سر، اقتصاددان شرکت ملی نفت ایران اداره میشود. «دوره» اولیه، هسته مرکزی اجرایی را تشکیل میدهد و کنترلکننده 400 نفری است که کانون ترقیخواه را تشکیل میدهند . . .» 21
در اساسنامه کانون مترقی، هدف از تاسیس کانون چنین بیان شده است:
«ماده 4 ـــ منظور از تاسیس این کانون انجام امور زیر است: مطالعات و تحقیقات علمی درباره مسایل فنی ـــ اقتصادی ـــ مالی ـــ کشاورزی ـــ حقوقی ـــ فرهنگی ـــ بهداشتی و خصوصا کلیه مسایل اجتماعی کشور در صورت لزوم پیشنهاد و توصیه مطالعات مزبور به مقامات ذیصلاحیت به منظور رفع مشکلات و نواقص امور مملکتی و تنظیم برنامههای اقتصادی و اجتماعی . . . »22
تشکیلات کانون مترقی در ابتدا یک هیات مدیره پنج نفری مرکب از حسنعلی منصور، محسن خواجه نوری، دکتر منوچهر شاهقلی، فتحالله ستوده و امیرعباس هویدا بود که رهبری آنها را حسنعلی منصور بر عهده داشت و اعضای موثر کانون دکتر فریدون معتمدوزیری ، دکتر محمدعلی مولوی، یوسف اتحادیه، دکتر شادمان، دکتر کشفیان، معاون سابق وزارت کار و دکتر نیکنژاد ذکر شدهاند.23
«ایدئولوژی و اصول عقاید کانون مترقی در 17 اصل در زمینههای تعلیم و تربیت، آزادی قلم و مطبوعات، محاکم قانونی، استقلال قوه قضاییه، تامین بهداشت، حقوق بازنشستگی، برنامههای جامع اقتصادی، حمایت از فعالیتهای خصوصی، عمران منطقهای، اصلاحات ارضی، عدم تمرکز امور شهرستانها در پایتخت، ایجاد سازمان صحیح اداری، تجهیز کامل نیروی انسانی، روابط با کلیه کشورهای جهان و احترام متقابل . . . تنظیم شد که این اصول در 6 ماهه اول تشکیل کانون مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گرفت . . . »24
سرهنگ نجاتی، وجه مشترک این افراد را به استثنای چند تن از آنها نامطلوب و دیدگاههای سیاسی و اجتماعیشان را نامشخص میداند که تنها، در یک مورد وجه اشتراک داشتند: فروختن روح خود به دستگاه و قبول نوکری شاه تحت نظر ساواک و . . . .25
بیشتر اعضای کانون مترقی تحصیلکرده اروپا و آمریکا بودند که به طرفداری از سیاست آمریکا در ایران شهرت داشتند. سرهنگ گراتیان یاتسویچ26 یک دیپلمات ارشد آمریکایی که مستاجر حسنعلی منصور بود، در تشکیل این سازمان و ارتقای وی تا مقام نخست وزیری نقش موثری ایفا نمود..27 منصور یکی از نزدیکترین دوستان یاتسویچ بود. وی بیپروا پیوند خود با یاتسویچ را به رخ دیگران میکشید و آشکارا برای تکنوکراتهای برجسته ایران، از روابطش با مقامهای آمریکایی سخن میگفت و از دوستیاش با جان مککلوی سخن میراند.28
جلساتی که بیشتر در منزل منصور تشکیل میشد بعدها بهتدریج، به عنوان «هیات موسسان» کانون مترقی را تشکیل داد و حسنعلی منصور به سمت صندوقداری انتخاب شد و از آن پس، هر یک از اعضا میبایست ماهانه مبلغ 20 تومان حق عضویت میپرداخت که اغلب هم از دادن آن اکراه داشتند. با استفاده از این درآمد، آپارتمانی را به عنوان مرکز کانون اجاره کردند. هر عضو جدید میبایست به اتفاق آرا مورد تایید هیات موسسان قرار میگرفت.29 حمایت شاه از این کانون و جانبداری آمریکاییان از نیروها و دولتهای مترقی میانهرو که بتواند حمایت طبقات متوسط شهری، تکنوکراتها و روشنفکران را جذب کند و جانشینی برای جبهه ملی پدید آورد، موجب صعود منصور و پیشرفت کانون شد و شمار کسانی که تقاضای عضویت در کانون را داشتند، افزایش یافت.
در گزارش امنیت داخلی ساواک، افزایش اعضای کانون مترقی، عضویت گردانندگان عالیرتبه پارهای از سازمانهای مترقی از قبیل شرکت ملی نفت، شرکت بیمه و وزارت اقتصاد و نیز نفوذ کم و بیش آنها در موسسات مزبور و شایعه نخست وزیری حسنعلی منصور در آینده در بین پارهای از کارمندان دولت ذکر شده است. همچنین این شایعه در بین مردم گسترش یافته که از این پس، کشور به صورت تک حزبی اداره خواهد شد. حمایت شاه از کانون مترقی یکی دیگر از عوامل گسترش و نفود حزب بود.30 پهلوی دوم پس از دیدار با اعضای این کانون، فرمانی به حسنعلی منصور، رییس این کانون ارسال کرد. متن فرمان چنین است: «هیاتی که به نام کانون مترقی از اشخاص تحصیلکرده و متخصص، روشنفکر و علاقمند برای مطالعات عمیق و دقیق در امور اقتصادی و اجتماعی برای رفاه و آسایش و تعالی و ترقی ملت و کشور ایران تشکیل گردیده، موجب مسرت و رضایت خاطر ما گردید و به منظور ابراز علاقه و توجه خاص به این موضوع به موجب این دستخط، مقرر میداریم که کانون مزبور به نام دفتر مطالعات اقتصادی ما تعیین گشته و اعضای آن به عنایات و توجهات مخصوصه مستظهر باشند، کاخ مرمر هشتم خرداد ماه 1342»31
علاوه بر این موارد، حمایت پارهای از رجال سیاسی مملکت از قبیل رجبعلی منصور ـــ نخست وزیر اسبق ایران ـــ را در تقویت آن کانون موثر میدانند. حمایت و پشتیبانی قدرتهای خارجی آمریکا و انگلیس نیز در شکلگیری کانون از عوامل بسیار مهم به شمار میرفت. بیشتر اعضای کانون از روشنفکران و کارشناسان مسایل اقتصادی و اجتماعی بودند. فعالیت کانون در بدو امر، در تشکیل جلسات هفتگی و بحث پیرامون مسایل اقتصادی خلاصه میگشت. تشکیلات این کانون عبارت بود از یک هیات موسس به نام هیات مدیره موقت که طبق اساسنامه کانون،32 این هیات موقتی بوده و پس از شش ماه میبایست با انتخابات جدید، هیات مدیره دایم انتخاب شود. در اساسنامه کانون تصریح شده بود که «کانون مترقی، غیرانتفاعی بوده و در امور سیاسی دخالتی نخواهد داشت.»33 در فصل دوم آن شرایط عضویت قید شده است.
مهمترین اقدام این جمعیت برای کسب قدرت بیشتر بهدستآوردن کرسیهای بیشتر مجلس شورای ملی بود. منصور که مدیرعامل شرکت بیمه و رییس جمعیت کانون مترقی بود، در نظر داشت که عدهای از اعضای کانون را از تهران و شهرستانها به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب کند تا در مجلس آینده، فراکسیونی برای اجرای برنامههای خود تشکیل دهد.34
گردانندگان کانون با شروع فعالیتهای انتخاباتی دوره بیست ویکم به یک رشته فعالیتهای پارلمانی دست زدند. این کانون با انجام فعالیتهای پارلمانی در عمل، یکی از مهمترین مواد اساسنامه یعنی عدم دخالت در سیاست را نقض کرد. کانون مترقی در انتخابات مجلس شورای ملی (تابستان 1342) شرکت کرد و تعداد بسیاری از اعضای آن به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردیدند. اعضای کانون مترقی در مجلس بیش از 39 نفر نبودند؛ ولی چنان سیادتی داشتند که موفق شدند در مجلس یک جناح را تشکیل بدهند. شش نفر از بانوان انتخاب شده هم جزو جناح منصور بودند.35
منصور از همان ابتدای نمایندگی برای احراز مقام نخست وزیری تلاش میکرد و این امر را با مخالفت با دولت علم و جلب نظر آمریکاییها قابل وصول میدانست. وی بیپروا از رضایت آمریکاییها برای رسیدن او به مقام نخست وزیری سخن میگفت.36 منصور رفته رفته، خطمشی آینده و دستورالعمل نمایندگان را در جلسههای علنی مجلس شورای ملی تعیین میکرد. یکی از مهمترین اهداف کانون بعد از موفقیت پارلمانی، پشتیبانی از اصول ششگانه شاه و تصویب لوایح دولت و تایید و حمایت از سیاست داخلی و خارجی دولت بود.
منصور در حالی رهبری اکثریت را در مجلس برعهدهمیگرفت که سیاست ایران وارد مرحله پرخشونتی میشد. انتخاب حسن ارسنجانی، مسوول انجام اصلاحات ارضی به مدت یک سال دیگر در پست وزارت کشاورزی بعد از استعفای علی امینی و در دولت اسدالله علم به جهانیان نشان داد که شاه از اصلاحات ارضی حمایت میکند. علاوه بر آن، شاه در یک مشق بزرگ سیاسی، برنامه انقلاب شاه و ملت (یا انقلاب سفید) را با 6 اصل به رفراندوم گذاشت و مهمتر از همه این که در نهایت، دولت ایران در اثر فشارهای آمریکا نخستین گامها را در جهت تقویت قرارداد ویژهای در باب مصونیت حقوقی رایزنان نظامی آمریکا در ایران برداشت؛ در حالی که روحانیون و افراد مذهبی در مقابل این اقدام شاه واکنش تندی نشان دادند، جبهه ملی و حزب توده هر دو دچار سردرگمی گشته و عملکردشان در این زمینه، تاسفآور بود. در راس همه روحانیان، شدیدترین و صریحترین مقاومت از سوی امام خمینی صورت گرفت و عید نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد. به دنبال سخنرانی امام(ره) در مدرسه فیضیه، فاجعه خونین فیضیه شکل گرفت. به دنبال این وقایع، علما و روحانیون مراسم تاسوعا و عاشورا را به تظاهراتی اعتراضآمیز علیه شاه مبدل کردند و شعارهای ضدآمریکا، اسرائیل و شاه سردادند. سرکوب قیام 15 خرداد به اسدالله علم واگذار شد و او فرماندهی ارتش را برای مدت 24 ساعت بهدستآورد و توانست قیام را سرکوب کند.
بعد از این وقایع، شاه به فکر تغییراتی جدی در ترکیب اطرافیان خود افتاد و خواستار ایجاد حزب سیاسی واحد برای نیروی سیاسی اصلی آینده گردید و پیشبینی میشد که حسنعلی منصور و کانون مترقی او دست کم در وهله نخست، هسته اصلی این حزب باشند.37 در این زمان، حزب ملیون و اقبال به دلیل تقلبهای انتخاباتی سال 1339 اعتبار خود را از دست داده بودند و بعد از وقایع خونین 15 خرداد حزب مردم توسط اسدالله علم در جلب مشارکت مردم و نمایش دمکراسی ناتوان شد. شاه به ایجاد یک حزب جدید به نام «حزب ایران نوین» راضی گردید.
حزب ایران نوین
همانطور که جلسههای «دورهای» زمینهساز تشکیل کانون مترقی شد، کانون مترقی نیز زمینهساز تاسیس حزب ایران نوین شد. در گزارشی از اسناد ساواک به تاریخ 20 آبان 1342 آمده است که منصور به منظور تشکیل حزب مترقی، مشغول تهیه اساسنامه است و اعضای فراکسیون مترقی و دیگر اعضای گروه مترقی را در تشکیل این حزب به عنوان اعضای موسس شرکت میدهد.38 در گزارش دیگری با اشاره به تلاش وی در ایجاد حزب از تشکیل حزبی به نام حزب «نهضت ششم بهمن» که ترکیبی از کشاورزان، کارگران و روشنفکران و . . . خواهد بود، خبر میدهد.39 در حقیقت، اعضای موسس این حزب را نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ششم بهمن در مجلس تشکیل میدادند و تاریخچه پیدایش حزب ایران نوین را میتوان از سال 1340 که کانون مترقی تاسیس شد و حتی 2 سال، پیش از آن دانست.
منصور در 28 آبان موجودیت حزبی به نام حزب ایران نوین را به رهبری خود در مجلس شورای ملی اعلام کرده و اظهار نمود: «تشکیل حزب بر طبق نظر و تجویز اعلیحضرت همایون شاهنشاه میباشد.»40 او به اتفاق هیاتی مرکب از نمایندگان هر طبقه از فراکسیون ائتلافی نهضت ششم بهمن به منظور اطلاعرسانی به شاه با وی ملاقات کردند.41 در این دیدار، منصور گزارش جامعی از عملکرد دو ساله کانون مترقی و اعضای موسس در مورد اصلاح امور اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی، اجتماعی و غیره را به شاه عرضه نمود. پهلوی دوم با اعلام پشتیبانی از تشکیل این حزب، دستور همهگونه مساعدت و تسهیلات را برای حزب صادر و تاکید کرد: «برای انجام این کار یک سال فرصت دارید. اگر بتوانید موفقیت حاصل کنید، بسیار خوب است و در غیر این صورت دنبال نکنید.»42
منصور به این سخن شاه مبنی بر «هرکس بخواهد در آینده در دستگاههای دولتی و قوه مجریه شغل و مقامی داشته باشد باید متکی به یک حزب نیرومند بوده و براساس مرام خوبی پیشرفت خود را قرار دهد» تشبث کرده و برای موفقیت در کارهای آینده، عدهایی را به دور خود جمع کرد.
منصور هدف از تشکیل این حزب را چنین بیان کرد: «احزاب سابق برنامهای نداشتند که نفعش عاید تودههای عظیم ملت به خصوص کشاورزان و کارگران بشود. اصلاحات ششگانه شاهنشاه که به موافقت ملت رسیده، پایه و اساس فعالیتهای حزبی را در ایران گذاشته است و چون در ایران حزبی نداشتیم که کلیه نیروهای موجود در کشور به خصوص جوانان را با هم متحد کرده و مساعی آنان را به سوی اجرای برنامه اصلاحات هدایت کند، علاوه بر این یک ملت دمکرات که حکومتش قانونی و پارلمانی است، بایستی دارای سیستم حزبی باشد.»43
منصور تلاش کرد تا از خلا سیاسی احزاب مردم و ملیون استفاده کرده و حزب ایران نوین را شکل دهد. برنامه آنها بر این اصل کلی قرار داشت که افراد را از هر نوع، گروه و طبقهای جذب کنند. برای جذب اعضای جدید از اشخاص خوشنام و صاحبنفوذ دعوت میکرد تا به نفع حزب وارد فعالیت شوند و به منظور شناساندن حزب و معرفی تشکیلات از طریق مصاحبههای مطبوعاتی و دعوت از روزنامهنگاران داخلی فعالیتهای محسوسی را شروع کردند.
اعلام موجودیت این حزب از سوی دستگاههای تبلیغاتی دولتی و تشکیل نخستین جلسه آن در تالار فرهنگ ـــ که یک موسسه دولتی بود ـــ موجب شد تا بیشتر مردم، حزب ایران نوین را ساخته و پرداخته مقامهای دولتی دانسته و با تجاربی که از دو حزب ملیون و مردم داشتند، از این حزب به خوبی استقبال نکردند. محافل وارد به امور سیاسی شخص منصور، دبیرکل حزب را عاری از تجارب و پختگی سیاسی دانسته و بعید میدانستند که این حزب با رهبری وی بتواند در آینده از موقعیتهای مناسب، به موقع و به نفع حزب و مملکت بهرهبرداری کند.44 علاوه بر کمتجربه بودن منصور در مسایل سیاسی، مساله دیگری که باعث ضعف حزب میشد، خطمشی سیاسی گذشته منصورالملک و اتهامی بود که در مورد جانبداری از سیاست انگلیس به وی نسبت داده شد و این توهم بین مردم ایجاد گردیده بود که او نیز در آینده از همان روش پیروی خواهد نمود.45
عوامل خارجی در تشکیل، تایید، حمایت و گسترش این حزب بسیار موثر بودند؛ هرچند به ظاهر در تقویت این حزب دخالتی نداشتند؛ ولی پشتیبانی پارهای مقامهای خارجی از جمله آمریکا در تقویت حزب بسیار موثر بود. تشکیل حزب ایران نوین بازتاب متفاوتی در محافل خارجی داشت. انگلیسیها تشکیل این حزب را زمینهسازی جهت ایجاد رژیم تک حزبی در ایران دانسته و آن را تقلید ناقصی از رویه جمال عبدالناصر در مصر عنوان داشتند و آن را در قالب یک دیکتاتوری به اصطلاح قانونی تلقی میکردند . . .46 بهرام شاهرخ، مخبر خبرگزاری آلمان مفاد خبر تشکیل حزب ایران نوین را با خوشبینی تمام به آلمان مخابره کرد.47 انتشار شایعه نخست وزیری قریبالوقوع منصور به وسیله دوستان و طرفداران حزب ایران نوین و این مساله که از این به بعد کشور به صورت حزبی اداره خواهد شد و اعضای منتخب حزب در راس مشاغل حساس دولتی قرار خواهند گرفت، زمینه تقویت حزب ایران نوین را فراهم کرد48 و به این ترتیب، بیشتر اعضای حزب مردم به عضویت حزب ایران نوین درآمدند.
یکی از مهمترین اقدامات حزب ایران نوین، فعالیت به منظور در دست گرفتن حکومت بود. بهتدریج، با قدرتمندشدن حزب ایران نوین، عوامل این حزب مسوولان کارگزینی وزارتخانهها و ادارههای مختلف را تحت فشار قرار میدادند تا کلیه انتصابها با نظر کارگردانان حزبی صورت بگیرد. حزب ایران نوین را میتوان نخستین حزب درباری نامید که توانست با موفقیت بر مجلس و قوه مجریه مسلط شود.
حسنعلی منصور بر مسند صدارت
به تدریج، منصور با رهبری فراکسیون مجلس زمینههای تسلط بر قوه مجریه را فراهم آورد. هرچند وی بعد از راهیابی به مجلس همسو با اهداف و برنامههای دولت پیش میرفت؛ ولی از اواخر آبان با اعلام مخالفت با لوایح پیشنهادی دولت، بزرگترین ضربه را به موفقیت دولت وارد ساخت، به عنوان مثال وی در 17 آذر1342 با لایحه جدید استخدام مخالفت کرد و با زدن ضربه به موقعیت دولت علم، تغییر دولت را نزدیک کرد. از آنجا که این لایحه مورد تایید بیشتر کارمندان دولت نبود، بهرهبرداری بزرگی در افکار عمومی کارمندان به نفع خود و به منظور ایجاد زمینه زمامداری خویش نمود.
با گذشت زمان، موضوع تغییر کابینه دولت علم قوت بیشتری گرفت؛ به طوری که نام برخی از وزرای دولت حزبی منصور نیز در مجامع عمومی بیان میشد. وجود اخبار مربوط به نخست وزیری منصور هر چند حالتی از رکورد در دولت علم ایجاد میکرد؛ اما این امر، مانع از اقدامات جدی علم علیه منصور نبود. اسدالله علم با زرنگی تمام در مدت غیبت شاه با اعمالی نظیر انتقاد از سخنان منصور و زندگی خصوصی وی سعی در تضعیف منصور در محافل سیاسی و بهویژه اعضای حزب ایران نوین برآمد تا بدین وسیله تشکیل دولت احتمالی او را به تعویق اندازد.49 البته، در این زمان در سیاست جهانی آمریکا دگرگونیهایی بهوجود آمده بود که تغییر دولت در ایران از پیامدهای بارز آن به شمار میرفت. منصور چند روز قبل از مراجعت شاه از سفر اروپا، یک قطعه عکس و زندگینامه خود را به روزنامهها و مطبوعات تهران فرستاد و وانمود کرد که بهزودی چاپ زندگینامه و عکس او مورد احتیاج خواهد بود.
فردوست در خاطرات خود اظهار میدارد: «منصور از مهرههای مورد توافق انگلیس و آمریکا بود.»50 منصور در هفدهم اسفند 1342 در دستخطی ملوکانه به سمت نخست وزیری منصوب شد. وی اعضای دولت خود را ـــ که بیشتر از یاران حزبی او بودند ـــ برگزید و به شاه و سپس مجلس شورا و سنا معرفی کرد و توانست رای اعتماد بگیرد. به غیر از عباس آرام ـــ وزیر امور خارجه ـــ و سپهبد اسدالله صنیعی ـــ وزیر جنگ ـــ تمامی وزرا و مشاوران از اعضای حزب ایران نوین بودند. بیشتر وزرا را تکنوکراتهای تحصیلکرده خارج تشکیل میدادند و میانگین سن اعضای آن از کابینههای دیگر جوانتر بود.
منصور بعد از بهقدرترسیدن، در نخستین اقدام، دکتر جواد صدر ـــ وزیر کشور ـــ را برای ملاقات با امام خمینی اعزام کرد امام(ره) در این زمان، در یک خانه و باغ بزرگ در قیطریه زیر نظر ماموران ویژه امنیتی، قرار داشت. منصور در یک سخنرانی از مقام روحانیت تجلیل کرده و در همان روز، بار دیگر دکتر جواد صدر را نزد امام(ره) فرستاد. دکتر صدر از دولت علم انتقاد کرد و از برنامههای مترقیانه دولت منصور سخن گفت و سپس، مراتب احترام نخست وزیر را ابلاغ نموده و آزادی ایشان را اعلام داشت. روز بعد در تاریخ 17 فروردین امام خمینی با حفاظت شدید به قم بازگردانده شد. در دومین روز مراجعت امام(ره) به قم، وزیر کشور بار دیگر به ملاقات ایشان رفت و مراتب اخلاص و ارادت هیات دولت و شخص نخست وزیر را به امام(ره) ابلاغ داشت.51 هدف منصور از این اقدامات، ایجاد زمینه آشتی و تفاهم با روحانیت بود تا بتواند برنامههای خود را بدون دردسر و مزاحمت پیش برد.
منصور بعد از به قدرت رسیدن در تصویب چند لایحه مهم تلاش کرد. یکی از این لوایح که با قید یک فوریت در مجلس به تصویب رسید، لایحه تقویت بنیه دفاعی کشور بود که بر اساس آن برای تقویت نیروهای دفاعی کشور به تناسب احتیاج تا مبلغ دویست میلیون دلار اعتبار با حداکثر بهره پنج درصدی را درنظرگرفت. لایحه مهم دیگری که سرنوشت منصور با آن رقم خورد، لایحه مصونیت رایزنان نظامی آمریکا بود.
مصونیت مستشاران نظامی آمریکا
سفارت آمریکا از زمان نخست وزیری اسدالله علم، ادامه حضور نظامیانش را که به عنوان رایزن در ایران خدمت میکردند، مشروط بر معافیت از شمول قوانین قضایی ایران کرده بود. عدم رسیدگی دادگاههای ایران به جرایم رایزنان آمریکایی و خانوادههایشان به معنای احیای کاپیتولاسیون یا همان حق قضاوت خارجیان در کشوری دیگر بود؛ البته، سابقه کاپیتولاسیون در تاریخ ایران طولانی است. این لایحه در واپسین روزهای صدارت علم تنظیم و به مجلس سنا تسلیم شد. مجلس سنا با همه اصرار سفارت آمریکا به تصویب سریع آن لایحه مزبور را به کمیسیون خارجه ارجاع کرد. این لایحه پس از چند ماه رسیدگی به تصویب کمیسیون خارجه مجلس سنا رسید و در سوم مرداد 1343 گزارش کمیسیون خارجه در جلسه فوقالعاده مجلس سنا به اتفاق آرا تصویب شد. کار دفاع از این لایحه و شرکت در جلسههای سنا و پاسخگویی به پرسشهای نمایندگان بر عهده دولت منصور بود. مجلس سنا به ریاست جعفر شریفامامی تشکیل شد و احمد میرفندرسکی ـــ معاون وزیر امور خارجه ـــ به نمایندگی از دولت در تصویب این لایحه حضور داشت. متن تصویب شده لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم شد. مجلس شورا به فوریت آن رای داد و آن را به کمیسیون خارجه ارجاع نمود. منصور خواستار تصویب سریع آن گردید.
چون شاه نگران بود که مردم بگویند، لایحه بدون بحث و تحلیل کافی و به زور از تصویب مجلس گذشته است؛ به همین خاطر، به ظاهر اجازه داد تا بعضی از نمایندگان در مجلس شورای ملی با لایحه مخالفت کنند. به تدریج، همین مخالفتها از کنترل خارج شد. البته، بیپرواترین منتقدان لایحه، بعدها به مقامهای مهم دولتی گمارده شدند. منصور در زمان دفاع از لایحه در مورد مفاد آن، بارها و به عمد در مجلس دروغ گفت و تاکید کرد که وابستگان و رایزنان غیرفنی، شامل مصونیت نیستند و مهمتر از همه این که این مصونیت تنها ناظر بر اقداماتی است که در ساعتهای اداری انجام میدهند. دروغهای منصور، سفارت آمریکا را نیز نگران میکرد.52 این لایحه در 21 مهر 1343 در جلسه علنی مجلس شورای ملی که ریاست آن را دکتر حسین خطیبی ـــ نایب رییس مجلس ـــ برعهده داشت و با حضور نخست وزیر و اعضای هیات دولت با 74 رای موافق در برابر 61 رای مخالف به تصویب رسید. لازم به توضیح است که علاوه بر عبدالله ریاضی ـــ رییس مجلس ـــ 52 نفر از 188 نماینده مجلس غیبت غیرموجه داشتند.53
سرنوشت منصور با این لایحه گره خورده بود. وی بقای خود را در گرو تصویب این لایحه میدید؛ البته، منصور بابت تصویب این لایحه مبلغ قابل توجهی رشوه از آمریکاییها دریافت کرده بود54 که توجه به این مبلغ، تلاش وی را برای تصویب لایحه توجیه میکند؛ اما منصور جان خود را نیز بر سر تصویب آن گذاشت. انتشار خبر تصویب لایحه مصونیت که نقض آشکار حاکمیت و استقلال قوه قضاییه ایران بود، باعث جریحهدار شدن غرور ملی مردم ایران گردید که احساس میکردند، خلوت خانه و حیثیتشان در گرو آمریکاییها است. این امر، بیش از هر چیز غیرت جامعه مذهبی ایران را به جوش آورد. شدیدترین واکنش از سوی امام خمینی صورت گرفت. ایشان در سخنرانی تند و تاریخی خود، آشکارا و بیپروا با این طرح مخالفت کرده، اظهار نمودند: «انالله و اناالیه راجعون. من تاثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم . . . عید ایران را عزا کردند . . . ما را فروختند . . . عزت ما پایکوب شد . . . دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد . . . سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است، این ملت ایران است که این قدر خودش را پست کرده، نمیدانند که این دولت ایران است. این مجلس است که هیچ ارتباطی به ملت ندارد . . . من اعلام خطر میکنم. ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر میکنم . . . من این ننگ را قبول نمیکنم . . .»55
امام(ره) تنها به ایراد سخن اکتفا نکرده و در همان روز، اقدام به صدور اعلامیهای علیه احیای کاپیتولاسیون نمود. در بخشی از این اعلامیه آمده است: «آیا ملت ایران میداند، در این روزها در مجلس چه میگذشت؟ میداند، بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند، مجلس به پیشنهاد دولت سند بردگی ملت ایران را امضا کرد؟ . . .»56 اعلامیههایی در اعتراض به تصویب آن از سوی طبقات مختلف، بخصوص دانشگاهیان و مراجع مذهبی انتشار یافت.57 در میان کشورهای خارجی انگلیس با این تصویب به مخالفت برخاست به طور قطع منظور آنها از این مخالفت کسب امتیاز مشابهی برای اتباع خود بود.
یک هفته پس از انتشار اعلامیه حضرت امام(ره)، ایشان برای بار دوم در قم بازداشت و به تهران منتقل شد و به طور مستقیم به فرودگاه مهرآباد انتقال یافت و از ایران به ترکیه تبعید گردید. همزمان با این تبعید سریع سازمان اطلاعات و امنیت کشور در یک اقدام بیسابقه اطلاعیهای صادر کرد. در این اعلامیه عنوان نمود: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تخصیص داده شد؛ لذا در تاریخ 13 آبان ماه 1343 از ایران تبعید گردید.»58
پهلوی دوم نیز طی سخنانی در کاخ مرمر خطاب به نمایندگان مجلس شورای ملی، مسایل تندی بیان کرد و نشان داد که دمکراسی مورد ادعای او و آمریکا فرمایشی است. نمایندگان مخالف در مجلس شورای ملی نیز مجبور شدند در نطقهایی تمام مخالفتهای خود را پس گرفته و به تعریف و تمجید از لایحه مزبور بپردازند. بعضی از نمایندگان مخالف قرارداد و در عین حال عضو حزب ایران نوین در یک تصفیه حزبی از حزب اخراج شدند.59 تبعید امام خمینی، محاکمه و محکومیت سران نهضت آزادی و چند تن از روحانیان . . . و سرکوب مخالفان سیاسی و مذهبی و ایجاد محیط ترور و وحشت به ظاهر آرامش و امنیت برای اجرای برنامههای شاه و یکهتازی او را فراهم کرد.
افزایش قیمت مواد سوختی
منصور در نوزدهم آبان 1343 لایحه «انجمن ده» را با هدف تامین کمترین رفاه برای روستاییان تنظیم و به مجلس شورای ملی تقدیم کرد. وی در دفاع از لایحه در 21 مهرماه به طور مفصل در این مورد صحبت کرد و در همان روز در مراسم انتخاب هیات مدیره انجمن ایران و آمریکا شرکت کرد و به عضویت افتخاری ریاست هیات مدیره انجمن ایران و آمریکا درآمد.
افزایش بهای قیمت بنزین، نفت سفید و سیاه و قوانین جدید حمل مسافر با تاکسی و غیره نارضایتی عمومی را به دنبال داشت. رانندگان تاکسی به افزایش قیمت بنزین اعتراض کرده و اتحادیه تاکسیرانان تشکیل شد و رانندگان اعتصاب کردند. این امر، موجب طولانی شدن صف اتوبوس و سرگردانی مردم تهران گردید. منصور در مجلس حضور یافت و درباره اعتصاب تاکسیرانان توضیح داد.60
ترور منصور
هرچند، حمایت منصور از لایحه مصونیت سیاسی رایزنان آمریکایی در تحکیم روابط ایران و آمریکا سهم مهمی داشت؛ ولی عواقب این روابط برای نظام حاکم، شخص شاه و منصور خوشایند نبود. با تصویب این لایحه که مهمترین و شدیدترین اعتراض از سوی امام خمینی علیه مجلس، دولت وشاه صورت گرفت و در نهایت، به تبعید ایشان منجر گردید، سختگیریها و کنترل از سوی دستگاه بیشتر شد. «میانهروها انتقادات خود را علنی کردند و تندروها دستبهکار مخالفتهای پنهانی و فعالیتهای زیرزمینی شدند.»61 یکی از این گروهها که دست به تنظیم برنامه مسلحانه زد و گروه مسلحی که حرکت خود را «مبارزه مثبت»62 نام نهاد، هیات موتلفه اسلامی بود. شاخه نظامی جمعیت موتلفه توسط شهید عراقی و شهید حاج صادق امانی شکل گرفت و نیروهای عملیاتی با نظارت آنان مشغول آموزش شدند.63 از سوی دیگر، این هیات در جهت گرفتن حکم شرعی برای ترور برخی شخصیتها اقدام کردند.64 منصور به عنوان نخستین شخص مسوول و نماد انقلاب سفید، مفسد فیالارض شناخته شد و حاج صادق امانی، رضا صفارهرندی، مرتضی نیکنژاد به همراه محمد بخارایی مامور اعدام انقلابی منصور شدند و مقارن ساعت 10 صبح روز اول بهمن 1343 منصور را در مقابل مجلس شورای ملی هدف گلوله قرار دادند. محمد بخارایی، ضارب منصور بلافاصله دستگیر شد و منصور در حالی که تنها 10 ماه از زمامداریش میگذشت، ترور گردید. او را در حالی که بیهوش بود به بیمارستان پارس منتقل کردند. شاه، عصر همان روز در بیمارستان از وی عیادت نمود و روزنامهها به نقل از پزشکان معالج، حال او را رضایتبخش توصیف کردند.65 پهلوی دوم، هویدا را به ریاست موقت هیات دولت برگزید. از نظر حکومتی، عادی شدن هرچه زودتر اوضاع، اهمیت داشت. از طرفی، سالگرد انقلاب ششم بهمن نزدیک بود. چند عمل جراحی شتابزده بر روی نخست وزیر، کمترین امید نجات وی را از میان برد. دعوت از پزشکان خارجی نیز ثمربخش نبود. بعد از مرگ منصور، شایعه کوتاهی در معالجه او همه جا پیچید. پزشک فرانسوی معالج منصور که تهران را به اعتراض ترک کرده بود، ادعا نمود: «منصور در واقع، دو بار ترور شده: بار نخست، به دست ضاربین در خیابان و بار دوم به دست طبیبانش در بیمارستان.»66
قتل منصور باعث دگرگونی شدیدی در تشکیلات امنیتی و پلیسی کشور شد. شاه، سپهبد نصیری را به جای پاکروان به ریاست ساواک برگزید. سازماندهی و تحکیم نیروی پلیس مصادف با تشکیل گروههای گستردهای از مخالفان سرسخت و متعهد بود.
هر چند، شواهد متعددی در آن زمان نشان میداد که ترور منصور کار محافل مذهبی است و بخارایی با شجاعت در مدافعاتش بیان کرد که به تکلیف الهی خود عمل کرده است؛67 اما برخی آن را به واکنش نارضایتی و ناراحتی عمومی قشر فقیر ایران نسبت میدادند.68 برخی چون متین دفتری و فریده امامی، همسر منصور آن را کار دولت میدانستند.69 عدهای نیز ترور منصور را به قطع رابطه دولت با روحانیت در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم مربوط میدیدند.70 بسیاری از شخصیتها و رجال سیاسی آن دوره به نارضایتی مردم از دستگاه حکومتی واقف بوده و عقیده داشتند: «عدم آزادی مطبوعات، خفقان پلیس و تضییق در مورد حقوق مردم باعث بهوجود آمدن اشخاصی چون محمد بخارایی خواهد شد.»71 برخی نیز مخالف دخالت سیاست خارجی در جریان مزبور بوده و آن را به عناصر متعصب مذهبی نسبت میدادند72 و ریشه آن را در مسایل مذهبی میدیدند. جنازه منصور با تدابیر شدید امنیتی تشییع شد و گزارشهای موجود حاکی است که در مراسمهای برگزارشده هیچیک از علما و روحانیون شرکت نکردهاند. با توجه به عملکرد حکومت و تبعید مرجع مبارزی چون حاجآقا روحالله حتی روحانیون درجه دو و سه شهرستانها هم از شرکت در مراسم ختم خودداری کردند.73
در اسفند 1343 «طرح قانونی تجلیل از خدمات صادقانه و ارزنده منصور» از طرف جمعی از نمایندگان با قید دو فوریت به مجلس شورای ملی تقدیم شد و پس از تصویب در مجلس شورای ملی به مجلس سنا تقدیم گردید. در این لایحه مقرر شد: «معادل حقوق و مزایای قانونی نخست وزیروقت به بانو فریده منصور، همسر و دوشیزه فاطمه و احمدعلی، فرزندان آن مرحوم تا سن 25 سالگی و یا خاتمه تحصیلات پرداخت شود.»74 فریده امامی، شاه را عامل قتل شوهرش میدانست و به همین دلیل از طرف وی مجبور به ترک ایران شد و به ژنو نزد رجبعلی منصور رفت. کمتر از یک ماه از مرگ منصور نگذشته بود که اختلاف بر سر دارایی او بروز کرد. برخی از موجودی او در بانکهای مختلف گزارش دادند. گفته میشد که منصور در بانکهای آمریکا قریب به ده میلیون و پانصد هزار دلار موجودی دارد.75 بعضی هم از ثروت هنگفت وی در کشور سویس خبر میدادند76 و به موجب اسنادی، موجودی منصور در بانک سویس مبلغ چهل میلیون دلار برآورد گردید.77
اختلاف بر سر میزان دارایی او زیاد است؛ اما مهمتر از آن اختلاف بر سر تقسیم ثروت وی بود؛ بهخصوص این که بعد از مرگ منصور و درست زمانی که ورثه وی در حال تهیه انحصار وراثت بودند، پس از انتشار آگهی حصر وراثت معلوم شد که او در زمان تصدی خویش در شرکت بیمه ایران با منشی خود ازدواج کرده و از وی دارای اولاد نیز میباشد. همسر دوم منصور به نام مهین آهی با ارایه سند ازدواج خود در دادگستری ایران ادعای وراثت کرد و مدعی میشود که منصور به موجب اسناد مبلغ چهل میلیون دلار موجودی نقد در بانک سویس دارد.
«رجبعلی منصور، پدر نخست وزیر فقید راضی شد تا مبلغ پانصدهزار تومان به مهین آهی بدهد تا از ادعای خود صرفنظر کند؛ لیکن وی نپذیرفت و خواست تا طبق قانون یک هشتم دارایی و ثروت شوهرش را تصاحب کند.»78
اگر در نظر بیاوریم که در مجلس شورای ملی چنین به تصویب رسید که بیشتر از حقوق و مزایای نخستوزیر وقت یعنی مبلغ 54100 ریال به بازماندگان منصور بپردازند و آن را مقایسه کنیم با مبلغ پرداختی پدر منصور به مهین آهی، دلایل ولخرجی!! پدر منصور در پرداخت مبلغ 500 هزار تومان به آهی برای گرفتن حق سکوت از وی با معناتر میشود و این در حالی است که مهین آهی راضی به این مبلغ نشده و در مراجعت به ایران، حسن ارسنجانی را به عنوان وکیل خود انتخاب کرد.79
رجبعلی منصور که در زمان مرگ پسرش در خارج از کشور به سر میبرد، برای رسیدگی به شکایت مهین آهی از سوی وزارت دادگستری احضار شد. هویدا، دوست نزدیک و جانشین منصور و دیگر نزدیکان وی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از انعکاس چنین خبری انجام دادند تا جایی که حاضر شدند، مبلغ یک میلیون تومان نیز به همسر دوم بدهند؛ اما او ادعا کرد: «دلارهایی که منصور بابت تصویب مصونیت سیاسی از آمریکاییها گرفت، چی شد؟» در نهایت امر، دوستان منصور با انجام مذاکراتی با مهین آهی، او را راضی کردند تا یک میلیون تومان دریافت کرده و از حق ارث خود صرفنظر نماید.80
منصورالملک بعد از حل اختلاف با عروس جدید بر سر تقسیم ثروت پسرش با فریده امامی، همسر اول حسنعلی منصور نیز اختلاف پیدا کرد. فریده امامی به یکی از وکلای دادگستری سویس وکالت داد تا از طریق قانونی اموال منصور را به تصرف خود درآورد.81 در اسناد موجود در مرکز انقلاب اسلامی، گزارش و یا اطلاعی از چگونگی اختلاف بین فریده امامی و منصورالملک موجود نیست. بعد از مرگ منصور، کتابی به نام او و با مقدمه امیرعباس هویدا چاپ شد که به طرفداری از وی سخن گفته و از همسر دوم و فرزند وی سخنی به میان نیامده است.82
نتیجه
منصور برخاسته از خانوادهای حکومتگر بود که پدر، پدربزرگ و جد وی در دورههای مختلف در صحنههای سیاسی ایران بهخصوص در صحنه سیاست خارجی حضوری فعال داشتند.
مطالعه در زندگی منصور و چگونگی به قدرت رسیدن او در سنین جوانی هر چند از یک سو، معلول همین وابستگی به خاندانهای حکومتگر محسوب میشود؛ ولی از طرف دیگر، به تغییر سیاست شاه و ابرقدرتهای خارجی به ویژه انگلیس و آمریکا در بهرویکارآوردن تکنوکراتها و کنارگذاشتن مردان سیاسی کهنهکار مربوط میشد. بررسی نخستوزیران این دوره از جمله منصور و دوست نزدیک وی هویدا نشان دهنده عضویت آنها در محافل ماسونی و شبهماسونی است. عضویت منصور در باشگاه بینالمللی لانیز، لژ پهلوی و لژ همایون و نیز عضویت هویدا در چنین سازمانهایی هرچند نشاندهنده گرایشات این افراد است؛ اما از سوی دیگر، بیانکننده ماهیت پرسنل سیاسی، شیوه اعمال حکومت، اهداف قدرت سیاسی و سیاستهایی است که ریشه در فرهنگ مردمی ندارند. تلاش منصور برای نزدیکی به روحانیت بعد از به قدرت رسیدن و جلب رضایت ایشان نمایشی بیش نبود. در واقع، وی ادامه دهنده سیاستهای اسدالله علم به شمار میرود. تصویب لایحه مصونیت سیاسی رایزنان آمریکایی در ایران کاری بود که علم در تقدیم آن به مجلس و بررسی و تصویب آن توسط نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا تعلل کرد؛ ولی منصور اندکی بعد از به قدرت رسیدن و با اطمینان از ثبات سیاسی در داخل، تمام تلاش خود را برای تصویب آن انجام داد و در این راه از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد؛ عملی که اعتراض گسترده محافل و گروههای مختلف را در پی داشت و بهترین مخالفت با این تصویبنامه از سوی آیتالله حاجآقا روحالله خمینی صورت گرفت نتیجه این مخالفت هم دستگیری و تبعید سریع وی بود. عکسالعمل گروههای مذهبی و توده مومنین به این اقدام جسورانه علیه یک مرجع تقلید، محبوب که در کانون توجهات قرار داشت چیزی جز انزجاری از لوله تفنگ محمد بخارایی خارج شد و نخستوزیر مجری این عمل را در آتش خشم خود فروبرد، نبود. هرچند امام خمینی در مبارزات خود علیه نظام پهلوی چنین رویهای را تایید نمیکرد. بنا بر روایاتی فتوای این عمل را آیتاللهالعظمی سیدمحمد میلانی صادر کرده است.
پینوشتها:
1ـــ سند شماره 1/14 مجموعه حاضر.
2ـــ سعید قانعی، دو چهره مرموز، تهران، زرباب، 1377، ص 195.
3ـــ عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، آتیه، چ پنجم، 1380، ص 116 به نقل از فریدون هویدا.
4ـــ کاظم مقدم، خشونت قانونی (شرح حال شهید حاج صادق امانی همدانی)، قم، محدث، 1380، ص 167.
5ـــ قانعی، پیشین، ص 195.
6ـــ کاظم مقدم، پیشین، ص 166.
7ـــ میلانی، پیشین، ص 115.
8___ Johnj. Mccloy.
9ـــ همان، ص 143.
10ـــ سند شماره 106، کد پرونده 225، شماره سند 95.
11ـــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد پرونده 3/68.
12ـــ میلانی، پیشین، ص 172.
12ـــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد پرونده 5/608.
14ـــ غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران، رسا، چ سوم، 1371، جلد اول، ص 133.
15ـــ رک: علی امینی، خاطرات علی امینی، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، گفتار، 1376، ص 127.
16ـــ نجاتی، پیشین، ص 186.
17ـــ رک: کاوه بیات، واقعه اول بهمن دانشگاه تهران، مجله گفتوگو، شماره 5، پاییز 1373، ص 49.
18ـــ برخی عقیده دارند که ایجاد گروهی از تکنوکراتهای جوان، جاهطلب، از لحاظ ایدئولوژیکی بیطبقه و از لحاظ سیاسی غیرپایبند به اصول را در واقع، به عنوان دولت آلترناتیو در باشگاه خصوصی به نام کانون مترقی یکی از انواع ترفندهای داخلی و بینالمللی شاه برای بیرون کردن جبهه ملی و امینی بود. رک: محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ چهارم، 1373، ص 268.
19ـــ میلانی، پیشین، ص 172.
20ـــ مقدم، پیشین، ص 168.
21ـــ اسناد لانه جاسوسی آمریکا، احزاب سیاسی در ایران، تهران، دانشجویان پیرو خط امام، بیتا، جلد اول، صص 37 ـــ 38؛ مقدم، پیشین، صص 169 ــــ 170.
22ـــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره پرونده 411111، ش سند 15؛ حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380، جلد اول، ص 44.
23ـــ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد پرونده 225، ش سند 107.
24ـــ حزب ایران نوین، پیشین، صص 82 ـــ 184.
25ـــ نجاتی، پیشین، ص 297.
26ـــ Gratian Yatsryitca افسر نیروی هوایی یوگسلاوی که در زمان جنگ جهانی دوم با هواپیمای خود به آمریکا پناهنده و تبعه آن کشور شد. وی با تاسیس «آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا» (سیا) به استخدام این سرویس درآمد و بعد از یک دهه فعالیت اطلاعاتی در عرصههای مختلف، به عنوان رییس «سیا» در ایران که از مسئولیتهای مهم محسوب میشد، عازم تهران گردید. در تاریخ 17/7/1336 به عنوان دبیر اول سفارت آمریکا وارد تهران شد و در دوران اقامت خود دارای سمتهای پوششی چون مستشاری برنامه، وزیر مختاری سفارت آمریکا بود. رک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، تهران، اطلاعات، چ دوم، 1370، جلد دوم، صص 224 ـــ 229.
27ـــ همان، ص 357.
28ـــ میلانی، پیشین، ص 177.
29ـــ همان، ص 178.
30ـــ حزب ایران نوین، پیشین، ص 113 و ص 34.
31ـــ روزنامه اطلاعات شماره 11107، تاریخ 15/3، 1342، ص 9.
32ـــ کار تدوین اساسنامه را ناصر یگانه بر عهده داشت.
33ـــ آرشیو مرکزاسناد انقلاب اسلامی، کد پرونده 225، ش سند 17 و 16؛ حزب ایران نوین، پیشین، ص 110.
34ـــ همان، ش سند 10.
35ـــ سند شماره 13 از مجموعه حاضر.
36ـــ سند شماره 14 از مجموعه حاضر.
37ـــ میلانی، پیشین، ص 194.
38ـــ حزب ایران نوین، پیشین، ص 116.
39ـــ همان، ص 118.
40ـــ همان، ص 120.
41ـــ همان، صص 159 ـــ 160.
42ـــ همان.
43ـــ آرشیو مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ش پرونده 411612، جلد اول، ش سند 7.
44ـــ همان، ش پرونده 225، ش سند 25.
45ـــ حزب ایران نوین، پیشین، ص 160.
46ـــ همان، ص 228.
47ـــ همان، ص 239.
48ـــ آرشیو مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ش پرونده 411111، ش سند 65.
49ـــ همان، کد پرونده 225، ش سند 45 و 46.
50ـــ فردوست، پیشین، ص 516.
51ـــ مقدم، پیشین، ص 171.
52ـــ میلانی، پیشین، ص 200.
53ـــ مسعود اسداللهی، احیای کاپیتولاسیون و پیامدهای آن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص 64.
54ـــ آرشیو مرکزاسناد انقلاب اسلامی، کد پرونده 225، ش سند 93.
55ـــ محمدعلی سفری، قلم و سیاست؛ از کودتای 28 مرداد تا ترور منصور، تهران، نامک، 1373، جلد 2، صص 718 ـــ 723.
56ـــ صحیفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، جلد اول، صص 113 ـــ 109.
57ـــ نجاتی، پیشین، ص 304.
58ـــ روزنامه اطلاعات، مورخه 13 آبان 1343، ص 1.
59ـــ اسناد لانه جاسوسی آمریکا، مستشاران نظامی آمریکا در ایران، تهران، دانشجویان پیرو خط امام، 1370، جلد 72، ص 23.
60ـــ صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، 18 آذر ماه 1343.
61ـــ جیمز ابیل، شیر و عقاب روابط بدفرجام ایران و آمریکا، ترجمه فروزنده برلیان، جهاددانشگاهی تهران، فاخته، 1371، ص 224.
62ـــ اسدالله بادامچیان، زندگینامه شهید اسدالله لاجوردی؛ اسطوره مقاومت، تهران، واحد تبلیغات جمعیت موتلفه اسلامی، 1380، جلد اول، ص 30.
63ـــ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب دوازدهم، پیشکسوت انقلاب شهید حاج مهدی عراقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 27.
64ـــ بادامچیان، پیشین، ص 34.
65ـــ روزنامه اطلاعات، اول بهمن ماه، 1343.
66ـــ میلانی، پیشین، ص 228.
67ـــ رک: ناگفتهها، خاطرات شهید عراقی، تهران، رسا، 1370، صص 208 ـــ 262.
68ـــ نجاتی، پیشین، ص 311 به نقل از ماروین زونیس، محقق و کارشناس آمریکایی.
69ـــ سند شماره 88 از مجموعه حاضر.
70ـــ سند شماره 80 از مجموعه حاضر.
71ـــ سند شماره 82 از مجموعه حاضر به نقل از گفتههای دکتر محمود حسابی.
72ـــ همان به نقل از گفتههای عدیلی.
73ـــ همان، کد پرونده 3/608، ش سند 23.
74ـــ سند شماره 98 از مجموعه حاضر.
75ـــ سند شماره 100 از مجموعه حاضر.
76ـــ سند شماره 104 از مجموعه حاضر.
77ـــ سند شماره 105 از مجموعه حاضر.
78ـــ سند شماره 103 از مجموعه حاضر.
79ـــ سند شماره 101 از مجموعه حاضر.
80ـــ سند شماره 106 از مجموعه حاضر.
81ـــ سند شماره 104 از مجموعه حاضر.
82ـــ حسنعلی منصور با مقدمه امیرعباس هویدا، بیجا، بینا، بیتا، لازم به توضیح است که برخی این کتاب را به فریده امامی منسوب کردهاند.