ملودی فرانسوی، گذری در روابط ایران با فرانسه در دوران معاصر
آرشیو
چکیده
متن
رابطه تاریخی ایران و فرانسه عموما در سیستم قطببندی نظام بینالملل خلاصه میشد و به عنوان یکی از بازیگران صحنه بینالمللی، به فراخور موقعیت و منافع خود با دولت ایران به مذاکره یا معاهده میپرداخت. در بعضی فرازهای تاریخی فرانسه به عنوان کشوری با نیات غیراستعماری در روابط خارجی ایران حضور داشته و بیشتر بر مبنای تبادلات علمی، فرهنگی و ادوات و فنون در تاریخ روابط خارجی ما نقش داشته است. سیاحان و مستشرقین فرانسوی و معلمین و مستشاران آن کشور، در طی سالیان متمادی در ایران وجهه و اعتبار ویژهای کسب نمودند و زبان فرانسه نخستین زبان خارجی رسمی در ایران گردیده بود. اما جدیترین و مهمترین دورههای روابط ایران و فرانسه به وقوع انقلاب اسلامی ایران مربوط میشود. حضور امام خمینی(ره) در نوفللوشاتو و رویه آزادیگرایانه دولت فرانسه، باعث شد که آن کشور به سکوی هدایت و رهبری انقلاب ایران تبدیل شود. این امر جایگاه فرانسه را در افکار عمومی مردم ایران بسیار بالا برد و پرستیژ بینالمللی آن کشور را نیز تقویت کرد و از سوی دیگر نوعی رابطه اخلاقی میان دو ملت ایران و فرانسه ایجاد نمود. هرچند که فرانسه از انقلاب اسلامی ایران جانبداری کرد و آن را به رسمیت شناخت اما پس از چند سال که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز گردید، فرانسه نیز به عنوان یکی از اعضای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تا حدودی مجبور به پیروی از سیاستهای ناتو در مقابل ایران بود. اما به هرحال تفاوتهای ویژهای در چگونگی روابط ایران و فرانسه نسبت به سایر کشورهای درجه اول اروپایی وجود داشته و دارد که بیشتر به اشتراکات اخلاقی و تاریخی بازمیگردد. برای مطالعه بیشتر شما عزیزان در این خصوص مقاله زیر تقدیم حضور شما گردیده است.
در روابط دو کشور فراز و نشیبهای بسیاری را میتوان دید، [1] در دورانی این روابط از وضع عادی و سیاسی خارج شد و شکلی مردمی به خود گرفت. نوفل لوشاتو، شهرک گمنام فرانسه با اقامت رهبر انقلاب اسلامی ایران در مدت کوتاهی به یکی از مراکز خبری جهان مبدل شد.
سیل مشتاقان دیدار امام در آن لحظات حساس و پرالتهاب به سوی این شهرک کوچک حومه پاریس سرازیر شد. پیشبینی وضع آینده ایران روشن نبود؛ اما میلیونها نفر در کشور قیام کرده بودند و سقوط رژیم سلطنتی موجود را میخواستند و شرایطی پیش آمده بود که یک شخصیت روحانی تبعیدی که هیچگاه مقام و منصب دولتی و سیاسی نداشته است، در عمل در راس قدرت انقلابی مردم ایران قرار بگیرد.
فرانسه [2] به صورت جدی با مسایل انقلاب درگیر شده بود؛ در حالیکه با رژیم شاه روابط دوستانهای داشت؛ اما با وجود افکار عمومی مردم فرانسه افشاگریهایی که از رژیم استبدادی و دستگاه امنیتی و شکنجههای آن شده بود، بیش از دیگر کشورهای اروپایی با روند انقلاب اعلام همسویی میکردند و گهگاه جراید فرانسه انقلاب ایران را با انقلاب 1789 فرانسه که زندان باستیل را فروریخت و عصر جدیدی را برای فرانسه پیشآورد، مقایسه میکردند، به عنوان نمونه لوموند در 31 اکتبر 1978 با نوشتن مقالهای با عنوان «ما در حال گذراندن سالهای 1789 هستیم» نشان داد که تا حدی به شعارهای مردم ایران در اعتصابات و راهپیماییها اعتقاد دارد. در آن روزها، رفتار فرانسه با واکنش شیرینی از سوی مردم ایران مواجه شد. طبقات مختلف و از جمله روحانیت پیامهای تشکری به پاریس ارسال کردند، مردم دستههای گل به سفارت فرانسه میفرستادند و به این ترتیب از حضور رهبر بزرگ خویش در فرانسه قدردانی مینمودند دولت فرانسه سعی داشت تا خود را در این جریان ناخواسته و پرتلاطم بیطرف نشان دهد. مسوولین فرانسه تاکید میکردند که در امور داخلی کشورها دخالت نمیکنند و در عین حال، حوادث ایران را دنبال میکردند. ژیسکاردستن ـــ رییس جمهور وقت فرانسه ـــ که در کنفرانس گوآدلوپ هم شرکت کرده بود، احساس میکرد، غرب راهی برای حفظ شاه ندارد.
روابط ایران و فرانسه با پیروزی انقلاب اسلامی شروع نمیشود. این روابط پرسابقه بوده و خیلی فراتر از دوران معاصر است. [3] میتوان آغاز این روابط را به زمان اعزام سفیر از دربار ارغون شاه به دربار فیلیپ نوبل، پادشاه فرانسه نسبت داد؛ اما برای مدتهای مدید، وجود امپراتوری عثمانی مانع از آن بود که کشوری مثل فرانسه بتواند روابط دوستانهای با ایران برقرار نماید. دولت عثمانی با جایگاهی که داشت، سدی مستحکم بین اروپا و آسیا بود. ایرانیها هم از مسافرت به عثمانی احتراز مینمودند. سفرایی که از دربار کشورهای اروپایی در امپراتوری عثمانی ماموریت پیدا میکردند، نمیتوانستند برای رسیدگی به وضع اتباع کشور خود اجازه گذشتن از اروپا به آسیا را بهدستآورند. [4]
با این وجود، در زمان صفویه گردشگران فرانسوی به سوی ایران ـــ که از آن داستانها شنیده بودند ـــ شتافتند و سفرنامههای جهانگردانی مثل شاردن (Chardin)،تاورنیه (Tavernier) و تونو (Therenot) اطلاعات جدیدی از مردم ایران به فرانسویان دادند و کم کم باعث ایجاد روابط تجاری گردیدند. [5]
فرانسویها در سال 1708 امتیازاتی بهدستآوردند که عنوان نوعی کاپیتولاسیون را دارد. در 28 اوت 1708 قراردادی مشتمل بر یک مقدمه و 31 ماده به امضای فتحعلیخان ـــ صدر اعظم وقت ـــ و میشل ـــ رایزن سفارت فرانسه در استانبول ـــ که به ایران آمده بود، رسید. قرارداد عنوان اقامت و بازرگانی دارد و مقرر شده، هرگاه بین فرانسویها و اتباع دیگر دولتها و از جمله ایران اختلافی پیدا شود، حاکم محل، قضیه را در حضور کنسول فرانسه بررسی و بر اساس قوانین اسلام رای دهد و کنسولها و نمایندگان سیاسی فرانسه از مصونیت سیاسی و قضایی برخوردار شوند. [6]
با سقوط سلسله صفوی به مدت 60 سال روابطی با فرانسه وجود نداشت تا اینکه در 1783 لویی شانزدهم، کنت دوفربه (De Ferriere) را به ایران اعزام کرد. وی مامور بود تا مانع اتحاد ایران، روسیه و اتریش شده و ایران را به عثمانی نزدیک سازد و به این ترتیب، نیرویی در مقابل روسیه که دشمن فرانسه بود، فراهم نماید. نماینده لویی شانزدهم در فوریه 1783 به ایران آمد. در آن وقت، جنگهای داخلی ایران بعد از کریم خان زند به اوج خود رسیده بود و نتیجهای حاصل نگردید، بعد هم با انقلاب کبیر فرانسه برای مدتی هیچ رابطهای برقرار نگردید تا اینکه در 1796 دو نماینده فرانسوی (برونیرو و الیویه) به ایران اعزام شدند و نامهای از طرف سفیر فرانسه در دربار عثمانی به حاجی ابراهیمخان اعتمادالدوله ـــ صدر اعظم آغامحمدخان ـــ تسلیم کردند، در نامه برقراری روابط تجاری و دوستانه بین دو کشور پیشنهاد شده بود و صدر اعظم، پاسخ مثبت داد و در 1798 هنگامی که ناپلئون در مصر به سرمیبرد، نامهای به آغامحمدخان قاجار نوشت و پیشنهاد اتحاد نمود؛ اما وقتی نامه به تهران رسید که شاه قاجار به قتل رسیده بود و فتحعلیشاه گرفتار سرکوبی مدعیان سلطنت بود؛ بنابراین، صدر اعظم جوابی سرسری داد [7] و نتیجهای حاصل نشد؛ اما روابط ناپلئون و فتحعلیشاه قابل توجه است. در دسامبر 1803 شخص فتحعلیشاه که به ایروان رفته بود تا طوایف آن سرزمین را علیه روسها تشویق نماید، ارمنیها از فتحعلیشاه خواستند تا با ناپلئون متحد شود. فتحعلیشاه نامهای به ناپلئون نوشت و دو تاجر ارمنی، محرمانه به فرانسه رفتند و جواب ناپلئون را آوردند، وی پیشنهاد نموده بود که دو کشور متحد شده و به روسیه حمله نمایند و کار این دولت زورگو را به انتها رسانند. فتحعلیشاه از این پیشنهاد استقبال کرد و پاسخ ناپلئون را بهوسیله مارشال برون ـــ سفیر فرانسه در عثمانی ـــ فرستاد. فتحعلیشاه یادآور شد که عقد قرارداد با ایران ممکن است، فرانسه را با لشکرکشی به هندوستان برساند و دست انگلیسیها را از مستعمراتشان در آسیا کوتاه نماید، این نظر فتحعلیشاه برای ناپلئون جالب بود. درواقع، نیت و مقصد ناپلئون هم همین بود؛ بنابراین، بلادرنگ دو هیات به ایران اعزام نمود [8] و به مارشال برون ماموریت داد تا برای قطع شریان امپراتوری انگلیس با دولت ایران وارد مذاکره شود. به دنبال همین جریانات و مکاتبات ناپلئون و فتحعلیشاه، عهدنامه فینکناشتاین در مه 1807 به امضا رسید. [9]
قرارداد فینکناشتاین میرفت تا تبعات زیادی را علیه روسیه و انگلیس بهبارآورد و آن دو کشور را از تجاوزاتی که داشتند، باز دارد و از مستعمرات بهدستآمده، محروم نماید. دولت انگلیس که خصومت دیرینی با ناپلئون و فرانسه داشت و منطقه خاورمیانه را هم سهم خود میپنداشت، با تمام قوا و با نیرنگ و حیلهای که ویژگی انگلیسیها است برای شکست ماموریت ژنرال گاردان کوشش نمود و این تلاش وقتی بیشتر شد که معاهده بازرگانیای با 23 ماده بین ژنرال گاردان و میرزا شفیعخان مازندرانی ـــ صدر اعظم وقت ایران ـــ به امضا رسید و روابط دو کشور در اوج خود قرار گرفت. تاریخ معاهده بازرگانی ژانویه 1808 است و چند ماه قبل از این قرارداد، به تاریخ 7 ژوئیه 1807 عهدنامه تیلسیت را بین روسیه و فرانسه داریم.گرچه این عهدنامه مساله ایران را مد نظر قرار نداد و در این مورد اشتباه بزرگی از جانب فرانسه صورت گرفت و به روسیه فرصت داد تا ارتش خود را که به علت صلح با فرانسه آزاد شده بود به جبهه قفقاز اعزام کرده و علیه ایران و عثمانی بهکارگیرد؛ اما ژنرال گاردان بیکار ننشست و تلاش نمود تا با وجود صلح روسیه با فرانسه از حمله روسیه به ایران به هر شکل ممکن جلوگیری نماید و وساطت دولت فرانسه را در این مورد بخواهد؛ اما انگلیسیها فرصت ندادند که سیاست فرانسه با رهبری ناپلئون در تایید اقدامات گاردان تحقق پیدا کند؛ بلکه با شتاب هرچه تمامتر از در دوستی و صمیمت با ایران درآمده و در یک زمان، دو هیات به ایران اعزام داشتند. یکی به ریاست سرجان مالکم از طرف حکومت هند که سابقه تماس با ایران را داشت و دیگری به ریاست سرهارفورد جونز بریجز ـــ سرکنسول انگلیس در بغداد ـــ و این دو هیات نه تنها مانع فعالیت بیشتر گاردان شدند؛ بلکه ایران را نیز از اقدامات فرانسه مایوس نمودند و درواقع، روسیه را در حمله به قفقاز تشویق کردند. نتیجه این سیاست فرصتطلبانه و مکارانه انگلیس این شد که نیروهای ژنرال گواویج به ایروان حمله نمایند و کرانههای دریای خزر را بمباران کنند. قوای فرانسه و افسران این کشور و تسلیحاتی که به ایران آورده بودند در چنین اوضاع و احوالی نتوانستند علیه تهاجمات روسیه به کار برده شوند. [10] روابط گرم فرانسه و ایران رو به سردی گذاشت و متوقف گردید.
قطع و توقف روابط دو کشور تا زمان ناپلئون سوم ادامه یافت تا اینکه در 1855 هیاتی به سرپرستی بوره (Bourre) به ایران اعزام گردید، وی توانست روابط دوستانهای با ایران برقرار کند، یک عقدنامه تجارتی با میرزا آقای نوری منعقد نمود و کنت دوگوبینو که همراه بوره آمده بود، کاردار شد و تا 1858 در ایران باقی ماند و سپس در سال 1861 با عنوان وزیر مختار به ایران بازگشت. ناپلئون سوم با توجه به سوابق ایران، اظهار دوستی کرد. در سلطنت ناصرالدینشاه، فرخخان امینالملک غفاری به فرانسه اعزام گردید تا ناپلئون سوم در عقد قرارداد صلح ایران و انگلیس میانجیگری کند و همین امر هم در 1857 صورت گرفت. فرخ خان در 25 ژانویه 1857 سفارت ایران در پاریس را تاسیس نمود. با سقوط ناپلئون سوم و اعلام جمهوری در فرانسه روابط دوستانه دو کشور ادامه یافت. ناصرالدینشاه سه بار به آن کشور مسافرت کرد. مظفرالدین شاه هم در زمان سلطنت خود دو سفر به فرانسه داشت. نظر فرانسه درباره ایران استعماری نبود. روابط دو کشور بیشتر رنگ فرهنگی و علمی داشت. معلمان فرانسه در دارالفنون تدریس میکردند و تعدادی جوان ایرانی در مدارس فرانسه به تحصیل اشتغال داشتند، در آن زمان، زبان فرانسه جنبه بینالمللی داشت و زبان علمی بود، در ایران هم زبان فرانسه به عنوان نخستین زبان خارجی مطرح بود. در سال 1900 م مدارس پسرانه سن لویی و دخترانه ژاندارک در تهران تاسیس شد.
فرانسه در انقلاب مشروطه ایران و دخالتهای روسیه و انگلیس در سالهای بعد از مشروطیت نقشی نداشت؛ ولی دفتر انگلیس میخواست قرارداد 1919 را به ایران تحمیل نماید. فرانسه در مسافرت احمدشاه به پاریس مخالفت خود با قرارداد مزبور را به او تفهیم کرد و هنگامی که در 1927 کاپیتولاسیون در ایران الغا گردید، فرانسه نخستین دولت اروپایی بود که اقدام ایران را تایید نمود و روابط گسترش یافت. [11] در زمان رضاخان روابط ایران و فرانسه یک بار و آن هم به مدت سه سال قطع گردید. [12]
در جنگ جهانی دوم فرانسه به اشغال قوای آلمان درآمد. فرانسه اشغال شده به متارکه جنگ تن داد و برنامه تعلیم و همکاری با آلمان را درپیشگرفت. در نتیجه، دولتی به ریاست مارشال پتن با عنوان جمهوری سوم در شهر ویشی شکل گرفت و ژنرال دوگل هم حکومت فرانسه آزاد را در انگلستان برپا نمود. ایران همچنان با دولت ویشی در ارتباط بود و بیطرفی خود را در جنگ اعلام داشته بود. متفقین خواستار اخراج مامورین آلمان بودند را که به اعتقاد آنها ستون پنجم آلمان را تشکیل میدادند. دولت ایران براساس بیطرفی نمیخواست تصمیم به اخراج آلمانها بگیرد؛ بنابراین، متفقین به اشغال ایران پرداختند و بیطرفی را رعایت نکردند و در عمل ایران را وادار نمودند که در صف متفقین قرار بگیرد و ارتباط خود را با آلمان قطع نماید. سفارت ایران در فرانسه از اکتبر 1940 م/ مهر 1319 ش به ویشی منتقل شده بود. ایران پس از عقد قرارداد سه جانبه ایران، انگلیس و اتحاد شوروی در 30 مارس 1942 روابط خود را با ویشی قطع نمود و حکومت موقت جمهوری فرانسه به ریاست ژنرال دوگل را که در این تاریخ در الجزایر تشکیل شده بود، به رسمیت شناخت و زینالعابدین رهنما را به عنوان وزیر مختار ایران نزد حکومت موقت اعزام نمود. در اکتبر 1944 حکومت موقت در پاریس مستقر شد. ژنرال دوگل در دسامبر 1944 هنگامی که عازم مسکو بود در تهران با شاه ایران ملاقات کرد. مردم الجزایر در دوران جمهوری چهارم مبارزه شدیدی را برای کسب استقلال از فرانسه در پیش گرفتند. ایران حمایت خود را از مبارزات اعلام داشت، الجزایر در سال 1963 به استقلال رسید و روابط سیاسی با فرانسه به حال عادی برگشت. در سال 1961 در زمان رییس جمهور دوگل، آخرین شاه ایران از فرانسه دیدار کرد و ژنرال دوگل هم در 1963 به ایران سفر نمود. در 1968 ژرژ پمچید، نخست وزیر به اتفاق وزیر خارجه آن کشور از ایران بازدید کردند و در 1350 ژاک شابان و الماس به جای پمیدو در مراسم جشنهای شاهنشاهی معروف شرکت نمود و چون از رییس جمهور دوگل دعوت شده بود، موجب سردی روابط با شاه شد. با این حال در سالهای بعد و دهه 70 همکاری بیشتری بین دو کشور صورت گرفت. کمیسیون اقتصادی دو کشور تشکیل گردید. شرکتهای فرانسوی در صنایع گاز ایران وارد شدند و اقدامات اولیه در زمینه تحقیقات هستهای برای تولید 5هزار مگاوات برق شروع شد. [13]
همانطور که گفته شد، درواقع اوج روابط دوستی دو کشور و دو ملت فرانسه و ایران (نه دولت) به هنگام اقامت کوتاه مدت امام در حساسترین زمان در شهرک نوفل لوشاتوی فرانسه بود و نقش مساعد رسانههای گروهی فرانسه در انعکاس نظرات رهبر انقلاب حائز اهمیت بود. نخستین مصاحبه طولانی امام با جراید غربی در اوایل سال 1978 در روزنامه لوموند، چاپ پاریس انتشار یافت. لوموند جنبش آزادیبخش اسلامی ایران به رهبری امام را نیرویی کلیدی در شورشها عنوان نمود و انقلاب ایران را با انقلاب کبیر فرانسه که برای آنها پایه بسیاری تحولات است، مقایسه نمود. ژیسکاردستن، رییس جمهور وقت فرانسه بعد از پیروزی انقلاب در پذیرش نخستین سفیر دولت انقلابی ایران در کاخ الیزه گفت: «هنگامی که یک ملت بخواهد سرنوشت خود را شخصا در دست گیرد، هیچ دولتی حق ندارد مانع یا سدی برای چنین ملتی باشد، حتی اگر مقاصد این دولت ثالث خوب و صحیح باشد. فرانسه طرفدار اصل استقلال ملتها است و در عین حال درهایش برای همکاری بینالمللی و برای ترقی و صلح باز است.» رییس جمهور فرانسه در این سخنان به وضع حساس دوران انقلاب و تقاضاهای آمریکا از فرانسه اشاره دارد؛ اما همین فرانسه و همین رییس جمهور بعد از گذشت چند ماه از پیروزی انقلاب نخستین اعتراضها را برای جلوگیری از مجازات سران رژیم سابق مطرح ساخت و در آغازین روزهای انقلاب، آخرین نخست وزیر رژیم سلطنت ایران را در فرانسه پناهندگی داد و امکان تبلیغات و اقدامات علیه جمهوری اسلامی را فراهم ساخت. در مساله سفارت آمریکا در تهران هم در کنار آمریکا قرار گرفت. [14] موضعگیری فرانسه در جنگ تحمیلی 8 ساله دارای دو مرحله است. در مرحله نخست که ابتدای تجاوز و اشغال بخشهای مهمی از خاک ایران بود، خسارات قابل توجهی به ایران وارد ساخت. فرانسه با اعلام اینکه جنگ مسالهای دو جانبه است و باید از طریق سیاسی با کمک شورای امنیت حل گردد، تظاهر به بیطرفی مینمود و حمایت آشکاری از عراق نکرد؛ اما پس از پیشروی رزمندگان ایران، حمایت فرانسه از عراق آشکار گردید. تحلیل غربیها و از جمله فرانسه این بود که با پیروزی ایران بر عراق جغرافیای سیاسی منطقه دگرگون میشود، حیات سیاسی کشورهای منطقه در معرض نابودی قرار گرفته و منافع غرب به خطر میافتد. میتران، رییس جمهور فرانسه به صراحت اعلام نمود که ما حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیستیم. در واقع، فرانسه با حمایتهای خود از عراق خود را درگیر بحران خلیجفارس ساخت که به اقتصاد فرانسه هم لطمه وارد آورد. فرانسه حتی در سال 1987 هم حمایت از عراق را ادامه داد و هواپیماهای میراژ (اف ـ 1) را به این کشور تسلیم نمود؛ اما بقای ایران با تمام عقایدش فرانسه را در تلاش عادیسازی روابط با ایران انداخت. شیراک در نخستین سخنرانی ریاست جمهوری خود از ایران به عنوان کشوری بزرگ یاد کرد و تصریح نمود که هیچگونه خصومتی با ایران ندارد و به دنبال این اظهارات دو دیپلمات فرانسوی ماموریت یافتند تا اختلافات مربوط به بازپرداخت وام یک میلیارد دلاری ایران را مورد بررسی قرار دهند.
ایران برای عادیسازی روابط با فرانسه سه شرط قرار داده بود: 1) خودداری فرانسه از حمایت مخالفان ایران و راندن آنها از فرانسه [15] 2) رفع اختلافات مالی [16] 3) محدود نمودن کمک نظامی به عراق. [17] در حالی که میرفت تا سردی روابط به وضع عادی بازگردد، در پی آزادسازی گروگانهای فرانسوی توسط مسلمانان لبنان جناحهای مختلف سیاسی فرانسه سعی در بهرهبرداری از این موضوع نمودند و دولت را متهم به معامله با تروریسم کردند. در همین اوضاع و احوال در سپتامبر 1986 در جریان یک بمبگذاری در پاریس 9 نفر کشته و جمعی مجروح شدند. پلیس فرانسه، مقر گروهی که عنوان حزبالله را داشتند، کشف و 57 عرب را بازداشت کرد و 27 نفر از آنان را از فرانسه اخراج نمود و در این رابطه، هشت دانشجوی ایرانی از فرانسه اخراج شدند. [18] بعد از یک سلسله مذاکرات، نمایندگان دو کشور در ژنو رایزنی کردند تا روابط سیاسی تجدید شود. این تجدید رابطه در 16 ژوئن 1988 اتفاق افتاد. در تیر 1367 سفرای دو کشور استوارنامه خود تسلیم رییس جمهور کشور مقابل کردند. مسایل سیاسی در روابط ایران و فرانسه در جریان جنگ 8 ساله و پس از آن و همچنین مسایل اقتصادی و فرهنگی تا امروز وجود دارد که مطالعه و بررسی آن میتواند خوانندگان را در این مسیر بیشتر یاری دهد. آنچه در دوران 25 ساله پیروزی انقلاب نوشته شد، تمام قضایا و مسایل نیست. مساله سلمان رشدی که تاثیرگذار در این روابط بوده، یکی از آنها به شمار میرود، تفکر اروپاییان نمیتواند زیربنای اعتقادی مسلمانان ایران را درک کند. دیدی که آنها نسبت به اسلام دارند، مبتنی بر یک پیشداوری بدون شناخت است که باید ژرفای بسیاری از قضایا مورد بررسی قرار گیرند.